بصیرت
…در زمان ما هم داستان این است. اگر ما مبتنی بر ظنّ و گمان، شناختهای سطحی و كودكانه بدون تحقیق و تعمّق حركت كنیم در مسیر زندگی و مبتنی بر دلدادگی به دنیا، -كه دنیا جلوههای مختلفی دارد، یكی پول دنیا برایش دوست داشتنی است، یكی مقام دنیا، یكی شهرت دنیا، یكی شهوت دنیا- اگر دلدادگی به دنیا محرّك ما در زندگی باشد، بدانید كه ما هم راه كوفیان را طی خواهیم كرد و برای اینكه از این گزند مصون بمانیم، لازمهی آن معرفت و ایمانی است كه حقیقتش محبّت است.
امام باقر فرمود: هل الدّین الاّ الحب در واقع ایمان دل دادن به خدا و رسول خدا و حجّتهای خدا و جهان آخرت و غیب عالم است. ایمان این است. اگر معرفت از یك سو و ایمان از سوی دیگر نباشد، خطر اینكه ما هم به بیراهه كشیده شویم وجود دارد.
يزيد در سال اوّل واقعهی عاشورا را پدید آورد آن جنایت عظیم را نسبت به فرزند رسول خدا و اهل بیتش، سال دوّم هم داستان قتل عام مدینه را برنامهریزی كرد و آن همه جنایتی كه در مدین اتّفاق افتاد، جوی خونی كه از كنار قبر پیغمبر جاری بود از مسلمانها و مؤمنین.
و فجایع عجیبی، تجاوز به عنفها، حدود سه روز یا یك هفته تمام زن و دختران مدینه را بر لشكریان خود، یزید حلال كرد و خدا میداند كه در آن داستان چقدر تجاوز به عنف شد.
سال سوّم حكومت یزید هم بحث حمله به كعبه و ویران كردن كعبه بود به بهانهی آنكه عبدالله ابن زبیر آنجا مخفی شده یا پناه گرفت. با منجنیق كعبه را سنگباران كردند و كعبه را خراب كردند. یكی از دفعاتی كه كعبه در طول تاریخ تخریب شده و دوباره بازسازی كردند در همین داستان سال سوّم حكومت یزید بود.
اگر شما دیدید معاویه توانست به اغراض خود دست پیدا كند ولایتعهدی یزید را تثبیت كند، و بعد از به درك واصل شدنش یزید زمام امور را به دست گیرد و این جنایاتی كه در طول سه سال حكومتش مرتكب شد را مرتكب شود؛ چه شد كه معاويه توانست برای همیشه یزید پلیدی، یزید شرابخوار، یزید سگباز، یزید پلید كه خدا میداند پلیدیاش چقدر است.
پسر حنظله غسیل الملائكه، حنظله آن رادمرد صحنهی جهاد بود كه در زمان رسول الله به شهادت رسید. شب عروسیاش بود كه فردای آن روز جهاد و جنگ بود. حنظله اجازه گرفت تنها امشب را در مدینه بمانم، فردا خودم را به لشكر ملحق كنم و پیغمبر اجازه دادند. و حنظله صبح حتّی فرصت این كه غسل كند را به خود نداد و به لشكر پیغمبر ملحق شد. و در همان حملههای نخستین هم به شهادت رسید كه بعد پیغمبر اكرم فرمودند: من دارم میبینم كه ملائكه آب آوردند و دارند حنظله را غسل میدهند لذا معروف شد به حنظله غسیل الملائكه.
پسر این حنظله در مدینه زندگی میكند فرزندان زیادی هم دارد. شاید هشت، نه تا پسر دارد یعنی نوههای حنظله متعدّدند. پسر حنظله با فرزندانش از مدینه راه میافتادند. بروند شام كه ببینند داستان چیست وقتی برگشتند عبارتی گفتند كه آدم واقعاً حیا میكند بگوید. رفتند ببینند واقعاً یزید چه جور آدمی است. گفتند: ما كسی را دیدیم شراب میخورد، تار و تنبور میزند، با مادران و خواهران خود همبستر میشود. چنین موجود پلید و كثیفی بشود خلیفهی رسول الله بشود امیرالمؤمنین. چهطور معاویه موفق شد كه چنین كاری را به نتیجه برساند؟!
یك بار كه معاویه آمد به مدینه برای آنكه به هر زوری شده برای یزید بیعت بگیرد برای ولیعهدی او یك ملاقات با امام حسین دارد. در آن ملاقات با امام حسین به حضرت میگوید كه تو چرا با یزید بیعت نمیكنی؟ حتماً میخواهی بگویی كه پدرت، مادرت، خودت از پدر و مادر و خود یزید بهتری. به این خاطر حاضر نیستی بیعت كنی. بعد معاویه شروع میكند تجزیه و تحلیل، میگوید اینكه بگوییم مادرت از مادر یزید بهتر است آن را من حرفی ندارم چون مادر یزید از قریش نبود و مادر تو از قریش بود. خوب باز ببینید (یعنی فضیلت حضرت زهرا مهم اینكه یعنی بحث ملّیگرایی و ناسیونالیسم و قبیلهگرایی) گفت بله این را قبول دارم و مادرت هم دختر پیغمبر بوده. امّا اگر بگویی كه پدر تو بهتر از پدر یزید یعنی من معاویه است، این حرف بیربط است چرا كه پدر تو با پدر یزید جنگیدند و خدا پدر یزید را بر پدر تو غالب كرد و پدر تو از بین رفت و پدر یزید باقی ماند، پس پدر یزید كه من معاویهام از علی بهترم. و امّا اگر بگویی من حسین از یزید بهترم، این هم هیچ دلیلی ندارد.
امام حسین فرمودند: یعنی تو میگویی یزید شرابخوار، سگباز، میمون باز از من حسین بهتر است. معاویه برگشت گفت: غیبت نكن، چرا غیبت میكنی، غیبت حرام است، چرا از پسرعمویت غیبت میكنی (حالا یزید را هم میگوید پسرعمویت، به خاطر اینكه ریشهی آنها همه برمیگردد به یك جد، یك نقطه) غیبت حرام است. این تقدّسهایی كه گاهی دهان آدم را میبندد برای گفتن یك سری حقایق و دفاع از حقایق. ببینید معاویه چهطوری بازی درمیآورد. بعد میگوید من هیچوقت ندیدم كه یزید از تو غیبت كند و تو از یزید غیبت میكنی. كسی كه غیبت نمیكند از كسی كه غیبت میكند بهتر است، پس یزید از تو بهتر است، اینها در تاریخ ثبت شده، قصّه نیست…*
* بخشی از سخنرانی استاد مهدی طيّب در جلسهی اهل ولاء
به کوشش مهتاب ابیان