انحراف بد فهمی و نفهمی
…بدفهمی یا ناقص فهمیدن، تاریخی بسیار طولانی دارد. درست بعد از واقعهی عاشورا این انحراف شروع میشود یعنی شما میبینید وقتی كه اهل بیت را به اسارت میبرند به دربار ابن زیاد در كوفه اینگونه نقل شده كه یك سر طناب را به گردن امام سجّاد عليهالسّلام بسته بودند، یك سر دیگر را هم به بازوی حضرت زینب بسته بودند و بقیهی اهل بیت را هم میانهی این طناب به بند كشیده بودند. اهل بیت را اینگونه وارد دربار ابن زیاد كردند.
ابن زیاد كه وارد شد حضرت زینب به او بیاعتنایی كرد. برخلاف همهی درباریان كه به احترام ورود ابن زیاد فرماندار از جایشان بلند شدند ولی حضرت بیاعتنایی میكرد. ابن زیاد هم حضرت زینب را خوب میشناخت. ولی میخواست جواب بیاعتنایی را با بیاعتنایی بدهد. برگشت به اطرافیانش گفت: من هذه المتكبّرة: این زن متكبّر كیست؟
یكی از اهل بیت جواب داد: گفت: هذه زینب بنت امیرالمؤمنین. این زینب دختر امیرالمؤمنین است. ابن زیاد از همینجا تفسیر جبرگرایانهی عاشورا شروع میشود.
اوّل ابن زیاد میگوید: الحمد الله الذی قتلكم و فضحكم و الكذب احدوثتكم: حمد آن خدایی كه شماها را كشت و شماها را مفتضح كرد و این دروغی كه ساخته بودید را برملا كرد. ببینید همهی جنایتهای خودش در صحنهی عاشورا را به خدا نسبت میدهد.
بعد گفت: كیف رأیت صنع الله باخیك الحسین: این كاری كه خدا با برادرت حسین كرد را چطور دیدی؟ حضرت زینب سلاماللهعليها فرمود: ما رأیت الا جمیلاً: ندیدم جز زیبایی.
امام سجّاد هم سر دیگر طناب بود. ابن زیاد گفت: این كیست؟ گفتند این علی بن الحسین است. ابن زیاد گفت: ا لیس قد قتل الله علی بن الحسین: مگر خدا علی بن الحسین را در صحنهی كربلا نكشت؟ ببینید، تمام جملهها جبرگرایانه بود. یعنی تفسیر جبرگرایانه.
گفتند نه، آن علی بن الحسین، علی اكبر بود. این برادر اوست.
یعنی تفسیر انحرافی واقعهی عاشورا درست بعد از حادثهی عاشورا شروع میشود. یكی از كارهای بزرگی كه حكومت بنیامیه كرد، همین ترویج فكر جبرگرایی بود، تا در نتیجه جای هیچ اعتراضی بر هیچ فاسق و فاجر و ظالم و دیكتاتوری باقی نماند.
چون هر كسی مجبور است آنطور كه خدا مقدّر كرده عمل كند. لذا اگر فرمانروای حكومت اموی ظلم، جنایت، فسق و فجور، فساد و فحشا میكند، تقصیر خودش نیست. خدا اینگونه مقدّر كرده است. جایی هم برای اعتراض به او نیست. امویها این تفكّر جبرگرایانه را ترویج میكردند و در تفسیر واقعهی عاشورا هم با زبان جبرگرایی حرف میزنند…
* بخشی از سخنرانی استاد مهدی طيّب در جلسهی اهل ولاء
به کوشش مهتاب ابیان