حکومت دینی و ولایت فقیه
نکته:پیش فرض ما این است که مخاطبین اين مطلب همگي شیعه اثنی عشری و پیرو مکتب جعفری هستند.
1: اصلِ حکومت از آن خداست
در نگاه دینی خداوند خالق عالَم است و چون خالق است، مالک عالم هم خداست و این یعنی «حق حاکمیت» در اصل به خداوند برمی گردد:« ان الحکم الّا للّه امر الّا تعبدوا الّا ایاه ذلک الدین القیم »12 يوسف و چون خداوند عادل است، پشتوانه ی حکومت دینی عدالت است در حالي كه حکومت طاغوت الزاما چنین پشتوانه ای ندارد.
خداوند چون حاکم مطلق است حق تعیین نبی و امام را دارد «انی جاعلک للناس اماما»124 بقره و خداوند امور حکومتی و تشریع را به انبیا تفویض نموده و انبیا برای تحقق حاکمیت خدا ، در حد توان اقدام به تشکیل حکومت نمودند.با استناد به آیه ی « اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» 59 نساء؛ عصمت اولی الامر نیز در کنار عصمت نبی ثابت می شود که علامه طباطبایی در المیزان به صورت دقیق آن را تببین نموده اند
پس حاکمیت اصلی از آن خداوند است که به واسطه ی فرستاده های معصومش بر روی زمین تحقق پیدا میکند وبدیهی است چنین حکومتی لزوما باید دینی باشد و قوانین حکومت دینی باید در چارچوب عقل و شرع باشد چون حاکمیت الله مبتنی بر وحی و عقل است و همان دلیلی که لزوم تبعیت از رسول را ثابت می کند، عقلا تبعیت از امام معصوم را نیز صادر می کند چون امامت ادامه ی نبوت است.
2: لزوم حکومت ولی فقیه
با اثبات عصمت رسول و اولی الامر ،نوبت به بحث از ولایت ولی فقیه می رسد.چون حکومت الله مبتنی بر اصل ولایت است و ولایت فقیه هم ادامه ی امامت در زمان غیبت است، پس ولایت ولی فقیه در عصر غیبت ثابت می شود. اما لازم نیست ولی فقیه مانند امام، معصوم باشدچون گردن نهادن به حکومت ولی فقیه درمانی ست برای درد غیبت حضرت حجت که باید موقتا آن را پذیرفت و در سایه ی حکومت ولی فقیه برای ظهور حضرت حجت زمینه سازی کرد.
به عبارت دیگر امام حجت واقعی خداست و لازمه اش عصمت است اما ولی فقیه حجت ظاهری است که عصمت لازمه اش نیست.بلکه عدالت و فقاهت که نزدیک ترین مرتبه ممکن به عصمت است در ولی فقه لازم است.حتی در قران کریم نیز ولایت لزوما مشروط به عصمت نیامده. مانند آیه ی 71 توبه.
پس بین امام معصوم و غیر معصوم فرق هست و در هیچ مرحله ای «شخص» غیر معصوم همتای معصوم نخواهد شد اما به لحاظ «جایگاه»، ولی فقیه ولایت حکومتی معصوم که یکی از سه نوع ولایت معصوم (ولایت تکوینی؛ تشریعی؛حکومتی) است را دارا می باشد.
در نتیجه می بینیم ولی فقیه عادل در جمیع آن چه که به حکومت و سیاست بر میگردد همان ولایت رسول و ائمه را داراست. و اطلاقي كه در عنوان «ولايت مطلقه ي فقيه» آورده شده است به معناي ولايت بي قيد و شرط نيست.بلكه خود اين اطلاق در پايبندي به قانون و شرع مقيد است. يعني ولايت ولي فقيه تا جايي است كه از چارچوب شرعي و قانوني خارج نشود و كدام نظام مترقي تر و دقيق تر از نظام ولايت فقيه است كه رهبرش با كوچكترين لغزشي كه منجر به خروج از عدالت شود، از مقام خود عزل مي شود؟
3: تاریخچه ی ولایت فقیه
برخی گمان میکنند که مسئله ولایت فقیه مسئله ی جدیدی است و تنها از سوی حضرت امام خمینی رحمت الله علیه مطرح شده ولی واقعیت این است که بحث ولایت از زمان های گذشته -حتي زمان حضور ائمه عليهم السلام- در کتب فقهی علما مطرح بوده که نمونه های فراوان آن مدارك در دسترس همگان است. نکته ای که نباید از آن غفلت کرد «عدم ابتلای امت اسلامی با مساله ی حکومت و رهبری سیاسی در زمان های گذشته» است. لذا مسئله ی ولایت فقیه در قرون گذشته که اهل سنت حاکم بر امورات مسلمین بودند، به صورت امروزی مطرح نبوده .کاری که حضرت امام خمینی رحمت الله علیه انجام دادند این بود که ولایت فقیه را با نگاهی کلامی -که نگاهی از بیرون بر بحث ولایت فقیه در فقه است- نگریسته، ولایت را در جایگاه اصلی خود قرار دادند.
4:ولايت مطلقه و توهم استبداد
با توضيحات بالا و تبيين اين كه ولايت فقيه همان ولايت معصوم است احتمال استبداد از سوي ولي فقيه منتفي مي شود زيرا ولي فقيه علاوه بر عوامل دروني چون تقوا و خدا ترسي، دليلي براي استبداد در عمل ندارد چون استبداد يا ناشي از بحران مشروعيت است يا جدايي از مردم، يا نارسايي قوانين و يا فشار عوامل بيگانه و تمام موارد فوق در ولي فقيه سالبه به انتفاء موضوع هستند.لذا جايي براي استبداد باقي نمي ماند.
علاوه بر اين موارد، عوامل بيروني چون مجلس خبرگان و نظارت مالي بر دارائي رهبر توسط رياست قوه قضائيه، ضريب اطمينان نسبت به مصونيت رهبري از استبداد را افزايش مي دهد.
پ.ن۱: سعی کردم چارچوب های اصلی رو توی متن بیارم.قطعا موضوع ناقص هست چون موضوع ولایت فقیه گسترده هست و با یک پست وبلاگی نمیشه تمام مسائل رو مطرح و حل کرد.
پ.ن۲: اعیاد شعبانیه بر جمیع مخاطبان گرام مبارک.حال دعایی دست داد ما را فراموش نفرمایید.
حکمت۳۴۵: دست نیافتن به گناه نوعی عصمت است
بقلم بانو رامیان