مدرسه علمیه الزهرا (س)  نصر تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

نه دی

رهبر انقلاب: روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد. روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. این مردمند که ناگهان با یک حرکت روز نهم دی را هم متمایز میکنند. ١٣٨٨/١٠/١٩

‌‌

چرا نماز را نمی توان به فارسی خواند !؟

29 دی 1389 توسط الزهرا (س) نصر

روزی ما را به نزد یکی از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می‏خوانیم به طرز اهانت‏ آمیزی، ما را کافر و نجس خواند و این عمل او ما را در کارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت.

حکیم فرزانه، فقیه بزرگوار و معلم اخلاق حضرت آیت ‏الله العظمی حاج‏ آقا رحیم ارباب از علمای بزرگ اصفهان و استادی مسلم در تمام علوم اسلامی متداول از جمله حکمت، ادبیات، تفسیر، کلام، هیئت، ریاضی و فقه و اصول بود. آن بزرگوار علاوه بر دانش سرشار، فردی عارف، پرکار، مؤدب، متواضع و در مجموع الگو و نمونه‏ای از یک انسان کامل بوده، همواره رفتار و برخوردهای ایشان با مردم زبانزد خاص و عام است.

 سال یکهزار و سیصد و سی و دو شمسی بود. من و عده‏ ای از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل ‏نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد که ما نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم که نماز را به فارسی بخوانیم و همین‏کار را هم کردیم.

 والدین، کم‏کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل‏ نظر با یکدیگر تصمیم گرفتند که اول خودشان با نصیحت کردن ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه دیگری برگزینند، چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد روزی ما را به نزد یکی از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می‏خوانیم به طرز اهانت‏ آمیزی، ما را کافر و نجس خواند و این عمل او ما را در کارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت.

 عاقبت یکی از پدران، آنها را یعنی والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت‏ الله حاج ‏آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت و روزی آنها نزد حضرت ایشان می‏روند و موضوع را با ایشان درمیان می‏گذارند و ایشان دستور می‏دهند که در وقت معینی ما را به خدمت آقای ارباب راهنمائی کنند.

 در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر می‏شدیم به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانی و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که اکنون با شخصیتی استثنایی مواجه هستیم.

 ایشان در آغاز دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما کردند و فرمودند شما که نماز را به فارسی نمی‏خوانید فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آنها رفتند حضرت آیت‏ الله ارباب رو به ما کردند و فرمودند بهتر است شما یکی‏یکی خودتان را به من معرفی کنید و هر کدام بگوئید که در چه سطح تحصیلی هستید و در چه رشته‏ ای درس می‏خوانید.

 پس از آن که امر ایشان را اطاعت کردیم، به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما پرسشهای علمی طرح کردند و از درس هایی از قبیل جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسیدند که پاسخ اغلب آنها از عهده درس های نیم‏ بندی که ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یک از ما از عهده پاسخ پرسشهای ایشان برنمی‏آمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه می‏شد که با لحن پدرانه‏ ای پاسخ درست آن پرسشها را خودشان می‏فرمودند.

 اکنون ما می‏فهمیم که ایشان با طرح این سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند که آن دروس جدیدی را که شما می‏خوانید من بهترش را می‏دانم ولی به آنها مغرور نشده‏ام. پس از اینکه همه ما را خلع سلاح کردند به موضوع اصلی پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شده‏اند که شما نمازتان را به فارسی می‏خوانید، آنها نمی‏دانند که من کسانی را می‏شناسم که، نعوذبالله، اصلاً نماز نمی‏خوانند.

 شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانی می‏خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم اما مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اکنون شما به خواسته دوران جوانی من لباس عمل پوشانیده‏ اید، آفرین به همت شما. اما من در آن روزگار به اولین مشکلی که برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن مشکل را حل کرده‏اید.

