اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم
“…یکی از حرف هایی که [هارون الرّشید] آنجا با موسی بن جعفر علیهما سلام می زند این است که می گوید شما بنی هاشم از «فدک» محروم شدید آل علی ، فدک را از شما گرفتند ، حالا من می خواهم فدک را به شما برگردانم، بگو فدک کجاست ، حدود فدک چیست تا من فدک را به شما برگردانم :
* خذ فدکاً حتّی اردّها الیک … محدودش کن ، مشخصش کن ، تا فدک را به تو برگردانم.
حضرت اول امتناع می کنند ، بعد می گویند که :
- لا آخذها الّا بحدودها … حدود اصلیش را اگر بدهی می گیرم.
* بسیار خب ، حدودش را مشخص کن.
آن وقت خیلی جالب است ، حضرت حدود برایش معین می کنند ، حدودش این است :
- امّا الحدّ الاوّل فعَدَن … یک حدّ فدک ، عدن است.
حالا اینها نشسته اند مثلاً در مدینه یا در بغداد دارند با هم صحبت می کنند.یکی اش عدن ، منتهی الیه جزیرة العرب.فتغیّر وجه الرّشید و قال ایهاً … رنگش متغیّر شد ؛ عجب!
- والحدّ الثّانی سمرقند … حدّ دوم فدک ، سمرقند است.
فاربدّ وجهه … رنگ [هارون الرّشید] تیره شد !
- و الحدّ الثّالث افریقیة … حد سوم تونس است.
فاسود وجهه و قال هِیه… صورت هارون الرّشید سیاه شد ، هه هه ، عجب! چه حرفی!
- و الرّابع سیف البحر مما یَلِی الجُزُر و ارمینیة … [و حد چهارم] حاشیه دریاها و آن جزیره ها و مثلاً ارمینیه ، (حالا ارمنستان یا فلان یا هر جا ، آن منتهی الیه مثلآً دریای مدیترانه و آنجاها.)
* فلم یبق لنا شیء … پس برای ما چه ماند ؟!…فتحوّل الی مجلسی… پس بلند شو بیا سر جای من بشین!
- قد اعلمتک انّنی ان حدّدتها ام تردّها … گفتم که اگر محدودش بکنم ، تو آن را بر نمی گردانی.
فعِندَ ذلک عزم علی قتله … اینجا که شد ، عازم شد که موسی بن جعفر را بکشد.
آن حدودی که امام موسی بن جعفر علیهما سلام برای فدک معین می کنند تمام کشورهای اسلامی آن روز را در بر می گرفت ؛ فدک یعنی این . یعنی اینکه تو خیال کنی ما دعوایمان در آن روز بر سر یک باغستان بود ، چند تا درخت خرما بود ، این ساده لوحانه است . مسئله ما آن روز هم مسئله چند نخلستان و باغستان فدک نبود ؛ مسئله خلافت پیغمبر بود ، مسئله حکومت اسلامی بود . منتها آن روز چیزی که فکر می شد ما را از این حق به کلی محروم خواهد کرد ،گرفتن فدک بود. لذا ما در مقابل این مسئله پافشاری می کردیم. امروز آن چیزی که در مقابل ما تو غصب کردی،جامعه اسلامی است ،کشور اسلامی است .حدود چهارگانه ای را ذکر می کند موسی بن جعفر علیهما الصلاة و السّلام می گوید این فدک است ،یا الله حالا اگر می خواهی بدهی این را بده .یعنی صریحاً مسئله داعیه ی حاکمیت و خلافت را آنجا امام موسی بن جعفر علیهما السلام مطرح می کند. “
از کتاب انسان 250 ساله ، بیانات حضرت آقا درباره زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین علیهم السّلام ، صص 301- 300 (با کمی تصرّف)
موسي شدي كه معجزه اي دست وپا كني ، راهي براي رد شدن قوم، وا كني /زنجير هاي زير گلويت مزاحم اند ، فرصت نمي دهند خودت را دعا كني / در يك بدن بجاي همه درد مي كشي ، مي خواستي تمام خودت را فدا كني / وقت اذان مغرب اين تازيانه هاست ،وقتش رسيده است كه افطار وا كني / مثل علي عروج نمازت امان نداد ، فكري به حال فاصله ي ساق پا كني /عيسي مسيح من به صليبت كشيدهاند ، اينگونه بهتر است خدا را صدا كني /حالا ميان قحطي تابوت هاي شهر ، بايد به تخته هاي دري اكتفا كني…(جناب علی اکبر لطیفیان)
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و اهلک اعدائهم
بقلم اسکالپل تیز و برنده