چرا پرواز را فراموش کرده ایم؟
شاید بتوان اندیشه پرواز به آسمان ها و رها شدن از زندان زمین را از همان ابتدای خلقت آدم به شمار آورد ، چرا که از همان ابتدا انسان عاشق آسمان ها بوده و آرامش و خوشبختی خود را در پرواز به آسمان ها جستجو می کرده است .
این آروزی دیرین را می توان در کتاب های مختلف تاریخی نیز جستجو کرد که چگونه انسان برای صعود به آسمان ها از هیچ سعی و تلاشی دریغ نمی کرده است. اما گاهی برخی این احساس عجیب را فراموش می کنند و از یاد می برند که برای چه به دنیا آمده اند، فراموش می کنند برای این به زمین پا گذاشته اند که راهی برای پرواز یاد بگیرند و بتوانند روزی برای همیشه به آسمان ها پرواز کنند .
مگر نه اینکه خداوند متعال هدف از خلقت را عبادت که همان رها شدن از زمین و آسمانی شدن است را در آیات الهی بیان کرده است آنجا که می فرماید:(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ : و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنكه مرا بپرستند.(الذاریات: 56)
و به همین جهت بسیاری از حوادثی که در اطراف ما اتفاق می افتد، حوادثی هستند که می خواهند دوباره پرواز به آسمان ها را به ما متذکر شوند .
در یکی از این اتفاق ها پرنده ای کوچک بر شانه های انسان نشست. او که از این کار تعجب کرده بود نگاهی به پرنده کرد و به او گفت: من درخت نیستم و تو نمی توانی بر شانه های من آشیانه بسازی .
پرنده کوچک که از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بود و مامور بود تا به انسان بفهماند که باید روزی پرواز کند گفت: من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم. اما گاهی پرنده ها و انسانها را اشتباه می گیرم.
انسان که از این جمله پرنده نمی توانست خنده اش را کنترل کند باز تعجب کرد اما پرنده باز به سۆالات خود ادامه داد و از او پرسید: راستی، چرا پر زدن را كنار گذاشتی؟ مگر فراموش کردی که خداوند تو را برای پرواز خلق کرده است؟
انسان که منظور پرنده را نفهمیده بود، باز هم لبخندی همراه با تعجب بر لبانش جاری شد.
خداوند در ابتدا به همه انسان ها نعمت پرواز را ارزانی می کند ، اما این انسان است که با اعمال و رفتار خود توان پرواز را از دست می دهد، به راستی چه عملی می تواند مانع از آسمانی شدن انسان ها شود ؟
پرنده گفت: نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است. درهای آسمان بارها به روی تو باز می شوند اما تو قدردان فرصت ها نیستی. انسان که تازه به خودش آمده بود و فهمیده بود اوضاع از چه قرار است دیگر نخندید. انگار ته خاطراتش چیزی را به یاد آورده بود .
کم کم داشت به یاد می آورد که بارها و بارها به او فرصت پرواز داده شده است، انگار همین دیروز بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به همه انسان ها اعلام کرد که اگر می خواهید پرواز کنید درهای آسمان باز شده است:
(إنَّ أبوابَالسَّماءِ تُفتَحُ فی أوَّلِلَیلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ولاتُغلَقُ إلى آخِرِلَیلَةٍ مِنهُ؛ درهاى آسمان در شب اول ماه رمضان گشوده مىشود و تا آخرین شب این ماه بسته نمىشود.) (بحارالأنوار: ج 96، ص 344)
اما او کاری به آسمان نداشت و آن قدر خود را گرفتار زمین کرده بود که اصلا نفهمید که چه زمانی این فرصت تمام شده است .
صفحات: 1· 2