هجرت
و هر که در راه خدا هجرت کند، در زمین، اقامتگاههاى فراوان و گشایشها خواهد یافت و هر کس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پیامبر او، از خانهاش به درآید، سپس مرگش دررسد، پاداش او قطعاً بر خداست، و خدا آمرزندهی مهربان است.
•پیامبر، به فرمانِ خدا عزم مدینه کرده بود. برای بقیه هم مکّه دیگر جایِ ماندن نبود وقتی قطب و محور، توی مدینه بود. وقتی قرار بود یک بنای نو آنجا پا بگیرد. بنایِ یک حکومتِ اسلامی. اهالیِ ایمان، گروه گروه عزم مدینه کردند.. که بازوهای حکومت اسلامی بشوند، سیاههی لشکرِ اسلام باشند. سختیهای هجرت و کَندن از دیارشان را به جان خریدند. متموّلهای مکّه، شدند ندارها و بیچارهها و اصحابِ صفهی مدینه. همهی اموالشان به باد رفت. بعضیها حتّی مجبور شدند برای مدتی زن و بچهشان را بگذارند و بروند. اسمشان شد «مهاجرین». بعد هم خدا تند و تند توی کتابش برایشان آیه فرستاد؛ الّذین هاجَروا… آنقدر که دلِ آدم ضعف برود برای مقام و منزلتشان.
•همهی حیاتِ آدم بند است به حرکت. آب هم با همهی زلالیش، ساکن که باشد، مرداب میشود میگندد. این حرکت، این رفتنِ جهتدار، فقط هم طی مسافت فیزیکی نیست. فقط هم رفتن از شهری به شهری نیست. گاهی هم آدم باید از اقلیمِ عادتهای سخیفِ خودش هجرت کند. از دیارِ روزمرگیهاش، تعلّقاتش. از جهلهای مرکّبش به معرفت، از تاریکیهایش به نور. گاهی باید تشخیص داد قطب و محور کجاست. به سمتِ او حرکت کرد. گاهی باید فهمید این حرکت و تلاش، توی آسیابِ چه کسی دارد آب میریزد؟! من را بازوی کجا، سیاههی لشکرِ کجا میکند؟!
•«مهاجراً»، اسمِ حال است. حالت را میرسانَد. باید هر روز از خانه که بیرون میآییم، با حالِ «هجرت» بیرون بیاییم. به قصدِ دلکندن از دیارِ خودمان. به نیّتِ رفتن به شهرِ او. رسولِ خدا نیست، اما این آیه برای ما هم که هزار و چهارصد سال بعدِ رسول آمدهایم نباید بیتفسیر باشد:
بِسم الله الرّحمنِ الرّحیم
وَ مَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ و کانَ الله غفوراً رحیماً
بقلم مریم بانو