 اکنون یک نفر از شما که از دیگران بیشر مسلط است به من جواب دهد که بسم ‏الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکی از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت‏ الله ارباب شد. جناب ایشان با لبخند فرمودند که خوب شد که طرف مباحثه ما یک نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمی‏آمدم. بعد رو به آن جوان کردند و فرمودند: خوب بفرمائید که بسم‏ الله را چگونه ترجمه کرده‏اید؟ آن جوان گفت بسم‏ الله الرحمن الرحیم را طبق عادت جاری ترجمه کرده‏ایم: به نام خداوند بخشنده مهربان.

 حضرت ارباب با لبخندی فرمودند: گمان نکنم که ترجمه درست بسم‏ الله چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به ‏نام» عیبی ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم عَلَم (=خاص) است برای خدا و اسم عَلَم را نمی‏توان ترجمه کرد. مثلاً اگر اسم کسی «حسن» باشد نمی‏توان به او گفت «زیبا». درست است که ترجمه «حسن» زیباست اما اگر به آقای حسن بگوئیم آقای زیبا حتماً خوشش نمی‏آید. کلمه الله اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می‏کنند، همان‏گونه که یهود خدای متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» می‏گویند. بنابراین نمی‏توان «الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلاله را به کار برد.

 خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده‏ اید؟ رفیق ما پاسخ داد که رحمن را بخشنده معنی کرده‏ایم. حضرت ارباب فرمودند که این ترجمه بد نیست ولی کامل هم نیست زیرا رحمن یکی از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگی او را می‏رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست، یعنی در حقیقت رحمن یعنی خدائی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می‏کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می‏دهد از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا می‏فرماید. در هر حال ترجمه بخشنده برای رحمن در حد کمال ترجمه نیست. 

خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده‏ اید؟ رفیق ما جواب داد که رحیم را به «مهربان» ترجمه کرده ‏ایم. حضرت آیت‏ الله ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحیم من بودم (چون نام مبارک ایشان رحیم بود) بدم نمی‏آمد که اسم مرا به «مهربان» برگردانید؛ اما چون رحیم کلمه‏ ای قرآنی و نام پروردگار است باید آن را غلط معنی نکنیم. باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه کرده بودید راهی به دهی می‏برد، زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می‏کند و صفت «بخشایندگی» تا حدودی این معنی را می‏رساند.

 بنابر آنچه گفته شد معلوم شد که آنچه در ترجمه «بسم ‏الله» آورده‏اید بد نیست ولی کامل نیست و از جهتی نیز در آن اشتباهاتی هست و من هم در دوران جوانی که چنین قصدی را داشتم به همین مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسی منصرف شدم، تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلی غامض‏تر از این خواهد شد. اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به‏ طور کلی است.

 در اینجا، همگی شرمنده و منفعل و شکست‏ خورده به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهی می‏کردیم و قول می‏دادیم که دیگر نمازمان را به فارسی نخوانیم و نمازهای گذشته را نیز اعاده کنیم، اما ایشان می‏فرمودند که من نگفتم نماز به عربی بخوانید، هرطور دلتان می‏خواهد نماز بخوانید، من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم.

 ولی ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب بخشایش می‏کردیم و از کار خود اظهار پشیمانی می‏نمودیم. حضرت آیت‏ الله ارباب با تعارف میوه و شیرینی مجلس را به پایان بردند و ما همگی دست مبارک ایشان را بوسیدیم و در حالیکه ایشان تا دم در ما را بدرقه می‏کردند از ایشان خداحافظی کردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین می‏گفتیم و خوشحال بودیم که افتخاری چنین نصیب ما شد که با چنین شخصیتی ملاقات کنیم. نمازها را اعاده کردیم و دست از کار جاهلانه خود برداشتیم بنده از آن به بعد گاه گاهی به حضور آن جناب می‏رسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشه ‏ها برمی‏چیدم.

