چرا باید اوشین، یانگوم، دونگ یی، سوسانو و زنان دیگر را جدی بگیریم؟
۱- حکایت مصاحبه با آن خانم دهه ۶۰ ای و الگو خواندن «اوشین» در پاسخ به سوالی مبنی بر الگوی فعلی زن مسلمان کیست، قصه ای است که به محض شنیدن نام «اوشین» به ذهن بسیاری خطور می کند.
انکار سودی ندارد، آن زن واقعیت را گفت؛ واقعیتی که تنها در آینه رسانه ها قابلیت تحقق و فعلیت می یابد چه اینکه افراد جامعه ای که با رسانه عمیقا خو گرفته اند اکثر تصاویر ذهنی خود را از همین بستر دریافت می کنند. از همین رو ایفای نقش رسانه ها در زندگی مخاطبین امری است جدی و انکارناپذیر. میزان جدیت و انکارناپذیری این مسئله را می توان در زمان پخش برنامه ها، سریال ها و فیلم های پرمخاطب و جایگاه خاصی که شخصیت ها، تکیه کلام ها و رفتارهای برجسته آثار تولیدی، در میان اقشار مختلف جامعه می یابند جستجو کرد.
فارغ از بحث هایی چون میزان فعالیت و یا انفعال مخاطب در برابر پیام های رسانه ای، می توان تاکید نظریه پردازان حوزه رسانه بر نقش آفرینی های این پدیده عصر مدرن در حوزه هایی چون سرگرمی، تربیتی، انتقال مواریث فرهنگی، آموزش و پرورش و… را تائیدی بر مدعای سطور فوق دانست.
از همین روی و علی رغم تلاش های مختلف در حوزه تعمیق فرهنگ خودی، می توان پاسخ آن خانم را پاسخی به جا دانست؛ چه اینکه آن زن مدتی طولانی با اوشین زندگی کرده و حالات، روحیات، برخوردها و نوع نگاه و برخورد او را از فاصله ای بسیار نزدیک لمس می کرد.
آن زن و تمام زنان دیگری که در تمام مدت پخش سریال با یانگوم، سوسانو، دونگ یی، اوشین و…. خندیدند، گریستند، انتظار کشیدند، بزرگ شدند، بحث کردند و حتی سعی کردند مانند آنها حرف بزنند و فکر کنند، علی رغم حضور در خانه های خود در کوچه پس کوچه های کره و ژاپن قدم می زدند و ای بسا که سرزمین های توکیو، بویو، گوگوریو و چوسان برایشان آشناتر از شهرهای همین ایران خودمان باشد؛ چه اینکه رسانه های تصویری در ایجاد شرایط همذات پنداری از توانایی بالایی برخوردارند و حتی در بده بستان فرهنگی با مخاطب خود می توانند از تاثیر به سزایی برخوردار باشند. پس در صورت پخش اوشین و دونگ یی نباید از الگو شدن رفتار، کردار، پوشش و سبک زندگیشان بهراسیم! مثال «گندم از گندم بروید جو زجو» آنقدر ها هم قدیمی نیست.
۲- «یک الگو چیزی است که ساخته می شود تا برای ساختن نمونه های دیگر سرمشق قرار گیرد. الگوی رفتاری با تکرار مداوم یک «ژست» توسط اشخاص بسیار ساخته می شود. یک عادت وقتی بوجود می آید که شخص عملی را مرتباً و با شیوه ای یکسان تکرار کند. به حکم قیاس می توان گفت وقتی عده زیادی از اشخاص در جامعه ای به طرزی نسبتاً مشابه و در مدتی طولانی عملی را تکرار می کنند «عادت اجتماعی» بوجود می آید. این شیوه تکراری فکرکردن و عمل کردن یک الگو یا یک میزان فرهنگی است. الگوی رفتاری کوچکترین واحد نقشها، نهادها و فرهنگ است، رفتار انتزاعی استاندارد شده و نظم یافته ای است که در یک جامعه برای تشخیص این که چه رفتاری پذیرفته نیست به عنوان الگو و میزان بکار می رود.»۱
از نظر مارت، جی، آلن الگوپذیری به فرایندی اطلاق می شود که در آن رفتار یک فرد یا گروه یعنی الگو، به مثابه محرکی برای افکار، نگرشها و یا رفتارهای شخصی دیگری که او را مشاهده نموده به کار گرفته می شود.۲
نظریه های مختلف فرآیند الگو پذیری را در سه مرحله مشاهده، اکتساب و پذیرش توصیف کرده اند. با گسترش رسانه های جمعی و نفوذ ویژه تلویزیون در بطن خانواده ها، می توان به وسیله این مدیوم رسانه ای که دارای ویژگی هایی چون واقعیت پنداری برنامه ها و بالاخص سریال ها و همذات پنداری است،به نمایش فرهنگ های مختلف که قادرند به تحقق مرحله مشاهده و اکتساب الگوپذیری منجر شوند، پرداخت.
