سایه روشن های طلاق
“طلاق، مبغوض ترین حلال خداوند است که ارکان عرش خداوندی را به لرزه می اندازد.” این شاید معروف ترین جمله ای باشد که همه ما در باب طلاق شنیده ایم.
اینکه حالا این آمار رو به رشد دارد نگران کننده می شود و روانشناسان و جامعه شناسان و حتی متخصصین حوزه تعلیم و تربیت و دین را دارد نگران می کند،
اینکه هنوز بر سر اینکه طلاق بالاخره در شرایط فعلی کشور، آسیب محسوب می شود یا مساله و یا بحران؟
اینکه عامل این طلاقها و این آمار رو به رشد چیست؟
اینکه اصلا خیلی از طلاق ها زاییده ازدواج های غلط و بیمارگونه است و باید جلو اشتباه را از سرچشمه گرفت،
اینکه خیلی از طلاق ها در پنج سال اول زندگی رخ می دهد و این لابد مال این است که نسل من و شما یا آستانه تحملمان خیلی پایین آمده یا اصلا ما را برای زن بودن و مرد بودن و انجام وظایف همسری و صد البته زندگی مشترک، درست تربیت نکرده اند،
اینکه بیشتر از دیگرخواهی، خودخواه شده ایم،
اینکه مرجعیت های مدرنی چون دادگاه های خانواده و شورای حل اختلاف و کانون های مشاوره جای مرجعیت های سنتی و دینی چون مساجد و معتمدین محلی را در حل اختلافات میان همسران گرفته اند و این مرجعیت های مدرن اغلب بر اساس تقوا فصل خصومت نمی کنند،
اینکه چندین سال است هی لایحه و بند و تبصره برای حل معضل طلاق نوشته می شود و یا به قبلی ها منگنه می شود،
اینکه اکثر راه حلها بر روی کاغذها نوشته می شود و اصلا سر از زندگی واقعی در نمی آورد،
اینکه بجای کاهش انگیزه طلاق مدام برای طلاق مانع تراشی می کنیم و سنگ بزرگتر بر سر راه طلاق می اندازیم و هی پروسه انجام طلاق را طولانی تر می کنیم تا بلکه این وسط زوجها از این پروسه وقت گیر خسته شوند و نهایتا به طلاق عاطفی تن بدهند و دوباره برگردند زیر همان سقف قبلی،
اینکه بالاخره فقه باید به روز شود و یا قانون باید خودش را با فقه مطابقت دهد تا قوانین طلاق عملیاتی شود و هر کدام از زوجین به حق و حقوق خودشان برسند،
هیچ کدام الان موضوع بحثم نیست.
هرکدام از این مواردی که گفتم برای خودش دنیایی از حرف است و احتمالا کلی نظریه کارشناسی شده و کارشناسی نشده پشت هرکدامش خوابیده است تا بلکه این معضل طلاق را کمتر کند. الحمد لله آدمهای زیادی، مدتهای زیادیست در گیر حل تمام این مسائل هستند. آن چیزی که این وسط خیلی مغفول مانده سالم سازی فضای طلاق است. بقولی اینقدر طلاق را قبیح دانسته ایم که یادمان رفته باید فضای طلاق سالم سازی شود یا بعبارتی اخلاق طلاق نهادینه شود. خب قبول. طلاق اصلا پدیده قشنگی نیست. حتی اگر دو نفر آنقدر از دست همدیگر به ستوه آمده باشند و به هیچ قیمتی قادر به همزیستی در کنار هم نباشند و جدایی تنها راه نجات و رهاییشان محسوب بشود و طلاق برایشان فرج بعد از شدت باشد باز هم اتفاق قشنگی نیست. جدا شدن آدمهایی که یک روزی برای با هم بودن پیمان بسته اند و حالا به هر دلیلی باید نقض پیمان کنند هیچ وقتِ خدا خوب نبوده است. اصلا بیاید با هم پدیده طلاق را یک بار دیگر در ذهنمان مرور کنیم. شاید رایج ترین تصویری که از طلاق و جدایی زوجین به ذهن هرکداممان خطور می کند این است که طلاق یک خصومت دونفره است که اغلب به تخاصم خانوادگی بدل می شود. یک لشکر کشی خانوادگی که برای جدایی دو نفر شروع می شود. این وسط اگر پای فرزند یا فرزندانی هم در میان باشد، پای آنها هم به این لشکرکشی باز می شود.
