بزرگان برای یقین سه درجه قائل شده اند: علم الیقین/ عین الیقین/ حق الیقین
حضرت عُزَیر علیه السلام وقتی به آن روستای خراب شده میرسند به خدا عرض میکنند چطور ممکن است اینها مبعوث شوند؟ که جناب خدا هم نه گذاشت و نه برداشت این بنده خدا و الاغ مبارکشان را به مدت ۱۰۰سال کشتاند و بعد زنده کرد. و فرمود حالا فهمیدی چه جوریاس؟
این حضرت با این کار تازه به درجه علم الیقین تشریف بردند.
حضرت خلیل الله علیه التحیه به خدای تبارک عرض کردند: قال رب ارنی تحی الموتی قال الم تومن قال بلی و لکن لیطمئن قلبی. ایشون نگفتن آیا مرده ها زنده میشن یا آیا خدا مرده ها رو زنده میکنه یا چگونه مرده ها زنده میشن یعنی علم الیقین رو داشتند. حرف حضرت این بود که رب من تو چگونه مرده ها را زنده میکنی؟
این حضرت هم در واقع درجه عین الیقین را خواستار بودند که با ادامه داستان بدان نایل شدند.
حال جان حرف حقیر در این قسمت است:
از مولای متقیان سرور جهانیان امیر مومنان علیه آلاف التحیة و السلام پرسیدند شما برتری یا حضرت ابراهیم؟ عرض کردند واضح و مبرهن است که من! گفتند چرا؟ حضرت فرمودند :
اگر همه پرده ها کنار زده شود درجه ای بر یقین من افزوده نمی شود…!!!
تو خود حدیث مفصل خوان ازین مجمل
افاضات:
عدد حروف ابجد اول من آمن بالله = علی ابن ابیطالب ( دل و جانمان به فدایشان)
حروف عربی از دو دسته ابجد و بینه ساخته شده. مثلا حرف س که سین خوانده می شود به س می گن ابجد به ین میگن بینه.
علی = ع ی ی/ ل ا م/ ی ا > با حذف ابجدهای آن و حساب بینه (ی ن ا م ا )کلمه ایمان بدست می آید!
به قلم یکی از طلبه ها ( همحار)