مدرسه علمیه الزهرا (س)  نصر تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نه دی

رهبر انقلاب: روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد. روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. این مردمند که ناگهان با یک حرکت روز نهم دی را هم متمایز میکنند. ١٣٨٨/١٠/١٩

‌‌

مهمانی از کانادا

16 تیر 1392 توسط الزهرا (س) نصر

امروز توی مدرسه مهمان داشتیم.خانم “الما هاردر” از ایالت آلبرتای کانادا. نویسنده و معلم مسلمان کانادایی و طراح برنامه ای جدید در آموزش و پرورش کودکان.

خلاصه صحبتهاشون در این یکی دو ساعتی که باهاشون بودیم از این قرار بود : شیوه آموزشی ای که در آن معلم مطالبی را برای شاگرد بیان کند یا به بیان دیگر یک طرفه باشد هیچ اثر و فایده ای ندارد.(دقیقا همین شیوه آموزشی خودمون). میگفت ما نباید دین را به عنوان درسی در کنار سایر دروس تدریس کنیم. دین را باید از درون سایر دروس بیرون کشید و دانش آموز را به پرسش واداشت. دانش آموز خودش باید تک تک مفاهیم دینی را با قلبش تجربه و درک کند. تقوی امری آموختنی نیست بلکه چیزیست که باید توسط فرد درک و تجربه شود. آموزش باید به صورت ایجاد یک دغدغه باشد دغدغه سوال ایجاد می کند و سوال منجر به کسب دانش می شود. میگفت من در کلاسم از بچه ها می خواهم که هر شب به ماه نگاه کنند و دیده ها و تصوراتشان را از ماه به من بگویند می خواهم گذشت زمان و تغییر روزها را درک کنند. می خواهم ساعتی از وقتشان را به تماشای آسمان بگذرانند خیلی بد است که از روی تقویم روزها و شبها را می گذرانیم بدون آنکه به تغییرات عالم خلقت توجه کنیم. می گفت آموزش اگر از این جنس نباشد در انسان تغییر ایجاد نمی کند کارایی ندارد. برای مثال من در فرودگاه ایران میدیدم که افراد چطور به محض ورود به ایران رنگ عوض میکنند این به چه دلیل است؟ به این دلیل که نتوانسته ایم مفاهیمی مثل حجاب را درونی کنیم . این خلاء و اشکال در سیستم آموزشی و تربیتی را نشان میدهد. میگفت در این دنیایی که حجم وسیع اطلاعات و هجوم وسایل تربیتی می خواهند ذهن و فکر کودکان ما را در گیر خود کنند، درونی کردن و آموزش دادن دین به کودکان کار ساده ای نیست و زحمت دو چندان می طلبد.

در کل خیلی از صحبتهای خانم هاردر لذت بردم و تصمیم گرفتم حتما کتابشون با نام”Concentric Circles” که در اون این شیوه آموزشی رو توضیح دادند بخوانم.

بقلم ف.تشکری 


 1 نظر

غاز همسایه مرغ هم نیست

15 تیر 1392 توسط الزهرا (س) نصر

چرا باید اوشین، یانگوم، دونگ یی، سوسانو و زنان دیگر را جدی بگیریم؟

۱- حکایت مصاحبه با آن خانم دهه ۶۰ ای و الگو خواندن «اوشین» در پاسخ به سوالی مبنی بر الگوی فعلی زن مسلمان کیست، قصه ای است که به محض شنیدن نام «اوشین» به ذهن بسیاری خطور می کند.

انکار سودی ندارد، آن زن واقعیت را گفت؛ واقعیتی که تنها در آینه رسانه ها قابلیت تحقق و فعلیت می یابد چه اینکه افراد جامعه ای که با رسانه عمیقا خو گرفته اند اکثر تصاویر ذهنی خود را از همین بستر دریافت می کنند. از همین رو ایفای نقش رسانه ها در زندگی مخاطبین امری است جدی و انکارناپذیر. میزان جدیت و انکارناپذیری این مسئله را می توان در زمان پخش برنامه ها، سریال ها و فیلم های پرمخاطب و جایگاه خاصی که شخصیت ها، تکیه کلام ها و رفتارهای برجسته آثار تولیدی، در میان اقشار مختلف جامعه می یابند جستجو کرد.