هیچکس انگار فکر نمی کند همین مبغوض ترین حلال خداوند هم، در آموزه های دینی ما برای خودش کلی دستورالعمل دارد که فضای این جدایی را سالم سازی کند و آسیبهایش را به حداقل برساند.
اصلاح مساله میان زوجین با حضور دو داور، جمع کردن طلاق با احسان و تکریم به زنان توسط مردان، تحت فشار قرار ندادن زنان برای بخشیدن مهریه، بازگشت پذیری طلاق، تشویق مردان به رفتارهای پسندیده برای فائق آمدن بر بی رغبتی همسرانشان، تشویق زنان به بخشیدن و گذشتن از برخی از حقوق خود برای غلبه کردن بر بی رغبتی مردان و ترغیب آنان به ادامه زندگی مشترک و صدها آموزه دینی و قرآنی دیگر از ملزومات یک طلاق سالم است که متاسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
پروسه طلاق با همه خصومت ها و لشکرکشیها که تمام می شود بچه ها نهایتا مجبور به زندگی با یکی از زوجین می شوند. شاید بعد از مدتها اولین سوالی که از طلاق در ذهن بچه نقش می بندد این است که چرا با پدر یا مادرم زندگی نکردی؟ و امان از پدر و مادرهایی که بی هیچ ملاحظه ای تنها بخاطر عداوتهای شخصی به تخریب شخصیت طرف مقابل می پردازند: “مادرت زن زندگی نبود ، پدرت شکاک و غیرقابل تحمل بود، مادرت خودخواه بود فقط خودش را می دید، پدرت سر و گوشش می جنبید، کار بهانه بود اصلا از همان اول هم کارش را به خانواده ترجیح میداد و… هزار و یک بهانه برای تخریب یکدیگر.”
هیچکس فکر نمی کند که نباید شخصیت هیچ پدر و مادری به هر دلیلی در ذهن فرزندان متلاشی شود. چند وقت پیش ترها که روی آموزش اخلاق طلاق در رسانه صحبت می کردیم توجهمان جلب شد به دیالوگ اکثر تولیدات خارجی در باب طلاق و جوابی که اکثر والدین به این سوال فرزند خود می دهند. اینکه “پدرت یا مادرت آدم خوبی بود اما ما نمیتوانستیم با هم زندگی کنیم.” بی هیچ توضیح اضافه ای. بی هیچ تخریبی و بی هیچ کینه و عداوتی. به اینکه اصلا خود غربیها واقعا در برخورد با این معضل چگونه برخورد می کنند کاری ندارم مهم این است که رسانه و نهادهای تاثیرگذارشان برای کاهش آسیب های بعد از طلاق به جامعه الگوی رفتاری می دهند. کاری که ما یا از آن غافل مانده ایم یا در ارائه الگوها اشتباه کرده ایم. در حالیکه بهترین الگوی رفتاری حتی برای مقوله ای مثل طلاق هم در دین مان تعریف شده است. خدا کند روزی آموزهای دینی و قرآنیمان نه فقط در باب مقوله طلاق که در تمام مسائل و موارد زندگی از روی کاغذها به متن زندگی هایمان وارد شوند. آن وقت همه ما خوشبخت هستیم…
در همین رابطه:
+ این پست به بهانه “نشست تخصصی طلاق در ایران” که به همت دفتر مطالعات و تحقیقات زنان برگزار شد، نوشته شد.
به قلم سامی دخت