(1) توی دنیای ما، ملاقات و دیدار و رو به رو شدن با آدمها، دو روی متضاد دارد. گاهی آنقدر مشتاقیم برای ملاقات عزیزی، که ثانیهها را برای دیدارش میشمریم، سر از پا نمیشناسیم، خودمان را، دور و برمان را مهیا میکنیم برای لحظه دیدار. آن روی دیگر سکه بعضی ملاقاتهاست که به هر دلیلی خوشایندِ ما نیست. گاهی شرمندهایم از اینکه با کسی روبهرو بشویم. جایی بد کردهایم به او، حقش را ادا نکردهایم، تکلیفمان را انجام ندادهایم. این طور وقتها دلمان میخواهد روز ملاقات هی عقب بیفتد. بلکه بتوانیم توی این فاصله جبران بکنیم.
(٢) همه این روز و شبها، جلو رفتنها و عقبافتادنها، بلند شدنها و زمینخوردنها، ذکرها و غفلتها، آخرش به آن ملاقات ختم میشود. اِنّک کادحٌ اِلی رَبّکَ کَدحاً فَمُلاقیه. باورت میشود؟! برای همین است که یکی از نشانههای اهل خشوع، همین است که به این ملاقات ایمان دارند. باورشان شده خدایشان را ملاقات میکنند؛ الّذین یظنّون انّهم مّلاقوا رِبّهم.
آن روز را «یوم التّلاق» نامیدهاند. یعنی روز ملاقات؛ روز رو به رو شدن. آمادهای؟!
بسمِ الله الرّحمن الرّحیم
…یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِیُنذِرَ یَوْمَ التَّلَاقِ.
بقلم میم .روستا