مدرسه علمیه الزهرا (س)  نصر تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نه دی

رهبر انقلاب: روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد. روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. این مردمند که ناگهان با یک حرکت روز نهم دی را هم متمایز میکنند. ١٣٨٨/١٠/١٩

‌‌

مادر شدن یا نشدن

31 اردیبهشت 1392 توسط الزهرا (س) نصر

«مادر شدن» حتی اسمش هم دل آدم را آب می‌کند، چه برسد به این که روزی برسد که تجربه‌اش هم بکنی. از عدهٔ معدودی از خانم‌ها که به دلایل خاص یا گاه تبعیت از ژست روشنفکری از مادر شدن ابراز انزجار می‌کنند اگر بگذریم، درصد بالایی از زنان و دختران، همچنان به دیدهٔ تقدیس و احترام به نقشِ «مادری» نگاه می‌کنند و آن را موهبتی خدایی می‌دانند.

من اما هنوز نمی‌دانم جزو کدام دسته‌ام. گاهی حس می‌کنم در حال گذار از دستهٔ اکثریت به اقلیت‌ام و گاهی باز از این موضع به موضع قبلی برمی‌گردم. مذبذب شده‌ام بین انتخاب مادر شدن و نشدن در آینده.

گذشته از همهٔ ستایش‌هایی که در مذهب و سنت نسبت به مادر شده است، با دیدنِ بچه‌ها و شیطنت‌ها و شیرین‌زبانی‌های‌شان دلم ضعف می‌رود. بچه‌ها هر روز در حال تجربه‌اند و همین یادگیریِ مداوم‌شان زندگی را از یکنواختی در می‌آورد و به آن تنوع می‌بخشد. با همهٔ دردسرهایی که دارند، یک خنده‌شان… یک کلامِ شیرین‌شان به زندگی رنگ می‌پاشد. لذتِ آموزش و تعلیم به بچه‌ها و دیدن ثمره‌اش آدم را اغوا می‌کند.

نقش مادری آدم را مسئولیت‌پذیرتر از قبل می‌کند. به زندگی‌اش نظم و برنامه و هدف می‌دهد. خودخواهی و خودبینی را تا حد زیادی از او می‌گیرد. ظرف صبرش را بزرگ می‌کند. او را مهربان‌تر می‌کند. در عین حال نسبت به زندگی جدی‌ترش می‌کند. در یک کلام، مادری انسان را بزرگ می‌کند و رشد می‌دهد.

از طرفی به این فکر می‌کنم که بخش اعظمِ سرنوشتِ خیلی از آدم‌ها، نشئت گرفته از خانواده است؛‌ از مادر و پدر. و به این فکر می‌کنم که اگر من در وظیفهٔ مادری خواسته یا ناخواسته کوتاهی کنم، ممکن است اثر بدی بر سرنوشت یک انسان داشته باشم. انسانی که خودش مادر یا پدر آینده خواهد بود و به تَبَعِ گذشتگان، بر سرنوشت فرزندانی دیگر مؤثر است. و این سلسلهٔ اثرگرفته از من، می‌تواند تا بی‌نهایتی نامعلوم ادامه داشته باشد. با این حساب، من فقط تعیین کنندهٔ سرنوشت یک نفر نیستم.

تازه حتی اگر اثری که آدم‌ها روی نسل بعدی‌شان می‌گذارند، محدود به یک نسل بعد از خودشان هم می‌شد، باز هم جای تأمل و درنگ داشت. تربیتِ من بر روی فرزندانم، اگر تربیتِ خوبی باشد، تا عمر دارد خیراتش به من (حتی بعد از مرگم) می‌رسد و می‌شود «باقیات صالحات»؛ اما خدا نکند که تربیت، تربیتِ خوبی نباشد؛ بعد تا آخر عمرشان، هر آزار و مزاحمتی که برای جامعه داشته باشند، ترکش‌هایش نصیب من می‌شود و یحتمل بدجوری تن‌ام را در گور می‌لرزاند.

