بانو علویه همایونی
بانو زينت السادات همايوني (علويه همايوني) از محققان قرآني بود که ۵۰ سال به طور مستمر از شاگردان برجسته بانو امين بوده و از ایشان اجازه روایت داشت. او در سال ۱۲۹۶ در خانوادهاي پرجمعيت در اصفهان ديده به جهان گشود و در روز 10 تیرماه 1395 در سن 88 سالگی دار فانی را وداع گفت.
بانو علویه همایونی به دليل شرايط خاص آن دوران تا سن 16 سالگی نزد برادرش در منزل درس خواند و بعد به محضر بانو امين رفت. در سال 1312 در خدمت ايشان قرآن و دعاي كميل خواند و دعاي كميل را شرح و معني كرد و سپس مقدمات عربي را شروع کرده و شرح باب حادي عشر را نيز در اعتقادات خدمت ايشان خواند. البته درسهاي جنبي مانند رساله عمليه و اخلاق را نيز ميخواندو هر روز از ساعت ۲ بعدازظهر تا غروب خدمت ايشان بود. او سپس در محضر علماي بزرگ اصفهان دروس ديگر مانند فقه و منطق و فلسفه و عرفان را نيز فراگرفت.
سال ۱۳۴۲ همسر بانو همایونی مرحوم فيض فوت شد و او به تهران رفته و اول زني بود كه در امتحان مدرسي داوطلب و با معدل خوب قبول شد و در سال ۴۳ هم وارد دانشگاه الهيات گردید. سپس به اصفهان آمده و پيشنهاد تاسیس اولین حوزه خواهران را به خانم امين داد و ایشان با کمال میل پذیرفت و ازاینرو حوزه علميه بانوان به نام مكتب فاطمه(س) و به رياست بانو «امين» در سال 1344 تأسيس شد. در اين مكتب از ابتداي تأسيس، قرآن توسط بانوي مجتهده امين تفسير ميشد و بعد از ايشان بانو همايوني اين تدریس و تفسیر را ادامه داد.
کتابهای بانو علویه همایونی
كتابهاي ايشان از ابتدا تاكنون به اين شرح است:
*ترجمه «اربعين الهاشميه بانوي ايراني»؛
*ترجمه «اسرارالأيات صدرالمتألهين شيرازي»؛
*«زن مظهر خلاقيت الله در دوجلد»؛
*«عشق ذوي القربي در وصف فاطمه(س)»؛
*تألیف کتاب نسيم ولايت ترجمه و توضيح بیست حديث در فضائل و مناقب اميرالمومنين(ع)؛
*زندگاني بانوي ايراني
سفرنامه
بخشی از زندگی بانو علوی همایونی
سفر من،به دنیا ازاینجا شروع شد که حکم: (والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا) سوره نحل آیه ۷۸یعنی: خدا شمار از بطن مادرها بیرون آورد در حالی که هیچ نمیدانستید.
درباره من صادر گردید ولی خوشبختانه افراد دلسوز و مهربانی منتظر و مامور پذیرایی بودند وبه پیشواز آمده و همه وسائل را فراهم کرده بودند و واقعا محبت و دلسوزی خودرا در حق این نادان تازه رسیده ایفا می نمودند.
اگر چه من دراین غربت از نادانی خود که هیچ راهی به جایی نمی بردم متاثر و خجالت زده ،گاهی به حال خود گریه و گاهی برای خوش آمد اطرافیان می خندیدم و ذوق و نشاط به خرج میدادم .
زیرا از ناتوانی خود متاثر و از زحمات انان شرمنده بودم .با اینکه هرگز این زحمت فوق العاده مرا نسبت به من،روی خود نمی اوردند و مثل اینکه خودرا مامور به این زحمات می دانستند و یا مرا از خود می پنداشتند و شاید هم به این امید بودند که روزی من برای انها پاسخ مثبتی داشته باشم ودر مقام جبران برایم و تلافی کنم .در هر حال حرکت من در این برهه از زمان مدت چند سالی به طول انجامید و چنانکه گفتم گاهی با گریه حتی با صدای بلند و گاهی با خنده به پایان رسید.
