صفر نوشت 19
…در دوران خلافت امام حسن علیهالسّلام هم ایشان را تنها گذاشتند، یعنی امکان احیای مجدّد اسلام را ندادند و بعد از اینکه معاویه به اصطلاح برای ترک مخاصمه توانست در اثر بیغیرتی، بیحمیّتی، دنیاپرستی، آلودگی، دنائت مردم، امام حسن را مجبور به پذیرش آن قرارداد صلح کند، دیگر به صراحت و آشكارا شروع به مبارزهی صریحتر و علنیتر با اسلام حقیقی و ترویج اسلام دروغین کرد.
معاویه در زمان امام مجتبی علیهالسّلام و بعد هم در ده سالهی اوّل دوران امامت اباعبدالله الحسین علیهالسّلام به اعتبار حرمتی که امام حسین روی آن قراردادی که امام حسن با معاویه امضاء کرده بودند قائل بودند و از طرف دیگر مردم را هم میشناختند که این مردم، مردمی نیستند که آمادگی به اسلام حقیقی را داشته باشند؛ در آن ده سال اوّلیهی امامتشان هم امام حسین همان راه امام حسن را ادامه دادند امّا بعد از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید، بیپرده به اسلام اعلام جنگ داده شد.
چون تا زمان معاویه گرچه حقیقت اسلام را منکر بودند، ولی تظاهر به اسلام میکردند، امّا در زمان یزید یک آدم شهوتران آلودهی کثیف سر کار آمد و هیچ ِابایی از اینکه بگوید ما از اسلام را ریشه قبول نداریم، نداشت و میگفت لعبت هاشم بِالملک فَلا خَبَر جاءَ وَ لا وَحی نزل:[۱] بنیهاشم با حکومت بازی کردند یک بازی سیاسی بود والاّ هیچ خبری از آسمان نیاورده بود، هیچ وحی الهی هم نازل نشده بود. به این صراحت یزید به عنوان خلیفهی رسول الله و حاکم کشور اسلامی به میدان آمد.
اینجا بود که امام حسین علیهالسّلام برای احیای آن اسلام حقیقی دست به قیام زد. یعنی یکی از کارهای بزرگ امام حسین بازتعریف از اسلام بود چون دیگر خبری از آن اسلام حقیقی که رسول الله آورده بود، نبود.
حدود پنجاه سال از زمان رحلت رسول الله میگذشت و امام حسین با این حرکتش اسلام را دوباره به خاطرها آورد و تفسیر اموی را به تفسیر نبوی اسلام برگرداند. حرکت بسیار عظیمی به شکلهای مختلف حضرت در خطبههایی که در مسیر خواندند با دو گروه جدّی برخورد کرد:
یک گروه عالمان دینی بودند. حضرت در روز عرفه بر سر اینها فریاد میزند که شما دنیاطلب شدید، به خاطر آسایشتان در برابر دستگاه حکومت بنیامیّه سکوت پیشه کردید.
گروه دوم هم حاکمان بودند. پیغمبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله فرمودند: صدقان مّتی اذا صلحا صلح وَ اِذا فَسدا فَسدت العلما وَ الامرا: دو گروهند در امّت من که اگر اینها صالح باشند امّت من به صلاح میرسد و اگر اینها فاسد شوند امّت من هم فاسد میشود.
آن دو گروه یکی علما هستند و دیگری حاکمان و فرمانروایان،
و امام حسین علیهالسّلام در آن سخنرانی عجیب و تکان دهندهی مفصّل، سر هر دو گروه فریاد میکشد از یک طرف عالمان خود فروختهی دنیاطلب، جاهطلب، آسایشطلب را مورد حمله قرار میدهد و از طرف دیگر فریادهای پرخاشگرانهاش بر سر دستگاه ظلم یزیدی و حکومت آلوده و فاسد جنایتکار یزیدی سر میدهد…*
[۱]- سید بن طاووس، اللهوف، ص ۱۸۱.
* بخشی از سخنرانی استاد مهدی طيّب در جلسهی اهل ولاء
به کوشش مهتاب ابیان