شماس شامی
از وقتی فهمیدم به جای وبگردی های موبایلی قبل از خواب میتوانم یک کتاب و چراغ مطالعه کوچک بگذارم کناردستم، اصلا انگار دنیا قشنگ تر شده! و خوب، اینکه چرا همچین کار واضحی زودتر به فکرم نرسیده بود از سوالاتی است که هنوز برای خودم هم حل نشده. در همین راستا با وجود مشغله های لذت بخش پایان نامه(!)، حدودا یک هفته ای دوتا کتاب خواندم و سومی هم از دیشب شروع شد.
یکی از آن کتاب ها شماس شامی بود که در اقدامی عجیب چندسالی هست دارد در کتابخانه ام خاک می خورد. یادم می آید وسط یک سری کتاب دیگر خریده بودمش چون معروف بود( و فکر کنم تعریفش را از امیرخوانی هم خوانده بودم یک زمانی) اما آن چندباری که رفتم سراغش نتوانست جذبم کند. شاید چون معمولا محرم ها یادش می افتادم و کتابی مرتبط تر میخواستم.
مجید قیصری را نمی شناسم ولی فکر میکنم نویسنده معروفی باشد. این را از جوایزی که پشت کتاب برایش ردیف شده فهمیدم. سه دختر گلفروشش را هم بارها دیده ام و بارها رغبت نکردم بخرم. حالا اگر ببینم احتمالا میخرم. بیشتر مشتاق طرح هایش شدم تا نثرش.
اما شماس شامی، به نظرم بزرگ ترین نقطه قوت کتاب طرحش بود و نگاه جدیدی که نویسنده برای پرداختن به حادثه کربلا پیداکرده بود خیلی خوب بود.
روایت واقع از زبان خدمتگزار نماینده روم در دربار شام!
واقعا این انتخاب احسنت دارد.
سفیر روم در دربار شام، طی اتفاقات بعد از ماجرای کربلا ناپدید می شود، و کل کتاب نامه های خدمتگزار او(شماس) به مامور امپراتوری روم است که برای پیگیری این قضیه به شام آمده. شماس واقعه را از زمانی که زمزمه های شورش علیه خلیفه در شام پیچیده بود، تا ورود اسرا به دربار یزید و کمی بعد از آن نقل می کند.
تقریبا جذاب است، نثر خوب و روانی دارد و یکبار خواندنش می ارزد به نظرم. بازخوانی واقعه کربلا از زبان راوی ای که خیلی دورتر از ماجرا (مکانی، فکری، عقیدتی،دغدغه ای…)نشسته مواجهه جالبی است.
اما خوب، طبق معمول می شد که خیلی بهتر از این باشد. مخصوصا با آن طرح عالی. می شد که اشاره های واقعه پررنگ تر از این باشد و وسط زیاده گویی ها و پرداختن شماس به حواشی در نامه ها، گم نشود. می شد نثر پخته تر باشد و ایرادات کمرنگ علت و معلولی یا شخصیت پردازی را نداشته باشد.
و مهم تر از این ، لازم بود پرداختن به دو واقعه بزرگ(جریان دیرراهب مسیحی و جریان اعتراض سفیر روم به یزید در مجلس اسیران)، که اصلا کتاب و طرح به خاطر آنها هویت گرفته و موضوعیت پیداکرده، محوری تر و پررنگ تر و ماندگار تر باشد. چیزی که اصلا نبود متاسفانه. (و بعد از خواندن هر دو قسمت چقدر توی ذوقم خورد)
از آن طرف، اشاره های واضح و جانیفتاده به بعضی نقل های تاریخی مثل شراب خوری و میمون بازی یزید یا توصیف اسیران و … زیادی توی ذوق میزد. می شد نگاه و روایت خیلی عمیق تر و شسته رفته تر به این موضوعات بپردازد. که پرداخت ناشیانه و شعاری اش از این کتاب و این نویسنده بعید بود به نظرم.
دومقدمه کوتاه اول کتاب هم (که سعی داشت وانمود کند کل کتاب بخشی از یک کتاب تاریخی تازه پیدا شده عتیقه و مربوط به اسناد حکومت روم قدیم است) اصلا جانیفتاده بود و مخصوصا با نثر داستان گونه و پرحرفی های غیرضروری شماس و خیلی چیزهای دیگر کتاب نمی خواند و باورپذیر نبود.
اما با وجود همه غرهایی که زدم به طورکلی کتاب خوبی بود. خوراک همین روزهای دور از محرم است. دور می نشاندت و نشان می دهد. بعد خودت باید یکی یکی پازل هایی را که نویسنده لابه لای خطوط و ماجرای اصلی به دستت می دهد کنار هم بگذاری و واقعه را بازخوانی کنی. و اگر دل بدهی چندتا روضه خوب هم ازش در می آید.
و باید اعتراف کنم نود درصد اوقاتی که کتاب داستان یا سفرنامه میخوانم، بعدش در اولین تلفنی که با خواهرم دارم دوباره صحبت می کشد به غر زدن از ضعیف بودن کتاب ها و نویسنده ها و آخرش اینکه از هم بپرسیم: واقعا ما چرا نمیریم کتاب بنویسیم؟!! (آیکون خودشیفتگی مفرط)
بقلم بانو صاد