حكمت تشيّع ايرانيان
دانشمند زرتشتي: اگر امور چهارگانه فوق، علل گرايش ايرانيان به تشيّع نبود، پس چه عواملي ميتوانست چنين گرايش وسيع و عميقي را در ايرانيان، به سوي تشيع به وجود آورد؟
دانشمند مسلمان: اين رشته سر دراز دارد، به طور خلاصه ميتوان مراحل يازدهگانه زير را، ريشههاي اصلي تحكيم و گسترش تشيّع در ايران دانست:
1. مرحلة اسلامگرائي ايرانيان در نيمة نخست قرن اوّل ـ چرا كه آنها از حكومت ستمشاهي شاهان ساساني به ستوه آمده بودند، و تشنة آئين آزاديبخش و عدالتخواه بودند. نقش سلمان در اين مرحله،نقش اساسي بود كه مدائن (پايتخت سابق شاهان ساساني ايران) را مركز نشر وتبليغ اسلام، و پايگاه تشيّع قرار داده بود، سلمان براي معرّفي اسلام، امام علي ـ عليه السّلام ـ را برگزيد تا محمّد ـ صلي اللّه عليه و آله و سلّم ـ را گم نكند، و ايرانيان سلمان را براي شناخت اسلام برگزيدند تا علي ـ عليه السّلام ـ و محمّد ـ صلي اللّه عليه و آله و سلّم ـ را گم نكنند.
2. امامت پربار امام علي ـ عليه السّلام ـ در كوفه كه مركز رفتوآمد ايرانيان بود، و عدالت و محبّتهاي پرجذبة آن حضرت، و مبارزات او با تبعيضات نژادي، عامل مهم ديگري بود كه ايرانيان را به سوي تشيّع علوي كه همان اسلام ناب بود، جذب نمايد.
3. نهضت امام حسين ـ عليه السّلام ـ و پيامدهاي آن، مرحلة ديگري بود كه ايرانيان، حكومتهاي فاسد بنياميّه، و عاملين تأسيس اين حكومتهاي جور را بشناسند و از آنها متنفّر شده و به سوي علويان و اهلبيت پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله و سلّم ـ متوجّه شوند، حادثة خونبار كربلا، جرقّة نوري بود كه دلهاي آماده را به سوي حق، و آئين خاندان رسالت، كه همان تشيّع بود، سوق ميداد.
4. جنبش عظيم فرهنگي امام صادق ـ عليه السّلام ـ و تشكيل حوزة علميّه چهارهزار نفري كه هر كدام از آنها مبلّغي ورزيده براي تشيّع بودند، مرحلة ديگري براي پاشيدن بذر تشيّع در دلهاي ايرانيان و … بود، با توجه به اينكه كوفه نزديك مدائن بود و بصره در مرز ايران قرار داشت و بسياري از شاگردان امام صادق ـ عليه السّلام ـ از اهالي كوفه و اطراف آن بودند، و در مسجد اعظم كوفه به انتقال فكر و فرهنگ و فقه تشيّع اشتغال داشتند.
5. قم پايگاهي نيرومند براي مهاجران شيعه از عراق به مركز ايران شده بود، و همين نقش مؤثّري در تحكيم و گسترش تشيّع در ايران داشت.
6. حركت پربار حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ از مدينه به خراسان و نهضت فرهنگي او، با توجّه به تشيّع مأمون (هفتمين خليفه عبّاسي) و آزادي امام رضا ـ عليه السّلام ـ براي بحث و مناظره با علماي بزرگ اهل تسنّن، مرحلة ديگري براي جذب ايرانيان به تشيّع بود، با توجّه به اينكه: در نيشابور وقتي كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ اساس اسلام را در حديث «سِلْسِلَةُ الذَّهَب» (كه شامل توحيد و امامت امامان اهلبيت ـ عليه السّلام ـ ) بود بيان كرد، بيستهزاز نفر و به روايتي 24هزار نفر سخن امام رضا ـ عليهم السّلام ـ را نوشتند.[2] و با توجّه به اينكه در آن عصر، افراد باسواد كه بتوانند بنويسند، كمتر از افراد بيسواد بودند وقتي كه تنها نويسندگان آنها به 24هزار نفر برسند، قطعاً تعداد مردم عادي آنها، چندين برابر خواهند بود.
7. سرازير شدن امامزادگان و بستگان خاندان رسالت، و شاگردان آنها به عشق ديدار امام رضا ـ عليه السّلام ـ از حجاز به ايران، و پخش آنها در نقاط مختلف ايران، و تماس آنها با مردم، مرحله ديگري در تحكيم و گسترش تشيّع در ايران بود.