 وقتی در دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاهی حامل نامه‏ ها و پیغامهای استاد فقید، مرحوم بدیع‏ الزمان فروزانفر برای ایشان می‏شدم و پاسخهای کتبی و شفاهی حضرت آیت ‏الله را برای آن استاد فقید می‏بردم و این خود افتخاری برای بنده بود.

 گاهی نیز ورقه‏ های استفتائی که به محضر آن حضرت رسیده بود روی هم انباشته می‏شد و آن جناب دستور می‏دادند که آنها را بخوانم و پاسخ آنها را طبق نظر آن حضرت بنویسم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهی نداشت آن را مهر می‏کردند که در این مرحله با بزرگواریهای زیاد از سوی آن حضرت مواجه شدم که اکنون مجال بیان آنها فراهم نیست. خدایش بیامرزد و او را غریق دریای رحمت خویش کند. «انّه کریمٌ رحیم».

 دکتر محمد جواد شریعت

 1 نظر

پاسخ به یک شبهه - چرا شیعیان بر تربت سجده میکنند!؟

20 دی 1389 توسط الزهرا (س) نصر

پیامبر گرامی اسلام، شخصی را در حال سجده کنار خود مشاهده فرمود،

در حالی که بر پیشانی خود، دستار بسته بود، پیامبر (صلی الله علیه وآله)

عمامه را از پیشانی وی کنار زد.

        

گروهی چنین می پندارند که سجده بر خاک و یا تربت شهیدان، به معنای

پرستش بوده و نوعی شرک است. در پاسخ این پرسش باید یادآور شد که

میان دو جمله: «السجود للّه» و «السجود علی الأرض» تفاوت روشنی

وجود دارد. اشکال یاد شده، حاکی از آن است که میان این دو تعبیر، فرقی

نمی گذارند.

به طور مسلّم، مفاد «السجود للّه» این است که «سجده برای خداست»،

در حالی که معنای «السجود علی الأرض» آن است که «سجده بر زمین

صورت می گیرد» و به تعبیر دیگر ما با سجده بر زمین، به خدا سجده می

کنیم و اصولاً تمام مسلمانان جهان بر چیزی سجده می کنند در حالی که

سجده آنان برای خدا است. تمام زائران خانه خدا بر سنگهای مسجد

الحرام سجده می کنند در صورتی که هدف از سجده آنان خدا است.

 
با این بیان، روشن می شود که سجده کردن بر خاک و گیاه و … به معنای

پرستش آنها نیست، بلکه سجود و پرستش برای خدا به وسیله خضوع تا

حدّ خاک است، همچنین روشن می شود که سجده «برتربت» غیر از

سجده «برای تربت» است. از طرفی، قرآن کریم می فرماید: «ولله یسجد

من فی السماوات والأرض»[1] هر کس در آسمان ها و زمین است، برای

خدا سجده می کند. و نیز پیامبر گرامی می فرماید: «جعلت لی الأرض

مسجداً وطهوراً»[2] زمین، سجد گاه و مایه پاکیزگی برای من گردیده

است.


بنابراین، «سجده برای خدا» با «سجده بر زمین و تربت» نه تنها کوچکترین

منافاتی ندارد که کاملاً سازگار است؛ زیرا سجده کردن بر خاک و گیاه، رمز

نهایت خضوع و فروتنی در برابر خدای یگانه است.

در اینجا به منظور روشن تر شدن نظریه شیعه، سزاوار است به فرازی از

سخنان پیشوای بزرگ خود - امام صادق علیه السلام - اشاره نماییم:

هشام بن حکم می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره آنچه سجده بر

آنها صحیح است پرسیدم. حضرت فرمود: سجده تنها باید بر زمین و آنچه

می رویاند - جز خوردنیها و پوشیدنی ها- انجام گیرد. گفتم: فدایت گردم،

سبب آن چیست؟

فرمود: سجده، خضوع و اطاعت برای خداوند است و شایسته نیست بر

خوردنی ها و پوشیدنی ها صورت پذیرد؛ زیرا دنیا پرستان، بردگان خوراک و

پوشاکند، در حالی که انسان به هنگام سجده، در حال پرستش خدا به سر
می برد، پس سزاوار نیست پیشانی خود را بر آنچه که معبود دنیا پرستان

خیره سر است، قرار دهد. و سجده نمودن بر زمین، بالاتر و برتر است؛ زیرا

با فروتنی و خضوع در برابر خدای بزرگ، تناسب بیشتر ی دارد[3].

