آلمان ، هامبورگ ، ایستگاه راه آهن ؛ موقع ظهر رسیده بود. نگاهی به قبله نما انداخت وهمانجا ایستاد به نماز خواندن. پلیس را خبر کردند که یک کسی آمده حرکات غیر طبیعی دارد. بردندش اداره پلیس. گفته بود : من مسلمانم ، نماز هم واجب دینی ماست. محکم گفته بود ، آزادش کردند….
بهش می گفتند : انحصار طلب ، دیکتاتور ، مرفه ، پولدار . دوستانش دوستانه گفته بودن چرا جواب نمی دی؟ تا کی سکوت ؟ می گفت : مگه نشنیدید که قرآن می گه ان الله یدافع عن الذین آمنوا . یعنی یه وظیفه برای منه که ایمان آوردنه ، یکی هم برای خدا که دفاع کردنه.دعا کن وظیفه خودمو خوب انجام بدم . اون کارش رو خوب بلده …
با جدیت می گفت « بهشتی سنیه. اشهد ان علی ولی الله نمی گه.» یکی بهش گفته بود« شب بیا پشت سرش نماز بخون تا بفهمی اشتباه میکنی.»« به بهشتی هم سپرده بود « امشب که فلانی می آد این جمله را بلند بگو.»اذان و اقامه گفت ولی اشهد ان علی ولی الله نگفت. به بهشتی اعتراض کردند« تو که هرشب میگفتی،حالا امشب چرا؟»گفت« اگر امشب میگفتم به خاطر آن آقا بود. من که همه وجودم محبت علی است چرا باید برای یک نفر دیگر بگویم؟»
می گفت : 15 ساله که بودیم دسته جمعی امر به معروف ونهی از منکر می کردیم. اول یکی مان می گفت ، بعد دیگری ، بعد … اثرش زیاد بود . می گفت : فهمیدیم همه چیز در جماعت است. ید الله مع الجماعه .
به یار دیرین که رسید انگار به بهشت رسیده باشد گفت : امشب نماز به امامت شما ! گفت : نماز من شکسته است ، مسافرم. با خنده گفت : ما که نماز مغربمان را شکسته نمی خوانیم .هر دو خندیدند. مغرب ، موسی صدر امام بود وعشاء بهشتی. آخر هم هردو به هم اقتداء کردند.شاید بهشتی منتظر باشد .شاید…
« مرگ بر بهشتی » ! اونقدر این شعار رو بلند جلوی دادگستری فریاد می زدند که بهشتی به راحتی می شنید. رو کرد به بهشتی که : چرا امام ساکته ؟ ای کاش که جواب این توهین ها رو می داد. بهشتی گفت : برادر ! قرار نیست در مشکلات از امام هزینه کنیم . ما سپر بلای اوییم ، نه او سپر ما…
اصرار پشت اصرار که باید بیایید وجمع ما رو موعظه ونصیحت کنید. جلسه اول رفت وگفت : نماز را اول وقت بخوانید.یک سال که عمل کردند جلسه دوم رفت وگفت : برای خدا کارتان را خالص کنید. جلسه سومی تشکیل نشد ، چون خالص شد ورفت.
پ.ن ۱: میدانم که شاید کمی دیر است برای از تو گفتن ، چون امروز نهم تیر است و ۲روز از بهشتی شدنت گذشته،ولی تاخیرم را بگذار به حساب اینکه طبق روز شمار تاریخیه سال ۱۳۶۰ ، این روزها رهبر (امام خامنه ای) هم هنوز از خبر شهادتت باخبر نشده!
نوروز ۹۰- بهشت زهرا- مزار شهدای ۷۲ تن - جایی نزدیکیهای مزار شهید بهشتی- لحظات آغازین حرکت جهادی وارثان زمین به سمت رودبار جنوب :
با قلبی آشفته و دلی نامطمئن و کوله باری از تردید به تو پناه آوردم و تمام دلنگرانی هایم را در لحظاتی قبل از شروع یک اتفاق مهم، حرکتی جهادی … با تو در میان گذاشتم ، تو را قسم دادم به مادرت و متوسل شدم به تو…
و تو چه زیبا آرامم کردی…
در ساعاتی که دلهره تمام وجودم را فراگرفته بود … دستم را گرفتی… بلندم کردی…
در سجده با تو نجوا کردم و گفتم که من نمیتوانم اگر… و وقتی سر از سجده بلند کردم گویی تمام کوله بارم را زمین گذاشته باشم… آرامش تمام وجودم را گرفت و مادرت زهرای اطهر شد رمز جهادم…
مدیونتم… که اگر دست یاریت نبود خرد میشدم و توانی برای جهادم باقی نمی ماند
مدیونتم… که اگر نبودی شکست میخردم…
مدیون تو ام و مادرت…
این را خودت بهتر میدانی…!
پ.ن۲:
- امام خامنه ای: غايت مطلوب براى قوهى قضائيه در عرصهى عملى اين است كه وضع قوهى قضائيه به آنجا برسد كه هر كسى در كشور، در جامعهى اسلامى احساس كرد كه كسى ميخواهد به او ظلم كند يا كسى به او ظلمى كرده است، تعدىاى كرده است، دلخوش باشد به اينكه به قوهى قضائيه مراجعه ميكنم و مشكل را برطرف ميكنم. اين احساس بايد در مردم به وجود بيايد. همه احساس كنند كه با مراجعهى به قوهى قضائيه به حق خودشان ميرسند. اين حالت بايد در جامعهى اسلامى به وجود بيايد.
- هفته ی قوه قضائیه رو به تمام قضات ( از نوع عادل و زحمت کش و باتقوا) تبریک میگم٬ و الحق که شغلشون یکی از خطیر ترین شغلهاست که اگه کج برن خسر الدنیا و الاخره شدن!
بقلم بانو آصف که البته کمی دیر رسید به دستمان که در وبلاگ بگذاریم !