سفرنامه نامه عاشقی . سکانس سوم روضه النبی
منتظری تا درب روضه النبی را باز کنند تا تو بدون زحمت قدم روی قطعه ای از بهشت بنهی در کنار ستون توبه بایستی وبرای هزارمین بار توبه کنی: “صد بار اگر توبه شکستی باز آ….” در اینجا باید به چشمانت بیاموزی که فقط در برابر معبودش سیل جاری سازد و از زبانت بخواهی که جز از او چیزی نخواهد در سرزمینی قرار گرفته ای که مردمانش تبرک شدن دست ها به ضریح را عین کفر می دانند پس مجبوری بایستی واز دور فقط چشمانت را از وجود درب خانه رسول ا… ،ضریح دلربایش، خانه بانو فاطمه(س)،منبرومحراب پیامبر(ص)و….متبرک گردانی حقا که این مردمان نادان، وارثان همان نامردان اند اکنون نزدیک درب بیت الزهراء هستی در قربت جایی که محراب تهجد می نامندش جایی که رسول الله از بهترین ثانیه های عبادتش را در آنجا گذراند در همین حین یاد درب سوخته بیت الزهراء سلول های وجودت را به آتش می کشاندوبه یاد مظلومیت علی می افتی که با دستی بسته شاهد این ماجرا بود جان پیامبر میان در و دیوار پهلو شکسته می شود تنها سخنی که در این میان آرامت میکند لعن مسببین این حادثه است “لعن الله الظالمین من الاولین والآخرین”
پس نوشت: بانوی بی نشان/ضریح گمشده/غربت/ستون حنانه/دلتنگی/محراب تهجد/ضریح سبز/ستون توبه/….
+رفتنمان به روضة النبی قصه هایی داشت….وقتی مجبور بودیم بدویم! تا بتوانیم دو رکعت نماز پشت ستون توبه بخوانیم…از صدقه سر شرطه های عرب و لطف خاصی که به زنان ایرانی داشتند!! |