نمیدانم دقت کردهاید یا نه، اما روز به روز دارد بر تعداد روحانیونِ ملبس در فضای مجازی افزوده میشود. از وبلاگها که بگذریم، شبکههای مجازی پر شده از آواتارهای عمامهدار و اکانتهای «آخوند»دار!
ورود جدی طلاب دینی به فضای اینترنت، گرچه که کمی دیر دارد اتفاق میافتد، اما اصل آن اتفاق، اتفاق خوب و مبارکی است که به نظر من از حداقل نکات مثبتش، خروج برخی طلاب از فضای محدود حوزههای علمیه و خصوصاً شهر قم است به فضایی رنگارنگتر و متنوعتر از آدمیان.
گرچه که در حالت کلی، کمتر پیش میآید حوزویانِ طالبِ علمِ حقیقی، زمان و فرصتی که باید در کلاس درس و کتابخانه و مباحثهها سپری کنند را صرف اینترنتگردی کنند؛ اما با برنامههایی که سیستم حوزه یا بعضی نهادها به منظور آموزش طلاب و گسیل مبلغان به فضای مجازی در پیش گرفتهاند، این اتفاق کمی به واقعیت نزدیکتر میشود.
آنچه که به نظر میرسد و البته معقولتر نیز هست، این است که طلاب آموزش دیدهای که به عنوان مبلغ وارد فضای مجازی میشوند، بیش از این که در شبکههای اجتماعیای که عموماً فیلتر شدهاند به تبلیغ مشغول شوند، به ایجاد وبلاگ و سایتهای پاسخگویی به شبهات و احیاناً شرکت در فرومها و شبکههای اجتماعی ایرانی میپردازند.
اما موضوع این نوشته طلاب مأمور به تبلیغ در فضای مجازی نیست؛ بلکه قصد داریم نگاهی بیندازیم به کیفیت فعالیت طلاب درشبکههای اجتماعی به عنوان اشخاصی حقیقی، اما در لباسی که صبغهٔ حقوقی دارد.
آخوندها در شبکههای اجتماعی
چرا فقط به شبکههای اجتماعی میپردازم؟ در شبکههای اجتماعی برخلاف سایت و وبلاگ یک ارتباط زندهٔ دو طرفه و تعامل پویا در میان کاربران برقرار است که سرعت انتقال اطلاعات در آن نسبت به بخش نظرات یک وبلاگ و یک فروم، بسیار بالاتر است و همین مسئله که موجب رفتارهای سریعتر و کمتر فیلتریزه شدهٔ کاربران میشود، فضا را به یک رابطهٔ متقابل در فضای حقیقی نزدیکتر میکند. واکنشهای سریع، بیشتر از فضای وبلاگی، ظرفیت بروز برخوردها و عکسالعملهای نابهنجار را موجب میشود.
آیا پسندیده است که طلاب در فضای شبکههای اجتماعی حضور داشته باشند؟
پاسخ این سؤال را میتوان از دو دیدگاه داد؛ یک: آرمانی و با در نظر گرفتن بایدها و نبایدها. به عبارتی اگر سؤال را اینگونه فرض کنیم که آیا طلاب «باید» در اینگونه فضاها حضور داشته باشند یا نه؟ پاسخ من به آن، مثبت است. در این فضا -که البته حضور آدمها در آن باید و نباید برنمیدارد- طلاب یا مبلغان دینی مثل فضای حقیقی باید حضور داشته باشند. در این تعاملات هم، درست مثل زندگی واقعی، آدمها با مسائلی برخورد میکنند یا موضوعاتی را طرح میکنند که پاسخ یا راه حل آنها دست مبلغان دینی است. همچنین طلاب میتوانند تعدیل کنندهٔ فضای بیش از اندازه باز این محیطها باشند و با الگو قرار گرفتن در رفتار و گفتار و نحوهٔ تعامل با مخالفین در عقیده و نظر، کمی این فضا را تلطیف کرده، به اسلامیتر شدن آن کمک کنند.
البته در این حالت آرمانی، خود طلبه نیز از نظر علم، اخلاق، برخورد و گفتار، فعل و توانایی استدلال و مباحثه باید آرمانی باشد! یعنی یک نماد دینی کامل. که خب در حالت تکاملش اتفاق نمیافتد و باید به طلابِ در راه تکامل اکتفا کرد.
اما دیدگاه دوم، نگاه کردن بر پایهٔ واقعیت و وضعیت موجود به این سؤال است. آیا با توجه به وضعیت موجود، استمرار حضور طلاب در این فضا ضروری است؟
پاسخ به این سؤال در گرو بررسی وضعیت موجود است. در حال حاضر که تعداد زیادی طلبه (اعم از ملبس و غیرملبس) در فضای شبکههای اجتماعی حضور دارند، وضعیت حضور آنها چگونه است؟ میزان اثربخشی آنها در این فضا چقدر است؟
پاسخی که من به این سؤال میدهم، با تفکیک میان طلبهها همراه است. من فعالیت و حضور عدهای از طلبهها را واقعاً مثبت و مؤثر دیدهام و حضور برخی را درست در نقطهٔ مقابل.
طلبههای گرهگشا
طلبههایی را دیدهام که با اخلاص و به دور از درگیر شدن در حلقههای دوستی مشترکین، و حفظ خویشتن خویش، در این فضا به شکلی صمیمانه و به دور از دگماندیشی و تحجر، با کاربران ارتباط برقرار میکنند، نظرات خود را بیان میکنند، به سؤالات کاربران از هر قشری، با کلامی بیّن، متین و صبور پاسخ میدهند و شبهات عدهای از کاربران را نسبت به برخی مسائل دینی و حتی گاه حکومتی کمرنگ یا رفع میکنند و در نهایت موجب تغییر یا تلطیف دیدگاهها نسبت به دین و خصوصاً مبلغین دینی میشوند.
طلبه نگو، بگو گره کور!
طلبههایی را نیز در این فضا دیدهام که بیش از آنکه مبلغ دین باشند، مبلغ بیاخلاقی، دگماندیشی، فساد و فحشا، کلمات رکیک، ارتباطات سخیف و گپ و گفتهای خارج از حدود اسلامی، ترویج ازدواج موقت به شکلی بیبندوبار، بیتقوایی، و نیز نمادی از بیسوادی دینی بودهاند.
قطعاً قرار نیست همهٔ این صفات را نسبت بدهم به همهٔ طلاب فعال در شبکههای اجتماعی. اما واقعیت موجود، حکایت از وجود طلبههایی دارد که رفتارشان بجای تبلیغ دین، کاملاً در جهت تخریب مذهب است. آیا حضور چنین طلابی یک توطئه است؟ سادهاندیشی است اگر ضعف روحی و نواقص رفتاری چنین طلابی را که بعضاً از ناکامیهای کودکی رنج میبرند، به طور کلی بگذاریم به حساب توطئه و دستهای پشت پرده و گرگ و روباه! باید اعتراف کرد و پذیرفت که در درجهٔ اول خانوادهها و بعد حوزههای علمیه در تربیت این مبلغان مقصرند. البته صحبت دربارهٔ کمکاری حوزههای علمیه و یا توفیق و عدم توفیق آنها در تربیت طلابی اثرگذار، مقالی جدا میطلبد.
گرهگشایی از گرههای کور
توجه به این واقعیت تلخ، نیاز به چارهاندیشی را جدیتر میکند. گاهی فکر میکنم شاید اگر سیستم نظارتی حوزه، کمی دقیقتر روی مسئلهٔ نظارت بر طلاب کار میکرد و برخورد جدیتری داشت، انحرافات برخی از طلاب کمتر به چشم میآمد. اما حال که این موضوع از دست و کنترل ما خارج است، چرا خودمان به رفع این نقیصه اقدام نمیکنیم؟ من این چند راه حل به ذهنم میرسد؛ شما هم اینها را با راهحلهای پیشنهادیتان تکمیل کنید:
۱. خروج ما (مشاهدهگران) از حالت انفعال: این درست است که رکن امربهمعروف و نهیازمنکر، بعد از شعارهای «زندگی هر کسی به خودش مربوطه» و «من و تو رو توی یه قبر نمیخوابونن» و «عقاید هر کسی محترمه» و … در جامعه کمرنگ شده و تقریباً به رسمیت شناخته نمیشود، اما با این حال احیای این فرهنگ اسلامی، به خودی خود و بدون دخالت دستگاههای نظارتی، میتواند یک مصحح و تعدیل کنندهٔ رفتارهای غلط و انحرافات باشد. این که در برخورد با ناهنجاریهای برخاسته از این قشر یا به طور کلی قشر مذهبی، سری از روی تأسف تکان دهیم یا همدیگر را در خفا از انحراف اخلاقی یا بددهنی آنها مطلع کنیم یا آنها را لایق همکلامی ندانیم، به نظر کافی نمیآید. موقعیتی که در حال حاضر در آن به سر میبریم، نشان از جسورتر شدن روز به روز آن دسته از مبلغینی دارد که حدود الهی را زیر پا میگذارند و ما در واقع با سکوت یا حتی گاهی با شوخی از سرگذراندن بعضی رفتارها، به آنها میدان بیشتری دادهایم. لازم به ذکر نیست که در این مورد، تذکرات و برخوردهای آقایان که همجنس آنها هستند بسیار مؤثرتر و کارگشاتر است.
