افسانه دونگ یی!!!
هیچ وقت از سریال های کره ای خوشم نمی آمد و نمی آید. نقش اول زن و مرد هم ندارد! نه از یانگوم، نه جومونگ و نه از دونگی! از هیچ کدام خوشم نمی آمد اما زمانی که غالب اطرافیان شیفتگان چشم بادامی ها هستند خواه ناخواه مجبور به تحمل این موجودات هستم؛ هر چند نافی این واقعیت نیستم که سبک زندگی سنتی شان به مراتب سالم تر از برخی فیلم و سریال های ایرانی است.
در عین حال وقتی روشنفکران مدعی چون دکتر عماد افروغ به دیدن دونگی معترفند چرا من از دونگی ننویسم! البته فرق من با آقایان در این است که آنها علاقه مند دونگی و امثالهم هستند و درصدد کشف حکمت های جاری در سریال هستند! و من، از این قبیل سریال ها خاصه از میمیک صورت و بازی های اگزجره شان متنفرم!
با پایان گرفتن یکی دیگر از این سریال ها و فروکش کردن تب چشم بادومی ها پاسخ به این سوال خالی از لطف نیست که چرا “افسانه"؟ سریال های قبلی را می شد افسانه خواند چراکه درصدی از خالی بندی و تخیل را در بطن داستان می شد دید. این آخری –افسانه ی دونگی- با قصه ی نسبتا” خانوادگیش چرا “افسانه” خوانده می شود؟
من با نگاه گذرا به نتایج حیرت آور زیر رسیدم:
1. دونگی یک افسانه تمام عیار بود چرا که در عالم واقع هیچ مردی نمی تواند یا نمی گذارند چندتا چندتا زن داشته باشد و در کمال صحت و سلامت عقل و جسم به سر ببرد! تازه عمر یکی که به سر آمد بعدی و بعدی ها!
2. دونگی یک داستان تخیلی بود که زنی می توانست خیرخواه زن های دیگر باشد و آنها را حتی در قامت هوویی خطرناک دوست بدارد! اصلن زنی را می شناسید که قبول کند زیر دست زن دیگری کار کند؟ تازه دونگی خودش می رود برای شوهرش زن جدید می گیرد و خودش را زیر دست زن جدید می خواند!!
3. معجزه بود که از تلوزیون تصویر یک مرد چند زنه اجازه پخش پیدا کرد. عجبا که این مرد آدم بدی که نبود هیچ؛ خیلی هم عادل و منصف و باهوش و عالیجناب بود!
4. طبیعی است که باور کردنی نباشد زن ها همیشه یک لباس را در همه ی موقعیت ها بپوشند. همه ی زن های عادی یک لباس فرم و زن های قصر متناسب با جایگاه شان یک مدل لباس واحد می پوشیدند! شما باور می کنید چنین شهری وجود داشته باشد؟
5. افسانه است چرا که همه به راحتی می پذیرند که پسری 7-8 ساله به خیر و خوشی به ازدواج دختری در همین سن در بیاید و این اتفاق میمون را هیچ کس بد نمی داند!
خصوصیت های دیگر داستان دونگی را می توان باور کرد. مثل اینکه خوب ها بعد از یک دوره سختی بالاخره به فلاح می رسند یا اینکه الیگارشی سنگین دربار خاله زنک وار وظیفه ای جز تخریب رقیب نداشته باشد و . . . ولی خدایی موارد بالا - و نکاتی که از ذکر آن در این مکان مقدی شرم دارم- همه افسانه است.