مبانی تصمیم گیری امام خمینی در مورد فتوای ارتداد سلمان رشدی
دیر زمانی از پذیرش قطعنامه 598 نگذشته بود که کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی، یک نویسندة مسلمان هندیالاصل دارای تابعیت انگلستان، انباشته از توهین و افترا و اهانت به مقدسات اسلامی منتشر شد؛ و تبلیغات فراوانی حول و حوش آن به راه افتاد. تظاهرات و واکنشهای فراوانی در مقابل آن صورت گرفت و عدهای از مسلمانان به شهادت رسیدند و اوضاع جهان اسلام ملتهب گردید. در هر حال، در چنین شرایطی امام خمینی(س) فتوای تاریخی خود را درباره ارتداد سلمان رشدی اعلام کردند و علیرغم اینکه غرب در برابر این حکم ایستادگی نمود، لیکن ملتهای اسلامی و بسیاری از دولتها در همان اوان، به نوعی از این حکم حمایت نمودند و کنفرانس اسلامی نیز در هجدهمین اجلاس سالانه خود آن را تأیید نمود. این فتوا نه تنها باعث افول جنبشهای اسلامی نشد، بلکه انرژی بالقوه حاصل از استثمار و استعمار و تحقیر ملل مسلمان را شعلهور ساخت، و چهره پرفریب غرب نیز برملا شد؛ و همچنان که امام خمینی(س) بیان میکنند:
این یک نمونه است که خدا مىخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانى» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیاى تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعى خود را در دشمنى دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشى به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بىتجربگى نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودى اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردى سلمان رشدى آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.[1]
کتاب رشدی در مجموع به هتک حیثیت مسلمانان پرداخته است که برای آنها غیرقابل تحمل است و افزون بر این، برداشتی تحقیرآمیز و موهن از رویدادهای اصیل تاریخ اسلام که با ظهور پیامبر آغاز شد و تا عصر امام خمینی(س) ادامه مییابد، میباشد. به هر حال، کتاب رشدی برای غیر مسلمانان، همانند کنار یکدیگر چیدن رویدادهایی است که در ادوار گوناگون رخ داده است و مفهوم این رویدادها برایشان روشن نیست و آنان را دچار سرگشتگی میسازد. برعکس، آن مسلمانی که به تاریخ اسلام آشنایی دارد، یکایک صحنههای کتاب را به عنوان تجاوزی بزرگ به حریم ارزشهای مقدس خویش میداند؛
فتوای امام خمینی(س)
پس از انتشار کتاب سلمان رشدی، اعتراضات گستردهای در کشورهای مختلف اسلامی و خصوصاً پاکستان و هندوستان علیه آن صورت گرفت؛ اما هیچ کدام به اندازه فتوای امام خمینی(س) بازتاب جهانی نداشت. امام خمینی(س) پس از کسب اطلاعات و آگاهی لازم از جوانب مختلف مفاد کتاب و انتشار آن، طی اعلامیهای مختصر، موضعگیری قاطع خویش را به شرح ذیل به جهانیان اعلام کردند:
إنا لله و انا الیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مىرسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانى» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام مىباشند. از مسلمانان غیور مىخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله. ضمناً اگر کسى دسترسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.[2]
روحالله الموسوی الخمینی ـ 25/11/67
بازتاب داخلی صدور فتوای امام خمینی(س)
در پی حکم امام، ایران یکپارچه فریاد و خروش گردید و مردم ایران با برپایی تظاهرات در برابر سفارت انگلیس، با حمایت کامل از فرمان رهبر خود، خشم و انزجار خود را نسبت به این اقدام ابراز داشتند. دولت جمهوری اسلامی ایران برای همدردی با شهدای هند و پاکستان که در تظاهراتی علیه این اقدام کشته شده بودند، یک روز عزای عمومی اعلام کرد. علمای حوزههای علمیه قم و مشهد، کلاسهای خود را تعطیل کردند. به دنبال این اقدام، کلیه مسئولین جمهوری اسلامی، نهادها، سازمانها، دانشگاهها و اقشار جامعه، یکی پس از دیگری با ایراد سخنان و یا ارسال پیامهایی، ضمن محکوم نمودن کتاب آیات شیطانی، پشتیبانی خود را از حکم اعدام رشدی اعلام داشتند. بنیاد پانزده خرداد برای عامل اجرای حکم جایزهای هم در نظر گرفت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز جهت اجرای حکم امام، اعلام آمادگی کرد.
