عشق زیر روسری
دراز کشیده بودم روی تخت و همان طور که سرم را کرده بودم تو صفحات کتاب به همسر گفتم : «برام مداد بیار لطفا!» با تعجب نگاهم کرد که: تو زیر کتاب رمان هم خط می کشی؟ و من همه سطرهای خط کشیده شده کتاب را جلو چشمش ورق زدم: همه رمانا نه، بعضی رمانا.
سطرهایی که زیرش خط کشیده بودم، صرفا جنبه آموزشی نداشتند، یا توصیفات زیبایی نبودند، بیشترشان شاید روایت یک حس مشترک بود. مثل وقت هایی که کسی چیزی می گوید و آدم با ذوق پشت سرش تکرار می کند: دقیقا! دقیقا! خب، این حسی بود که من بعد خواندن خیلی از پاراگراف های «عشق زیر روسری» داشتم و در خواب هم نمی دیدم یک روز خیلی از دغدغه ها و افکار و عقاید و حتی خاطراتی که از پروسه خسته کننده پیدا کردن نیمه گمشده(!) دارم اینقدر شبیه یک دختر مسلمان متمول انگلیسی متولد لندن با رگ و ریشه آفریقای هندی باشد که حتی نمی دانم شیعه ست یا سنی.
نویسنده کتاب در «عشق زیر روسری» ماجرای خودش را با قضیه ازدواج می نویسد. از وقتی دختری نوزده ساله بود و علی بیست و چهارساله به عنوان اولین خواستگار وارد خانه شان شد تا نزدیکی های سی سالگی و بالاخره پیدا کردن نجم. در این بین از خودش، زندگی اش، اجدادش، دینش، آداب و رسوم کشورش، عادات مسلمانان اطرافش، نظرش نسبت به اتفاقات مختلف…. و همه این ها حرف می زند و اغلب این حرف ها با اینکه کتاب را کاملا از حالت داستانی بیرون آورده و خواننده را بی حوصله می کند، بیشتر وقت ها حرف های خوبی است که لذتی از جنس دیگر دارد. بیشتر از هرچیز دیگر درباره ازدواج می گوید. تحلیل و تجربه هایش از آدم های مختلف، شرایط مختلف، روش های مختلف همسریابی، معیارها و کلی چیز ضروری دیگر. درحدی که به عقیده من کتابش کاملا قابلیت معرفی شدن با عنوان یکی از کتاب های راهنمایی ازدواج برای مجردها را دارد. و با همه اختلاف های فرهنگی و قومی و ملیتی، من به ندرت مطلب اشتباه یا نادرستی در آن دیدم. شاید یکی از علت های ذوق زده شدنم هم همین بود. اینکه یکی دارد اینقدر خوب در این زمینه حرف می زند!
شلینا زهرا جان محمد، آدمی است که خوب فکر می کند، عقل قوی ای دارد، تحلیل هایش ریشه ای و دقیق است و اینطور که از کتاب برمی آید از همان نوزده سالگی تا حد زیادی تکلیفش با خودش روشن بوده، با این حال حدود یک دهه تب و تاب ازدواج و ملاقات با خواستگارهای مختلف، او را به پختگی تحسین برانگیزی می رساند. دیدگاهش نسبت به خدا، آدم ها، جهان طبیعت و حتی ازدواج تغییر می کند و در طول داستان خواننده همراه افکار و گفتگوهای درونی او در این تحولات بزرگ می شود.
«عشق زیر روسری» با همه خط کمرنگ داستانی اش که آن را از حالت رمان درآورده و شبیه اتوبیوگرافی یا همچین چیزی کرده بود، با هم برایم شیرین بود. بعد مدتها یک کتاب خوب خواندم و با اینکه کمتر حوصله منبر رفتن های طولانی بین داستان را دارم - چیزی که این کتاب مالامال از آن بود!- یک روز کامل بابت خواندنش مشعوف بودم. شاید بیشتر از خود داستان بابت حس های مشترکی که خواندم، حرف های خوب و نتیجه گیری های خوب تری که خواندم… و همه من را به این نتیجه رساند که در اولین فرصت باید این کتاب را به مجردهای اطرافم هدیه کنم!
بقلم صاد