حصار
عقرب آمده بود توی خانه. خواستیم بکشیمش که فرار کرد توی فاضلاب آشپزخانه. درست جایی که باید بایستم و کار کنم وای خدای من! خیلی ترسیدم. هر چی می خواستم کار کنم نمی توانستم. همه اش احساس میکردم الان عقرب بیرون می آید و از پایم بالا می رود و … وای! قلبم به شدت درد گرفته بود. تا اینکه سم قوی و کشنده آوردند و زدند. مخصوصا دور محل اختفای عقرب را! ها!!!!!!! خیالم راحت شد! حالا هر چی کار می کردم، خیالم راحت بود که حصاری قوی مانع نفوذ عقرب می شود. خیالم راحت شد و حواسم پرت… حواسم که پرت شد، پایم رفت روی سم ها و حصار نازک شد. بعضی وقتها ماجرای ما هم همینطور است. شیطان می آید سراغمان؛ می رویم هیأت، زیارت ، مشهد، کربلا، مکه… حصاری می کشیم دورخودمان. یک حصار درست و حسابی خیالمان راحت می شود و حواسمان پرت… دست از محافظت از خودمان برمیداریم و گناه…! حصار که نازک شد، راه نفوذ شیطان هم آسانتر می شود و چون ما دلخوش حصارمانیم احتمال موفقیت شیطان بیشتر می شود.
————
یکی از حصارها هم روزه و عبادات ماه رمضان است
!
بانو مشق عشق