ایفای نقش جدی رسانه ها در عرصه الگوسازی و ایجاد ارتباط میان گروه های مختلف جامعه و گروهها و شخصیت هایی که می توانند موجبات ترویج گفتمان های فرهنگی-رفتاری را فراهم آورند، به جهت دهی فرهنگی جوامع و شکل گیری الگوهای رفتاری نوین و یا تثبیت الگوهای رفتاری موجود در جامعه منجر می شود. در حقیقت رفتار الگوها ریشه در نوع افکار و جهان بینی افراد و گروه های الگو دارند که در صورت نو بودن و تقابل با فرهنگ جامعه، می توانند سبک های نوینی از پوشش، رفتار، افکار، آرمان، اهداف و دیگر ابعاد زندگی را ایجاد کنند.
۳- سخنران از فضائل، محسنات و شاخصه های انسانی و ایمانی حضرت زهرا (س) می گوید. انکار این محسنات و ویژگی ها و شاخصه های برتر و الگو مانندِ حضرت کاری است مشکل و غیرممکن و البته چهره مخاطبان حاکی از همراهی و همنوایی جمع با این بیانات است. نکته اینکه پس از پایان سخنرانی،همان زنان در پی بحث و بررسی شخصیت هایی برمی آیند که شب گذشته و یا لحظاتی قبل از سخنرانی، از سریال های تلویزیون دیده و یا قصه فوق العاده اش را از مجلات یا کتب خوانده اند.
مشکل کجاست؟ همزیستی مخاطب با سریال ها و شخصیت هایی که از تلویزیون دیده و یا با داستان به زندگی ایشان سفر کرده است به تقابل با سخنانی می آید که در بستری جدی و یکسویه به گوش او فرور فته اند و مخاطب با حالتی راحت طلبانه ترجیح می دهد به واکاوی شخصیت هایی که دیده و تصویر کرده بپردازد و ضمن احترام به حضراتی چون ائمه و معصومین، خود را به شخصیت های نمایشی نزدیک تر کند.
به دیگر سخن تکثر چهره های نمایشی قهرمان و سخت کوشی که قادرند به جنگ با سرنوشت رفته و روحیه مبارز و قدرتمند خود را در این میدان صیقل دهند به حدی هست که قادر باشد در فضاهای نمایشی واقعیت نما، مخاطب را از احساس نیاز به الگوهای خودی که در هیچ عرصه ای از میادین هنر چون داستان، سینما و سریال رخ ننموده اند بی نیاز کند.
نیاز جامعه انسانی به الگو جهت باز پروری برخی ویژگی ها، خصلت ها و رفتارهای مناسب که می توانند پایه تثبیت و یا شکل گیری فرهنگ های متعالی انسانی باشند، انکار ناپذیر است. (البته که الگوسازی می تواند به در راستای تقویت فرهنگ های پست نیز به کار برده و به انحطاط فرهنگ جوامع منجر شود.) در همین راستا استفاده از ابزار هنر و سینما و تلویزیون می تواند منجر به عمیق ترین تاثیرات شود، مسئله ای که در کشورهای مختلف جهت نمایش زنان و مردانی که با شاخصه هایی چون سخت کوشی، انسانیت، مدارا، حق محور بودن و… می توانند جامعه را به فکر وادارند مد نظر قرار گرفته شده است و در بازه های زمانی مختلف با خلق شخصیت هایی برجسته چون دونگ یی، اوشین و… جامعه را با آنها درگیر کرده و حتی با هدف مبادله فرهنگی به دیگر ملل صادر می کنند.