تربیت کردن، کار ساده‌ای نیست. یک بخشی‌ش که اثر تربیتی پدر و مادر خود آدم است که آن‌ها هم خودشان متأثر از پدر و مادرها و آن‌ها هم تحت تأثیر پدر و مادرهای‌شان بوده‌اند… یک بخشی‌ش که با کسب اطلاع و آگاهی خود آدم حاصل می‌شود (که البته در همین کسب اطلاعاتِ جدید، میزان استعداد و فهم و هوش مؤثر است که باز هم این‌ها بخش زیادی‌ش موروثی است) کلی آزمون و خطا دارد. هر نوع تربیتی به هر نوع آدمی سازگار نیست و از هر مِتُدی برای هر آدمی نمی‌شود استفاده کرد.

گاهی که به اطرافیان و دوستانی که بچه‌های کوچک دارند نگاه می‌کنم، بسته به روش تربیت مادر دو حالت پیدا می‌کنم؛ یا به این فکر می‌کنم که «این چه مادر بی‌فکری است!» و توی ذهن و خیالم روش‌های درستِ تربیتی را سبک و سنگین می‌کنم و خودم را جای آن مادرِ بی‌فکر، در موقعیت‌های مختلف می‌گذارم و نحوهٔ برخودم را تصور می‌کنم. گاهی هم به این فکر می‌کنم که «خدا عجب هوش و دقتی به بعضی مادرها داده است!»؛ مثلا به این فکر می‌کنم که «طرف با این که یک مادر خیلی جوان است و حتی تجربهٔ زندگی‌اش از من کم‌تر است، اما طوری دقیق و ریزبین و معقول با بچه رفتار می‌کند که من حتی توی خیال هم به آن روش دست پیدا نمی‌کنم».

این جور وقت‌ها گاهی به خودم دلداری می‌دهم که «او هم ممکن است قبل از مادری اطلاعاتش اندازهٔ تو بوده باشد، اما بعد از مادر شدن و به خاطر تجربه‌ای که پیدا کرده و شناختِ دقیق‌تری که از فرزندش دارد، این راه‌های برخورد و تربیت به ذهنش رسیده است. تو هم وقتی مادر شدی، مثل او خالق راه‌های منحصر به فرد می‌شوی!»

اما این دلداری زیاد دوام ندارد وقتی خودم را بازبینی می‌کنم و توانایی‌هایم را می‌سنجم. تصمیم‌گیری برای مادرشدن و حتی پدر شدن، حقیقتا تصمیم سختی است. تجربهٔ سر و کله زدن با خواهرزاده و برادرزاده‌ام نشان داده است من خیلی که مهارت داشته باشم، در شیطنت و بازی‌های پرسروصدا با بچه است. هر خراب‌کاری‌ای که بلد نباشند یادشان می‌دهم و هر شلوغ‌بازی‌ای که سال‌ها انجام نداده‌ام با آن‌ها انجام می‌دهم. که خب این گرچه به کشف و آگاهی تجربی‌شان کمک می‌کند، اما در روش فکر کردن و افزایش معرفت‌شان الزاما مؤثر نیست.

خب… الان که بهش فکر می‌کنم به نظرم می‌رسد شاید هم مؤثر باشد؛ اما کلا کافی نیست دیگر. خودم می‌دانم چقدر کم دارم در مادری نسبت به مادرهای خوب و نمونه‌ای که توی ذهنم هستند.

این مجادلهٔ درونی همچنان ادامه دارد و ابعاد مختلف این مسئله به نوبت به ذهنم می‌آیند، بعضی مقهور و ناکام برمی‌گردند و بعضی دیگر شکستم می‌دهند.

