هشدارهاي علوي به حارث همداني
1-قرآن محوري
“تمسک بحبل القرآن وانتصحه، واحل حلاله و حرم حرامه و صدق بما سلف من الحق”
به ريسمان قرآن چنگ بزن و از آن اندرز بخواه، حلالش را حلال بشمر، و حرامش را حرام، آنچه از حقايق زندگي پيشينيان در قرآن آمده است تصديق کن.
قرآن مجيد محکم ترين سند سعادت و جامع ترين قانون خوشبختي دنيا و آخرت است اين کتاب انسان را به بهترين راه هدايت مي کند (4) و خالص ترين نصيحت ها و خيرخواهي ها را پيش روي آدمي مي گذارد. هدايتگري است که در او غش نيست، راهنمايي است که صادقانه راه مي نمايد، (5) و رهزنان را نشان مي دهد، پايبندي به حلال ها و حرام هايي که در قرآن مطرح شده تضمين کننده خير دنيا و آخرت است.
گزارش ها، قصه ها و سرگذشت پيشينيان در اين کتاب اطمينان آور و شفاف و درس آموز است، باور کردن اين سرگذشت ها پشتوانه اي استوار براي حرکت به سوي کمال است زيرا همواره گذشته چراغ راه آينده است و از گذشته بايد پلي براي آينده ساخت.
اگر قرآن محور زندگي فردي و اجتماعي مسلمانان باشد هيچگاه دشمنان قدرت تسلط بر آنان را نخواهند داشت، جامعه اي که بر اساس قانون در رهنمودهاي قرآني شکل بگيرد در روابط داخلي و خارجي اش عزيز و مقتدر و مستقل، خودباور و خداباور و خويشتن بان و خوشبين به آينده خواهد بود.
جامعه قرآني برخوردار از حيات طيبه (6) و جامعه اي برتر و به تعبير قرآني “اعلون” (7) است، تعالي روحي و اخلاقي، تعالي سياسي و اجتماعي، تعالي فرهنگي و انساني از مشخصات روشن جامعه قرآن محور است.
از اين رو علي (ع) در اين نامه و دستورالعمل به حارث همداني نخستين توصيه و دستور را تمسک به ارزشهاي قرآني و پرهيز از نواهي آن مي داند.
قرآن ريسماني است که از چاه ظلمات نفس آدمي را به نور هدايت الهي بالا مي کشد، از فرش بسوي عرش و از ملک به سوي ملکوت رهنمون مي گردد، افسوس که قرآن هنوز که هنوز است در بين بسياري از مسلمانان (مهجور) (8) و در حاشيه زندگي است، اگر اين کتاب انسان ساز و جامعه پرداز به متن زندگي مسلمان ها راه مي يافت امروز وضعيت مسلمانان اين چنين که هست نبود و دشمنان اين گونه که هستند نبودند.
2.عبرت آموزي
هدايت ديگري که در اين دستورالعمل علوي آمده است اين است که:
“و اعتبر بما مضي من الدنيا ما بقي منها فان بعضها يشبه بعضاً و آخرها لاحق بأولها و کلها حائل مفارق”
از (رخدادهاي ) گذشته دنيا براي باقي مانده ي آن عبرت گير، چرا که بعضي از آن شبيه بعضي ديگر است. و پايانش به نخستين آن ملحق مي گردد، اما تمام آن گذرا و ناپايدار است.
“عبرت” از ماده عبور است، يعني از ظاهر پديده هاي تاريخي بايد نقبي به درون آن زد، سنتهاي حاکم بر تاريخ و فلسفه آن را بايد کشف کرد و از آن درس زندگي آموخت، علل پيشرفت و پيروزي ملت ها و نيز ريشه هاي شکست و نابودي آنان را جستجو کرد و آن را به عنوان قانون و سنت عالم آفرينش مورد توجه قرار داد.
قرآن در سوره ي دخان مي فرمايد:
“کم ترکوا من جنات و عيون و زروع و مقام کريم و نعمه کانوا فيها فاکهين کذالک و اورثناها قوماً آخرين فما بکت عليهم السماء و الارض و ما کانوا منظرين” (9)
(سرانجام همگي نابود شدند و ) چه بسيار باغها و چشمه ها که از خود بجاي گذاشتند، و زراعتها و قصرهاي زيبا و گران قيمت. و نعمتهاي فراوان ديگر که در آن (غرق) بودند. اين چنين بود (ماجراي آنان) و ما (اموال و حکومت) اينها را ميراث براي اقوام ديگري قرار داديم.