درزمان طفولیت گاهی دوست می داشتم که با خودتنها باشم و گریه کنم،مثل اینکه گرفتار محبوب ومعشوقی بودم که هرگز اورا نمی دیدم ولی قادر به فراموشی او هم نبودم
ای دریغا اشک من دریا بدی تا نثار دلبر زیبا بدی
اشک کان از بهر ان بارند خلق گوهراست و اشک پندارند خلق
تدریجا به کمک بزرگترها به ویژه مادرم با قران اشنا شدم و این ایه مبارکه توجه مرا جلب کرد که افریننده من فرموده است: (فاما یا تینکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون) سوره بقره ایه ۳۸(راهنمایی برای شما خواهم فرستاد پس هر کس راهنمای مرا پیرویکند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهد شد)
با این تذکر و با این نوید بخش تر از این خواهم شنید؟ هدایت چیستو از چه کسی باید پیروی کنم تا هدایت شوم و این حالت وحشت زدگی و یاس وناامیدی از من برطرف شود؟
به ایه دیگری برخورد کردم که می فرمود)یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم واعلموا ان الله یحول بین المرءو قلبه و انه الیه تحشرون) (سوره انفال ایه ۲۴)
تعجب کردم و باخود گفتم : ایمان اورندگان کیانند و چه کسی را اجابت کنم؟ من که زنده ام(یحییکم ) یعنی چه؟ تمام کلمات ایه شریفه برایم مجهول بود مگر ان جمله که فرموده بود: (ان الله یحول بین المرءو قلبه)زیرا با خود فکر می کردم شاید اشاره به همان کسی است که همواره با او مانوس هستم و اورادوست می دارم و ناخود آگاه از فرط عشق ومحبتش اشک شوق می ریزم و ذلت و نادانیم را با او باز گو میکنم و ارزوهایم را بااو در میان می گذارم و همواره با دیده گریان عرض می کنم:
چارچیز اورده ام شاها که در گنج تو نیست نیستی و حاجت و عجز و نیاز اورده ام
زیرا چنین احساس می کردم که کسی از او به من نزدیکتر نیست و تابحال از هیچکس نشنیده ام که بگوید من در قلب تو جا دارم.
به هر حال چیزی نگذشت که به سن قابل ملاحظه ای رسیدم که گفته می شد سن تکلیف است . البته پسرها به سن ۱۵سالگی به تکلیف میرسند اگر چه بعضی فقها سن سیزده و چهارده را هم به شرط ظهور یکی از علامات سه گانه صحیح میدانند ولی دختر ها را به سن نه سالگی مکلف می شمارند یعنی دختر ها در این سن به فضیلتی رسیده اند که مورد توجه خدای تعالی و پیامبر اعظم (ص)و شریعت دین مبین اسلام قرار گرفته و مصداق (مردم از حیوانی و ادم شدم)وا قع گردیده و بحمدالله مراتب سافله را پشت سر گذاشته و در مرحله انسانیت وارد شده که گفته اند : تسعه یعنی عدد نه عدد کاملی است واصل اعداد است وعدد حروف ادم است بنابراین دختر چون اکمال این عدد نماید کاشف از ان است که از جنسیت حیوانیت صامته رسته و ادمیت در او نزول اجلال نموده و بار خلافت و امانت تکلیف ادم راباید به دوش کشد که فرموده (انا عرضنا الامانه علی السماوات والارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها وحمله الانسان انه کان ظلما جهولا)سوره احزاب آیه ۷۲: مابه اسمانها و زمین و کوههای عالم عرض امانت کردیم همه از تحمل ان امتناع ورزیدند و از ان هراس داشتند تا انسان ناتوان بپیرفت وانسان هم بسیار ستمکار و نادان بود.
و نیزاز همین نظر است که مورد خطاب (یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم واعلموا ان الله یحول بین المرءو قلبه انه الیه تحشرون) سوره انفال ایه ۲۴: ای اهل ایمان چون خدا ورسول شمارا به ایمان دعوت کنند اجابت کنید تا به حیات ابدی برسید و بدانی که خدا در میان شخص وقلب او حائل است و همه به سوی او محشور خواهند شد.
و حیات فکری که ابعاد زندگی انسانی را تشکیل می دهند متعدد می شود زیرا همه انها در مرتبه حیات انسانی و عقلانی مندرج است و در حیات انسانی در عرض یکدیگرند و وجود انها در انجام وظائف شرعی از قوه به فعلیت میرسد و ظهور و بروز می نماید و تکمیل می شوندو از اوصاف انسانیت محسوبند.
