آیا پیامبر خدا از ابلاغ ولایت وصی خود می ترسید؟
واژه جهل در لغت به دو معنا آمده است، معنای اول همانی است که در مقابل علم قرار دارد 2 یعنی فعلی را بدون علم انجام دادن که در فارسی به نادانی تعبیر می شود و معنای دوم آن حماقت، سفاهت و بی اعتنایی به حق است .3 بنابراین واژه جهل گاهی ضد علم و در نقطه مقابل آن قرار می گیرد و گاهی در معنای ضد عقل استعمال می شود. این کلمه در آیات و روایات بسیاری در معنای دوم استفاده شده است به گونه ای که محدثان بزرگی چون کلینی (ره) از عنوان «عقل و جهل » برای نامگذاری بابی از ابواب کتاب های روایی خویش استفاده نموده اند4 ، نه عنوان «علم و جهل » و به همین جهت است که طبق کلام نورانی امیرالمومنین علیه السلام، ممکن است انسانی هم عالم باشد و هم جاهل! ایشان در حدیث قابل تاملی می فرماید: «رب عالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه» . 5
بعضی از دانشمندان در عین حال كه عالمند، جاهلند. چون عاقل نیستند، كشته جهلند و علم آنان به حالشان نافع نیست. كسی كه علم را برای مقام های دنیا، جلب توجه و احترام مردم و یا برخورداری از زرق و برق بیشتر و احیانا اعمال سلطه بر دیگران طلب كند، خود را ارزان می فروشد. او عالم است ولی عاقل نیست. و شاید بتوان جاهلیت مدرن در فرهنگ غرب را یکی از بهترین مصادیق این روایت دانست.
سخت ترین مشکل در راه رسالت آن بزرگواران، همین جهل و ضعف فرهنگی جامعه به شمار می رفت. حضرت نوح علیه السلام صدها سال مردم را به توحید دعوت کرد و طبق برخی روایات تنها هشتاد نفر به ایشان گرویدند. 6
وقتی خداوند به حضرت موسی علیه السلام دستور داد که به سوی دریا حركت كند، بنی اسرائیل معترضانه به او گفتند: ای موسی! دریا در پیش رو و شمشیر فراعنه در پشت سر ماست، تو ما را بین دو مرگ میخكوب كرده ای! نه راه پس داریم و نه راه پیش! 7
حضرت موسی علیه السلام به آنان تشر زد و گفت: نخیر، چنین نیست؛ زیرا پروردگارم با من است و به زودی مرا راهنمایی خواهد كرد: كلا إنّ معی ربّی سیهدین.8 با این کلام آنان را خاموش كرد و فرمود امواج دریا و شمشیر فراعنه در اختیار خداست. اگر خدا بگوید باز گرد، باز می گردم و به نصرت و یاری او پیروز می شوم و اگر بگوید به دریا برو به دریا می روم.
در چنین شرایط حساسی در میدان نبرد، گاهی فرمانده، در جواب اعتراض سربازان خود به آنان دستور پایداری می دهد و شهادت در راه خدا را فضیلت معرفی می كند، ولی گاهی تشر می زند و می گوید «كلاّ»؛ یعنی “نخیر” ما در امانیم و پیروز خواهیم شد . وقتی بنی اسرائیل به حضرت موسی علیه السلام گفتند ما بین دو مرگ گرفتار آمده ایم، ایشان نفرمود صبر كنید. خدا صابران را دوست دارد و اگر شهید شدیم اجرمان با خداست بلکه می فرماید ما بین این دو مرگ نجات پیدا می کنیم و پیروز می شویم سپس خداوند به موسی علیه السلام فرمود: با عصای خود به دریا بزن: أضرب بعصاك البحر 9 و موسی علیه السلام عصای خود را به دریا زد و دریا بستر خاكی شد و آنها گذشتند، ولی چون فرعون و فرعونیان آمدند، در كام امواج خروشان غرق شدند: فغشیهم من الیمّ ما غشیهم. 10
با این همه، موسایی كه در بین دو مرگ حتمی، با اطمنیان و سکینه نفس، دل به هدایت و کمک پروردگار خویش می بندد و هیچ احساس ترسی نمی کند، موسایی که عصا را اژدها می کند و خود اژدها افکن است، وقتی ساحران فرعون، چوبها و طنابها را در میدان مبارزه بر زمین انداختند: فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَر وا أَعْی نَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَب وه مْ وَجَاء وا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ 11و مردم كه تماشاچی میدان مسابقه بودند، ناگهان دیدند مارها در وسط میدان در جنب و جوش اند، در این صحنه بود که ترسید و در خود بیمی احساس کرد: فأوجس فی نفسه خیفة موسی. 12
مردمی را که نتوانند بین سحر و اعجاز تمییز دهند، چگونه می توان هدایت کرد؟ اگر بر اثر ضعف فكری مردم، سحر در نگاه آنان با معجزه فرقی نمی کرد، دیگر هیچ راهی برای سد سلطه آن ساحران جاهل و گمراه وجود نداشت و موسای كلیم از این ضعف فكری مردم می ترسید.