جمهوری اسلامی ایران ضمن محکوم نمودن ورود کلیه کتابهای منتشره توسط مؤسسه انگلیسی پنگوئن و شعبات وابسته به آن از جمله وایکینگ، هامیش، هیلتون و میش ژوزف به خاک ایران، دعوت از مؤسسه پنگوئن برای شرکت در دومین نمایشگاه بینالمللی کتاب را نیز لغو نمود. همچنین انجمن اسلامی ناشران و کتابفروشان تهران، با محکوم نمودن تألیف کتاب آیات شیطانی از وزارت ارشاد خواست تا از ورود کلیه نشریات مؤسساتی که کتاب رشدی را در هر نقطه جهان چاپ و منتشر میکنند جلوگیری نماید.[3]
اقلیتهای مذهبی کشور ایران، با انتشار اطلاعیههایی به وحدت خود با مسلمانان قوت بیشتری بخشیدند.
جمهوری اسلامی ایران با ارسال نامه به سفرای کلیه کشورها جهت جلوگیری از انتشار کتاب آیات شیطانی، از سفرای کشورهای اسلامی خواست که با توضیح ابعاد خیانت و اهانت به مقدسات دین، به تبیین قضیه بپردازند. عدهای از مقامات بلندپایه ایران، با ارسال پیامی به پاپ ژان پل دوم، رئیس کلیسای کاتولیک، از وی خواستند تا به عنوان جانشین «سن پیتر» از چاپ کتاب آیات شیطانی که به راستی قلب بیش از یک میلیارد مسلمان را جریحهدار کرده و پیامبران ادیان مسیحی و یهودی را نیز مورد اهانت قرار داده است، جلوگیری به عمل آورد. برای کاستن از ابعاد قضیه و عقب راندن جمهوری اسلامی ایران از مواضع سخت خود، ناشر انگلیسی کتاب اعلام کرد که آنها هیچیک قصد رنجاندن مسلمانان را نداشتهاند. آنها از درد و رنجی که کتاب مذکور موجب آن گردیده خیلی متأسفند و انتشار کتاب آیات شیطانی ـ که یک کتاب داستانسرایی شدیداً خیالی توسط یکی از نویسندگان پیشرو دنیاست ـ بر اساس اصل آزادی بیان، که یکی از پایههای دموکراسی محسوب میشود، استوار است.[4]
همزمان با عذرخواهی سلمان رشدی در اوایل اسفند سال 1367 از مسلمانان، غربیها اقدام به یک حرکت تهدیدآمیز کرده و بتدریج شروع به فراخواندن سفرا و کاردارانشان از تهران نمودند. ابتدا آلمان و بعد کشورهای بازار مشترک اروپا، در اول اسفند 1367 تصمیم جمعی بر فراخوانی سفرا و کارداران خویش از تهران گرفتند و هدف از این حرکت خود را تحت فشار قرار دادن ایران و رهبر آن، امام خمینی(س)، برای احترام نهادن به اصول آزادی اعلام نمودند. در همین حال، به دنبال عذرخواهی سلمان رشدی از مسلمانان و بیان این نکته از جانب برخی مسئولین ایرانی که اگر سلمان رشدی توبه کند، حکم اعدامش احتمالاً لغو خواهد شد، امام خمینی(س) اعلام کردند که: سلمان رشدى اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامى همّ خود را به کار گیرد تا او را به دَرک واصل گرداند.[5]
در همین زمان، دولت جمهوری اسلامی ایران خواستار آن شد که موضوع کتاب آیات شیطانی در دستور کار وزرای خارجه و سران کشورهای عضو کنفرانس اسلامی قرار گیرد. نمایندگان 47 کشور اسلامی در سازمان کنفرانس اسلامی نیز در هجدهمین اجلاس وزیران امور خارجه در اسفند 1367 کتاب آیات شیطانی را کفرآمیز خوانده و انتشار آن را به عنوان توهین به مقدسات امت مسلمان محکوم ساختند و نیز رشدی را مرتد اعلام نمودند. همچنین در اواخر اسفند سال 1367 نمایندگان مجلس شورای اسلامی طی نامهای با بیش از 170 امضا، خواستار برخورد مناسب کنفرانس بینالمجالس با مسأله انتشار کتاب آیات شیطانی شدند.[6]
امام خمینی(س)، رهبر انقلاب اسلامی، در بیانات بعدی خود نیز بر موضع خود تأکید کردند. حتی در 29 اسفند همان سال اعلام کردند که: اگر غیرمسلمانى از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل مىخواهد به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازند.[7]
ایشان معتقد بودند که مسأله کتاب آیات شیطانی، کاری حساب شده برای زدن ریشه دین و دینداری و در رأس آن اسلام و روحانیت میباشد؛ و دفاع غربیها از رشدی را دفاع از جریان ضداسلامی و ضدارزشی بنگاههای صهیونیستی و انگلیس و امریکا خواندند. حتی اعلام کردند که از این ترس دارند که تحلیلگران آن روز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام رشدی مطابق قوانین و اصول دیپلماسی بوده است یا نه! و تأکید کردند که هرگز نباید خامی کرد و از کنار اهانتکنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب گذشت.[8]
بازتاب بینالمللی صدور فتوای امام خمینی(س)
پیش از صدور فتوای امام خمینی(س)، انتشار کتاب سلمان رشدی در هندوستان، پاکستان و چند کشور دیگر ممنوع شده بود. پس از صدور فتوا، کتاب مزبور در تمامی کشورهای اسلامی و بسیاری از کشورهای غیراسلامی نیز ممنوع اعلام گردید. تقریباً در تمامی کشورهای اسلامی، تظاهراتی بزرگ علیه رشدی، کتاب وی، و حامیانش برپا شد. در بسیاری از کشورهای غربی اقلیتهای مسلمان با برگزاری تظاهرات و گردهماییهای مختلف، سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی را محکوم کردند و تعداد زیادی از آنها نیز از فتوای امام خمینی(س) مبنی بر قتل سلمان رشدی حمایت نمودند. بسیاری از غیرمسلمانان غربی نیز اقدام سلمان رشدی را محکوم کردند.
مبانی و بنیادهای فقهی فتوای ارتداد مؤلف کتاب آیات شیطانی
به نظر میرسد که امام خمینی(س)، به عنوان فقیهی برخاسته از مکتب اسلام و به عنوان کسی که صاحب تألیفات متعددی در حوزه فقهی هستند، از همین نظرگاه نیز به کتاب آیات شیطانی و مسأله ارتداد مؤلف آن مینگریستند و این فتوا ریشه در مبانی فقهی ایشان داشته است؛ لذا ایضاح و تبیین مبانی فقهی ایشان در این باب ضروری به نظر میرسد.
امام خمینی(س) و مسأله ارتداد
فقهای شیعه، مرتد را به مرتد ملی و فطری تقسیم کردهاند و امام خمینی(س) نیز بر این اساس چنین اذعان نمودهاند که: مرتد؛ و او کسی است که از اسلام خارج شده و اختیار کفر نموده است و بر دو قسم است: فطری و ملی. مرتد فطری کسی است که یکی از پدر و مادرش در حال انعقاد نطفه مسلمان باشند، سپس بعد از بلوغش اظهار اسلام نماید و پس از آن از اسلام خارج شود؛ و مرتد ملی کسی است که پدر و مادرش در حال انعقاد نطفه او کافر باشند، سپس بعد از بلوغ اظهار کفر نماید پس کافر اصلی شود، پس از آن اسلام بیاورد، سپس به کفر برگردد؛ مانند نصرانی اصلی که اسلام بیاورد، سپس به نصرانیتش برگردد. پس مرتد فطری اگر مرد باشد زوجهاش از او جدا میشود و نکاحش بدون طلاق فسخ میشود و عده وفات میگیرد… انتظار مرگ او کشیده نمیشود و توبه رجوعش به اسلام، در برگشتن زوجه و مالش به او فایده ندارد… اگر
مرتد فطری زن باشد، اموالش بر ملکش باقی میماند و به ورثهاش برنمیگردد، مگر اینکه بمیرد.[9]
بدینترتیب از دیدگاه امام این نکته احصا میشود که مرتد فطری به قتل میرسد و توبه وی نیز ثمری نخواهد داشت و احکام دیگر در این باب نیز شامل وی خواهد شد.
امام خمینی(س) در بخش دیگری از همان کتاب نیز بر این موضوع تأکید کرده و اظهار داشتهاند که: مرتد فطری اسلامش ظاهراً قبول نمیشود و اگر مرد باشد به قتل میرسد؛ و زن مرتد، ولو اینکه فطری باشد، به قتل نمیرسد، بلکه به زندان ابد میافتد… و توبهاش قبول میشود. پس اگر توبه نماید از زندان بیرون آورده میشود و مرد مرتد ملی توبه داده میشود.[10]
امام خمینی(س) در باب ارتداد چهار شرط: بلوغ، عقل، اختیار و قصد قائل شدهاند و چنین عنوان کردهاند که: در حکم ارتداد، بلوغ، اختیار و قصد معتبر است. پس ارتداد بچه ـ اگر چه نزدیک بلوغش باشد ـ و همچنین دیوانه در حال دیوانگی ـ اگرچه ادواری باشد ـ و همچنین مکسره، و همچنین آنچه بدون قصد واقع میشود مانند هزلگو و ساهی و غافل و بیهوش اعتبار ندارد و اگر در حال غلبه عصبانیت بر او که یا
آن بر خود مسلط نیست از او صادر نشود حکم ارتداد نمیشود.[11]
در ادامه، امام خمینی(س) چنین عنوان نمودهاند که: اگر ارتداد از مرتد ملی تکرار شود، بعضی گفتهاند در مرتبه سوم کشته میشود و بعضی گفتهاند که در مرتبه چهارم کشته میشود و این احوط است.
و نیز ادامه دادهاند که: ارتداد با شهادت دو عادل و با اقرار ثابت میشود و احوط دو مرتبه اقرار او میباشد و با شهادت زنها، جداگانه باشد یا با ضمیمه، ثابت نمیشود.[12]
مبانی فقهی امام خمینی(س) و ارتداد سلمان رشدی
مبانی فقهی امام خمینی(س) در صدور فتوای ارتداد سلمان رشدی بسیار مؤثر بوده است و در واقع میتوان گفت که این فتوا بر اساس این مبانی صادر شده است. امام خمینی(س) از منظر یک فقیه و عالم علوم اسلامی و صاحب جایگاه مرجعیت و همچنین در مقام نائب امام عصر(عج) و حاکم حکومت اسلامی، این فتوا را صادر نمودند.
هیچ عقل سلیمی نمیتواند بپذیرد که به راحتی در یک کتاب، موهنترین عبارات در مورد مقدسترین افراد نزد حدود یک میلیارد و نیم مسلمان به کار رود؛ و شاید انگیزه تعیین این مجازات در اسلام بدین لحاظ باشد که اولاً، کسی نتواند به راحتی به مقدسات توهین کند و ثانیاً، توهین به این مقدسات توهین به کسانی است که برای این مقدسات احترام ویژهای قائلند و ثالثاً در حالی که به لحاظ انسانی و اخلاقی و عرفی انسانها در مخاطب قرار دادن طرف مقابل رعایت ادب و احترام را به جا میآورند، سلمان رشدی تمام این مسائل را زیر پا میگذارد و اعتقادات مسلمانان را به بازی میگیرد. به راستی مجازات این فرد چه میتواند باشد؟ در آیین اسلام توهین به سایر پیامبران نیز همین حکم را در پی دارد.
مبانی سیاسی فتوای ارتداد سلمان رشدی از دیدگاه امام خمینی(س)
مبنای دیگری که میتوان در مسأله فتوای ارتداد سلمان رشدی به طرح آن پرداخت، تبیین دیدگاه ویژه امام به ماهیت روابط بینالملل است. بر خلاف سیاستمداران مشهور کشورهای دنیا و عرف سیاست رایج، امام خمینی(س) تعبیری هدایتگرانه از سیاست داشتند و سیاست را در پارادایم هدایت مطرح میکردند.
امام چنین تعبیری از سیاست داشتند: سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد و تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است. صلاح ملت است، صلاح افراد است. این مختص انبیا است. دیگران این سیاست را نمیتوانند اداره کنند و این مختص به انبیا و اولیا است و به تبع آن علمای بیدار اسلام… .[13]
این نوع نگرش، جهانبینی دوگانهای به دنبال میآورد؛ چرا که در یک طرف، حق، اسلام و مستضعف قرار دارد، و در سوی دیگر، باطل، کفر و مستکبر مستقر است؛ و امام خمینی(س) نیز اینگونه ـ خلاف دیدگاه رایج ـ عرصه روابط بینالملل را متفاوت میدیدند، که میتوان از آن به دو قطب انسانی ـ ضدانسانی تعبیر نمود.
احترام متقابل، عدم ظلم و انظلام در روابط با تمام خارجیها،[14] تراضی طرفین در مبادلات تجاری،[15] برقراری روابط حسنه و دوستی با تمام ملتها و دولتهای عالم،[16] و عدم دخالت در سرنوشت سایر دولتها و ملتها[17] مبین ویژگیهای قطب انسانی است. نفوذ،[18] هجوم به فرهنگ و ادب،[19] مداخله،[20] اشغال،[21] هجوم به بلاد،[22] غارت مخازن و تجاوز به منافع ملتها،[23]سلطه مستقیم و غیرمستقیم،[24] اسارت،[25] و وابستگی در ابعاد مختلف،[26] از مشخصههای قطب ضدانسانی در عرصه روابط بینالملل است.
اصول عملی حاکم بر سیره عملی امام خمینی(س) در باب فتوای ارتداد مؤلف کتاب آیات شیطانی
رفتارشناسی امام در باب فتوای ارتداد سلمان رشدی، مؤید این مطلب است که امام خمینی(س) در تصمیمگیری خود، پایبند اصول و قواعدی بودند و در این فصل، اصول ناظر بر تصمیمگیری امام خمینی(س) عطف بر مبانی مطروحه در فصل قبل بیان خواهد شد.
احترام و اعتقاد به اصل آزادی بیان و رد آزادی اهانت
امام خمینی(س) عمیقاً به این اصل معتقد و پایبند بودند و بر آزادی ابراز عقیده و بیان، تأکید میکردند. ایشان در مصاحبهای با اوریانا فالاچی، که اندکی پیش از انقلاب انجام شده بود، چنین عنوان میکنند: مردم عقیدهشان آزاد است. کسى الزامشان نمىکند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسى الزام به شما نمىکند که حتماً باید این راه را بروید. کسى الزام به شما نمىکند که باید این را انتخاب کنى.[27]
به نظر میرسد که در اندیشه امام خمینی(س)، آزادی در حیطههای مختلف مانند آزادی عقیده، بیان، مطبوعات و … اصل قرار داده شده و سپس بر این آزادی محدودیتهایی اقامه شده است؛ و ذکر این نکته ضروری است که چه در اندیشه اندیشهورزان در باب آزادی و چه در قوانین مدون، آزادی مطلق و صرف و «رها» معنا ندارد؛ و همچنان که استاد مطهری عنوان میکند: آزادی فکر را با آزادی اغفال، آزادی منافقگری، آزادی توطئه نباید اشتباه کنیم.[28]
آزادی در اسلام نیز دارای چهارچوبی است. امام خمینی(س) در باب یکی از محدودیتهای آزادی عنوان میکنند: هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند و برای توطئه کردن آزاد نیست.[29]
از محدودیتهای دیگر آزادی از دیدگاه امام، طرح آن در چهارچوب قوانین اسلام است. امام خمینی(س) در این باره اظهار میدارند: پس آزادى… معنایش این نیست که مردم آزادند که هر کارى مىخواهند بکنند؛… آزادى در حدود قانون باید باشد. قوانین اسلام را باید ملاحظه کرد؛ در چهارچوب قوانین اسلام، در چهارچوب قانون اساسى، بیانْ آزاد و بحثْ آزاد.[30]
جان کلام امام خمینی(س) در این نکته نهفته است که اسلام، همانگونه که بر اصل آزادی تأکید کرده، خود نیز قیدهای برای آن تعیین نموده است و قانون اساسی ما نیز ـ که منبعث از اسلام میباشد ـ بر اساس آن تمهیداتی برای آزادی قائل شده است و همچنان که گفتیم، این تمهیدات مختص به اسلام نیست. امام در این باره مطرح میکنند: در مملکت ما آزادى اندیشه هست. آزادى قلم هست. آزادى بیان هست. ولى آزادى توطئه و آزادى فسادکارى نیست. شما اگر توقع دارید که ما بگذاریم بر [علیه] ما توطئه کنند و مملکت ما را به هرج و مرج بکشند، به فساد بکشند و مقصودشان از آزادى این است، در هیچ جاى دنیا همچو آزادى نیست.[31]
بنابراین، امام در اندیشه خود قیودی بر اصل آزادی قائل شدهاند و شاید یکی از اصول حاکم بر سیره عملی در باب فتوای ارتداد سلمان رشدی، طرح این مسأله باشد که سلمان رشدی از این اصل تخطی کرده و آزادی اهانت را جایگزین آزادی بیان نموده است؛ و به اعتقادات یک میلیارد و نیم مسلمان توهین کرده است.
اعتقاد به اصل محوریت اسلام در تمام زمینهها
از جمله اصول دیگر حاکم بر سیره عملی امام خمینی(س) در این باب، اعتقاد امام به محوریت اسلام در تمام زمینههاست. همچنان که گفتیم، امام خمینی(س) سیاست را در پارادایم هدایت مطرح میکردند و در این پارادایم، منافع ملی ـ به معنای غربی آن ـ نیست که مدار همه چیز قرار میگیرد، بلکه در این پارادایم، اسلام و تحقق آن محور و مدار قرار میگیرد؛ چرا که تحقق آن سبب کمال و ترقی انسانها در راه رسیدن به
سعادت حقیقی میشود؛ لذا برای حفظ اسلام و ترقی و تعالی آن باید از همه چیز گذشت؛ امام خمینی(س) در این باره میفرمایند: این یک فریضهاى است بر همه ما، از اهم فرایض است حفظ اسلام؛ یعنى، حفظ اسلام از حفظ احکام اسلام بالاتر است؛ اساس اسلام اول است ، دنبال او اساس احکام اسلام است. و بر همه ما ، بر همه شما به مقدارى که قدرت داشته باشیم، به مقدارى که توانایى داشته باشیم واجب است که جدیت کنیم.[32]
و همچنان که گفتیم در سیاست و پارادایم هدایت، سیاست انبیا و ائمه اطهار و اولیا و علما در یک راستا قرار دارند و هر سه به دنبال یک هدفند و آن سعادت حقیقی است که در چهارچوب اسلام به دست میآید و بنابراین، همانگونه که پیامبر و ائمه در این راه گام برداشتند علما نیز بایستی در این راه گام بردارند. امام خمینی(س) در این باره اظهار میدارند: اسلام عزیزتر از آن است که ما تصور مىکنیم. اسلام آن است که رسول خدا ـ صلىالله علیه و آله وسلم ـ براى او چه زحمتها کشید و چه مصیبتها کشید و چه جوانها داد و چه اشخاص برومند را فدا کرد. اسلام همچو عزیز است که فرزندان پیغمبر جان خودشان را فداى اسلام کردند. حضرت سید الشهداء ـ سلامالله علیه ـ با آن جوانها، با آن اصحاب، براى اسلام جنگیدند و جان دادند و اسلام را احیا کردند.[33]
بر این اساس برای حفظ اسلام میتوان و باید از جان گذشت و جانبازی نمود. در این منطق، اسباب و علل مادی از تأثیر چندانی برخوردار نیستند و همانگونه که امام خمینی(س) میفرمایند: اگر جهانخواران بخواهند در مقابلِ دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیاى آنان خواهیم ایستاد.[34]
این مطلب مؤید این نکته است که با هر آنچه در توان داریم به دفاع از اسلام عزیز برمیخیزیم و از کسی هراسی به دل راه نمیدهیم. بر اساس این دیدگاه، در شرایطی که مؤلف کتاب آیات شیطانیهمراه با مجموعه جهان غرب، اساس اسلام را هدف قرار داده بود، مصلحتسنجیهای عرفی و دیپلماتیک جایز نبود و چشمپوشی از این موضوع، اسلام را به خطر میافکند و مهمترین مسأله، حفظ اسلام و احکام آن بود و در این موضوع اولویت قرار داشت.
بنابراین در برابر مخالفین دین و کسانی که اساس دین را هدف قرار دادهاند، حتی نیازی به مناسبات گسترده نیست و باید از منافع مادی گذشت؛ چرا که اساس، راهنما و هدف، حفظ اسلام و جاری شدن آن در تمام زمینههاست و ماجرای سلمان رشدی نیز در این راستا تحلیل و تبیین میشود، چرا که اساس دین هدف قرار گرفته بود و لذا امام با فتوای خود از این اساس به دفاع برخاستند و از سرزنش دوست و دشمن و تهدیدات آنها نهراسیدند و در شرایطی که غرب تلاش میکرد با تحریف حقایق، مسلمانان را از ارزشهای معنوی اسلام دور کند، فتوای امام پاسخی محکم به این مسأله و نشاندهنده بیداری و مواج بودن دریای خروشان نهضت اسلامی بود.
اعتقاد به اصل بیداری و هوشیاری در برابر توطئههای بیگانگان
اصل دیگر قابل استنتاج در سیره عملی امام خمینی(س) در این باب، اعتقاد ایشان به لزوم بیداری و هوشیاری مسلمانان در برابر توطئههای بیگانگان و ایستادگی در برابر آنهاست. گفتیم که امام به عرصه بینالمللی نگرشی دوگانه داشتند؛ که در یک سو قطب ضدانسانی با تمام قدرت و نیروی مادی، و در سوی دیگر قطب انسانی با صلابت و نیروی ایمان و اعتقاد به آزادی و کرامت انسانی و نفی سلطه و غلبه قرار داشتند. بر اساس این نگرش، قطب ضدانسانی، در طول تاریخ درصدد طرح و اجرای استراتژی سلطه بر دیگر ملل بوده و در این راه از هیچ کاری فروگذار نکرده است و به همین منظور، امام خمینی(س) در عرصه بینالمللی «استراتژی نفی سبیل» را در پیش میگیرند و از دو جنبه آن را مورد اهتمام قرار میدهند؛ «جنبه سلبی این قاعده به معنای نفی سلطه اجانب و عدم جواز مداخله آنان؛ و جنبه ایجابی آن به مفهوم بنیاد مثبتی است که سیاست منفی مزبور بر آن متکی است تا از رهگذر برخی راهکارها، دولت اسلامی در مسدود نمودن راه دخالت بیگانگان فائق آید».[35]
بر اساس این دیدگاه، بیگانگان از هر فرصتی برای ضربه زدن به اهداف و منافع سایر ملل بهره میجویند تا از این راه به منافع خود دست یابند و به همین منظور، بیداری و هوشیاری در برابر توطئههای آنان از ملزومات یک دولتمرد در قطب انسانی است. امام خمینی(س) در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خویش مینویسند: مخالفین اسلام و کشورهاى اسلامى که همان ابرقدرتان چپاولگر بین المللى هستند، با تدریج و ظرافت در کشور ما و کشورهاى اسلامى دیگر رخنه، و با دست افراد خودِ ملتها، کشورها را به دام استثمار مىکشانند. باید با هوشیارى مراقب باشید.[36]
ناهوشیاری در برابر این توطئهها «با دست خویش، خویش را به هلاکت افکندن» است؛ لذا امام همیشه بر آمادگی و هوشیاری در برابر توطئههای اجانب تأکید میکردند و در رابطه با ماجرای کتاب آیات شیطانی عنوان نمودند: اینکه دیگر مسئله عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاکنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهاى خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد.[37]
به نظر میرسد امام خمینی(س) درباره ماجرای مؤلف کتاب آیات شیطانی به این باور رسیدند، که کاری از پیش تعیین شده در شرف وقوع است و همچنان که در فصول پیشین گفتیم، شواهد و مدارک نیز مؤید این امر بود و در دیدگاه ایشان، این ماجرا «یکی از ترفندهای بزرگ آنهاست و آنان در حقیقت به این شکل به جنگ ارزشهای معنوی اسلام آمدند تا مسلمانان را نسبت به مقدساتشان سست نمایند.»[38] و لذا به این باور رسیدند که باید در برابر این توطئه واکنش نشان دهند. شواهد و مدارک نیز بر هوشیاری و بیداری و تیزبینی امام در این مورد صحه میگذارند؛ لذا امام این فتوای تاریخی را صادر کردند و در برابر فشارهای کشورهای غربی ایستادگی نمودند و «کاری کردند که دست خائنان بسته شود و دیگر نتوانند به کار خودشان ادامه دهند و قطعاً اگر این حکم صادر نمیشد به اشکال مختلف این کار ادامه مییافت».[39]
فتوای امام، چراغی فراراه مسلمانان در مقابل توطئههای بیگانگان بود و ملل مسلمان به روشنی دریافتند که چگونه میتوان توطئهای را نقش برآب نمود.
اعتقاد به اصل «نگاه به درون» در برابر توطئههای بیگانگان
شاید بتوان از دیگر اصول حاکم بر سیره عملی امام خمینی(س) در این باب، این نکته را بیان کرد که اسلام همیشه در درون خود ابزارها و وسایل بالقوه و نیرومندی در برابر تجاوزات همهجانبه بیگانگان دارد و یکی از این وسایل و ابزارها، فتوای مراجع دینی است. در استفاده از این ابزار، اولین بار میرزای شیرازی، استعمار و استبداد را بر جای خود نشاند و بعد از آن نیز امام خمینی(س) در این ماجرا از این ابزار استفاده کردند؛ وگرنه راههای دیگری نیز در جهت پیگیری این رویداد متصور بود، لیکن امام این رویکرد را ترجیح دادند.
حفظ و حراست از انقلاب و هویت اصیل آن
امام خمینی(س) در باب طرح این فتوا، بر آن بودند تا هویت اصلی انقلاب را به مسلمانان جهان معرفی کنند و تمایز میان اسلام ناب و اسلام امریکایی را روشن سازند و نشان دهند که انقلاب اسلامی از اساس و بنیان با سایر حکومتهای کشورهای اسلامی متفاوت است؛ و البته این اصل و رفتار، همیشه فراراه امام در تصمیمگیریهای سیاسی بوده است و در قضیه سلمان رشدی، تکیه بر این اصل موجب برجستگی این بعد از انقلاب گردید. به عبارتی، مسلمانان پس از صدور فتوای امام، تفاوت انقلاب اسلامی و سایر دولتهای مدعی اسلام را دریافتند.
نتیجهگیری
فتوای امام خمینی(س) در باب ارتداد مؤلف کتاب آیات شیطانی پیامدهایی را نیز به دنبال داشته است. بسیاری از تحلیلگران، پیامدهای منفی آن را بر سیاست خارجی، منافع ملی و… سنگین ارزیابی میکنند و عنوان مینمایند که هرچه سریعتر دولت جمهوری اسلامی باید از این بار گران رهایی یابد؛ لیکن همچنان که گفتیم، این متن را باید در درون زمینه خود تحلیل نمود و بر این اساس، میتوان ثمرات و نتایج مثبت آن را در سطح خارجی و بینالمللی و سطح داخلی برشمرد.
در سطح خارجی و بینالمللی، پیامدها و نتایج مثبت زیر را به همراه داشت:
1. نشان دادن نیروی قوی اسلام و وحدت میان فِرَق گوناگون مسلمانان؛
2. طرح اندیشههای اصیل انقلاب اسلامی؛
3. توجه مسلمانان جهان به نفوذ رهبری مستحکم امام خمینی(س)؛
4. مقابله با تحریفهای مذهبی غرب در جهت تضعیف باورهای معنوی مسلمین و فروریختن هیمنه غرب و شعارهای دروغین آن؛
5. آشکار نمودن ماهیت سران سازشکار کشورهای اسلامی و ایجاد تمایز میان اسلام ناب و اسلام امریکایی؛
6. مفصلبندی مرزهای فرهنگی و دفاع از آن.
در سطح داخلی نیز با پیامدهای مثبتی همراه بود:
1. عیان شدن اصالت انقلاب اسلامی و پایبندی رهبری به آرمانها و اصول انقلاب؛
2. آگاهسازی مردم مبنی بر اینکه علیرغم پایان جنگ، توطئهها ادامه خواهد یافت.
3. ایجاد وحدت داخلی در حمایت از این فتوا؛
4. احیای غرور ملت ایران پس از پذیرفتن قطعنامه.
در هر حال، ملل مسلمانان دریافتند که شاخص اصلی انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی اصیل و نیرومند در برابر مخالفین اسلام، سیرة نظری و عملی امام خمینی(س)، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، است که فتوای اعدام سلمان رشدی، مؤلف کتاب آیات شیطانی یکی از وجوه این سیره بوده است.
پیوست ها:
[1]. صحیفه امام؛ ج21، ص 291. [2]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 263. [3]. ستاد منطقه دو سازمان تبلیغات اسلامی؛ دسیسه آیات شیطانی، فتوای امام خمینی(س) و عکسالعملهای جهانی؛ ص 47 ـ 48. [4]. همان؛ ص 50 ـ 51. [5]. صحیفه امام؛ ج 21، ص268. [6]. همان؛ ص 14. [7]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 268. [8]. همان؛ ص 291 ـ 292. [9]. خمینی، روحالله؛ تحریرالوسیله؛ ج 4، ص11 ـ 12. [10]. همان؛ ص 243. [11]. همانجا. [12]. همان؛ ج 4، ص 244 ـ 245. [13]. صحیفه امام؛ ج 13، ص432. [14]. همان؛ ج 4، ص 247 ـ 248. [15]. همان؛ ج 5، ص 414. [16]. همان؛ ج 11، ص 153. [17]. همان؛ ج 4، ص 266. [18]. همان؛ ج 5، ص 414. [19]. همان؛ ج 15، ص 446. [20].همان؛ ج 19، ص 95. [21] . همان؛ ج12، ص 138. [22]. همان؛ ج 19، ص 138. [23]. همان؛ ج 5، ص 176. [24]. همان؛ ج 18، ص 191. [25]. همان؛ ج 1، ص 410. [26]. همان؛ ج 8 ، ص 23 ـ 24. [27].صحیفه امام؛ ج 10، ص 94. [28]. مطهری، مرتضی؛ پیرامون انقلاب اسلامی ایران؛ ص 11. [29].صحیفه امام؛ ج 3، ص 371. [30]. همان؛ ج 7، ص 536. [31]. همان؛ ج 10، ص 92. [32]. همان؛ ج 20، ص 80 . [33]. همان؛ ج 8 ، ص 151. [34]. همان؛ ج 20، ص 325. [35]. دهشیری، محمدرضا؛درآمدی بر نظریه سیاسی امام خمینی(س)؛ ص 209. [36]. صحیفه امام؛ ج 21، ص 420. [37].همان؛ ص 291. [38]. رسالت؛ 26 بهمن 78. [39]. کیهان هوایی؛ ش 1417.