۲. گزارش به نهادهایی که به همین منظور تأسیس شدهاست: دو نهاد برای این منظور وجود دارد که اولینش دادگاه ویژهٔ روحانیت است. مستدلات و شواهد و مدارک خود را که میتواند اسکرینشات یک صفحه باشد، به این دادگاهها که در تمام استانها شعباتی دارد ببرید و قضیه را از آن طریق پیگیری کنید.
همچنین در شورای عالی حوزه، بخشی تحت عنوان «معاونت آمار و بررسی» وجود دارد که وظایف آن در اینجا قابل مشاهده است. یکی از وظایف آن رسیدگی به گزارشات و شکایات رسیده به آن مرجع، دربارهٔ طلاب رسمی حوزههای علمیه است. ارسال گزارش به این مرکز میتواند یکی از سریعترین راههای پیگیری مواردی از این دست باشد. خصوصاً در مقولهٔ سوءاستفادههای عاطفی یا جنسی از دختران که همواره دختران به دلیل ترس از آبرو، از پیگیری آن خودداری میکنند، بهرهگیری از کمک این مرکز که میتواند بدون مراجعهٔ حضوری انجام شود، میتواند بهترین گزینه باشد. از این پس میتوانید موارد تخطی طلاب رسمی را به شمارهٔ این مرکز ۰۲۵۳۷۸۳۲۴۲۸ و ۰۲۵۳۷۸۳۲۴۲۹ گزارش کنید. (تخلفات طلاب ساکن قم را نیز مستقیماً به شمارهٔ ۰۲۵۳۷۷۳۹۴۸۰ میتوان گزارش نمود.) در تماس تلفنیای که برای کسب اطلاعات بیشتر با مرکز قم داشتم، برخورد خوب و مناسبی را از متصدی مربوطه دیدم که آدم را به رسیدگیها دلگرم میکرد.
حال برگردیم به سؤال بیجوابی که بالا مطرح شد: آیا حضور طلاب با وضعیت موجود خوب است؟ به نظر شما آیا وجود تعدادی طلبهٔ خوب، در کنار تعداد دیگری که رفتار غلطشان مخاطب را شگفتزده و انگشت به دهان میکند، مؤثر است و به همین دلیل ریسک ورود هر طلبهای را به فضای مجازی باید پذیرفت؛ یا حضور دستهای طلبهٔ بیتقوا که ناهنجاریهای بعضیشان در بالا ذکر شد و بعضی دیگر حتی در عیان، در قالب کلام یا عکس و یا حتی «لایک» زدن به پای مطالب +۱۸ به ترویج فحشا مشغولاند، بر کارهای خوب آن دستهٔ دیگر از طلاب سایهٔ تاریکی میافکند و فضای پر از نفرت و انزجاری را نسبت به این قشر شکل میدهد؟ در هر دوی این حالات، مضرات حضور آنهایی که با شخصیت حقوقیشان به عنوان طلبهای که به طلبه بودنش اذعان دارد، بیشتر است یا فوائدش؟
در پایان یادآوری میکنم که تقریباً تمام این کاستیها را میتوان به کل قشر مذهبی هم تعمیم داد، اما دلیل این که در این نوشتار به قشر خاصی اکتفا شده و روی طلاب متمرکز شدیم، حساسیت بالای نقش آنها در جذب یا دفع آحاد مردم به معارف اسلامی است که به عنوان مبلغان علوم دینی شناخته میشوند؛ مسئولیتی که حساسیت آن ایجاب میکند تا حد امکان، آنها خود را به برترین آموزههای اخلاقی و عبادی مزیّن کنند.
بقلم ک. خسروی