شب پنجم ) سفیر عشق
ابن زیاد: تو كیستى؟
قیس: من از شیعیان امیرمومنان على(علیهالسلام) هستم.
ـ چرا نامه را جویدى؟
ـ چون تو ندانى در آن چه نوشته شده است؟
ـ بگو بدانم این نامه از چه كسى و براى كه بود؟
ـ نامه از طرف امام حسین(علیهالسلام) براى گروهى از مردم كوفه بود كه نام آن گروه را نمىدانم.
ابن زیاد در حالى كه سراپا خشم شده بود، بر سر او فریاد كشید و گفت: «هم اكنون در حضور این جمعیت، بر فراز منبر برو و دروغگو و پسر دروغگو؛ حسین بن على را لعنت كن.»
قیس بالاى منبر رفت و حضرت حسین بن على(علیهالسلام) را با بهترین تعبیرات تمجید كرد، و عبیدالله بن زیاد و پدرش و دودمان بنى امیه را لعن و نفرین نمود، و درودهاى خالصانهاش را بر حسن و حسین (علیهماالسلام) و خاندان نبوت فرستاد.
ابن زیاد با فریادهاى خشن خود به جلادان دستور داد، قیس را بر بالاى دارالاماره بردند و از همان بالا او را بر زمین افكندند، سپس یكى از مزدوران ابن زیاد سر از بدن او جدا كرد. او این چنین در برابر طاغوت عراق ابن زیاد ایستادگى كرد، و حسرت تسلیم در برابر دشمن را بر دل ناپاك او نهاد، و در سختترین شرایط، حق گفت و خط بطلان بر روى باطل كشید، و در این راستا، شهد شهادت نوشید.
مهتاب ابیان