نه آسمان بر آنان گريست و نه زمين، و نه به آنها مهلتي داده شد.
اين آيات اشاره به قوم بني اسرائيل و فرعونيان دارد که با آن همه کبکبه و تمدني که داشتند بر لجاجت با خدا و پيامبر الهي در کام دريا فرو غلتيدند از آب وارد آتش جهنم شدند. هر قوم و ملتي که روحيه تفرعن و فرعونيت که همان خودخواهي و منيت است در او باشد محکوم به فنا و نابودي است.
خدا با هيچ قوم و ملتي پيوند خويشي نبسته است.
3.نام خدا را بزرگ شمار
“و عظم اسم الله ان تذکره الا علي حق: و اطع الله في جميع امورک فان طاعه الله فاضله علي ما سواها.
نام خدا را بزرگ شمار و جز به حق از او نام مبر… در تمام اعمالت مطيع فرمان خدا باش، زيرا اطاعت و فرمانبرداري خدا از هر کاري بهتر است.
در اين دو فراز از اين نامه به دو نکته در رابطه با خداي متعال اشاره شده است:
-بزرگ شمردن نام خدا
- فرمانبرداري از فرامين او
معناي بزرگ شمردن نام خدا آن است که اسم او را وسيله مطامع و منافع دنيوي قرار ندهيم، براي رسيدن به متاع اندک دنيا به ذات اقدس او سوگند نخوريم، زير پوشش نام او مردم را فريب ندهيم، گزيده ي سخن آن که خدا را هزينه زندگي زودگذر و فاني دنيا نکنيم، با عظمت از او ياد کنيم و جز در موارد حق نام او را نبريم.
نکته ديگر آن که سرلوحه همه کارهايمان را اطاعت از او قرار دهيم به خدا نگوييم کار داريم، به کارمان بگوييم خدا داريم، فرمان و قانون او را بر همه فرمانها و قانون ها مقدم بداري. سرمايه باقي و ثمر بخش و ماندگار براي انسان، قرار گرفتن در حوزه جاذبه حق تعالي و پيروي نمودن فرامين حيات بخش او در زندگي فردي و اجتماعي است. در همين نامه حضرت مي فرمايد:” و قر الله و اجبب احباءه “خداي را محترم شمار و دوستان خدا دوست بدار، بنابراين تعظيم توقير و اطاعت خداوند وظيفه اساسي ما است.
4.ياد مرگ و مراحل پس از آن
“و اکثر ذکر الموت و ما بعد الموت ؟ و لا تتمن الموت الا بشرط و ثيق.”
همواره به فکر مرگ و عالم پس از آن باش، هرگز آرزوي مرگ مکن مگر با شرايط مورد اعتماد (به اين شرط که خود را اهل نجات بداني). ما انسانها در اين بزرگ راه زندگي مسافري را مانند هستيم که از مبدأي به سوي مقصدي در حرکت است غفلت از مبدأ و مقصد و توجه نکردن به تابلوهاي در مسير، آدمي را به بيراهه مي کشاند و چه بسا او را در دره سقوط بيفکند که نام و نشاني هم از او باقي نماند.
ذکر مرگ و ياد گردنه هاي پس از آن انسان را از خواب غفلت بيدار مي سازد تا ره را گم نکند و مقصد را فراموش ننمايد.
نسيان آخرت برابر است با غفلت و سنگدلي، و انسان داراي قساوت قلب از رحمت و فيض و فضل الهي به دور است، مانند سنگي که در مسير رودخانه قرار گرفته انبوه آب از روي او عبور مي کند اما هيچ سودي به حال او ندارد.
آرزوي مرگ براي کسي زيبا و مثبت است که دستش از عمل صالح پر باشد با دست خالي به سوي آن عالم رفتن رسوايي دارد، اگر علي (ع) مي فرمود علاقه من به مرگ مانند علاقه کودک به شير و پستان مادر است. (10) و يا مي فرمود: من و مرگ مانند تشنه و آب هستيم. (11) و يا به هنگام ضربت خوردن فرمود: (فزت و رب الکعبه) براي آن بود که او لحظه اي از عمرش را در غير ياد خدا و اطاعت او مصرف نکرد و همواره غرق در ياد خدا بود.