با این حالِ مذبذب، به تنها چیزی که اطمینان دارم این است که بخش زیادی از تصمیمِ مادر شدن یا نشدنم برمی‌گردد به پدرِ بچه‌های بلاتکلیفی که در وجود یا عدم‌شان گیرِ تصمیمِ من‌اند. با مطالعهٔ زندگی بعضی آدم‌های موفق و یا زیر نظر گرفتنِ بعضی آدم‌های خوب و مفیدِ دور و برم، به این نتیجه رسیده‌ام که قطعا بدون کمکِ یک پدرِ خوب و وظیفه‌شناس جرئتِ فکر کردن به مادری و تربیتِ فرزند از توانم خارج است. چطور می‌شود امید به تربیتِ بچه‌های مفید و مؤثر بر جامعه بست، وقتی خودم آدمِ پر از نقص و پر ایرادی‌ام؟ خصوصا با در نظر گرفتنِ تأثیراتِ خلقی و رفتاری والدین از سال‌ها پیش از فرزنددار شدن‌شان. مگر خود من چقدر فرزندِ خوبی برای پدر و مادرم بوده‌ام که حالا انتظار داشته باشم فرزندانی تربیت کنم که برای جامعه مفیدند؟

به خاطر همین مذاکراتِ درونی، فعلا این را مشروط کرده‌ام به وجود پدری که پدری می‌داند. پدری که فقط نان‌آور خانواده نیست و نقش پدری‌اش را در ده دقیقه توجهِ روزانه به بچه خلاصه نمی‌کند. پدری که اهل علم و معرفت است و زبان بچه‌ها را می‌فهمد و نقایص من را در نقش مادری‌ام جبران می‌کند. پدری که…

راستی چند درصد از پسرها، مثلِ ما دخترها، به نقشِ آتی‌شان در قبالِ بچه‌هایی که خواهند داشت فکر می‌کنند و خودشان را برای یک پدرِ خوب شدن، آماده می‌کنند؟

بقلم بانو خسروی 

 3 نظر

اولین جشنواره فرهنگی هنری همسفر تا بهشت

30 اردیبهشت 1392 توسط الزهرا (س) نصر




اولین همایش فرهنگی هنری ” همسفر تا بهشت ”

با موضوع سبک زندگی اسلامی

فردا 31 اردیبهشت ماه 92 از ساعت 8 الی 16 برگزار می شود .

در این همایش که با همکاری شورای هم اندیشی مدارس علمیه: الزهرا نصر ، حضرت فاطمه ، کریمه اهل بیت و مشکوه برگزار شده است ؛ طلاب و پژوهشگران در زمینه سبک زندگی اسلامی شرکت خواهند کرد . 

 نظر دهید »

نیمه ی مغفول جامعه

29 اردیبهشت 1392 توسط الزهرا (س) نصر

 

از زمانی که به یاد داریم، همواره دختران بیش از پسران به رعایت اخلاق و کنترل رفتار و حفظ حیا و پوشش سفارش شده‌اند؛ «دختر نباید این طوری بخندد»، «دختر نباید در خیابان این‌طوری رفتار کند»، «دختر نباید این‌طوری حرف بزند»، «دختر نباید این‌طوری بپوشد» و …

با وجود این که جامعهٔ مردان و پسران به طرز معناداری بیش از جامعهٔ زنان و دختران، آلوده به گفتار نامناسب و خلاف اخلاق، کلمات رکیک، جوک‌های جنسی، قانون‌شکنی، بزه، هرزه‌پوشی و … است؛ با این حال کمافی‌السابق زنان و دختران عمده‌مخاطبان ثابتِ منبرهای پند و اندرز، و گروه هدف دستگاه‌های فرهنگی در این مواردند.

مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها، مادران و پدران بیش از این که توصیه‌ای برای یک «پسر خوب» بودن داشته باشند، دست‌شان پر است از توصیه‌هایی برای یک «دختر خوب» بودن. از صبح تا دست‌کم نیمهٔ روز، در شبکه‌های مختلف و برنامه‌های گوناگون تلویزیونی که تحت عنوانِ «خانواده» پخش می‌شود، حداقل ۸۰ درصد توصیه‌های مشاورین و روان‌شناسان و کارشناسان بهداشت و تغذیه و دین‌شناسان، خطاب به جنس زن است. در مدرسه و دانشگاه و محیط کار، بیشترِ بایدها و نبایدهای پوششی و اخلاقی مربوط به زنان و دختران است و به طور کلی پسران همواره بیش از دختران فرصت «جوانی کردن» و اجازهٔ ارتکاب اشتباه داشته‌اند.

درست است که زنان مسئولیتِ مهم و حساسی در خانواده، و به تَبَع آن در اجتماع به عهده دارند؛ اما آیا اهمیتِ نقش زنان، دلیل خوبی برای نادیده گرفتنِ نقش مردان، به عنوان نیمی از جمعیتِ جامعهٔ انسانی است؟

آیا اهمیتِ تخلّق به اخلاق نیکو در مردان واقعاً کمتر از زنان است؟ آیا حفظ حریم و حیا در مردان ضرورتی ندارد؟ آیا مردان مسئولیتی در قبال کنترل آنچه که می‌بینند و می‌شنوند ندارند؟

در این راستا به عنوان نمونه می‌توان به طرح‌های گوناگونی که توسط گروه‌های مردمی و نهادهای دولتی و رسانه‌ها و دستگاه‌های فرهنگی در موضوع حجاب و عفاف اجرایی شده است اشاره کرد. فراوانی این طرح‌ها به گونه‌ای است که گوش نسوان جامعه را از انواع پندها و شعارها پر کرده و شنیدنِ توصیه‌های تکراری آن، نه فقط کم‌پوشش‌ها را، که حالِ محجبه‌ها را هم بد می‌کند! در حالی که یک صدمِ این طرح‌ها برای آموزش و تأکید حیا و عفت و حفظ چشم و خویشتن‌داری و پوشیدگی و غیرت بر مردان، اجرایی و یا حتی در برنامه‌های بلندمدت، پیش‌بینی هم نشده است. گویی زنان، تنها منشأ هرزگی در جامعه و سقوط اخلاقیات‌اند و مردان فرشتگانی مصون از خطا اند که در دامِ کید زنان اسیر شده و پر پروازشان ریخته است!

البته به نظر می‌رسد که حساسیتِ زیاد نسبت به دختران و نقشی که در آینده به عنوان همسر و مادر در اختیار خواهند گرفت، ریشهٔ این توجهاتِ زیاده از حد به زنان و نادیده گرفتن مردان باشد. واقعیت این است که با این افراط و عدم تعادل در برنامه‌ها و نادیده گرفتن مردان، ظلم بزرگی به جامعهٔ ذکور شده و آنان نسبت به مسئولیت‌ها و وظایف‌شان آن‌گونه که باید آگاه نشده و قبح بسیاری از اعمال ناشایست در نظرشان شکسته و ناخواسته زنان را در بروز ناهنجاری‌های اخلاقی مقصر می‌پندارند. اضافه بر این که این فوکوسِ یک طرفه، گاه خشم پنهانیِ زنان علیه مردان را نیز موجب می‌شود.

اگر ما خواهانِ جامعه‌ای متعادل و عاری از پلیدی هستیم، باید به جدّ در احیای اخلاق و حیا و غیرت و تقوای چشم در مردان بکوشیم؛ دست از زوم کردن بر زنان و معایب و اشتباهات آن‌ها برداریم و به مردانی نیز بیندیشیم که منشأ بروز اشتباهات در زنان‌اند. کمی از حجم برنامه‌های حجاب و عفافِ زنان کم کنیم و گوشه‌نگاهی به هرزگی و مزاحمت‌های خیابانی و پوشش‌های نامناسب و «شلوارهای-الان-می‌افته»ی مردان بیندازیم. دست از سر حجاب و خشم خدا و عذاب آخرت برای زنان برداریم و کمی مردان را نسبت به بی‌بندوباری و جولان‌دهی به شهواتِ سیری‌ناپذیرشان انذار دهیم. در کنار نگرانی برای مادران آینده، بیایید کمی هم نگرانِ پدران آینده باشیم.

