مبانی تصمیم گیری امام خمینی در مورد فتوای ارتداد سلمان رشدی
دیر زمانی از پذیرش قطعنامه 598 نگذشته بود که کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی، یک نویسندة مسلمان هندیالاصل دارای تابعیت انگلستان، انباشته از توهین و افترا و اهانت به مقدسات اسلامی منتشر شد؛ و تبلیغات فراوانی حول و حوش آن به راه افتاد. تظاهرات و واکنشهای فراوانی در مقابل آن صورت گرفت و عدهای از مسلمانان به شهادت رسیدند و اوضاع جهان اسلام ملتهب گردید. در هر حال، در چنین شرایطی امام خمینی(س) فتوای تاریخی خود را درباره ارتداد سلمان رشدی اعلام کردند و علیرغم اینکه غرب در برابر این حکم ایستادگی نمود، لیکن ملتهای اسلامی و بسیاری از دولتها در همان اوان، به نوعی از این حکم حمایت نمودند و کنفرانس اسلامی نیز در هجدهمین اجلاس سالانه خود آن را تأیید نمود. این فتوا نه تنها باعث افول جنبشهای اسلامی نشد، بلکه انرژی بالقوه حاصل از استثمار و استعمار و تحقیر ملل مسلمان را شعلهور ساخت، و چهره پرفریب غرب نیز برملا شد؛ و همچنان که امام خمینی(س) بیان میکنند:
این یک نمونه است که خدا مىخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانى» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیاى تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعى خود را در دشمنى دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشى به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بىتجربگى نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودى اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردى سلمان رشدى آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.[1]
کتاب رشدی در مجموع به هتک حیثیت مسلمانان پرداخته است که برای آنها غیرقابل تحمل است و افزون بر این، برداشتی تحقیرآمیز و موهن از رویدادهای اصیل تاریخ اسلام که با ظهور پیامبر آغاز شد و تا عصر امام خمینی(س) ادامه مییابد، میباشد. به هر حال، کتاب رشدی برای غیر مسلمانان، همانند کنار یکدیگر چیدن رویدادهایی است که در ادوار گوناگون رخ داده است و مفهوم این رویدادها برایشان روشن نیست و آنان را دچار سرگشتگی میسازد. برعکس، آن مسلمانی که به تاریخ اسلام آشنایی دارد، یکایک صحنههای کتاب را به عنوان تجاوزی بزرگ به حریم ارزشهای مقدس خویش میداند؛