امیرالمؤمنین علیه السلام در تحلیل ترس حضرت موسی علیه السلام می فرماید: موسای كلیم بر خود نترسید، ترس وی از این بود كه جاهلان پیروز شوند و مردم را به گمراهی بكشانند. ساحران با عصاها و طنابها میدان مسابقه را مملو از مارهای در هم پیچیده كردند. موسی علیه السلام هم می خواست عصایش را بیندازد تا تبدیل به یك مار بشود. ترس ایشان از این بود که اگر مردم نتوانند بین سحر ساحران و اعجاز او فرق بگذارند چه كند؟ 13 مردمی را که نتوانند بین سحر و اعجاز تمییز دهند، چگونه می توان هدایت کرد؟ اگر بر اثر ضعف فكری مردم، سحر در نگاه آنان با معجزه فرقی نمی کرد، دیگر هیچ راهی برای سد سلطه آن ساحران جاهل و گمراه وجود نداشت و موسای كلیم از این ضعف فكری مردم می ترسید.
با این بیان، می توان از سر بیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگامی که مامور به ابلاغ آن پیام سرنوشت ساز در غدیر خم شدند، پرده برداشت. لحن ایه شریفه 67 سوره نساء 14 به گونه ای است که حامل پیام مهمی برای پیامبر صلی الله علیه و آله است و آن پیام هر چه هست امرى است كه رسول اللَّه صلی الله علیه و آله از تبلیغ آن مى ترسد، و در دل بنا دارد آن را تا یك زمان مناسبى به تاخیر بیندازد. زیرا اگر آن جناب از ابلاغ آن پیام نمی ترسیدند و قصد تاخیر در انجام آن ماموریت را نداشتند، نیازی به این تهدید نبود كه بفرماید:” وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه “.
ایشان در اوائل بعثت هم که مامور به تبلیغ احکام بودند، در آیات متعددی مورد خطاب قرار گرفتند و نسبت به انجام مسئولیت خود ترغیب و تشجیع شدند ولی در هیچ یک از آنها سخنی از تهدید آن جناب وجود ندارد بلكه بر عكس لحن آنها بسیار ملایم است، مثلا در سوره فصلت خداوند خطاب به حضرت ص مى فرماید” فَاسْتَقِیم وا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِر وه وَ وَیْلٌ لِلْم شْرِكِینَ” 15و یا در سوره” مدثر” چنین مى فرماید:” یا أَیّ هَا الْم دَّثِّر ق مْ فَأَنْذِرْ". 16
در این بخش از مقاله سعی نمودیم با طرح یک نگاه کلی در مورد دغدغه انبیاء الهی به هنگام ابلاغ رسالت خود، به ارائه پاسخی روشن به این مساله بپردازیم. در بخش بعد تلاش خواهد شد با تطبیق این نگاه کلی بر واقعه غدیر خم و مسئولیت سنگین شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، پرده از زوایای دیگری از این رخداد برداریم.
ادامه دارد….
پی نوشت ها:
1 . کامل الزیارات، ص 228
2 . کتاب “العین”
3 . قاموس قرآن، ج2 ، ص 80
4 . الکافی ط -الاسلامیة، ج1 ، ص 10
5 . نهج البلاغه، حکمت 107
6 . تفسیر نمونه، ج9 ، ص 99
7 . فَلَمَّا تَرَاءى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَاب م وسَى إِنَّا لَم دْرَك ونَ/سوره شعراء، آیه 61
8 . سوره شعراء، آیه 62
9 . سوره شعراء، آیه 63
10 . سوره طه، آیه 78
11. سوره اعراف، آیه 116
12 . سوره طه، آیه 67
13 . لم یوجِس موسی (علیه السلام) خیفةً علی نفسه، بل أشفق من غلبة الج هّال ودول الضلال. نهج البلاغه، خطبه 4
14. یَا أَیّ هَا الرَّس ول بَلِّغْ مَا أ نزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه وَاللّه یَعْصِم كَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ
15 . پس ( در عقاید و اعمالتان) به سوى او متوجه شوید و از او طلب آمرزش نمایید و واى بر مشركان. سوره فصلت، آیه 6
16 . هان، اى جامه بر خود كشیده، برخیز و بترسان. سوره مدّثر، آیات 2-1