برچسب شیعگی
پشت شیشه ماشین ش زده:
“الهی بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه“
بالای شیشه جلوی موتورش زده:
“اللهم عجل لولیك الفرج“
توی مسیر “بانه"، پسرعمه وقتی داره از میگه که این منطقه اغلب سنّی نشین اند و مداحی علی ولی الله داره تو ماشین پخش میشه و یه حس خوب هست، اشاره میکنه به برچسب پشت شیشه ماشین ش که نوشته:
“ما منتظر منتقم فاطمه هستیم“
کمابیش اینچنین برچسب هایی رو پشت شیشه ماشین ها میبینیم یا بعضا سردرخانه ها، کاشی های “ولایة علی ابن ابی طالب، حصنی، فمن دخل حصنی، امن من عذابی”
چه قدر دوست دارم خانه ای داشته باشم که سردرش این را زده باشم.
یا حتی ماشینی داشته باشم و پشت ش شبیه این برچسب ها را بزنم. که حس خوبی می دهند.
ولی فکر میکنم اگر این ظاهر مذهبی و این زبانِ ادعا و این برچسب های اینچنینی را بگیرند، چه قدر نشان شیعه بودن و محب و منتسب به اهل بیت بودن در ما یافت میشود. فکر میکنم چه طور شیعه بودنم نشان داده میشود، که برچسب شیعگی به چیست؟ که برچسب شیعگی اگر بخورد بر پیشانی ام، آن وقت است که سعادت دنیا و آخرت نصیبم میشود. که باید طوری بود که ائمه بیایند بگویند: نگاه کن! این شیعۀ ماست.
فکر میکنم این همه روایت* و چه و چه که مثلا کسانی ادعای شیعگی کردند و امام نپذیرفتشان و آخر گفتند: بگویید محب هستید لااقل. شیعه بودن اصول دارد. این طور است و آن طور.
که از ویژگی های شیعیان شان میگویند یا از شیعیان واقعی و نوع بودنشان میشنوی و شرمنده میشوی…
کاش برچسب شیعگی به پیشانی بخورد… برچسب محب بودن حقیقی…
کاش باعث افتخارشان باشم/یم نه شـ ر مـ نـ د گـ…..
بقلم نجوا بانو