حال در خوف و رجـــا،رو به "تـــو" بر میگردم//دو قــدم دلــ ـهره دارم،دو قدم دلــ ـتنگم
/ … من در حق ِ خودم ظلم کرده ام
اگر “تـــو” نبخشی
اگر “تـــو” قبولم نکنی
فاتحه ام را باید بخوانم
در کمین است دشمن قسم خورده ام
امانــ م میدهی؟! … /
قسمــ ــش بده به این نــام ها که آدم را ، آدم کرد
ظلم نکن به اشرف المخلوقات بودنت
بگذار خدا فخر بفروشد به فرشتگانش برای داشتن تو
نترس بگو
الهی یا حمید به حق محمد (صل الله علیه و آله وسلم ) … /
و درد های دلــ ش از این امت
الهی یا عالی به حق علی (علیه السلام) … /
و ناله های شبانه اش در فراق ِ فاطمه
الهی یا فاطر به حق فاطمه (سلام الله علیها) … /
و … ( داشت ادامه می داد که گفتم )
همین فاطمه (علیه السلام) را بگویی دل خدا را نرم کرده ای !
جان ِ علی نگو صورت نیلی اش
الهی یا محسن به حق الحسن (علیه السلام) … /
و جگر پاره پاره اش …
الهی یا قدیم الاحسان به حق الحسین (علیه السلام) … /
و …. ( شانه هایش می لرزید دیگر . گفت )
من هم یک قسم دیگر بدهمش ؟
هر چند به اسم عباسی ام اما رسمم مدد خودش را میخواهد برای خاکساری در راه ولایت
الهی یا دائم الفضل بحق ابالفضل … /
-خط تیره -