در ادامه نامه حضرت مي فرمايد: “و اياک ان ينزل بک الموت و انت آبق من رب في طلب الدنيا". و بترس از آن که مرگ گريبانت را بگيرد و تو از خدايت فرار کرده و در طلب دنيا باشي.
5.عاقبت انديش باش
“و اکظم الغيظ، و تجاوز عند المقدره، و احلم عند الغضب، و اصفح مع الدوله، تکن لک العاقبه".
خشمت را فرو خور، به هنگام قدرت گذشت پيشه کن و هنگام خشم بردبار باش، آن گاه که حکومت در دست تو است عفو و مدارا کن تا عاقبت خوب براي تو باشد.
در اين فراز از سخن مولا به عواملي اشاره شده که در پي ريزي عاقبت آدمي نقش بنيادي و اساسي دارد:
فرو بردن خشم، عفو و گذشت و بردباري پايه هاي شخصيت انسان را تشکيل مي دهند، قرآن مجيد مي فرمايد:
“والکاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين” (12)
(متقين ) کساني هستند که خشم خود را فرو مي برند و از (خطاي ) مردم مي گذرند، و خداوند نيکوکاران را دوست مي دارد.
در گام اول انسان در برابر رخدادها و عوامل خشم آفرين بايد قدرت کنترل خويش را داشته باشد. از آن بالاتر اين که به کسي که او را به خشم آورده با آرامي و بزرگواري برخورد کند و در گام سوم بردباري و سعه صدر از خود نشان دهد و بالاخره در گام چهارم دولت و قدرت او را سرمست نکند بلکه به او بزرگواري بدهد که از لغزش ديگران چشم پوشي بپيمايد عاقبت او تضمين است، چنين انساني چشم انداز آينده او روشن و درخشان است و روزگار به سودش رو به پيش خواهد رفت.
6.نگرش انسان به نعمتها
“و استصلح کل نعمة انعمها الله عليک، و لا تضيعن من نعم الله عندک و لير عليک اثر ما انعم الله به عليک… و اکثر ان تنظر الي من فضلت عليه فان ذلک من ابواب الشکر.
هر نعمتي را که خدا به تو داد نيکوکردار و هيچ نعمتي از نعمتها را ضايع و تباه مساز، و بايد اثر نعمتهايي که خدا به تو داده در تو ديده شود… به افراد پايين تر از خود توجه داشته باش، که اين خود شکر برتري تو بر آنهاست.
استفاده بهينه از نعمتها و تباه نساختن آنها نشانه خداباوري و خردمندي است بايد بدانيم که در هر نعمتي عوامل فراواني در عالم هستي دست به دست هم مي دهند تا آن را به دست ما بسپارند، شايسته نيست که آن را به آساني تباه سازيم و ضايع کنيم، از سوي ديگر آثار نعمتهاي الهي در زندگي ما بايد محسوس باشد، در عمل شاکر نعمتها باشيم، آنها را به جا و درست مصرف نماييم و در مرحله سوم همواره به افراد پايين دست نگاه کنيم و نه بالا دست تا روحيه شکرگزاري در ما ايجاد شود و تداوم يابد.
بسيارند از کساني که غرق در نعمت فرزندي صالح، همسر شايسته، منزل وسيع، آبرومندي اجتماعي و مانند آن هستند اما همواره آه و ناله و ناسپاسي آنها به گوش مي رسد، ريشه آن اين است که خود را با انسانهاي بالاتر و جلوتر از خود در امورمادي و دنيايي مقايسه کنند و احساس کمبود مي کنند، رهنمود علي (ع) آن است که خود را با پايين دستها سنجش کن تا درهاي شکر برايت گشوده شود.
هشدارها و تحذيرها
در نامه 69 نهج البلاغه در کنار هدايت ها و رهنمودها – که به آن اشارت شد – هشدارها و تحذيرهايي نيز آمده است که هر کدام به نوبه خود آژير خطر و زنگ بيدار باش براي ما انسان ها است، امام علي (ع) مانند طبيب حاذقي که بيماران را با دستورهاي مثبت و منفي، ايجابي و سلبي مداوا مي کند و يا از گسترش بيماري پيشگيري و جلوگيري مي نمايد، در اين دستورالعمل هم به موضوعات ايجابي که بايد انجام داد و هم به موضوعات سلبي که نبايد انجام داد پرداخته است تا درمان خود را با کمال و تمام به انجام رسانده باشد.
