مجاهده خاموش
از مسیح علی نژاد تا چادر مانتو ملی
خواندن خاطرات حجاب اجباری صفحه مسیح علی نژاد برای من همزمان شد با رونمایی چادر مانتو ملی. تلاقی جذاب این دو مقوله مرا با سوال همیشگی ام دوباره مواجه کرد: ما از جان حجاب چه می خواهیم؟
این قلم تمایل دارد بند حاضر را با یک حکم کلی شروع کند: زندگی زنان محجبه در شرایط فعلی مجاهده ای است خاموش. پررنگ کردن اصطلاح مجاهده بر حکم کلی دیگری که کمی جسورانه است صحه می گذارد؛ زندگی زنان کم حجاب یا بی حجاب و یا هم بدحجاب با شرایط فعلی همخوانی دارد. سوال قابل استخراج از این دو حکم را می توان بدین شکل مطرح کرد: ما در چه شرایطی زندگی می کنیم؟
ظهور انقلاب اسلامی ایران با شعارهای الهی و فرهنگی، نوید تربیت انسان هایی با همان زیربنای فکری را می داد. اردوکشی غرب از جبهه نظامی به جبهه فرهنگی پس از آزادسازی خرمشهر نیز ترس غرب از تربیت انسان انقلاب اسلامی را آشکار کرد. پس جنگ فرهنگی غرب با زمینه تربیت انسان انقلاب اسلامی آغاز شد. تاکید بر اصطلاح جبهه فرهنگی و پررنگ کردن اهمیت فرهنگ از زمینه های نرم و انسانی- الهی انقلاب اسلامی پرده برمی دارد. با اشاره به همین وجوه می توان انقلاب اسلامی ایران را پیش و بیش از آنکه انقلابی سیاسی دانست، انقلابی فرهنگی به شمار آورد.
نکته مهم این مسئله را می توان ضرورت شناخت فرهنگ و شرایط محقق شدن آرمان های فرهنگی دانست. در حقیقت مرتبط دانستن فرهنگ با وجوه دیگری چون سیاست، اقتصاد و اجتماع راز و کلید تعریف به جا از فرهنگ و محقق شدن آرمان های فرهنگی است. اما آیا متولیان مباحث فرهنگی این مرز و بوم، مسائل فرهنگی را در ارتباط با دیگر مسائل جامعه اعم از اقتصادی، سیاسی و اجتماعی رصد می کنند؟ انکار نگاه تک بعدی متولیان فرهنگی نسبت به این مسائل کاری است مشکل و ناممکن.
به بیان دیگر ناتوانی در شناخت مسائل فرهنگی و ریشه های بروز و ظهور این مسائل، طرح ناقص و کاریکاتوری مسئله، تلاش جهت بررسی تک بعدی و ارائه راه حل های ضربتی و کوتاه مدت و غالب بودن نگاه خشک و متصلب سازمانی بر طرح و حل مسئله از ویژگی های عموم متولیان فرهنگی جامعه است.
در این راستا می توان به مسئله حجاب و عفاف که در بیان بسیاری از اهالی فرهنگ به یکی از مهمترین مسائل حال حاضر جامعه تبدیل شده است، اشاره کرد. بارزترین شیوه برخورد با این مسئله را می توان تلاش جهت اقناع سطحی مخاطب بدون در نظر گرفتن زمینه های مختلف حس و تخیل و زیست جهان فرد یعنی جامعه ایران پس از انقلاب و دفاع مقدس دانست.
جابه جایی شدید ارزش ها در جامعه پس از دفاع مقدس و پررنگ شدن اصل رفاه و لذت، به شکل گیری الگوهای رفتاری و اجتماعی منجر شد که غالبا ماهیتی غیرعفیفانه داشتند و در راستای کسب لذت بیشتر مورد استفاده قرار می گرفتند.
در این راستا می توان به عناصر مورد تاکید اکبر جباری از جمله معماری مدرن که تقابلی جدی با معماری عفیفانه اسلامی دارد، شهرسازی مدرن با ماهیتی لذت جویانه همراه با ساختمان های بلند با قابلیت اشراف بر حتی اتاق خواب ساختمان های کوچک، بزرگراه ها جهت داشتن سرعت بیشتر و حتی لایی کشیدن در شب که با لذت فراوان همراه است، رواج یافتن ورزش با محوریت لذت بیشتر؛ چه اینکه ورزش در جامعه مدرن دیگر برای سلامتی و تعادل نیست و… اشاره کرد. مقاله حجاب و زیست جهان جنسی با نگاهی هستی شناسانه، جهان مدرن را جهانی جنسی می داند؛ چه اینکه ادامه حیات در این جهان تنها و تنها در راستای کسب لذت بیشتر صورت می گیرد و هیچ معنایی در آن مد نظر نیست. از این روی حجاب با جهان مدرن در تناقضی آشکار قرار گرفته و بی حجابی را می توان به عنوان یکی از شاخصه های مدرنیته دانست. می توان مدعی شد غفلت از این تقابل مهم و ریشه ای، متولیان فرهنگی را با چالشی مهم مواجه کرده است.(۱)
ناتوانی مربیان دینی و حوزه های علمیه و مسئولین دولتی در ارائه الگوی عملیاتی و کارآمد رفتار دینی و ایجاد شرایط زندگی اسلامی به همراه ارائه به جای شاخصه های این شیوه زندگی، را می توان حلقه ای دیگر و مهم در مسئله حجاب و عفاف دانست. اصطلاح های الگوی عملیاتی و سبک زندگی ناظر بر لزوم تحول در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه هستند.
پررنگ کردن اهمیت حضور در دانشگاه و مدرک گرایی مفرط که پسر و دختر را در دام تحصیلات بی پایان و بی هدف اسیر کرده، ناتوانی آموزش عالی و آموزش و پرورش در تربیت انسان هایی خودکفا و مستقل و تبدیل ایشان به افرادی که همواره دست بر شانه دولت دارند و به انتظار مشاغل دولتی پیر می شوند، تحمیل شرایط سنگین ازدواج اعم از مهریه، جهاز و مراسم های غیرمعقول، هویت بخشی کاریکاتوری از طریق دانشگاه و مدرک به زنان، شایع شدن اصطلاح ازدواج در سنین پائین که اصطلاحی است غیرمعقول و بی توجه به سن بلوغ جنسی و فاصله ویرانگری که می تواند با سن ازدواج داشته باشد و تقبیح این نوع از ازدواج در جامعه، ضعف امکانات و شرایط ازدواج جوانان؛ همگی از مولفه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هستند که در افزایش سن ازدواج و به انحراف کشیده شدن غریزه جنسی افراد و بروز کژرفتارهای اجتماعی از جمله بدحجابی، روابط آزاد و.. موثرند.
شیوع رفتار و گفتارهای متناقض در جامعه که قادر است مخاطب را در برزخی خاص گرفتار کند را می توان یکی دیگر از ابعاد جامعه امروز ایران دانست. شنیدن صدای کارشناسان و مبلغین مختلف که زن نمونه را زنی خانه دار، مادری مهربان و همسری شایسته معرفی می کند و از دیگر سوی به وقت صحبت در رسانه ملی از آمارهای بلند بالای حضور موفق زنان در اجتماع پس از انقلاب پرده بر می دارند و با خوشحالی از غلبه آماری دختران دانشجو بر پسران داد سخن می دهند (و البته آن لحظه فراموش می کنند از رشد لحظه ای مهدکودک های مختلف و خاله ها و عموها و عمه ها و پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها و کم کم پدران و مادران مجازی آمار بدهند؛ چه اینکه آن آمار را برای جلسه ای دیگر و جهت حمله به اشتغال زنان و تشویق خانه داری نگه داشته اند!)، معرفی چهره های اجتماعی زنان اعم از رانندگان کامیون، مهندسین معدن، آتش نشان ها و… که در تقابلی جدی با نکته مورد تاکید ایشان یعنی روحیات لطیف زنان قرار دارد، استفاده مجریان زن با ویژگی های ظاهری و لباس های متفاوت و بعضاً متضاد در شبکه های داخلی و ماهواره که به مدد گیرنده های دیجیتالی داخلی شده اند، پوشش متناقض چهره های رسانه ای به هنگام حضور در تلویزیون (به عنوان گفتمان رسمی و حاکمیت) و در شرایط معمول زندگی، تشویق زنان به ماندن در خانه و اعطای یکی از بالاترین مناصب سیاسی به یک زن و ابراز امیدواری به تداوم و توسعه این مسئله و از سوی دیگر صحبت از تفکیک جنسیتی در دانشگاهها همگی تناقضاتی هستند که در کردار و گفتار مسئولین و کارشناسان منختلف قابل رویت اند.
غفلت از زمینه های روانی پدیده بدحجابی و در نظر نگرفتن ابعاد روحی و روانی پسران و دختران جوان و مسکوت نهادن امیالی چون زیبایی جویی، میل به محبت کردن و محبت دیدن در اوج جوانی، موجب برخوردهایی نامناسب و ضعیف با این مسئله است. در کنار این نکته می توان به عدم ارائه پوشش های زیبا، کامل و جذاب با قیمت های مناسب توسط متولیان و مسئولین اشاره کرد.
نقش غیرقابل انکار رسانه ملی در فروکاست مفهومی حجاب و تبدیل آن به یک پارچه جهت پوشش ظاهری در کنار دیگر عوامل نیز قابل تامل است. این نکته را می توان ذیل ناتوانی در تعرف مناسب و به جا از حجاب و عفاف بررسی کرد. به بیان دیگر کارشناسان امر با ضعفی خاص، حجاب را از گفتمانی عمیق و چندبعدی که نماد شیوه و سبکی خاص از رفتار، کردار و افکار است به پارچه هایی جهت پوشش تقلیل داده اند.
همین نکته را می توان در دوخت چادر مانتو ملی دید و این سوال را مطرح کرد: چادر مانتو ملی در پاسخ به کدام مسئله و نیاز تولید شده است؟
ناتوانی در بررسی جامع الاطراف مسائل و مشخص کردن ریشه های بروز و ظهورشان، ما را به برخوردهایی سطحی و سلبی چون تولید چادر مانتو ملی و گشت ارشاد می کشاند. حال آنکه نمی توان با مسائل انسانی که دارای ابعادی اجتماعی، روانی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اند، برخوردهایی تک بعدی و یکجانبه داشت.
می توان مدعی شد در بستر شرایطی که هیچ کدام فرد را به سمت حجاب و عفاف رهنمون نمی شوند، متولیان فرهنگی تنها و تنها به ایراد خطابه و سخنرانی در زمینه حجاب و مزایای آن پرداختند؛ در حالیکه این راه است که فرد را به مقصد می رساند نه گوشی که در آن یکریز نجوا شود.
از سوی دیگر اشاره به غفلت خطیبان و مروجان حجاب و عفاف از جنبه های حس و تخیل در تبلیغ و ترویج اصل حجاب و تلاش ایشان جهت اقناع فکری مخاطب نیز قابل تامل است.
به بیان دیگر ما در تبلیغات خود حتی از جنبه های خیال انگیز و حسی که می توانستند موجبات ایجاد علقه را فراهم آورده و با اطلاعات به جا به باورمندی فرد منجر شوند، غفلت کردیم و رسانه ای که می توانست این مهم را عهده دار شود در جهتی عکس رها کرده و به ایراد خطابه اقناعی خود مشغول شدیم.
به این موارد می توان تلاش های شبکه های مختلف ماهواره ای و رسانه های غربی در راستای تضعیف مبانی اعتقادی و اخلاقی افراد جامعه را افزود. ایجاد شبهات مختلف فکری در حوزه های متفاوت از جمله حجاب؛ از سوی رسانه های غربی نکته ای است غیرقابل انکار.
رواج یافتن اصطلاح حجاب اجباری از سوی ایشان در سال های اخیر و حرکت جدید مسیح علی نژاد در صفحه فیس بوک خود در این حوزه قابل تامل است.
این اصطلاح که مروج شبهه ای است خاص، در ذات خود انحرافی غیرعقلانی را حمل می کند. این انحراف را می توان با دقت در کلمه اجبار و طرح پرسش منظور از اجبار در اصطلاح حجاب اجباری چیست، روشن کرد.
«اگر منظور از اجبار در حوزه قوانین الهی باشد که باید گفت بدون تردید مسئله حجاب یکی از اساسی ترین مسائل دینی و الهی به شمار می رود که اختصاص به دین اسلام ندارد و در تمام ادیان الهی از جمله زرتشت، یهود و مسیحیت به لزوم رعایت ان تاکید شده است. اما با توجه به آیات و روایات باید گفت که این مسئله یکی از اوامر الهی است و ترک آن عقوبت پروردگار را در پی دارد، اما پذیرفتن و یا نپذیرفتن آن از سوی مسلمانان مانند سایر احکام الهی امری است که اجبار و اصرار در پذیرش آن طرد شده است. آن هنگام که می خواهیم حجاب را به عنوان امری ایمانی یا عقلانی و به عنوان یک فکر و اندیشه به فردی معرفی نمائیم، استفاده از اجبار چه در اندیشه و فکر و چه در قبول ایمان امری نادرست و بی اساس است.»(۲)
اما با توجه به وجهه اجتماعی حجاب و قرار داشتن این مقوله در حوزه حریم عمومی، «باید گفت که با نگاهی جامعه شناختی، در واقع حجاب به مفهوم پوشش به مثابه رسانه ای هویتی و ارتباطی است که نقش نمادینی در عرصه ارتباطات میان فردی دارد، از این رو مسئله حجاب نه تنها مسئله ای شخصی و خصوصی نیست، بلکه دارای ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بوده و دارای مولفه های مذهبی- معنوی، منزلتی، شخصیتی و رفتاری است که می توان از زوایا، پارادایم ها و منظرهای مختلفی به آن نگریست.»(۳)
از همین روی و با توجه به عمومی و اجتماعی بودن مسئله حجاب، می توان اجبار در این مسئله را در حوزه قوانین اجتماعی دید. «زمانی که بحث از الزام رعایت حجاب به عنوان یکی از قوانین اجتماعی در جامعه مطرح می شود، کلمه اجبار به عنوان یکی از ضمانت های اجرای آن، مشابه هر قانون دیگر به شمار رفته و بار منفی خود را از دست می دهد. چه بسا که اگر مبحث اجبار از همه قوانین اجتماعی کنار گذاشته شود، هیچ قانونی قابلیت به تحقق در آمدن و اجرا شدن نخواهد داشت و هرکس براساس مصالح و منافع شخصی دست به انتخاب قوانین الزام آور می زند. مسلم است که در جامعه ای این چنین باید مفهوم نظم و قانون به فراموشی سپرده شود.»(۴)
شرایط مطرح شده و نیز تلاش های غرب و عواملش را می توان در یک ارزیابی کلی از عوامل شکل گیری پدیده ای به نام بدحجابی یا بی حجابی دانست. پدیده ای که به علت جامع الاطراف بودن با راهکارهای تک بعدی علاجی نمی پذیرد. راهکارهایی چون چادر مانتو ملی که هنوز برای نگارنده مشخص نشده است در راستای کدام نیاز بانوان محجبه تولید شده است و با کدام شاخصه بانوان بی علاقه به حجاب را به سمت خود می کشاند، تنها کارکردشان ارائه بیلان کاری و البته تقلیل مفهومی حجاب است.
برخورد با پدیده بدحجابی یا بی حجابی (این اصطلاحات نیاز به بررسی عمیق جهت مشخص شدن میزان دقت و صحت خود دارند!) در قالب گشت ارشاد جهت حفظ نظم عمومی نیز قابل خدشه است. در حقیقت بعد از اثیات لزوم قانونی کردن حجاب، نوع پیاده کردن این قانون و معیارها و ضوابط آن است که مهم و قابل بررسی است. سوال اینجاست که آیا گشت ارشاد با شیوه برخورد فعلی، روشی استاندارد جهت حفظ این قانون اجتماعی است؟ آیا مامورین محترم و محترمه گشت، صلاحیت و توانمندی کامل جهت حفظ نظم عمومی را دارند؟ از سوی دیگر در کنار عوامل امنیتی، شرایط حفظ حجاب در تمامی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وسیاسی مهیا شده اند؟
ریشه شبهات وارده توسط اصطلاح حجاب اجباری را می توان در نوع پیاده کردن قانون یافت. در حقیقت ما در زمینه اثبات قانونی بودن حجاب و لزوم احترام به قوانین مشکلی نداریم، بلکه بیشتر مسائل و اختلافات در نحوه پیاده کردن قانون و معیارها و ضوابط آن است که رخ می نمایند و زمینه جهت ایجاد شبهات مختلف مهیا می شود. شناخت شرایط و بررسی دقیق مسائل و ارائه راه حل های به جا، از افرادی کارشناس و دلسوز برمی آید. لزوم استفاده از این افراد مدت هاست رخ نموده است.
پی نوشت
۱- جهت مطالعه بیشتر رجوع کنید به مقاله حجاب و زیست جهان جنسی به قلم اکبر جباری، دوماهنامه هابیل، دوره جدید شماره چهار، شماره ۵ معکوس
۲- شبنم نادری، حجاب اجبار اختیار قانون، پایگاه تحلیلی تبیینی برهان
۳- همان
۴- همان
بقلم س. دانشور