این سخن گویا، به روشنی گواه آن است که سجده نمودن بر خاک، تنها

بدان جهت است که چنین کاری با توضع و فروتنی در برابر خداوند یگانه،

سازگارتر است.

در اینجا، پرسش دیگری مطرح می شود که چرا شیعه مقیّد به سجده بر

خاک و یا برخی گیاهان است و بر تمام اشیاء سجده نمی کند؟ در پاسخ

این سؤال می گوییم: همانگونه که اصل یک عبادت باید از جانب شرع

مقدّس اسلام برسد، شرایط اجزاء و کیفیت آنها نیز باید به وسیله گفتار و

رفتار بیانگر آن؛ یعنی پیامبر گرامی روشن گردد؛ زیرا رسول خدا، به حکم

قرآن کریم، اسوه و نمونه همه انسان های وارسته است.

اینک به بیان فرازهایی از احادیث اسلامی که بیانگر سیره و سنّت پیامبر

است می پردازیم که همگی حاکی از آن است که پیامبر صلی الله علیه

وآله هم بر خاک و هم بر روییدنی ها مانند حصیر سجده می نموده است،

درست به همان شیوه ای که شیعه به آن معتقد است:

1- گروهی از محدّثان اسلامی در کتب صحاح و مسانید خود این سخن

پیامبر را بازگو کرده اند که آن حضرت، زمین را به عنوان سجده گاه خود،

معرفی نموده است، آنجا که می فرماید: «جعلت لی الأرض مسجداً

وطهوراً»[4]
زمین، برای من، سجده گاه و مایه پاکیزگی قرار داده شده است. از کلمه

«جعل» که در اینجا به معنای تشریع و قانون گذاری است، به خوبی روشن

می شود که این مسأله، یک حکم الهی برای پیروان آیین اسلام است. و

بدین سان، مشروع بودن سجده بر خاک و سنگ و دیگر اجزاء تشکیل

دهنده سطح زمین، به ثبوت می رسد.

2- دسته ای از روایات، بر این نکته دلالت دارند که پیامبر گرامی اسلام،

مسلمانان را به پیشانی نهادن بر خاک به هنگام سجده، فرمان می داد،

چنانکه امّ سلمه (همسر پیامبر) از آن حضرت روایت می کند که فرمود:

«ترّب وجهک الله»[5]

رخسار خود را برای خدا بر خاک بگذار. و از واژه «تّرب» در سخن پیامبر، دو

نکته روشن می شود؛ یکی آن که باید انسان به هنگام سجده، پیشانی

خود را بر روی «تراب»؛ یعنی خاک بگذارد و دیگر آن که این رفتار، به علّت

امر به آن، فرمانی است لازم الاجرا، زیرا کلمه «ترّب» از ماده «تراب» به

معنای خاک گرفته شده و به صورت صیغه امر، بیان گردیده است.

3- رفتار پیامبر گرامی در این مورد، گواه روشن دیگر و روشنگر راه

مسلمانان است. وائل بن حجر می گوید: «آنگاه که پیامبر سجده می نمود،
پیشانی و بینی خود را بر زمین می نهاد.»[6] انس بن مالک و ابن عباس و

برخی از همسران پیامبر مانند عایشه و ام سلمه و گروه بسیاری از

محدّثان چنین روایت کرده اند:«کان رسول الله (صلی الله علیه وآله) یصلّی

علی الخمره»[7] پیامبر بر خمره که نوعی حصیر بود و از لیف درخت خرما

ساخته می شد، سجده می نمود.