آنچه در بخش پيشين به آن اشارت شد، دستور به انجام کارهايي بود که شايسته انجام بود. در بخش دوم به آن اموري اشاره خواهيم کرد که حضرت همگان را از آن برحذر داشته اند و هشدار داده اند.
لازم به ذکر است که زبان هشدار گاهي با جمله (اياک) است و گاهي با صيغه (واحذر) و گاهي هم با فعل نهي ، که نتيجه هر سه از لحاظ معنايي يکي است.
1.کار ناپسند نسبت به ديگران
“واحذر کل عمل يرضاه صاحبه لنفسه و يکره لعامه المسلمين".
از هر عملي که تو را خشنود و مسلمانان را ناپسند آيد بر حذر باش.
در اين فراز از سخن، مولا علي (ع) معياري براي کارهاي روزانه ما مسلمانان بيان کردند و آن اين است که: پسنديده و ناپسنديده بودن کار را با روحيات خودت محاسبه نکن، بلکه معيار خوب و بد و شايسته و ناشايسته بودن کار را عموم مسلمانان قرار ده، به ديگر سخن خودت ميزان و خط کش نباش که هر چه را نپسندي ترک کني، بلکه بررسي و دقت کن اين کاري که مي خواهي انجام دهي، اين حرفي که قرار است بيان کني، اين تصميمي که قرار است اتخاذ کني و بالاخره هر اقدامي که قرار است از تو صادر شود آيا با مذاق ديگر هم کيشان تو و مسلمانان پيرامون تو پسنديده هست يا نه، اگر سر دو راهي قرار گرفتي بر خشنودي خويش و ناخوشنودي ديگران، ديگران را بر خود مقدم بدار، مصلحت امت و جامعه اسلامي را بر رضاي خويشتن و مصلحت جامعه اسلامي را بر رضاي خويشتن و مصلحت خود ترجيح بده و به گونه اي عمل کن که فضاي جامعه ديني را آلوده و مه آلود نسازي، اگر ديدي شعاع عملکرد تو ديگر مسلمانان را مي آزارد و آنان را نگران مي سازد و از عملياتي کردن آن تصميم و اراده صرف نظر کن.
اين رهنمود حضرت که با هشدار همراه است در بسياري از مسائل و مواضع اجتماعي کارساز و گره گشاست، چه بسا ذوق و سليقه فردي چيزي را اقتضاء کند که مزاج سياسي و فرهنگي جامعه آن را پذيرا نيست، در اين فرض بهتر است که مصلحت جمع و جامعه را بر نگرش و بينش خود مقدم بدارد تا جامعه به تنش و چالش گرفتار نگردد.
2.شرم و حياء
“واحذر کل عمل يعمل به في السر و يستحي منه في العلانيه “
و از هر کاري که پنهاني انجام مي شود و در ظاهر از آن شرم داري، پرهيز کن.
بي شرمي و بي حيايي يکي از آسيب هاي بزرگ و فردي و اجتماعي است، بي حيايي نسبت به خدا، بي حيايي نسبت به مردم، بي حيايي نسبت به خود. تنها سفارشي که از همه پيامبران الهي باقي مانده اين است که: اگر کسي حياء نداشت هر کاري که مي خواهد بکند مانعي براي آن نيست. يعني تنها چيزي مي تواند جلو هرزگي و تبه کاري انسان را بگيرد داشتن حياء است.
بسياري از کارها را انسان در ملأ عام و در منظر مرأي انجام نمي دهد ولي ممکن است در خلوت و پنهاني انجام دهد، امام علي (ع) مي فرمايد: از آن کاري که حاضر نيستي در خلوت و در ديدگاه مردم انجام دهي از آن در پنهاني نيز پرهيز کن و انجام نده.
در روايات از حياء به عنوان رأس (13) و سرآمد فضائل ياد شده است، حياء کليد خوبي هاست و بي حيايي کليد زشتي ها و پليدي ها. از اين رو در روايت آمده است که “لا ايمان لمن لا حياء له” (14).
بنابراين يکي ديگر از هشدارهاي امام علي (ع) به شيعيان اين است که همواره خود را در محضر خدا بيند و آشکار و پنهانشان يکسان باشد و حرمت حياء را پاسدارند.
