حیات اجتماعی شیعه در عصر امام نهم
شیعه، تحت تاثیر تعالیم والی عترت رسول خدا علیهم السلام و به جهت پاى بندی به سیره قرآن مبنی بر اعتماد بر عقل و تسلیم در برابر داورى آن در اعتقادات، ممتاز گشته است. این فرقه همواره از شناخته شده ترین فرق، و داراى رساترین برهان و سرسخت ترین مواضع در صحنه درگیرى هاى فكرى بوده است. در دوران خلافت عباسیان عظمت فكرى شیعه بدان حد رسیده بود كه حكومت ناچار شد با مقتداى آنان، یعنى امام رضا علیه السلام (بصورت بیعت گرفتن براى ولایت عهدى) سازش كند. این سازش، نشانه میزان توان و نفوذ این مکتب، و تاثیر اندیشه های آن در میان مردم و در موضع گیرى هایشان مى باشد، و اینكه فرقه هاى دیگر، آن را نیرومندترین حریف فكرى خود، و مجهز به روشن ترین دلایل و براهین مى دیدند كه اگر به آن فرصت داده شود، به زودى صحنه را در اختیار گرفته و با اندیشه زنده و پویاى خود، و اساس و پایه اى كه در اعماق فطرت و خرد و وجدان انسانها دارد، گروه هاى مختلف مردم را تحت پوشش قرار خواهد داد.
در این میان حادثه فکری بی نظیری همچون رویداد امامت كودكى نورس مى تواند توجه دشمنان این فرقه را جلب كند. چرا كه تحریك دستگاه حاکمه و حمایت آن از مخالفان از یک سو و طبیعت تردید برانگیز خود حادثه که حتى سبب ایجاد اختلاف در میان بسیاری از بزرگان شیعه گردید از سوی دیگر، زمینه را براى شروع یورشى سخت و سرنوشت ساز، به منظور ساقط نمودن این مکتب فکری نیرومند فراهم می سازد. یورشی که نوعی تصفیه حساب فكرى برای افشاء ضعف مبانى عقیدتى تشیع بحساب می آمد.
حادثه فکری بی نظیری همچون رویداد امامت كودكى نورس مى تواند زمینه را براى شروع یورشى سخت و سرنوشت ساز، به منظور ساقط نمودن این مکتب فکری نیرومند فراهم می سازد. یورشی که نوعی تصفیه حساب فكرى برای افشاء ضعف مبانى عقیدتى تشیع بحساب می آمد.
در چنین موقعیتی، زمینه مناسب براى دامن زدن به شبهات متعدد در مورد جنجال برانگیزترین اصل دینى شیعه یعنی امامت فراهم بود. به خصوص که دشمنان از لحاظ قدرت سیاسى، در بهترین و قوى ترین موقعیت بودند، در حالیکه شیعه در حساس ترین و خطرناك ترین مرحله از حیات سیاسی-فکری خود و در ضعیف ترین موقعیت ممكن به سر می برد.
در این زمان مردم مخالف، در موضوع سن امام غوطه ور گشتند، و آن را از جمله دست آویزهایى قرار دادند كه به آنها امكان مى داد تا در ادعاى جانشینى رسول خدا صلى الله علیه و آله در زعامت و رهبری امت، از سوى امام محمد تقی علیه السلام، شبهه برافکنند. و این در حالی بود که پیش از این حضرت رضا علیه السلام در موارد متعدد و موقعیتهای گوناگون، امامت فرزند خردسالش را با اشاره به نبوت انبیاء گذشته همچون عیسی درسنین کودکی گوشزد می کرد و اصحاب بزرگ خود را در جریان امر می گذاشت.
به نوشته نوبختی، مستندِ قائلین به امامت امام جواد علیه السلام مسئله یحیی بن زکریّا و نبوت عیسی در دوران شیر خوارگی و داستان یوسف و علم حضرت سلیمان و جانشینی او در کودکی از سوی داوود نبی بود که نشان میداد علم در حجت های خدا که هنوز به سن بلوغ نرسیدهاند بدون یادگیری و به طور لدنّی، میتواند وجود داشته باشد. همچنانکه از على بن حسان نقل شده است که به ابو جعفر علیه السلام عرض كردم: آقاى من! مردم، خردسالى شما را بر شما خرده مى گیرند.