فارغ از بحث هایی چون میزان فعالیت و یا انفعال مخاطب در برابر پیام های رسانه ای، می توان تاکید نظریه پردازان حوزه رسانه بر نقش آفرینی های این پدیده عصر مدرن در حوزه هایی چون سرگرمی، تربیتی، انتقال مواریث فرهنگی، آموزش و پرورش و… را تائیدی بر مدعای سطور فوق دانست.

از همین روی و علی رغم تلاش های مختلف در حوزه تعمیق فرهنگ خودی، می توان پاسخ آن خانم را پاسخی به جا دانست؛ چه اینکه آن زن مدتی طولانی با اوشین زندگی کرده و حالات، روحیات، برخوردها و نوع نگاه و برخورد او را از فاصله ای بسیار نزدیک لمس می کرد.

آن زن و تمام زنان دیگری که در تمام مدت پخش سریال با یانگوم، سوسانو، دونگ یی، اوشین و…. خندیدند، گریستند، انتظار کشیدند، بزرگ شدند، بحث کردند و حتی سعی کردند مانند آنها حرف بزنند و فکر کنند، علی رغم حضور در خانه های خود در کوچه پس کوچه های کره و ژاپن قدم می زدند و ای بسا که سرزمین های توکیو، بویو، گوگوریو و چوسان برایشان آشناتر از شهرهای همین ایران خودمان باشد؛ چه اینکه رسانه های تصویری در ایجاد شرایط همذات پنداری از توانایی بالایی برخوردارند و حتی در بده بستان فرهنگی با مخاطب خود می توانند از تاثیر به سزایی برخوردار باشند. پس در صورت پخش اوشین و دونگ یی نباید از الگو شدن رفتار، کردار، پوشش و سبک زندگیشان بهراسیم! مثال «گندم از گندم بروید جو زجو» آنقدر ها هم قدیمی نیست.

۲- «یک الگو چیزی است که ساخته می شود تا برای ساختن نمونه های دیگر سرمشق قرار گیرد. الگوی رفتاری با تکرار مداوم یک «ژست» توسط اشخاص بسیار ساخته می شود. یک عادت وقتی بوجود می آید که شخص عملی را مرتباً و با شیوه ای یکسان تکرار کند. به حکم قیاس می توان گفت وقتی عده زیادی از اشخاص در جامعه ای به طرزی نسبتاً مشابه و در مدتی طولانی عملی را تکرار می کنند «عادت اجتماعی» بوجود می آید. این شیوه تکراری فکرکردن و عمل کردن یک الگو یا یک میزان فرهنگی است. الگوی رفتاری کوچکترین واحد نقشها، نهادها و فرهنگ است، رفتار انتزاعی استاندارد شده و نظم یافته ای است که در یک جامعه برای تشخیص این که چه رفتاری پذیرفته نیست به عنوان الگو و میزان بکار می رود.»۱

از نظر مارت، جی، آلن الگوپذیری به فرایندی اطلاق می شود که در آن رفتار یک فرد یا گروه یعنی الگو، به مثابه محرکی برای افکار، نگرشها و یا رفتارهای شخصی دیگری که او را مشاهده نموده به کار گرفته می شود.۲

نظریه های مختلف فرآیند الگو پذیری را در سه مرحله مشاهده، اکتساب و پذیرش توصیف کرده اند. با گسترش رسانه های جمعی و نفوذ ویژه تلویزیون در بطن خانواده ها، می توان به وسیله این مدیوم رسانه ای که دارای ویژگی هایی چون واقعیت پنداری برنامه ها و بالاخص سریال ها و همذات پنداری است،به نمایش فرهنگ های مختلف که قادرند به تحقق مرحله مشاهده و اکتساب الگوپذیری منجر شوند، پرداخت.
ایفای نقش جدی رسانه ها در عرصه الگوسازی و ایجاد ارتباط میان گروه های مختلف جامعه و گروهها و شخصیت هایی که می توانند موجبات ترویج گفتمان های فرهنگی-رفتاری را فراهم آورند، به جهت دهی فرهنگی جوامع و شکل گیری الگوهای رفتاری نوین و یا تثبیت الگوهای رفتاری موجود در جامعه منجر می شود. در حقیقت رفتار الگوها ریشه در نوع افکار و جهان بینی افراد و گروه های الگو دارند که در صورت نو بودن و تقابل با فرهنگ جامعه، می توانند سبک های نوینی از پوشش، رفتار، افکار، آرمان، اهداف و دیگر ابعاد زندگی را ایجاد کنند.