3.کاري که عذرخواهي به دنبال دارد را ترک کن “و احذر کل عمل اذا سئل عنه صاحبه انکره او اعتذر منه”
از اعمالي که اگر از انجام دهنده اش پرسش شود انکار مي کند و يا پوزش مي طلبد دوري کن. در اين فراز امام ملاک و معيار کار خوب و بد را بيان کرده اند، فرموده است: هر عمل و کاري که اين دو چيز را به دنبال داشته باشد، شايسته است که ترک شود و انجام آن به صلاح نيست:
الف: کاري که اگر انجام بگيرد انسان انجام دهنده حاضر نيست آن را به خودش نسبت دهد.
ب: کاري که اگر عملي شود انسان حاضر است از انجام آن عذرخواهي نمايد.
امام مي فرمايد: در هر اقدامي نخست بينديش و فکر کن، به پيامدها و عواقب کارها انديشه کن، اگر ديدي از جمله کارهايي است که آن قدر زشت و نامناسب است که آدم دوست ندارد آن را بعهده بگيرد و يا اگر عهده دار شود ناچار است از آن پوزش بطلبد، از چنين کارهايي اجتناب کن و از آغاز که نيت انجامش را داري ترک کن تا گرفتار آن نشوي.
اين هشدار اميرالمؤمنين (ع) را اگر جدي بگيريم بسياري از فضا سازي هاي منفي و شايعه سازي هاي اجتماعي رخت بر مي بندند، کساني هستند دست به کارهايي مي زنند که اگر آشکار شود و روزنامه اي و يا رسانه اي شود آن را تکذيب مي کنند، چرا که عاقل کند کاري که بازآرد پشيماني، شايسته است پيش از انجام هر اقدامي جوانب آن را به درستي بررسي کنيم تا گرفتار آثار منفي آن نشويم.
4.پاييدن زبان
“و لا تعجل عرضک غرضاً لنبال القول ، و لا تحدث الناس بکل ما سمعت به فکفي بذلک کذبا، و لا ترد علي الناس بکل ما سمعت به فکفي بذلک جهلاً
آبروي خود را هدف تيرهاي سخنان مردم قرار مده و تمام آنچه را مي شنوي براي مردم بازگو مکن (چرا که راست و دروغ مخلوط است ) دين تو را به دروغ آلوده مي کند و نيز تمام آنچه را براي تو نقل مي کنند تکذيب منما.
سه نکته و سه هشدار در اين قطعه از سخنان مولا علي (ع) مورد توجه قرار گرفته است: زبان سرخ سر سبز مي دهد بر باد بسياري از اوقات بر اثر عدم توجه و رعايت نکردن اصول انساني در روابط اجتماعي، انسان با يک اظهار نظر و با يک گفتار آبرو و حيثيت اجتماعي چند ساله خود را بر باد مي دهد و آماج تهمت ها و حمله ها و هجمه ها قرار مي دهد. بنابراين زمام زبان بايد در اختيار انسان باشد، کم بگويد و محکم بگويد و از سست گويي و پرگويي بپرهيزد. در جاي ديگر علي (ع) فرمود: “من کثر کلامه خطؤه"؛ (15) آنکه سخن زياد بگويد لغزش هايش نيز بيشتر است.
گوش انسان دروازه اي است که دربان ندارد، فيلتر و حاجب و مانعي هم ندارد ممکن است بسياري از چيزها را آدمي در طول شبانه روز بشنود، راست و دروغ، سست و محکم، حق و باطل، اما مجاز نيست که هر چه شنيد آن را به ديگران منتقل کند زيرا همين روحيه کافي است که او را در رديف دروغگويان قرار دهد و آبرو و اعتبار خود را در معرض آسيب بگذارد.
3-نکته سومي که حضرت به آن اشاره فرموده است آن است که: آنچه از ديگران مي شنوي تکذيب نکن که اين روش تو را در رديف جاهلان و نابخردان قرار مي دهد، بسياري از گفته هاي ديگران که به گوش تو مي رسد حق است، راست و درست است با تبر (لا) گفته ها و اقوال ديگران را هدف قرار مده. درباره ي آنها فکر کن، بررسي و جستجو کن، شايد از لابلاي آنها به حقايقي دست يابي که در صورت دست يابي به آنها زندگي اجتماعي و حتي فردي تو را دگرگون سازد و نقطه ي عطفي در اراده و عزم تو شود.