ابو سعید -از صحابه رسول خدا- می گوید: به محضر پیامبر وارد شدم در

حالی که بر حصیری نماز می گذارد.[8] این سخن، گواه روشن دیگری بر

نظریه شیعه است مبنی بر این که سجده بر آنچه از زمین می روید، در

صورتی که خوردنی و پوشیدنی نباشد، جایز است.

4- گفتار و رفتار صحابه و تابعان پیامبر نیز گویای سنّت آن حضرت است.

جابر بن عبدالله انصاری می گوید: با پیامبر گرامی نماز ظهر می گزاردم،

مشتی سنگریزه برگرفته و در دست خود نگه می داشتم تا خنک شود و به

هنگام سجده بر آنها پیشانی گذاردم و این به خاطر شدت گرما بود. سپس

راوی می افزاید: اگر سجده بر لباسی که بر تن داشت جایز بود، از برداشتن
سنگریزه ها و نگهداری آنها، آسان تر بود.

ابن سعد (متوفای 209) در کتاب خود «الطبقات الکبری» چنین می نگارد:

«کان مسروق إذا خرج یخرج بلبنه یسجد علیها فی السّفینه».[9] مسروق

بن اجدع، به هنگام مسافرت، خشتی را با خود بر می داشت تا در کشتی

بر آن سجده نماید.

لازم به تذکر است که مسروق بن أجدع، یکی از تابعین پیامبر و اصحاب ابن

مسعود بوده است و صاحب «الطبقات الکبری» وی را جزء طبقه او از اهل

کوفه پس از پیامبر و از کسانی که از ابوبکر و عمر و عثمان و علی (علیه

السلام) و عبدالله بن مسعود، روایت نموده اند، به شمار آورده است.

این سخن روشن، بی پایگی گفتار کسانی را که همراه داشتن قطعه ای

تربت را شرک و بدعت می پندارند، اثبات می کند و معلوم می گردد که

پیشتازان تاریخ اسلام نیز، بدین کار مبادرت می ورزیدند.[10]

نافع می گوید: «إنّ ابن عمر کان إذا سجد و علیه العمامه یرفعها حتّی یضع

جبهته بالأرض».[11] عبدالله بن عمر به هنگام سجده، دستار خود را بر می
داشت تا پیشانی خود را بر زمین بگذارد. رزین می گوید: علی بن عبدالله بن
عباس به من نوشت: لوحی از سنگ های کوه مروه را برای من بفرست تا

بر آن سجده نمایم.[12]

5- از سوی دیگر، محدّثان اسلامی روایاتی را آورده اند حاکی از آن که پیامبر
گرامی کسانی را که به هنگام سجده، گوشه دستار خود را بین پیشانی

خود و زمین قرار می دادند، نهی نموده است. صالح سبایی می گوید:

پیامبر گرامی اسلام، شخصی را در حال سجده کنار خود مشاهده فرمود،

در حالی که بر پیشانی خود، دستار بسته بود، پیامبر (صلی الله علیه وآله)

عمامه را از پیشانی وی کنار زد.[13]

عیاض بن عبدالله قرشی می گوید: رسول خدا مردی را در حال سجده

مشاهده فرمود که بر گوشه عمامه خود سجده می نمود، به وی اشاره کرد
که دستار خود را بردار و به پیشانی او اشاره فرمود. [14]

از این روایات نیز به روشنی معلوم می گردد که لزوم سجده بر زمین، در

زمان پیامبر گرامی اسلام، امری مسلّم بوده است، تا جایی که اگر یکی از

مسلمانان، گوشه دستار خود را روی زمین قرار می داد تا پیشانی خود بر

زمین نگذارد، مورد نهی رسول خدا قرار می گرفت.