۳- سخنران از فضائل، محسنات و شاخصه های انسانی و ایمانی حضرت زهرا (س) می گوید. انکار این محسنات و ویژگی ها و شاخصه های برتر و الگو مانندِ حضرت کاری است مشکل و غیرممکن و البته چهره مخاطبان حاکی از همراهی و همنوایی جمع با این بیانات است. نکته اینکه پس از پایان سخنرانی،همان زنان در پی بحث و بررسی شخصیت هایی برمی آیند که شب گذشته و یا لحظاتی قبل از سخنرانی، از سریال های تلویزیون دیده و یا قصه فوق العاده اش را از مجلات یا کتب خوانده اند.

مشکل کجاست؟ همزیستی مخاطب با سریال ها و شخصیت هایی که از تلویزیون دیده و یا با داستان به زندگی ایشان سفر کرده است به تقابل با سخنانی می آید که در بستری جدی و یکسویه به گوش او فرور فته اند و مخاطب با حالتی راحت طلبانه ترجیح می دهد به واکاوی شخصیت هایی که دیده و تصویر کرده بپردازد و ضمن احترام به حضراتی چون ائمه و معصومین، خود را به شخصیت های نمایشی نزدیک تر کند.

به دیگر سخن تکثر چهره های نمایشی قهرمان و سخت کوشی که قادرند به جنگ با سرنوشت رفته و روحیه مبارز و قدرتمند خود را در این میدان صیقل دهند به حدی هست که قادر باشد در فضاهای نمایشی واقعیت نما، مخاطب را از احساس نیاز به الگوهای خودی که در هیچ عرصه ای از میادین هنر چون داستان، سینما و سریال رخ ننموده اند بی نیاز کند.

نیاز جامعه انسانی به الگو جهت باز پروری برخی ویژگی ها، خصلت ها و رفتارهای مناسب که می توانند پایه تثبیت و یا شکل گیری فرهنگ های متعالی انسانی باشند، انکار ناپذیر است. (البته که الگوسازی می تواند به در راستای تقویت فرهنگ های پست نیز به کار برده و به انحطاط فرهنگ جوامع منجر شود.) در همین راستا استفاده از ابزار هنر و سینما و تلویزیون می تواند منجر به عمیق ترین تاثیرات شود، مسئله ای که در کشورهای مختلف جهت نمایش زنان و مردانی که با شاخصه هایی چون سخت کوشی، انسانیت، مدارا، حق محور بودن و… می توانند جامعه را به فکر وادارند مد نظر قرار گرفته شده است و در بازه های زمانی مختلف با خلق شخصیت هایی برجسته چون دونگ یی، اوشین و… جامعه را با آنها درگیر کرده و حتی با هدف مبادله فرهنگی به دیگر ملل صادر می کنند.

نکته اما ضعف هنر،سینما و فیلم سازی این مرز و بوم در ساخت و پرداخت شخصیت هایی است که در فرهنگ و اعتقادات همین مردم ریشه دارند. زنان و مردانی که نه تنها نسبت به زنان همسایه هیچ کمبودی ندارند بلکه در بسیاری موارد اعجاب انگیزتر و قدرتمندتر عمل می کنند.
پرداختن به زنانی که در سایه این فرهنگ نفس کشیده اند، می تواند به تثبیت و قدرتمند شدن همین فرهنگ منجر شود چه اینکه رفتارهای ایشان است که الگو شده و بسط داده می شوند. اوشین زن بزرگی است، اما سوال این است که آیا تابه حال ایران و اسلام نتوانسته است زنی پرورش داده که قادر باشد به نمونه نمایشی برای یک سریال تلویزیونی تبدیل شود؟

نمایش مداوم شخصیت هایی چون اوشین، یانگوم، دونگ یی و… به بسط فرهنگی منجر می شود که قادر است در دراز مدت پایه های فرهنگ درونی را ضعیف کرده و پرورش نسلی غیرخودی را رقم بزند. اینجاست که مخاطبان در میان هجمه سریال های خارجی دیگر نمی تواند زنان سختکوش ایرانی و یا حضرات معصومین را الگوی خود بداند و در راستایی که آنها اندیشیده اند بیندیشد. ما در پرورش شخصیت های قهرمان دینی-ملی ضعیف عمل کرده ایم و تا به حال از ساخت یک الگوی تمام قد همچون اوشین سخنی به میان نیاورده ایم و همواره در برابر شخصیت های آنها کلاه از سر برداشته ایم.قصه از این قرار است: مرغ همسایه همیشه برایمان غاز بوده!

پی نوشت: سالها پیش، بعد از شنیدن و خواندن بسیار از «یک مرد» «اوریانا فالاچی» وقتی با عطش بسیار، راسته کتابفروشی های انقلاب را طی می کردم و هربار ناامیدانه از کتابفروشی ها بیرون می آمدم تا اینکه بالاخره خسته و ناامید در آخرین دور جستجویم کتاب را یافتم و بعد با ولعی باور نکردنی خواندنش را شروع کردم تا با ورق زدن هر صفحه نیابم آنچه را که در پی اش بودم و بعد از بستن کتاب و فکر کردن به اینکه پاناگولیس نه قهرمان بود و نه مبارز سیاسی و نه رهبر انقلابی و نه هیچ چیز دیگر و تنها و تنها نام فالاچی، قلمش و توصیفات او بود که پاناگولیس را «یک مرد» کرد، به این نتیجه رسیدم مرغ همسایه برای ما غاز است!

در حقیقت با وجود امام خمینی خمینی که یک رهبر سیاسی بود و توانست انقلابی با ویژگی های خاص را در یک نقطه از جهان ایجاد کند و علی رغم تمامی وجوهی که برای خلق یک اثر هنری خوب می توان در زندگی و شخصیت این مرد یافت، حضور او در یک اثر هنری مناسب و قابل تامل تا به حال ممکن نشده است، اما در همین مرزهای خودمان می توان قهرمانانی از سرزمین و فرهنگ های دیگر یافت، مدتها با آنها زیست، بر اثر تبلیغات به یادشان کلاه از سر برداشت و نامشان را آوازه ای دو صد چندان بخشید. بررسی چرایی این مسئله مجالی دیگر می طلبد.

همین مسئله را می توان به شخصیت شهید چمران، امام موسی صدر و شهدای هسته ای امروز و… و ضعف فعالیت های ما در راستای احیای نامشان در عرصه فرهنگ و فرهنگسازی در مقابل چگوارا و امثال چگوارا و چریک های دیگر تعمیم داد.

۱- نیک گهر، عبدالحسین : مبانی جامعه شناسی
۲- آلن. مارت. جی: روان شناسی تقلید، ترجمه سیامک مهجور

بقلم گیرای س.دانشور  سرسرا

 1 نظر

بادبادک باز

15 تیر 1392 توسط الزهرا (س) نصر

بادبادک باز را تازه تمام کردم. نسخه صوتی اش را چند وقت پیش بطور اتفاقی توی نت دیدم و دانلود کردم. اما درست به جای حساس داستان که رسید، فهمیدم کامل دانلود نشده و کلی توی خماری ماندم تا توانستم کتاب را پیدا کنم.
 می خواهم بگویم بادبادکباز همچین کتابیست که محال ممکن است بتوانی با خودت کنار بیایی و از خیر تمام کردنش بگذری! 
حقیقتش فکرش را هم نمی کردم یک افغانی بتواند به این زیبایی قلم بزند و نگاهی دیگر درباره افغانستان و مردمانش به خواننده بدهد.
هیچوقت احساس خوبی نسبت به مهاجرین افغان نداشتم یا اینطور بگویم درکشان نمی کردم.
یادم می آید  ترم پیش سر کلاس، هر جلسه یکی از بچه ها راجع به وضعیت کشورش صحبت می کرد. روزی که نوبت بچه های افغانی شد یکی از آنها شروع کرد در مورد وضعیت نامناسب کشورش صحبت کردن. کلاس که تمام شد یک افغانی دیگر با اعتراض سرش داد زد: “مگه تو شرف نداری بخاطر دو نمره عزت خودت و هموطن هات رو می فروشی؟” آنوقت بدون اینکه برگردد و به بقیه نگاه کند با آن کفشهای گشادی که پایش بود و لخ لخ میکشیدشان کف زمین از کلاس رفت بیرون. یادم نمیرود بد جوری حال همه را گرفت.

حقیقت ماجرا، آن قدر کفری شده بودم که میخواستم عذرش رو بخوام و درسی بهش بدم تا غیرتی شدن بی جا یادش بره! اما فکرش را که کردم دیدم شاید فشار نگاه دیگران باعث چنین عکس العملی شده باشد. 

به هر حال آن روز درکش نکردم. خیلی بی منطق به نظرم آمد. اما خواندن این کتاب نگاهم را نسبت به افغان ها به کل تغییر داد. چند روز پیش وسط کلاس یکهو به خودم آمدم و دیدم چند دقیقه ایست زل زده ام توی صورت یکی شان که حدس میزنم هزاره بود نه پشتون!

الان فکر می کنم اگر می شد  با توجه به پیشینه فرهنگی و زاویه دید دیگران به دنیای آنها نگاه کنیم چقدر خوب بود. باید با فرهنگ مردم افغان آشنا باشی تا معنی این غیرت را درک کنی. در کل بادبادکباز به شما چنین نگاهی می دهد. پس به نظرم ارزشش را دارد.

بقلم ح.الف 

 6 نظر

سفر به قم و جهانگرد کره ای !

14 تیر 1392 توسط الزهرا (س) نصر

پارک،جهانگرد لائیک سی و هفت هشت ساله ی اهل کره نمیدانم چطور گذرش به قم افتاده بود و میخواست درباره اسلام بیشتر بداند. از چین تا ایران زمینی آمده بود می گفت در سفرم مسلمانان زیادی دیدم با شکلها و پوششهای مختلف. تقریبا هیچ چیز از اسلام نمیدانست جز اینکه مسلمانان حجاب دارند و ۵ بار در روز نماز می خوانند. میگفت حتی بین راه هر وقت ساعت نماز میشد اتوبوس کنار جاده توقف می کرد و مردم نماز می خواندند. این را با یک حالت شگفت زدگی میگفت!

تونیک آستین بلند و مقنعه داشت، آستینهایش را از ترس بالا رفتن با دست نگه داشته بود. گفتم لازم نیست خودت رو اذیت کنی. انگار که چیزی توی ذهنش جرقه زده باشه پرسید: اصلا شما برای چی حجاب دارید؟ گفتم تصور تو چیه ؟ گفت نمیدونم شاید چون آب و هوای کشور شما سرده!! گفتم نه…! فلسفه حجاب یه چیز دیگه س. ما میخوایم در اجتماع بعنوان یک انسان به فکر و اندیشه و روح زن توجه بشه نه به زیبایی های ظاهری و جسمی بعد هم براش گفتم که در سایر کتب آسمانی هم حکم حجاب هست و این تنها مختص به ما مسلمانان ها نیست. 

همینجوری که نگاهم می کرد گفت: ولی من توی اصفهان بی حجاب دیدم ها! - هنوز تهران نرفته بود احتمالا- گفتم ببین این حکم قرآنه بعضی از آدمها بهش عمل میکنن بعضی ها هم نه. هر جور آدمی توی کشور ما دیدی تعجب نکن.
خیلی دلم می خواست بفهمم پیش خودش چه فکری میکند ولی چشمهاش روشن نبود از نگاهش نمی شد چیزی فهمید. آخرش هم قرار شد یکی دو ماهی اینجا توی قم تحت حمایت موسسه بماند و در مورد اسلام تحقیق کند.