8. وجود علماي بزرگ شيعه ايراني، مانند: شيخ كُلَيني، شيخ طوسي، شيخ صدوق، شيخ مفيد و … كه هر كدام استوانهاي نيرومند و متنفّذ براي اسلام و تشيّع بودند، نيز مرحلهاي پربار براي گرايش ايرانيان به تشيّع و گسترش مذهب جعفري بود. تشكيل حوزة علميّه بيش از هزار رساله نجف اشرف، و آثار درخشان آن قرن به قرن، و تشكيل حوزههاي ديگر توسّط علماي بزرگ و مراجع سترگ شيعه در قرون متمادي، هر كدام نقش مهمي در تحكيم و گسترش تشيّع داشت.
9. فرمانروايي آلبويه (ديالمه) كه شيعه بودند، در قرن 4 و 5 نيز نقش مهم سياسي و عقيدتي درتشييد مباني تشيّع داشت، و امكانات آنها در اين راستا، بسيار مفيد و اثربخش بود.
10. تشيّع سلطان خدابنده توسّط علاّمة حلّي در اوائل قرن هشتم،و رسميّت يافتن مذهب جعفري در ايران، در همين عصر، گام وسيع و عميقي در تثبيت و استواري و گسترش تشيّع در ايران بود. و حوزة علميّة علاّمة حلّي (ره) در اين عصر، و تأليفات بسيار و تبليغات وسيع او را كه اثر به سزائي در تحكيم و گسترش فكر شيعي داشت، هرگز نميتوان ناديده انگاشت.
11. ظهور دولت صفويّه در قرن دهم و يازدهم، و نقش پادشاهان صفوي، تحت راهنمائي و پوشش علماي بزرگ و برجستهاي مانند: علاّمة مجلّسي، شيخ بهائي، ميرداماد و … نيز نقطة عطفي در تاريخ تشيّع و گسترش و تحكيم آن در در ايران بود. اين عوامل هر كدام، عاملي نيرومند و اهرمي قوي بودند كه اساس تشيّع را در ايران پيريزي كرده و سراسر ايران را تحت پوشش نيرومند اين اساس قرار دهند.[3]
دانشمند زرتشتي: آيا عامل بيروني، سبب تشيّع ايرانيان گرديد يا عامل دروني؟ يا هر دو.
دانشمند مسلمان: بايد گفت هر دو، زيرا از يك سو روح ايراني، خواهان عدالت، پاكي، صداقت، ايثار و فضائل اخلاقي ديگر بود و از غارت و چپاول و استثمار شاهان طاغوتي و هوسباز به ستوه آمده بود، بنابراين عامل دروني در ايرانيان وجود داشت، از سوي ديگر عامل بيروني يعني يك آئين قوي و غني و پرمايه با رهبراني معصوم و عادل و وارسته، كه تنها در تشيّع ديده ميشد، ايرانيان را به مذهب جعفري، جذب نمود. ايرانيان چهرة يك آئين كامل و نجاتبخش را در سيماي ملكوتي امام علي ـ عليه السّلام ـ و اولاد پاك او ميديدند، و از مخالفان آنها ضدّ چنين آئيني را مشاهده ميكردند. و در برابر آنها دو راه وجود داشت، آنها راه خاندان رسالت ـ عليهم السّلام ـ را كه راه اسلام حقيقي است برگزيدند، دلهاي آنها همچون زمينهاي آماده و بذرپروري بود، كه بذر اسلام و تشيّع در آنها پاشيده شد و به زودي رشد و نمو كرده و به محصول نشست، بنابراين عامل دروني و بيروني دست به دست هم داده و تولّد و تحولّي تازه و الهي در ايرانيان به وجود آورد، و آنها بهترين راه اسلام يعني تشيّع را برگزيدند و عاليترين بهره را از اسلام گرفتند، برهمين اساس است كه پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله و سلّم ـ در پرتو علم غيب از اين واقعه خبر داد و فرمود: «اَسْعَدُ الْعَجَمِ بِالاسْلامِ اَهْلُ فارْسٍ[4]: «سعادتمندترين انسانهاي غير عرب در رابطه با (پذيرش) اسلام، ايرانيان هستند» و نيز فرمود: « اَعْظَمُ النّاسِ نَصِيباً فِي اِلاسْلامِ اَهُلُ فاْْْرْسٍ:[5] «در ميان مسلمانان، بيشترين بهره از اسلام، نصيب مردم ايران شد».[6]
——————————————————————————–
[1] . اين مطلب را دو دسته، عنوان ميكنند: 1. سنّيان متعصّب، كه ميخواهند شيعه را يك گروه سياسي ايراني معرّفي كنند. 2. ناسيوناليستهاي ايراني كه ميپندارند: ايرانيان توانستند آئين كهن خود را، زير پوشش تشيّع، حفظ كنند.
[2] . اعيان الشيعه، ط جديد، ج2، ص 18.
[3] . شرح اين مطالب را در كتاب «ايرانيان مسلمان در صدر اسلام و سير تشيّع در ايران»، نوشته نگارنده بخوانيد.
[4] . كنز العمال، حديث 34125.
[5] . همان، حديث 34126.
[6] .يكصدويك مناظره، محمّد محمّدي اشتهاردي، ص 423.
صفحات: 1· 2