امام فرمود: آنها از كلام خداوند چه خرده اى مى گیرند كه مى فرماید: «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره انا و من اتبعنى.» (یوسف/108) به خدا قسم، جز على علیه السلام كه در آن زمان نه سال داشت كسى از پیامبر صلى الله علیه و آله پیروى نكرده بود و من هم نه سال دارم . (اصول كافى، ج 1، ص 384)
البته برای اکثریت شیعه مسلّم بود که امام رضا علیه السلام فرزند خود محمد بن علی علیه السلام را به جانشینی خود برگزیده ولی مشکلِ ناشی از خردسالی آن حضرت، و پس از ایشان امام هادى و سپس حضرت مهدی علیهم السلام شیعیان را سخت به حیرت انداخت و حتی سبب ایجاد اختلاف میان آنان گردید، چراکه اطاعت از امام معصوم که نزد شیعه، مهمترین رکن ایمان بحساب آمده و همواره در مسائل فردی و اجتماعی خود به وی رجوع مینمودند، نمی توانست تا بلوغ کامل امام خود بصورت امری لاینحل باقی بماند.
تردیدى نیست كه اگر شیعه ، كه به اعتبار بخشیدن به عقل تا حد بسیارى اهتمام مى ورزد، و تمام مسائل خود را با دلیل قاطع و برهان روشن، و با حكم فطرت و عقل و وجدان، منطبق مى داند، ناكام شود؛ این ناکامی، شكستى در هم كوبنده و نهائى خواهد بود. شکستی که دیگر به آن اجازه نخواهد داد که بار دیگر قد علم كند. به خصوص در زمانى كه سایر مکاتب و فرق در تلاش براى اثبات موجودیت و تثبیت خط فكرى خود در گسترده ترین سطح ممكن و در نواحى مختلف جهان اسلام بودند.
در چنین وضعیتی شیعه با رهبری پیامبرگونه امام زمان خویش حضرت امام جواد علیه السلام توانست تمامى تهدیدها و خطرات سهمگین موجود را پشت سر بگذارد و از این گردباد براندازنده، با جلوه اى بیشتر و درخششى خیره كننده تر و استوارى سخت تری به درآید
در عین حال اگر شیعه بتواند این مرحله سرنوشت ساز و بسیار حساس را از سر بگذراند و این پیكار فكرى را به سود خود تمام كند، و نقش پیشتاز خود را در سطح فكرى همگانى، آنچنان كه هست، نگهدارد، توانسته است حقانیت و شایستگى خود را نه فقط براى نسلى كه با آن حادثه ویژه همزمان بود و در زمان اوج آزادى اندیشه ها بسر می برد، بلكه براى نسل هاى آینده نیز ثابت و مبرهن سازد. بنابراین چاره اى جز در رویارویی مستقیم و بى پرده با دشمنان، و رونمودن تمامى توان خود نمی دید.
در چنین وضعیتی شیعه با رهبری پیامبرگونه امام زمان خویش حضرت جواد علیه السلام توانست تمامى تهدیدها و خطرات سهمگین موجود را پشت سر بگذارد و از این گردباد براندازنده، با جلوه اى بیشتر و درخششى خیره كننده تر و استوارى سخت تری به درآید.
اما اگرچه در زمینه فكرى نتیجه خوبی بدست آمد، لکن این نتیجه آنچنان قاطع و تمام كننده نبود كه به تصفیه همه جانبه و كامل عقائد و افكار مخالف بیانجامد. چراکه آن افكار و عقائد، ساخته و پرداخته حكومت وقت بود و مورد حمایت حكام آن.
با این وجود جاى تردید نیست كه این پیروزى در زمینه عقیدتى و فكرى، توانست در برابر شایستگى و توان خطوط فکری و سیاسی گوناگون دیگر، در ارائه راه حل هاى اساسى براى مشكلات عمومى، علامت سوال بزرگى بگذارد و مانع از کتمان حقایق شود.