بنابراین و ظایف شرعی متعلق به حیات انسانی و فکری و عقلائی است و همین است که عقلا وظائف شرعیه را به عنوان هدایت و راهنمائی محبت امیز پروردگار به جان می پذیرند و عرفا عاشقانه از هیچ واجب ومستحبی غافل نمی مانند که (من یهدالله فهو المهتدی)سوره اسراء ایه ۹۷
در این مرحله میتوان گفت :
گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی
به یاد دارم ماه مبارک رمضان اولین سالی که روزه میگرفتم برای تشخیص اوقات سحر که از حرکت ماه و ستاره ها استفاده میکردیم زیرا هنوز برق و چراغ برق نبود ورواج نداشت ویا در ایران یا در اصفهان نیامده بود گرچه چراغهای نفتی بسیار زیبا به درجات قوی،ضعیف و متوسط بود که در اتاق ها استفاده میکردند (و باهمین چراغهای نفتی شب نیمه شعبان که تولد)حضرت حجت (عج الله تعالی فرجه الشریف)است چراغانی های عظیم و زیبائی بر پا می کردند)ولی روشنائی فضا و حیاط بانور ستاره ها و یا مهتاب موردتوجه قرار می گرفت و من به خصوص چنان با ستاره ها انس گرفته بودم که کاملا ستاره ها را میشناختم و اوقات شب بویژه ماه مبارک رمضان را از حرکات ستاره ها یا مهتا تشخیص میدادم و نام بعضی آنها را حفظ کرده بودم و اوقات طلوع وغروب آنها را نیز می دانستم.البته نه ازروی کتاب زیرا هنوز سواد و کتاب در کار نبود این سخن مربوط به سال اول روزه گرفتن من است ،ولی اساسا معمول همه مردم یا انهایی را که من میشناختم و اطراف هم بودیم به ویژه بزرگترهایمان اوقات سحر را از ستاره ها و حرکت و موقعیت انها تشخیص میدادند.
در هر حال می بینم که کشتی عمر درحرکت است و پیش آمده ای تلخ و شیرین ایام دائما مرا مشغول می سازد،گذشته فراموش میشود و آرزوها به ثمر می نشیند در همین اوقات بود که خواب دیدم خورشید بالای سر من است البته در آسمان و من قران را در متن خورشید میخوانم و این رویای نوید بخشی بودکه روح مرا زنده نگه میداشت.
گرچه در زندگی عادی موفق نبودم ولی این توفیق الهی بود که از هیچ هنری باز نمی ماندم و هنرهای زنانه را فعالانه یکی پس از دیگری پشت سر میگذاشتم اماباپیش برد انها هم از خودراضی نمی شدم گرچه با کتاب و قران حتی درسهای مدرسه ای که همه انهارا در منزل میگذراندم وباانها عشق می ورزیدم ولی نگرانی درونیم برطرف نمی شد و دائما از این آیه قران (و من یتوکل علی الله فهو حسبه)سوره طلاق ایه ۳ خدای سبحان بس است برای کسی که به او توکل کرده باشد.
استمداد می طلبیدم تا بالاخره خواندم که (ما من دابه الا هو اخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم)سوره هود آیه ۵۶
ومیدانستم که : رشته ای برگردنم افکنده دوست میبرد هرجا که خاطر خواه اوست
راهنمایی پروردگار
در این موقع بود یعنی به سن ۱۶یا ۱۷سالگی در سالهای ۱۳۱۳یا ۱۳۱۴هجری شمسی که لطف خدایارگردید و به خدمت بانوی یگانه بانو مجتهده امین (رضوان الله علیها)شرفیاب شدم و متذکرشدم که پیشانی من به دست پروردگار من است.
در نظر دارم که استاد مرا به گرمی پذیرفتند و از همان جلسه اول جاذبه روحی وایمانی و نورانیت آن بانوی فرزانه رحمت الله علیها چنان تحول عجیبی برای من به وجود اورد که بیش از شصت سال است که به راه او که همان راه مستقیم اسلام و پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومنی صلوات الله علیهم اجمعین است به توفیق الهی عاشقانه ادامه داده و عاجزانه از خدای منان میخواهم که مرا از فیوضان قران ووجود مقدس بی نظیر جدم پیامبر اکرم و عترت طاهرینش صلوات الله علیهم اجمعین تا (حتی اتیک الیقین)نا امید نفرماید ودر آخرت از شفاعت و همجواری آنها مایوس نگرداند .