6- پیشوایان معصوم شیعه که از طرفی -بنابر حدیث ثقلین- قرین جدایی

ناپذیر قرآن و از سوی دیگر اهل بیت پیامبرند، در سخنان خود به این

حقیقت، تصریح نموده اند: «السجود علی الأرض فریضه و علی الخمره

سنّه»[15] سجده بر زمین، حکم الهی و سجده بر حصیر، سنّت پیامبر

است و در جای دیگر می فرماید: جایز نیست سجده نمودن جز بر زمین و

آنچه می رویاند مگر خوردنی ها و پوشیدنی ها.[16]

نتیجه
از مجموع دلایل یاد شده، به روشنی معلوم گردید که نه تنها روایات اهل

بیت پیامبر، بلکه سنّت رسول خدا و رفتار صحابه و تابعان آن حضرت، بر لزوم
سجده کردن بر زمین و آنچه از آن می روید (مگر خوردنی ها و پوشیدنی

ها) گواهی می دهد. علاوه بر آن، قدر مسلّم آنست که سجده نمودن بر

اشیای یاد شده جایز است، در حالی که جایز بودن سجده بر سایر چیزها،

مورد تردید و اختلاف است، بنابراین، به مقتضای احتیاط -که راه نجات و

رستگاری است- سزاوار است در هنگام سجده کردن، به همین اشیای یاد

شده اکتفا شود.

در پایان یادآور می شویم که این بحث، یک مسأله فقهی است و اختلاف

میان فقهای اسلامی در این گونه مسائل فرعی ، فراوان به چشم می

خورد، ولی یک چنین اختلاف فقهی نباید موجب نگرانی گردد؛ زیرا این گونه

اختلافات فقهی، در میان چهار مذهب اهل سنّت نیز به وفور دیده می شود
به عنوان مثال، مالکی ها می گویند: گذاشتن بینی بر سجدگاه، مستحب

است درحالی که حنابله آن را واجب می دانند و ترک آن را از موجبات باطل شدن سجده می شمارند.[17]

پی نوشت:
[1] - رعد: 15.
[2] - صحیح بخاری، کتاب الصلوة، ص91.
[3] - بحار الانوار، ج85، ص147، به نقل از «علل الشرایع».
[4] - سنن بیهقی، ج1، ص212، (باب التیمم بالصعید الطیّب)؛ صحیح بخاری، ج1، کتاب الصلاة، ص91، اقتضاء الصراط المستقیم (ابن تیمیّه)، ص332.
[5] - کنز العمال، ج7، حلب، ص465، ح19809، کتاب الصلوة، السجود وما یتعلق به.
[6] - احکام القرآن، (جصّاص حنفی)، ج3، ص209، طبع بیروت، باب السجود علی الوجه.
[7] - سنن بیهقی، ج2، ص421، کتاب الصلوة، باب الصلوة علی الخمرة.
[8] - سنن بیهقی، ج2، ص421، کتاب الصلوة، باب الصلوة علی الحصیر.
[9] - الطبقات الکبری، ج6، ص79، ط بیروت، در احوالات مسروق ابن أجدع.
[10] - برای آگاهی بیشتر به شواهد دیگر، به کتاب «سیرتنا»، نگارش علامه امینی، مراجعه شود.
[11] - سنن بیهقی، ج2، ص105، ط1 (حیدر آباد دکن)، کتاب الصلوة، باب الکشف عن السجدة فی السجود.
[12] - ازرقی، اخبار مکه، ج3، ص151.
[13] - سنن بیقی، ج2، ص105.
[14] - سنن بیقی،ج2، ص105.
[15] - وسائل الشیعه، ج3، ص593، کتاب الصلوة، ابواب ما یسجد علیه، حدیث 7.
[16] - وسائل الشیعه، ج3، ص591، کتاب الصلوة، ابواب ما یسجد علیه، حدیث 1.
[17] - الفقه علی المذهب الأربعه، ج1، ص161، طبع مصر، کتاب الصلوة، مبحث السجود.