5.از يار بد گريزان باش
“و احذر صحابه من يقيل رأيه و ينکر عمله فان الصاحب معتبر بصاحبه”
از ياراني که در فکر و نظر ضعيفند و عمل آنها ناشايسته است بر حذر باش، زيرا مقياس سنجش شخصيت هر کس را يارانش تشکيل مي دهند.
مردم در جامعه انسان را از دو طريق شناسايي مي کنند: يکي گفتار و رفتار فردي و موضع گيري هاي اجتماعي و ديگر از نشست و برخاست با ديگران ، مصاحبت و همنشيني معيار خوبي براي نمره دادن مثبت و منفي به انسانهاست.
در روايات آمده است که:
“المرء علي دين خليله"؛ (16) هر کس با آيين دوست و رفيقش شناخته و ارزيابي مي شود.
انسان مسلمان و شيعه اهل بيت (ع) اجازه ندارد با هر کس و ناکس رفت و آمد کند و دست دوستي بدهد. شايسته است با کساني همنشيني نمايد که او را به ارزشها نزديک و از زشتي ها دور سازند و اگر به عکس شد اين رفاقت ممنوع است زيرا يار بدتر بود از مار بد.
در ادامه اين دستورالعمل حضرت شفاف تر به اين مسأله اشاره کرده اند: “اياک و مصاحبه الفساق فان الشر بالشر ملحق".
از همنشيني با فاسقان بپرهيز که شر به شر مي پيوندد.
نسيم با آن لطافتي که دارد هنگامي که از روي مزبله عبور مي کند بوي بد مي گيرد و آزار دهنده مي شود، مراقب باش روح لطيف خود را که با رنگ عبوديت و عطر بندگي خو گرفته گرفتار بوي بد گناه نکني و دوستان ناباب فضاي جان و روح تو را آلوده نسازند که اگر روحت رنگ گناه گرفت و گفتارت نيز به فسق و فجور آلوده خواهد شد.
6. در گزينش مسکن حساس باش
“و اسکن الامصار العظام فأنها جماع المسلمين و احذر منازل الغفله و الجفاء و قله الاعوان علي طاعه الله”
در شهرهاي بزرگ سکونت کن زيرا مرکز اجتماع مسلمانان است و از جاهايي که مردم آن از ياد خدا غافلند و به يکديگر ستم روا مي دارند و بر اطاعت از خدا به يکديگر کمک نمي کنند، بپرهيز.
در ضرب المثل ها گويند: “وطن جايي است که آزاري نباشد کسي را با کسي کاري نباشد” در شهرهاي کوچک چون همديگر را مي شناسند دردسرها و مزاحمت ها هم فراوان است به خلاف شهرهاي بزرگ که انسان در يک فضاي جمعي کلاني زندگي مي کند، امکانات و ابزار زندگي فراهم تر است، اگر در کلان شهرها انسان بتواند سکونت گزيند و در عين حال به ياد خدا باشد بهتر است اصولاً هر کجا که تعاون بر نيکي و تقوا بيشتر باشد و تعاون بر گناه و تجاوز کمتر، شايسته سکونت است.
در اين رابطه دو حديث را ملاحظه نماييد:
رسول خدا (ص) فرمود:
“البلاد بلاد الله و العباد عباد الله فحيثما اصبت خيرا فأقم"؛ (17) شهرها شهرهاي خدايند و بندگان نيز بندگان خدا. پس هر کجا که محيط خير و خوبي باشد شايسته سکونت و زندگي است.
امام علي (ع) فرمود:
“و الزموا سواد الاعظام فأن يدالله مع الجماعه"؛ (18) همواره با بزرگترين جمعيت ها باشيد که دست خدا با جماعت است.
7.جايگاه حضور شيطان
“و اياک و مقاعد الأسواق، فأنها محاضر الشيطان و معاريض الفتن” از نشستن در گذرگاه هاي عمومي و بازار، پرهيز کن که جاي حاضر شدن شيطان و برانگيخته شدن فتنه هاست.