بقلم بانو خسروی 

 

 نظر دهید »

ای آن‌که بلدی مرده‌ها را زنده کنی

28 اردیبهشت 1392 توسط الزهرا (س) نصر

آیا کسی که مرده بود و ما او را زنده کردیم و برای او نوری قرار دادیم که در میان مردم زندگی کند مثل کسی‌ست که در تاریکی‌هاست و از آن‌جا بیرون نمی‌آید؟!

بهار که می‌آید یعنی خدا دلش برای زمین زندگی خواسته، «حیات» خواسته. اراده کرده که زمینِ مرده را زنده کند و زنده کرده. زمین که زنده بشود ثمر می‌دهد، بار می‌دهد، برگ می‌دهد. چشمه می‌جوشاند… بعد همه‌ی این‌ها می‌شوند نشانه‌های او. نشانه‌ی اوست که زمین مرده زنده می‌شود، بار و برگ می‌دهد؛ ثمر می‌دهد؛ و آیه لهم الارضّ المَیته احییناها و اخرجنا منها حبّاً…  (یس، 33)

می‌شود خدا اراده کند کسی را زنده کند، حیاتش بدهد، نور بتاباند به زندگی‌اش، چراغ بدهد دستش؛ کسی را که تا همین دیروز مرده بود. آدمی که زنده شده، آدمی که نور دارد، آدمی که چراغ دستش هست، برگ و بار می‌دهد، ثمر می‌دهد، نشانه‌ی خدا می‌شود.

 اَو مَن کان مَیتا فَاحییناه وَ جَعلنا له نوراً یَمشی به فی النّاس کَمن مَثله فِی الظّلمات لَیسَ بِخارجٍ مِنها..(انعام/122)

 

* این‌جا+ را که ‌خواندم، این‌ها را نوشتم.

بقلم .میم روستا 

 نظر دهید »

یکی بود یکی نبود

27 اردیبهشت 1392 توسط الزهرا (س) نصر

بچه گی من با افسانه ها گذشت. از آن کتابهای قدیمی که در انباری مامان بزرگ پیدا می کردم و مال بچگی های دایی رضا بود - و چه عالمی داشتم با تک تکشان!- تا کتابهای جدیدی که افسانه های قدیمی را جمع کرده بود و مامان برایم از نمایشگاه کتاب می آورد - و خوب یادم است که جلد یکی قرمز بود و یکی آبی. و همیشه ماجراها حول پسر اولی بود یا پسر آخری. و من آرزو به دل ماندم که یک وقت پسر وسطی پادشاه هم نقشی در داستان داشته باشد!- یک مدت هم افتاده بودم روی دور هزارویک شب خواندن که تعداد جلدهایش هم مثل اسم کتابش تمام نشدنی بود. 

بگذریم. یک بار داشتم درباره ابوالفضل زرویی سرچ می کردم که اسم و طرح جلد یکی از کتابهایش چشمم را گرفت. درباره اش نوشته بود: افسانه های امروزی. چندروز بعد که رفته بودم کتابفروشی برای تعطیلات عید کتاب بخرم “غلاغه” را هم برداشتم. توی دلم گفتم این هم برای بی حوصلگی قطار. برای شب نشینی های عید.             

برای قطار خوب بود. حال و هوایمان را عوض کرد . چندباری هم که در جمع های خانوادگی خواندم با استقبال خوبی روبه رو شد. هنوز هم که هنوز است “غلاغه” یک گوشه کتابخانه ی ما جاخوش کرده و یک وقت هایی با شوهرم می نشینیم یکی دو داستانش را می خوانیم و می خندیم. از آن کتابهایی است که تنها خواندنش نمی چسبد!