نکته اما ضعف هنر،سینما و فیلم سازی این مرز و بوم در ساخت و پرداخت شخصیت هایی است که در فرهنگ و اعتقادات همین مردم ریشه دارند. زنان و مردانی که نه تنها نسبت به زنان همسایه هیچ کمبودی ندارند بلکه در بسیاری موارد اعجاب انگیزتر و قدرتمندتر عمل می کنند.
پرداختن به زنانی که در سایه این فرهنگ نفس کشیده اند، می تواند به تثبیت و قدرتمند شدن همین فرهنگ منجر شود چه اینکه رفتارهای ایشان است که الگو شده و بسط داده می شوند. اوشین زن بزرگی است، اما سوال این است که آیا تابه حال ایران و اسلام نتوانسته است زنی پرورش داده که قادر باشد به نمونه نمایشی برای یک سریال تلویزیونی تبدیل شود؟
نمایش مداوم شخصیت هایی چون اوشین، یانگوم، دونگ یی و… به بسط فرهنگی منجر می شود که قادر است در دراز مدت پایه های فرهنگ درونی را ضعیف کرده و پرورش نسلی غیرخودی را رقم بزند. اینجاست که مخاطبان در میان هجمه سریال های خارجی دیگر نمی تواند زنان سختکوش ایرانی و یا حضرات معصومین را الگوی خود بداند و در راستایی که آنها اندیشیده اند بیندیشد. ما در پرورش شخصیت های قهرمان دینی-ملی ضعیف عمل کرده ایم و تا به حال از ساخت یک الگوی تمام قد همچون اوشین سخنی به میان نیاورده ایم و همواره در برابر شخصیت های آنها کلاه از سر برداشته ایم.قصه از این قرار است: مرغ همسایه همیشه برایمان غاز بوده!
پی نوشت: سالها پیش، بعد از شنیدن و خواندن بسیار از «یک مرد» «اوریانا فالاچی» وقتی با عطش بسیار، راسته کتابفروشی های انقلاب را طی می کردم و هربار ناامیدانه از کتابفروشی ها بیرون می آمدم تا اینکه بالاخره خسته و ناامید در آخرین دور جستجویم کتاب را یافتم و بعد با ولعی باور نکردنی خواندنش را شروع کردم تا با ورق زدن هر صفحه نیابم آنچه را که در پی اش بودم و بعد از بستن کتاب و فکر کردن به اینکه پاناگولیس نه قهرمان بود و نه مبارز سیاسی و نه رهبر انقلابی و نه هیچ چیز دیگر و تنها و تنها نام فالاچی، قلمش و توصیفات او بود که پاناگولیس را «یک مرد» کرد، به این نتیجه رسیدم مرغ همسایه برای ما غاز است!
در حقیقت با وجود امام خمینی خمینی که یک رهبر سیاسی بود و توانست انقلابی با ویژگی های خاص را در یک نقطه از جهان ایجاد کند و علی رغم تمامی وجوهی که برای خلق یک اثر هنری خوب می توان در زندگی و شخصیت این مرد یافت، حضور او در یک اثر هنری مناسب و قابل تامل تا به حال ممکن نشده است، اما در همین مرزهای خودمان می توان قهرمانانی از سرزمین و فرهنگ های دیگر یافت، مدتها با آنها زیست، بر اثر تبلیغات به یادشان کلاه از سر برداشت و نامشان را آوازه ای دو صد چندان بخشید. بررسی چرایی این مسئله مجالی دیگر می طلبد.
همین مسئله را می توان به شخصیت شهید چمران، امام موسی صدر و شهدای هسته ای امروز و… و ضعف فعالیت های ما در راستای احیای نامشان در عرصه فرهنگ و فرهنگسازی در مقابل چگوارا و امثال چگوارا و چریک های دیگر تعمیم داد.
۱- نیک گهر، عبدالحسین : مبانی جامعه شناسی
۲- آلن. مارت. جی: روان شناسی تقلید، ترجمه سیامک مهجور
بقلم گیرای س.دانشور سرسرا