گرچه شيطان مانند خون در تن انسان جاري است و همه جا انسان را رصد مي کند و کمين کرده تا زمينه هاي لغزش او را فراهم آورد اما در برخي زمان ها و مکان ها حضور پر رنگ تر و جدي تر دارد، از جمله آن مکان ها، اماکن عمومي مانند بازار است که زمينه گناه و انجام حرام بيشتر است از اين رو پيامبر اکرم (ص) فرمود:
“ان الشياطين تغدوا براياتها الا الأسواق فيدخلون مع اول داخل و يخرجون مع آخر خارج؛ (19) شيطان ها صبحگاهان با پرچم هاي خود به بازار مي روند و با هر که زودتر به بازار رود داخل مي شوند و با هر که ديرتر درآيد، بيرون مي آيند.
بنابراين زمينه شيطنت شيطان ها در بازار فراهم تر است، چه انسان هايي به ظاهر انسان اما در عمل دست شيطان را از پشت مي بندند و با هزاران دوز و کلک مردم را مي فريبند و شيطان گونه با سوگند و قسم هاي پي در پي و با شيوه هاي ويژه اي که دارند، اجناس بنجل را به قيمت بالا به مشتريان ناآگاه مي فروشند و نام آن را هم زرنگي و کياست مي گذارند.
8. مسافرت در جمعه
“و لا تسافر في يوم جمعه حتي تشهد الصلاه الا فاضلاً في سبيل الله او في امر تعذر به".
روز جمعه پيش از نماز مسافرت نکن جز براي جهاد در راه خدا و يا کاري که از انجام آن ناچاري.
از اين فراز کلام مولا اهميت حضور و شرکت در نماز جمعه استفاده مي شود. هشدار حضرت آن است که هيچ چيزي نبايد مانع حضور در نماز جمعه شود، زيرا نماز جمعه رمز وحدت، عامل تقويت نظام، پيوند و بيعت با ولايت حضور در متن سياست، و بالاخره نماز جمعه پيشاني و چهره حکومت اسلامي است.
حضور دسته جمعي و با انگيزه هر هفته در نماز جمعه اقتدار مسلمانان را به نمايش مي گذارد و صف بهم پيوسته آنان را که حاکي از دلها و انگيزه هاي بهم گره خورده است، نشان مي دهد، امام جمعه با تبيين مسائل سياسي و تحليل آنها و نيز تشريح مصلحت اسلام و مسلمانان و شيطنت ها و فتنه گري هاي دشمنان، مردم را به حضور در صحنه فرا مي خواند و با ذکر و موعظه و سفارش به تقوا مصونيت فردي و اجتماعي را گسترش مي دهد، اين چنين اجتماعي که در آن هم عبادت و هم سياست با هم مطرح باشد در ساير اديان وجود ندارد و اين از ويژگي هاي دين همه سونگر و جامع اسلام است.
از اين رو در روايات نسبت به کساني که بدون عذر و دليلي سه هفته پي در پي به نماز جمعه حضور نيابند هشدار داده شده است.
امام باقر (ع) فرمود: “من ترک الجمعه ثلاث جمع متواليه طبع الله علي قلبه” (20) هر که سه جمعه متوالي (بدون عذر) نماز جمعه را ترک کند، خداوند بر قلب او مهر مي زند.
پي نوشت ها :
1.نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 69 با استفاده از ترجمه مرحوم دشتي، و نيز آيه الله مکارم.
2.ترجمه و شرح فشرده نهج البلاغه آيه الله مکارم، ج 3، ص 476 سفينه البحار، دارالاسوه ، ج 2، ص 139.
3.همان.
4.سوره ي اسراء، آيه ي 17.
5.نهج البلاغه، خطبه 176.
6.سوره ي نحل، آيه ي 97.
7.سوره ي آل عمران، آيه ي 139.
8.سوره ي فرقان، آيه ي 30.
9.سوره ي دخان، آيه ي 29-25.
10.نهج البلاغه، خطبه 5.
11.همان، نامه 23.
12.سوره ي آل عمران، آيه ي 134.
13.ميزان الحکمه، ري شهري، ترجمه شيخي، ج 3، ص 280.
14.همان، ص 282.
15.نهج البلاغه، قصار 349.
16.ميزان الحکمه، ص 6، ص 190.
17.نهج الفصاحه، حديث شماره ي 1116.
18.نهج البلاغه، خطبه 127.
19. نهج الفصاحه، شماره 638.
20.التهذيب، ج 3، ص 238.
نويسنده: حجه الاسلام ابوالقاسم يعقوبي
صفحات: 1· 2