چنانکه در بعضی روایات به این مضمون امده است که با کسی همنشین باش که تورا به یاد خدا اندازد وشاعری نیز در این باره چنین سروده :
هرکه خواهد همنشینی با خدا گو نشیند در حضور اولیاء
و دیگری به این تعبیر گفته :
آنان که خاک را به به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
ناگفته نماند که من اولین فردی بودم که به شاگردی و فیوضات وجود معظم لها به خدمت ایشان راه یافتم زیرا حضرتش اهل تظاهر و فخر و مباهات نبود که مردم اورا از جهت فضیلت باطنی بشناسند وفکر میکنم راز موفقیت ایشان همین گمنامی او بوده است زیرا چنان که برای اهل فن پوشیده نیست،عاشقان را ه حقیقت با از خود گذشتگی،تواضع و گمنامی درجات عالیه را می پیمایند وهر چه مرتبه علمی و کمالات آنها بالا می رود معرفت ومعنویت آنها نیز تعالی پیدا می کند، تواضع آنها بیشتر میشود و حتی به جایی می رسند که از اهل دنیا و مردم عادی ممتاز می گردند تا جایی میرسند که از اهل دنیا و مردم عادی ممتاز می گردند تا جائیکه دیگران توان شناسایی آنها را چنان که هستند ندارند واز دشمنی و آزار و اذیت مردم با اولیاء خدا همین بوده است که حتی برای ستیزه گری با آنها مسلح می شدند و کشتن آنها رابرای خود فرض عین میدانستند وآنها را شهید می کردند.
اساسا در ان عصر و زمان کسی به این فکرها نبود که ممکن است در بین بانوان چنین کسی به وجود بیاید و یا وجود داشته باشد و این توفیق الهی بود که به وسیله مادرم که از مریدان و دلباختگان ان حضرت بود،نصیب من گردید که به حضور ان بانوی فرهیخته راه یافتم و به شکرانه این نعمت به توفیق الهی هنوز راه او را ادامه می دهم.
بانوی ایرانی
آن زمان استاد، اربعین الهاشمیه را به عربی نوشته بودند و بین علماء نجف اشرف و قم شهرت بسزائی داشتند ،چنانکه مدارک اجتهادرا از علماء عظام دریافت کرده و با انها در رابطه بودند و در همین روابط است که بعضی علماء عظام از ایشان اجازه روایتی در خواست کرده و دریافت نموده اند: بانوی ایرانی حجتی بود بر زنان زمان خود چنانکه حجت است بر زنان امروز ایران اسلامی.
بانوی ایرانی هوای نفی را بر اوامر و نواهی الهی و دستورات انسان ساز قران ترجیح نمی داد که معنای تقورا را به خوبی تشخیص داده بود و می دانست (و لباس التقوی ذلک خیر)سوره اعراف آیه ۲۶
یعنی چه؟و ارزش انسانیت را تعقل نموده و ایمان به مبداءو معاد که تراوش عقل سالم و فطرت توحیدی هر انسان است گرامی می داشت و اصول عقاید و روش فکری او نمایانگر کمال ایمانی او بولایت کلیه رسول اکرم وائمه معصومین صلوات الله علیهم و (بما جاء به الرسول)است و اعمال وافعال نود وچند سال عمر عزیزش شاهد است که هرگز پا از دستورات پیامبر الوالعزم اسلام، محمدبن عبدالله و عترت طاهرینش قراتر نگذاشته است.
اخلاق اجتماعی و برخورد او با محرم و نامحرم گواه او برستایش و تشکر و بزرگداشت قران مجید و صاحب قران (ص) است .صبر و شکیبایی و گذشت و خانه داری و احترام و اطاعت نسبت به همسرش گواه صادقی برا اظهار تواضع و محبت او نسبت به پروردگار جهانیان است.
اثار خارجی حضرتش ، بیانگر ان است که در طول عمر شریفش برای ترویج اسلام عزیز وامربه معروف و نهی از منکر از سخنرانی و نوشتار وتفسیر قران و تاسیس مکتب یعنی حوزه علمیه و مدرسه برای زنان و دختران چه زحمات بی دریغی متحمل شده است ،چنانکه آثار ایشان شاهد بیانات فوق است نزد اهل فن
البته تذکرات فوق کنایه از اوصاف یک انسان ساخته شده وتربیت یافته در مکتب قران کریم است تا خانم ها بدانند همان طور که ملائکه عماله پروردگار ،اعمال و افعال یومیه طول عمر انسانرا ثبت ضبط می نمایند و روز قیامت به او خواهند گفت(اقرا کتابک کف بنفسک الیوم علیک حسیبا)سوره اسراء ایه ۱۴:خود کتاب اعمال را بخوان که تو خود برای حسال خویش کافی هستی
در دنیا نیز از ذهن جامع انسان اعم از معاصر و اینده فراموش نخواهند شد چنانکه از ذهن جهان هستی نیز فراموش نمیشود.
موانع تا نگردنی زخود دور درون خانه دل نایدت نور
ترجمه بانو علویه همایونی
الحمد الله وحده والصلاه و السلام علی من لا نبی بعده وعلی اله و صحبه الناهجین
واما بعد،سیده جلیله عامله فاضله زینب السادات همایونی ،فرزند مرحوم سید رحیم از حقیر اجازه خواست پس در اجازه دادن به او از خدا استخاره کردم براساس ان به او اجازه دادم که از طریق من از مشایخ بزرگوارم به روشهای مخصوصی که در محل خودش روشن و ثبت شده است تمام روایاتی را که برای من صحیح می باشد نقل روایت کند از کتب تفسیر،ادعیه ،حدیث و فقه و غیر اینها از مصنفات شیعه و روایات اهل سنت. از جمله این طرق،آن چیزی است که در اجازه های زیر به من خبر داده شده است:
۱-مرحوم حجت الاسلام شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی از سید حسن عاملی و از غیر اینها
ب.مرحوم حجت الاسلام شیخ ابراهیم حسینی نجفی اصطهباناتی
ج. مرحوم حجت الاسلام شیخ محمد کاظم یزدی و غیر اینها از مشایخ بزرگوار.
از او انتظار دارم که مرا از دعای خیر در مواقعی که گمان اجابت هست ،فراموش نکند.
این اجازه را در هفتم رمضان المبارک سال ۱۳۵۵ ه.ش نوشتم.
حقیر فقیردختر سید محمدعلی ملقب به امین التجار اصفهانی، کنیز خدا،جائی بر نفس خویش،نصرت امین ،معروف به یک بانوی ایرانی واصفهانی
مجلله عالمه فاظله از سادات حسینی،بانو زینت همایونی،در عنفوان جوانی وموقع شباب که هر جوانی خصوصا بانوان و دوشیزگان دنبال ارایش و جلوه گری می باشند در صورتیکه برای ایشان موقع موقعیت هم مساعد بود ومانعی در راه نبود با ان اصالت و سیادت که جبلی ایشان بود طریق سعادت را اختیار نمود.
در اول وهله که اورا ملاقات نمودم،از وجنات صورت او آثار سعاد و استعداد کمال را مشاهده نمودم و نظرم امد قوله تعالی در سوره اعراف آیه ۵۶که فرموده ،(و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لایخرج الا نکدا)
آری از زمین پاک روئیده نمی گردد مگر نباتا واشجار طیب، همین طور که قلب و دل پاک روئیده نم گردد مگر گلهای دانش و علوم.این بود که مایل گردیدم که هر چه زودتر در تربیت و تعلیم او پافشاری کنم و پس از انکه توسط معلمین و علم اموزان در قوانین عربی اندازه ای پیش رفت نمود،راجع به اصول منطق و فلسفه و فقه اسلامی و اصول دیانت مخصوصا اسفار ملاصدرا به وی تدریس نمودم تا اینکه پس از تعلیم گرفتن علوم از استادان مبرز در علوم و معارف در معقول ومنقول مشغول به تعلیم و تربیت گردید.
از جمله کارهای برجسته او موسسه ای به نام مکتب فاطمه است که زیرنظر ایشان دائر گردیده و اخوات و دوشیزگان نورس تحت تربیت وسرپرستی ایشان به کمال رسیده اند و نیز از جمله زحمات ایشان در ترویج دردین اسلام ترجمه همین کتاب حاضر اربعین الهاشمیه است که چون اربعین مشتمل بر احادیث صحیح و اصول عقاید از توحید و معارف اسلامی، عربی بود ایشان خواستند خدمتی به معارف اسلام نمایند و ان را از عربی به فارسی ترجمه نمودند با مراعات کامل که نه کلمه ای در اصل زیاد گردیده و نه کلمه ای کم شده واین خدمتی است شایان که نیست به مومنین و وحدین اجرا نمودند.
از خدای متعال برای این بانوی فاظله عالمه توفیق خدمت علمی و دینی بیشتری مسئلت می نمایم و اینکه در مقام صدق پایدار گردد. زیاده جز ملتمس دعا عرض نیست.
نصرت امین ۴/۳/۱۳۵۴ ه. ش
شوال سال ۱۴۳۱مطابق با پنچم مهر ماه سال ۱۳۸۹هجری شمسی
امه الله علویه همایونی