منبع خبر: پایگاه اطلاع رسانی الشیعه

 

 

 2 نظر

به مناسبت میلاد امام دانشمندی که گذشت و آغازی در این وبلاگ

20 دی 1389 توسط الزهرا (س) نصر

شرح حدیث / ملاك پیروی از گفته‌ها

 

شرح حدیثی از حضرت امام محمد باقر عليه‌السّلام توسط حضرت آیت‌الله

العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه ِ سیزدهم دی‌ماه 89 (بیست و

هشتم محرم‌الحرام 1432):

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif
«عَنْ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا صَالِحُ اتَّبِعْ مَنْ يُبْكِيكَ وَ هُوَ لَكَ نَاصِحٌ وَ لَا تَتَّبِعْ مَنْ يُضْحِكُكَ

وَ هُوَ لَكَ غَاشٌّ وَ سَتَرِدُونَ عَلَى اللَّهِ جَمِيعاً فَتَعْلَمُون»

كافى، ج 2، ص 683
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif
فى الكافى و التّهذيب، عن الباقر (عليه‌السّلام): [حضرت امام محمدباقر

علیه‌السلام فرمودند:] «اتّبع من يبكيك و هو لك ناصح»؛  [از] آن كسى كه

حرفهائى به تو ميزند كه آنقدر تلخ است كه تو را به گريه مى‌آورد، اما

خيرخواه توست؛ حرف او را قبول كن. «اتّبع» يعنى حرف او را گوش كن،

بپذير؛ [اگرچه] تلخ است، ليكن به نفع توست.

«و لا تتّبع من يضحكك و هو لك غاش»؛ ولى گوش نكن، پيروى نكن از حرف

آن كسى كه حرفهاى شيرينى ميزند كه خوشت مى‌آيد و لبهاى تو را به

تبسم باز ميكند، اما «و هو لك غاش»؛ فريبگر است، غش ميكند با تو،

خيرخواهى ندارد، از روى بددلى و بدخواهى است، [ولی] حرفى ميزند كه

تو خوشت بيايد؛ از اين شخص پرهيز كن. «و ستردّون الى اللَّه جميعا

فتعلمون»؛ وقتى پيش خداى متعال رفتيد، آنگاه حقايق دلهاى يكديگر را

آنجا خواهيد فهميد.
منبع : http://farsi.khamenei.ir/hadis-content?id=10799
 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 723
  • 724
  • 725
  • 726
  • 727
  • 728
  • ...
  • 729
  • ...
  • 730
  • 731
  • 732
  • 733
  • 734

.

ذکر روزهای هفته

مدرسه علمیه الزهرا (س) نصر تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بيت عليهم السلام
    • امام اولمان را بشناسیم
  • توصيه هاي تربيتي
    • در محضر استاد
    • نکات تفسیری
  • اسماء الله الحسنی
  • فاطمیه
  • نکته های قرآنی
  • دعا و نیایش
  • سبک زندگی
    • شهدا
    • امام خمینی (ره)
    • شناخت پیامبران
      • سفرنامه مکه
    • زندگی به سبک شهدا
    • فرهنگی
  • در محضر استاد
    • بیانات امام خامنه ای
      • اخبار مدرسه
    • در محضر رهبری
    • سلسله مباحث حیا در بُعد تربیتی
  • نکات خانه داری
  • نکته های ناب
  • در محضر اهل بیت
  • کلام امام
  • احکام
  • سلامتی
  • ماه خدا
  • اخبار
    • معرفی امامزاده های ایران
      • محرم نوشت ها
        • دلنوشت های طلاب
          • آموزش آشپزی
          • ویژه نوشته های دهه فجر
          • خوش نوشته
        • توصیه های سلامتی
      • نکته های جالب
  • محرم
  • پژوهش
    • مستوره آفرینش ( بیانات رهبری در باره زن و خانواده )
    • فناوری اطلاعات
    • پژوهش ها و تحقیقات پایانی طلاب
    • مقاله نویسی
    • مقالات مفید
  • مسابقات پژوهشی

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس