یک تجربه؛ یک خاطره؛ یک سوال!
طبق معمول برای نماز ظهر رفتیم مسجد نزدیک شرکت. قبل از اینکه قامت ببندیم مکبر گفت:
- نمازگزاران عزیز نماز آقا شکسته است ایشون رکعت دوم نمازشون رو تموم می کنند اما شما ادامه بدید!
تا حالا به همچین موردی برنخورده بودم! شده بودم نماز من شکسته باشه و اقتدا کنم ولی امام جماعت …
ما هم که بی خبر از حکم و فرصت هم برای پرس و جو نداشتیم، به محض تکبیر امام جماعت اقتدا کردیم.
تمام طول زمان این سوال توی ذهنم جست و خیز میزد که نمازم درسته یا نه؟ جماعته یا فرادا؟ کار خاصی نباید بکنم؟
بعد تشهد امام همه پا شدیم و ادامه نماز …
نماز دوم رو هم بدون اینکه فرصتی برای تحقیق باشه به همون روال قبلی خوندیم.
بعد نماز دوم امام جماعت لطف فرمودند رو نمازگزاران تشنه حکم رو از حکم این مورد مستفیض فرمودند!!!
فرمودند که توی این مورد نمازگزار باید تجافی کنه تا نمازش جماعت باشه و الا فراداست!!!
خدا خیرت بده حاج آقا، حکم قبل نماز باید میگفتی یا بعدش؟!
نباید حتی اگه یک درصدم “احتمال” می دادی که اگه حتی “یک نفر” عالم به حکم نباشه چه باید بکنه و نمازش چی میشه؟
حالا موندیم نمازی که خوندیم بالاخره جماعته یا فرادا!
ما که نیت جماعت کردیم و اقتدا کردیم االان نمازمون درسته یا باید دوباره ادا کنیم؟
امان از دست عالمِ …
___________________________________
تجربه : برای اولین بار بود که پشت سر امام جماعتی نماز می خوندم که نمازش شکسته بود و من هم حکمش رو نمیدونستم …
خاطره: متن بالا :دی
سوال: الان باید نمازم رو ادا کنم یا نمازی که خوندم درست بوده؟
بقلم بانو محب