مناظره ابن ابى العوجا با امام صادق (ع) قسمت دوم
( عبدالكريم معروف به ابن ابى العوجا، روز ديگر به حضور امام صادق (ع ) براى مناظره آمد، ديد گروهى در مجلس آن حضرت حاضرند، نزديك امام آمد و خاموش نشست.)
گويا آمده اى تا به بررسى بعضى از مطالبى كه بين من و شما بود بپردازى.
- آرى به همين منظور آمده ام اى پسر پيغمبر!
از تو تعجب مى كنم كه خدا را انكار مى كنى، ولى گواهى مى دهى كه من پسر پيغمبر هستم و مى گويى اى پسر پيغمبر! عادت، مرا به گفتن اين كلام، وادار مى كند.
پس چرا خاموش هستى؟
- شكوه و جلال شما باعث مى شود كه زبانم را ياراى سخن گفتن در برابر شما نيست، من دانشمندان و سخنوران زبردست را ديده ام و با آنها هم سخن شده ام، ولى آن شكوهى كه از شما مرا مرعوب مى كند، از هيچ دانشمندى مرا مرعوب نكرده است.
اينك كه تو خاموش هستى، من در سخن را مى گشايم، آنگاه به او فرمود: آيا تو مصنوع (ساخته شده ) هستى يا مصنوع نيستى؟.
- من ساخته شده نيستم.
بگو بدانم، اگر ساخته شده بودى، چگونه بودى؟
- مدت طولانى سردرگريبان فرو برد و چوبى را كه در كنارش بود دست به دست مى كرد، و آنگاه (چگونگى اوصاف مصنوع را چنين بيان كرد) دراز، پهن، گود، كوتاه، با حركت، بى حركت، همه اينها از ويژگيهاى چيز مخلوق و ساخته شده است.
اگر براى مصنوع (ساخته شد) صفتى غير از اين صفات را ندانى، بنابراين خودت نيز مصنوع هستى و بايد خود را نيز مصنوع بدانى، زيرا اين صفات را در وجود خودت، حادث شده مى يابى.
- از من سؤالى كردى كه تاكنون كسى چنين سؤالى از من نكرده است و در آينده نيز كسى اين سؤال را نمى كند.
فرضاً بدانى كه قبلاً كسى چنين پرسشى از تو نكرده، ولى از كجا مى دانى كه در آينده كسى اين سؤال را از تو نپرسد؟ وانگهى تو با اين سخنت گفتارت را نقض نمودى، زيرا تو اعتقاد دارى كه همه چيزاز گذشته و حال و آينده مساوى و برابرند، بنابراين چگونه چيزى را مقدم و چيزى را مؤخر مى دانى و در گفتارت گذشته و آينده را مى آورى.
توضيح بيشترى بدهم. اگر تو يك هميان پر از سكه طلا داشته باشى وكسى به تو بگويد در آن هميان سكه هاى طلا وجود دارد، و تو در جواب بگوئى نه، چيزى در آن نيست، او به تو بگويد: سكه طلا را تعريف كن، اگر تو اوصاف سكه طلا را ندانى، مى توانى ندانسته بگويى، سكه در ميان هميان نيست.
- نه، اگر ندانم، نمى توانم بگويم نيست.
درازا و وسعت جهان هستى، از هميان بيشتر است، اينك مى پرسم شايد در اين جهان پهناور هستى مصنوعى باشد، زيرا تو ويژگيهاى مصنوع را از غير مصنوع نمى شناسى.
وقتى كه سخن به اينجا رسيد، ابن ابى العوجا، درمانده و خاموش شد، بعضى از هم مسلكانش مسلمان شدند و بعضى در كفر خود باقى ماندند.