آدم هایی شبیه ما!
اردیبهشت ماه بود که برای رفع خستگی تصمیم می گیریم با دوستان برویم قمصر کاشان .برای رزرو جا صد هزار تومن بیعانه می دهیم ،قرار می شود بقیه را توی اتوبوس به صاحب اژانس بدهیم .سوار اتوبوس که می شویم راننده یک اهنگ تند بندری می گذارد و جوان هایی که انتهای اتوبوس نشسته بودند به ناگاه می ریزند وسط و برقص و برقص .صدا به صدا نمی رسید.به صاحب اژانس می گویم :ما اومدیم مسافرت تا تو سکوت استراحت کنیم و آرامش بگیریم .این جوری که به جای قمصر کاشان باید بریم تیمارستان کاشان!صاحب آژانس شانه بالا می اندازد و می گوید:خودتون بهشون بگید .گلو صاف می کنم و می گویم:اقایون محترم اتوبوس یه مکان عمومیه .سر و صدای شما ما رو اذیت می کنه .مسافرت یه موقعیت برای استراحته .مراعات کنید لطفا!یکیشان گستاخانه می گوید :ناراحتی برو پایین ما اومدیم عشق و حال !بحث بی نتیجه بود .لحن و قیافیه جوان ها این را می گفت.از خیر مسافرت با آدم های بامنطق و با فرهنگ می گذریم و پیاده می شویم!!
بیعانه هم فراموش می شود تا همین چند هفته پیش یادم می آید . برای پس گرفتنش می روم آژانس .به صاحب آژانس می گویم: یادتون هست اردیبهشت ماه… حرفم را قطع می کند و می گوید:مگه می شه آدم هایی مثل شما فراموش بشن!
بقلم میس طلبه