معرفی کتاب؛ خانواده در قرن بیستویکم
خانواده در قرن بیستویکم
نویسنده: دکتر محمدمهدی لبیبی
انتشارات: علم
سال انتشار: 1393
در مقدمه، نویسنده هدف خود از نوشتن کتاب را معرفی جامعهشناسان ایرانی و غربی بیان میکند. بهطورکلی در این کتاب به معرفی آرا و اندیشههای دوازده نفر، شامل شش جامعهشناس ایرانی؛ یعنی محمدتقی آزادارمکی، باقر ساروخانی، و سهیلا صادقیفسایی، خدیجه سفیری، شهلا اعزازی و شهلا باقری و شش جامعهشناس غربی؛ شامل آنتونی گیدنز، دیوید چیل، الیزابت بکگرنسهایم، ریتا والینوا، اریک وایدمر و اولریک زارتلر، پرداخته شده است.
اولین جامعهشناس ایرانی، محمدتقی آزادارمکی است. آزادارمکی معتقد است مسئلهای که در جامعه ایران مهم است، رابطه علم و دین، علم دینی و علم غیردینی و علم بومی و جامعهشناسی است که بتواند به جامعه ایرانی کمک کند. در مورد خانواده و تحولات آن نیز او عقیده دارد نمیتوان در مورد چیستی خانواده ایرانی پاسخ معینی داد؛ چون با یک نوع از خانواده ایرانی روبهرو نیستیم.
آزادارمکی در تبیین نظری نهاد خانواده در ایران معتقد است که نهاد خانواده، در کنار نهاد دین و دولت، از گذشته و تاکنون سازنده جامعه ایرانی بوده است. با وجود توسعه نهادی از آغاز قرن بیستم، این سه نهاد همچنان شکلدهنده ساختار و روابط اجتماعی ایران هستند. او در ادامه، بر این اعتقاد است که هر نوع تغییری در جامعه ایرانی ریشه در خانواده دارد. اصلیترین تغییرات در نظام اجتماعی ایران، با واسطه خانواده محقق شده، یا اینکه جهتگیری آن معطوف به خانواده بوده است. فرد ایرانی دور از سیاست خانهنشین است، تا کافهنشین؛ از این نظر، حزب و اجتماع سیاسی نیز در حول و حوش خانواده سامان مییابد؛ به عبارت دیگر، پاتوق ایرانی نیز بسیار خانوادهمدار و خانوادهگراست؛ همانطور که حزب ایرانی خانوادهمدار و خانوادهگراست. بررسی خانواده ایرانی بدون درک جامعه جدید، در قالب مفهوم »مدرنیته ایرانی» بیمعناست (رک به: ص 27).
نویسنده در ادامه، بر این مسئله تاکید میکند که آزادارمکی انواع خانواده، کارکردهای خانواده و نظریههای جامعهشناسی خانواده را در قالب کلاسیک و جدید مطرح کرده است؛ دیدگاههای نظریاتی مانند نظریه تکاملی، مبادله، تقابل، کنش متقابل نمادین و کارکردگرایی توضیح داده شده و در ادامه، نویسنده به بیان بخشی از رویکردهای این جامعهشناس، ذیل عناوینی چون مطالعه خانواده، خانواده و جامعه ایرانی، چالشهای خانواده ایرانی، فروپاشی خانواده، ازدواج و تشکیل خانواده، خانواده و انتخاب همسر، خانواده و خویشاوندی، خانواده و طلاق، خانواده و مناسبات خانوادگی، جنسیت و خانواده، خانواده و روابط پیش از ازدواج، میپردازد.
آزادارمکی معتقد است در جامعهشناسی بازاری و سالنی از هر امری سخن میرود و همه حضار نیز صاحبنظر و متخصص جلوه میکنند. این در حالی است که جامعهشناسان حرفهای که امکان و اجازه اظهارنظر در مورد مسایل و پدیدههای اجتماعی، از قبیل خانواده، را خواهند داشت، کسانی هستند که در این زمینه تخصص و توانایی داشته باشند و براساس روشها و بینشهای علمی به بررسی تحولات اجتماعی بپردازند (رک به: ص 44).
لبیبی در ادامه به معرفی باقر ساروخانی پرداخته و تأکید میکند که ساروخانی معتقد است یکی از عوامل مهم تحول خانواده، پدیده اشتغال زنان است. به عقیدە او، گرایش زن به سوی اشتغال بیش از همه بر خانواده اثر میگذارد و روابط زن و شوهر و فرزندان را دگرگون میکند. ساروخانی در ادامه، ویژگیهای خانواده در جهان امروز را توضیح میدهد و میگوید که این ویژگیها شامل انفجار نقشها؛ دولتیشدن؛ تکوین خانوادە تفردی؛ تکوین خانوادههای اضطراری؛ و تحول پدیده طلاق است.
نویسنده در ادامه به معرفی سهیلا صادقیفسایی پرداخته و تأکید میکند که صادقی معتقد است اگرچه امروزه محیط دانشگاهی و برخی رشتههای تحصیلی زنانه شده، اما حوزه اشتغال همچنان مردانه است؛ درحالیکه زنان برای مشاغل کاملاً ایستا و کمدرآمد فراخوانده میشوند، مردان جذب مشاغل پویا و پردرآمد میشوند. از نظر او، محدودیتهای موجود در ساختار اجتماعی جامعه نسبت به زنان برای دستیابی به قدرت و ثروت، باعث شده است تا زنان رو به تحصیلات بیاورند و از این رهگذر و با کسب سرمایه فرهنگی بتوانند نقش بهتری ایفا کنند، اما همین موضوع نیز به تنهایی میتواند ساختار و هرم قدرت در خانواده ایرانی را متحول کند؛ بهطوریکه اینک خانوادههای مشارکتی با فضایی دموکراتیک در جامعه ایران دیده میشود.
لبیبی در ادامه به معرفی خدیجه سفیری پرداخته و بر این امر تأکید دارد که سفیری معتقد است جامعه ایران، جامعهای بین سنت و مدرنیته است؛ به این معنا که ما به ارزشهای سنتی خود شک کردهایم و در عین حال، در مقابل ارزشهای جدید نیز مقاومت میکنیم. همچنین در معرفی نظرات شهلا اعزازی آمده است که او اشارهای به تفاوتهای جنسیتی در ایران دارد و سپس به ارایه مواردی از مشکلات کنونی و آینده خانوادە ایرانی مانند تغییر موقعیت کودکان در خانواده، تغییر در موقعیت جوانان، تغییر موقعیت زنان در خانواده، تغییر موقعیت مردان در خانواده، تغییر موقعیت سالمندان در خانواده، هزینههای مرتبط با ازدواج، تأخیر در ازدواج و تجرد دائمی، تغییرات در معیار ازدواج، کار بدون دستمزد، مادری، وظایف مراقبتی و رسیدگی، خانواده با دو فرد شاغل، طلاق، زنان سرپرست خانواده، بیکاری و تأثیر آن بر خانواده، کار کودکان، بیخانمانی، خشونت، همسرکشی، خودکشی و خودسوزی زنان، اعتیاد در خانواده و ایدز میپردازد.
این در حالی است که شهلا باقری نگاه انتقادی به جامعهشناسی دارد و معتقد است جامعهشناسان طرح کلی و منسجمی از جامعه و انسان ارایه نمیدهند که قانعکننده باشد؛ به عبارتی، نقشه راه ندارند و مدام هریک میخواهند یک نقشه راه ارایه کنند و اسم آن را نظریه میگذارند و به جایی نمیرسند (ص 412).
کتاب در ادامه به معرفی آنتونی گیدنز پرداخته است. به عقیده گیدنز، دگرگونیهای بزرگی در ساختار خانواده روی داده است که مهمترین آنها عبارتاند از: تکریم فرزندان، تحول نقشهای زن و شوهری، موقعیت در حال تغییر زنان و موازنه قدرت آنها با مردان و در نهایت، ظهور دموکراسی عاطفی در خانواده که در آن تساوی، ارتباط و اعتماد وجود دارد. از نگاه گیدنز خانواده مدرن، خانوادهای است که در آن تساوی زن و مرد، رابطه ناب، اعتماد و عمل به شیوه دموکراتیک وجود دارد.
در دیدگاه لبیبی تأثیر دیوید چیل در جامعهشناسی خانواده انکارناپذیر است؛ زیرا او برای اولینبار به ویژگیهای خانوادهها در دنیای حاضر، آن هم با نگاهی جامع و تقریباً بدون سوگیری، پرداخته است. در واقع، نگاه چیل توأم با پذیرش تنوع و تکثر و بهویژه گوناگونی فرهنگی است. همپنین الیزابت بک-گرنسهایم، دیگر جامعهشناس غربی، خانواده را در چارچوب دیگر تحولات اجتماعی مطالعه میکند و معتقد است جهان با شتاب روزافزون به سوی یکپارچهشدن پیش میرود؛ بنابراین خانواده نیز در این مجموعه تحولاتی گسترده را تجربه خواهد کرد و به قول او، در دنیای جهانیشده امروز، با خانوادههایی فراملیتی روبهرو هستیم و اگر نگاه را عمیقتر کنیم، حتی در درون جوامع نیز، نوعی ارتقای کیفی در کنار پراکندگی کمی در خانوادهها مشاهده میشود.
ریتا والینوا معتقد است با وجود اینکه در تحقیقات جدید مباحثی چون شبکههای اجتماعی و سرمایه اجتماعی به عنوان مفاهیم اصلی در زمینه خانواده، بهکار گرفته شده است، باز این تحقیقات پارهای از ابعاد پنهان زندگی خانوادگی را نادیده گرفتهاند و پویایی لازم را نیز ندارند. او در ادامه بیان میکند که امروزه باید خانواده را به عنوان یک پیکره یا یک ترکیب از عناصر متعدد بدانیم؛ عناصری که باعث میشود خانواده هستهای در کانون قرار گیرد، اما فراتر از آن روابط متعدد دوستی و خویشاوندی، نقشهای رسمی و غیررسمی، همهوهمه، در شکلگیری نهاد خانواده مؤثر است.
در ادامه، نویسنده به معرفی اریک وایدمر میپردازد. او معتقد است خانواده از مرحله سنت به مدرنیته رسیده است، اما اینک شاهد دوران پسامدرنیته هستیم و باید ویژگیهای خانواده در این عصر را مورد مطالعه قرار دهیم. به عقیده او، این تحولات بهصورت یکسان در تمامی جوامع رخ نداده است؛ بهطوریکه در بخشهایی از جهان، شاهد حضور قدرتمند خانوادههای سنتی، در بخشهای دیگر خانوادههای مدرن و در نهایت، در بخش سوم شاهد شکلگیری خانوادههایی هستیم که باید آنها را خانوادههای تفردی و دوران پسامدرنیته نامید.
و در نهایت اریک وایدمر آخرین جامعهشناسی است که در کتاب مورد بررسی قرار میگیرد. این جامعهشناس طلاق را از مهمترین موضوعات مرتبط با خانواده در دنیای امروز میداند. پدیده طلاق از دید او در لحظه اتفاق نمیافتد، بلکه فرآیندی است که در طول زمان شکل میگیرد. این فرآیند از پیچیدگیها و نقاط آشکار و پنهان زیادی تشکیل شده است.
کتاب خانواده در قرن بیستویکم در سال 1393 توسط انتشارات علم با قیمت 55000 تومان روانه بازار کتاب شد.
بقلم محبوبیشریعتپناهی