کتاب “غلاغه به خونه ش نرسید” همان طور که از اسمش پیداست یک کتاب عجیب است. پنجاه شصت تا حکایت دوسه صفحه ای دارد که یکی دو خط اولش طرح یکی از افسانه های معروف قدیمی است. بعد نویسنده ماجرایش را عوض می کند و به سمت و سوی دیگری می برد. زمان عوض می شود. داستان خنده دار می شود. اتفاقات دنیای امروز با دنیای افسانه قاطی می شود. حتی تکه های سیاسی یکی دوسال اخیر هم وسط افسانه ها می آید!

و همین چیزهاست که کتاب را دل نشین کرده. یک ایده ی جدید برای آدم های جدید. آدم هایی که حوصله داستان بافی و کش و قوس ندارند و اصل مطلب را مختصر و مفید می خواهند. آدم هایی که حوصله افسانه های طولانی و تکراری قدیمی را ندارند و بیشتر دنبال خنده و شوخی و تکه پرانی هستند. انگار نویسنده خیلی خوب این آدم های جدید را می شناخته.

البته ضعف هایی هم دارد. خیلی جاها طنز داستان بی مزه می شود. بعضی جاها فضای خیالی ساخته و پرداخه نویسنده به نظر مسخره می آید. انگار که عجولانه نوشته شده باشد. فی البداهه نوشته شده باشد. و فقدان یک پرداخت کلی روی داستان ها حسابی به چشم می آید. 

اما کتاب خوبی است. کتاب جدیدی است و  کنار یک چای قندپهلو برای عصرهای بی حوصله بهاری، برای آخر شب نشینی ها که حرف ها تمام شده، برای ساعت های خسته کننده سفر، توصیه می شود. 

یک قانون نانوشته دارم که تا کتابی را کامل نخوانم درباره اش نمی نویسم - چندتا کتاب خوب به همین دلیل در صف انتظارند!- اما این کتاب از آنها بود که دوست نداشتم تمام شود. 

برای همین نوشتم.

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 475
  • 476
  • 477
  • ...
  • 478
  • ...
  • 479
  • 480
  • 481
  • ...
  • 482
  • ...
  • 483
  • 484
  • 485
  • ...
  • 734

.

ذکر روزهای هفته

مدرسه علمیه الزهرا (س) نصر تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بيت عليهم السلام
    • امام اولمان را بشناسیم
  • توصيه هاي تربيتي
    • در محضر استاد
    • نکات تفسیری
  • اسماء الله الحسنی
  • فاطمیه
  • نکته های قرآنی
  • دعا و نیایش
  • سبک زندگی
    • شهدا
    • امام خمینی (ره)
    • شناخت پیامبران
      • سفرنامه مکه
    • زندگی به سبک شهدا
    • فرهنگی
  • در محضر استاد
    • بیانات امام خامنه ای
      • اخبار مدرسه
    • در محضر رهبری
    • سلسله مباحث حیا در بُعد تربیتی
  • نکات خانه داری
  • نکته های ناب
  • در محضر اهل بیت
  • کلام امام
  • احکام
  • سلامتی
  • ماه خدا
  • اخبار
    • معرفی امامزاده های ایران
      • محرم نوشت ها
        • دلنوشت های طلاب
          • آموزش آشپزی
          • ویژه نوشته های دهه فجر
          • خوش نوشته
        • توصیه های سلامتی
      • نکته های جالب
  • محرم
  • پژوهش
    • مستوره آفرینش ( بیانات رهبری در باره زن و خانواده )
    • فناوری اطلاعات
    • پژوهش ها و تحقیقات پایانی طلاب
    • مقاله نویسی
    • مقالات مفید
  • مسابقات پژوهشی

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس