لطفاً به کارم، کار داشته باش!
فرقی نمیکند چند ساله باشی، چه کاره باشی، دیپلم داشته باشی یا دکترا، زن باشی یا مرد، سالم باشی یا بیمار، و موفق باشی یا شکست خورده. هر کسی که باشی به کسی یا کسانی نیاز داری که برایشان با بقیه تفاوت داشته باشی. کسی یا کسانی که به تو توجه نشان بدهند و از کنار خودت و دلت بیتفاوت رد نشوند. خلاصهاش این میشود که تو هم مثل همه آدمهای روی این زمین، نیاز داری که کسی یا کسانی نسبت به تو باتفاوت باشند، نه بیتفاوت! حالا که اینگونه است از تو یک سؤال هم دارم: خودت نسبت به خانوادهات چقدر باتفاوت هستی؟
چند سال قبل در یک مرکز درمانی بیماران مبتلا به سرطان روی یک روش رواندرمانی گروهی برای بهبود افسردگی بیماران کار میکردم که با یک پیشنهاد جالب از طرف بیماران مواجه شدم. بیماران درخواست کرده بودند که بعد از این جلسات، برایشان جلساتی گذاشته بشود که دور هم بنشینند و از حرفهای نگفتهشان برای هم بگویند. با خودم فکر کردم که لابد این حرفها راجع به بیماری و فرآیند درمان خواهد بود اما وقتی این جلسات به جریان افتاد، دیدم که حدود 10 درصد حرفهای آنها از جنس غده و شیمیدرمانی و… است و 90 درصد بقیه، حرفهایی با همسر و فرزند و پدر و مادر و خواهر و برادر است که گرچه خیلی هم پیچیده و سنگین نیستند، اما چون گوشی برای شنیدنشان نبوده، ناگفته باقی ماندهاند. وقتی داستان هر یک از این افراد را چند گام عقب و جلو کردیم، رسیدیم به اتفاقاتی که خواسته یا ناخواسته از جانب آنها سر زده بود و اطرافیانشان را به این نتیجه رسانده بود که رسماً اعلام کنند «دیگر کاری به کارت نداریم».
تازه این روی بهتر ماجرا بود، چراکه وقتی در یکی از جلسات NA (معتادان گمنام) حاضر شدم، دیدم که آنها به درجات به مراتب بدتری این پیام را از طرف خانوادهشان دریافت کرده بودند. البته اینطور هم نیست که بگوییم فقط کسانی که در زندگی با یک بیماری مزمن و یا مشکلی مثل اعتیاد مواجه می شوند، این بازخورد را از سوی خانوادهشان دریافت میکنند. اگر نگاه دقیقتری به دور و برمان بیندازیم زنها، شوهرها، دخترها و پسرهای زیادی را میبینیم که گوینده، شنونده و یا بیننده این جمله بودهاند. هر روز پدران و مادرانی را میبینیم که به خاطر ترک تحصیل، مصرف سیگار، اعتیاد، دوستی با جنس مخالف، ازدواج با فردی که گزینه مطلوب خانواده نیست، طلاق و یا مسائل دیگر اظهار میکنند که دیگر کاری به کار فرزندشان ندارند. همینطور همسران زیادی مراجعه میکنند که در برابر شکایت دیگری میگویند «من که کاری به کارش ندارم، او هرکاری که بخواهد میتواند بکند».
وقتی صحبتهای این آدمها را کنارهم میگذارم به یک نتیجه کلی میرسم و آن این است که همانقدر که کمتفاوت شدن ما در خانواده نسبت به همدیگر میتواند ضریب احتمال ابتلا به سرطان، اعتیاد، بزه و هزار درد و گرفتاری فردی و اجتماعی دیگر را افزایش بدهد، تفاوت نشان دادن نسبت به احساسات و وجود همدیگر میتواند شفابخش باشد. اما چه کار کنیم که تفاوتمندی ما نسبت به خانوادهمان بیشتر خودش را نشان بدهد؟
فقط 6 قدم تا باتفاوتتر شدن
شما عضوی از خانوادهتان هستید و هویت خانواده شما با وجود همه اعضای آن معنا و مفهوم پیدا میکند. پس نمیتوانید نسبت به آن کمتفاوت و یا خدای نکرده بیتفاوت باشید. اما به هر حال در روزگار فعلی شرایط طوری شده است که امکان دارد گاهی حساب زندگی و روابط از دستتان خارج شود و آنقدر غرق روزمرگیها شوید که یادتان برود که باتفاوت بودن نسبت به نیازها و احساسات اعضای خانواده، بزرگترین مسئولیت همیشگی شما بوده است. باتفاوت بودن نسبت به اطرافیان یک مهارت است و مثل همه مهارتهای دیگر نیاز به تمرین دارد. ما برای باتفاوتتر شدن شما نسبت به خانوادهتان چند پیشنهاد داریم:
1. مسؤل گلتان باشید. حتماً قصه شازده کوچولو را خواندهاید. یکی از زیباترین بخشهای این قصه پندهای روباه به شازده کوچولو است از جمله اینکه «آدم مسئول گلی است که اهلی کرده». اگر شما پدر، مادر، فرزند، خواهر یا برادر هستید باید مسئولیت این نسبت زیبا را هم بهعهده بگیرید. متأسفانه همانطور که گفته شد گاهی بعضی از خانوادهها یکی از اعضای خود را به خاطر اشتباهی که مرتکب شده به حال خود رها میکنند و در نتیجه، هم خودشان بیشتر آسیب میبینند و هم طرف خاطی. این واقعیت را باید پذیرفت که هیچ غریبهای را نمیشود از زندگی حذف کرد، چه برسد به کسی مثل فرزند و یا هر عضو دیگر از خانواده.
2. همدلی را تمرین کنید. باتفاوت شدن مستلزم درک احساسات و دیدگاههای دیگران است. برای کسب این مهارت، باید یاد بگیرید که خودتان را جای دیگران بگذارید و از دیدگاه آنها به اتفاقات نگاه کنید؛ هر چند که دیدگاه و یا احساس آنها موافق نظر شما نباشد. مهم این است که او را در جایگاه خودش بفهمید.
3. تنبیهتان را روی ترازو ببرید. اگر از دست همسر، فرزند، پدر، مادر، خواهر یا برادرتان ناراحت هستید، تنبیهی متناسب با میزان اشتباه او برایش تدارک ببینید. «کاری به کارش نداشتن»، بدترین و کمرشکنترین تنبیهی است که میتوان برای کسی تعیین کرد. اجازه بدهید که منطق بر وجودتان حاکم بشود و تنبیهی را برای اشتباه آنها به شما معرفی کند که آنها را نسبت به خطایشان آگاه کرده و دوباره به آغوش گرم و باز خانوادگیتان برگرداند.
4. حرف بزنید. برای اینکه باتفاوتتر بشوید، لازم است چیزهای بیشتری راجع به احساسات، علایق، تفکرات و انتظارات اعضای خانوادهتان بدانید و برای فهمیدن این مطالب، راهی بهتر از حرفزدن در فضایی صمیمی و باز نیست. به اعضای خانوادهتان اجازه ابراز احساسات بدهید، آنها را قضاوت نکنید و به نظراتشان احترام بگذارید.
5. چتر حمایتتان را برندارید. شما نمی توانید همسر یا فرزندتان را با نصیحت و حرف و بحث تغییر بدهید. وظیفه شما این است که تا جایی که میتوانید در مورد موضوع به آنها آگاهی بدهید و اطمینان بدهید که در هر شرایطی پشتشان را خالی نخواهید کرد. شاید اگر در دنیا فقط یک راه برای تغییر دادن کسی وجود داشته باشد، انجام همین کار باشد.
6. کارهای کوچک را دست کم نگیرید. برای نشان دادن توجه خود، نیازی به شقالقمر کردن نیست. همین که طرف مقابلتان بفهمد که شما حواستان به او است و او برایتان اهمیت دارد، خودش کار مهمی است. یک هدیه کوچک تولد، یک لبخند همراه با مهر، یک سکوت، و بسیاری دیگر از این «یک»، «یک» های کوچک می تواند از شما آدم باتفاوتتری بسازد.
مهرخانه