توفیق دهی ای کاش...
خیلی دیدهام و احتمالاً شما هم زیاد دیدهاید جادهای را که خوب زیرسازی نشده است و مدتی که از عبور ماشینها میگذرد، دیگر آن جادهای که باید باشد نیست؛ یا گود میافتد، یا رویهش خراب میشود و یا بعضاً ممکن است ترکهای درست و حسابی هم بردارد. داستان اعتقادات و دین ما آدمها هم داستان همین جاده هست و زیرسازیش. دین و اعتقاد اگر درست زیر سازی نشود و یا اینکه طی گذشت زمان، به نگهداری و بهسازی ِ زیرسازیش توجه نشود، وقتی زیر عبور چرخهای زندهگی شخصی و اجتماعی و مسائل و حواشیش قرار میگیرد، دیگر آن دین و اعتقاد دستنخورده و خوشگل روز اول نیست. مطمئناً یا گود میافتد، یا رویهش خراب میشود و یا بعضاً ممکن است ترکهای درست و حسابی هم بردارد.
جاده تا زیر بار رفتوآمد ماشینها نرود، عیبها و کمی و کاستیهایش مشخص نمیشود. البته ساختن جاده اصولی دارد و فروعی که توجه هر چه بیشتر به آنها، باعث ساختن جادهای مقاومتر، بهتر و مطلوبتر میشود. اما هر چه هم جاده خوب ساخته شده باشد، نیاز به توجه و بهسازی دورهای دارد.
آدم باید حواسش به دینش باشد. باید حواسش به بهسازی و نوسازیش باشد. نباید همینطور به امان خدا ولش کند و خیال کنید که زیر رفتوآمد چرخهای زندهگی آخ هم نمیگوید. حتی اگر خیلی محکم است باید حواسش باشد تا این استحکام را همیشه حفظ کند. اینها را که نوشتهام حالا خوب لمس میکنم. حالا که زندهگی با همسرم را به لطف خدا زیر یک سقف شروع کردهام و باید مرد یک زندهگی باشم، اینها را که نوشتهام خوب لمس میکنم. مراقبت! مراقبت! مراقبت!
به قلم: بیدی خشک که دوست داشت مجنون باشد…