ح.الف  

 1 نظر

اسلام شناس مسیحی

13 تیر 1392 توسط الزهرا (س) نصر

هفته پیش میزبان یک خانم کاتولیک هلندی بودیم. دکترای اسلام شناسی داشت با گرایش تشیع! البته اینطور که خودش میگفت حتی یک استاد شیعه هم نداشته!

برای تکمیل پایان نامه اش با موضوع “بررسی مشکلات زنان مسلمان در کشورهای غیر اسلامی” به ایران سفر کرده بود.

بر خلاف آنچه شاید در مورد غربی ها گمان کنیم که خیلی سردتر از شرقی ها هستند، بسیار بسیار گرم برخورد میکرد به عکس دوستانی که از کشورهای اندونزی و هند و پاکستان و.. زیاد اینجا میبینم. لااقل در ظاهر، باطن را  البته خدا عالم است.

 اسلام را در دانشگاه هلند خوانده بود ولی وقتی در مورد مسیحیت از او میپرسیدیم میگفت: “من یک مسیحی ساده هستم"! در خیلی از موارد صراحتا بیان میکرد که من فلان نظر را دارم یا فلان مدل زندگی را انتخاب کرده ام ولی این نظر مسیحیت نیست، مسیحیت این کار را تایید نمیکند. خیلی راحت .

از گفته هایش مشخص بود که دین برای آنها یک امر حاشیه ایست که میشود مثل تاریخ و فلسفه و صدها علم دیگر مورد مطالعه قرار گیرد، نه یک برنامه برای زندگی.

در مورد پدران روحانی از او پرسیدم و خواستم که آنها را با روحانیون ما مقایسه کند میگفت کار آنها فقط بیان یک سری توصیه های اخلاقی و قرائت کتاب مقدس است. در مورد علمای شیعه مساله اجتهاد و استنباط احکام از متن قرآن و مطابقت قوانین کشور با این احکام برایش بسیار جالب توجه بود.

این وسط کم نبود سوتی هایی که دوستان بی سیاست ما میدادند و او هم که اتفاقا سوتی ندادن را خوب بلد بود! روی هوا میگرفت.

داشتن سیاست هم گاهی اوقات بد نیست!
بقلم ف.تشکری 

 3 نظر
  • 1
  • ...
  • 459
  • 460
  • 461
  • ...
  • 462
  • ...
  • 463
  • 464
  • 465
  • ...
  • 466
  • ...
  • 467
  • 468
  • 469
  • ...
  • 734

.

ذکر روزهای هفته

مدرسه علمیه الزهرا (س) نصر تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بيت عليهم السلام
    • امام اولمان را بشناسیم
  • توصيه هاي تربيتي
    • در محضر استاد
    • نکات تفسیری
  • اسماء الله الحسنی
  • فاطمیه
  • نکته های قرآنی
  • دعا و نیایش
  • سبک زندگی
    • شهدا
    • امام خمینی (ره)
    • شناخت پیامبران
      • سفرنامه مکه
    • زندگی به سبک شهدا
    • فرهنگی
  • در محضر استاد
    • بیانات امام خامنه ای
      • اخبار مدرسه
    • در محضر رهبری
    • سلسله مباحث حیا در بُعد تربیتی
  • نکات خانه داری
  • نکته های ناب
  • در محضر اهل بیت
  • کلام امام
  • احکام
  • سلامتی
  • ماه خدا
  • اخبار
    • معرفی امامزاده های ایران
      • محرم نوشت ها
        • دلنوشت های طلاب
          • آموزش آشپزی
          • ویژه نوشته های دهه فجر
          • خوش نوشته
        • توصیه های سلامتی
      • نکته های جالب
  • محرم
  • پژوهش
    • مستوره آفرینش ( بیانات رهبری در باره زن و خانواده )
    • فناوری اطلاعات
    • پژوهش ها و تحقیقات پایانی طلاب
    • مقاله نویسی
    • مقالات مفید
  • مسابقات پژوهشی

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس