شبهاي قدر از ديدگاه اهل سنت
اين حكمواره و در واقع روايت مستند، اشاره به اين معنا دارد كه جايگاه زمانى شب قدر، در حد احتمال قريب به يقين نيز نيست تا بتوان بر مبناى آن، به شكوك فروع و احتمالات نيز توجه كرد. در حقيقت، اين روايت و روايات مشابه، چون روايت «عبدالله بن مسعود» با اين مضمون كه: «تنها كسى مىتواند شب قدر را درك كند كه يكسال تمام شب زنده دارى كرده باشد» (درالمنثور، ج6ـ ص376)، بر موضوع پنهان بودن شب قدر به لحاظ جايگاه زمانى تاكيد دارد و اين بدان معناست كه احتمال قرار داشتن شب قدر در يكى از شبهاى دهه آخر ماه مبارك منتفى و حداقل به لحاظ احتمال، برابر با شبهاى ديگر سال است.
اين دسته از روايات منقول در منابع اهل سنت، البته از سوى دستهاي ديگر از روايات معتبرتر، كه در نهايت به اجماع بيشتر مفسران و عالمان اهل سنت انجاميده است، مورد ترديد و انكار قرار گرفته است. اگر گشودن بابى با عنوان «باب فضيلة (فضل) ليلةالقدر» ملازم و در كنار ابواب «صوم» و «صيام» در منابع روايى اهل سنت نشانه و اشارهاى نزديك به موضوع قرار داشتن شب قدر در ماه رمضان و ارتباط آن با ماه صيام پنداشته نشود، روايات معتبر چندانى در اين خصوص وجود دارد كه بر موضوع فوق تاكيد دارد.
از «ماوردى» در «الحاوى الكبير» روايتى سراغ داريم با اين مضمون كه: «در اين كه شب قدر در دهه سوم ماه رمضان است، ترديدى بين عالمان نبايد باشد، چه، ابوذر از رسول الله روايت كرده است كه اين شب در دهه پايانى ماه رمضان است» (ص483). نيز روايت «عبدالله بن عمر» از رسول خدا(ص) كه فرموده است: «شب قدر را در دهه پايانى رمضان بجوييد» (درالمنثور، ج6ـ ص372).
شايد روايت «عايشه» از احوال رسول مكرم اسلام در دهه پايانى ماه رمضان را نيز تاكيدى بر اين جايگاه زمانى بتوان شمرد: «آنگاه كه دهه آخر رمضان فرا مىرسيد، رسول خدا شبها را بيدار بود و اهل و خويش خود را نيز بيدار مىداشت و از زنان دوري ميجست»(المغنى، ج 3ـ ص 179) و نيز روايت »ابن عمر« از اعتكاف پيامبر در دهه پايانى ماه مبارك رمضان را كه در »صحيح مسلم« آمده است: «پيامبر دهه انجامين ماه رمضان را در اعتكاف بودند» (شرح نووي، ج8 ـص 66).
گفته شد كه با وجود تعدد روايات دسته دوم، يعنى روايات مؤيد قرار داشتن شب قدر در ظرف زمانى ماه مبارك رمضان و به خصوص در دهه سوم اين ماه، روايات و احكام و تفاسير دسته اول از مفسران و عالمان اهل سنت مبنى بر پنهان بودن شب قدر در ليالى مجموع سال تضعيف مىشود؛ اما باب اختلاف بر سر تعيين جايگاه واقعى اين شب در ميان شبهاى دهه آخر رمضان همچنان در ميان راويان و مفسران حديث اهل تسنن مفتوح است.
روايات و مباحث متعدد و متفاوتى در اين خصوص در منابع اهل سنت وارد شده است كه در يك طبقه بندى كلى به سه دسته روايات تاكيده كننده بر شب بيست و يكم، شب بيست و سوم و شب بيست و هفتم تقسيم مىشوند. البته روايات بسيار ضعيفي نيز مبني بر ليلةالقدر بودن شب هفدهم وجود دارد؛ ازجمله روايت «ابن عباس» در «درالمنثور» (ج6ـ ص376).
عمدهترين و بيشترين تاكيد در روايات منابع سنى، بر شب بيست و سوم حكايت دارد و البته اين تنها در منابع منعكس شده است و در عمل (امروزه) به استناد روايات مربوط به شب بيست و هفتم، اين احتمال قوىتر از سايرين دانسته شده و بر آن تأكيد مىشود و اعمال ويژه و مؤكد شب قدر نيز در ميان اهل سنت، به طور خاص در اين شب صورت مىپذيرد. برخى روايات وارده در منابع اهل سنت در اين زمينه را مرور مىنماييم:
در «صحيح مسلم» آمده است: «گفته شده شب بيست و سوم، شب قدر است و اين موضوع قول بسيارى صحابه و تابعين است» (ج8 ـ ص 58) و در روايتى از »ابن عمر» منقول است كه «فردى نزد پيامبر عرض كرد كه در خواب ديده است شب قدر، هفت روز مانده به پايان رمضان است و پيامبر فرمود خوابهاى شما كه بر بيست و سوم توافق دارند صحيحاند و هر كس خواست شبزندهدارى قدر را درك كند، اين شب را احياء نگهدارد» (مجمع البيان، ج10ـ ص) و نيز روايت منقول از «سعيد بن جبير» در «درالمنثور»(ج6ـ ص 373) كه مؤيد همين نظر است.
داستان معروف «عبدالله بن انيس جُهنى» و «شب جهنى» نيز كه به تكرار در روايات و منابع اهل سنت و شيعه نقل شده است، نيز، تاكيدى بر شب بيست و سوم ماه رمضان به عنوان شب قدر است. چكيده داستان عبدالله و «شب جهنى» چنين است: عبدالله بن انيس از تيره جهنيه كه رمهدارى باديه نشين بود، به دليل دورى از مدينه، امكان حضور دايم در مدينه را نداشت. روزى خدمت رسول خدا رسيد و احوال خويش عرضه داشت كه به دليل بعد مسافت امكان حضور دايم در شبهاى رمضان و احياء نگهداشتن را در مدينه ندارد و از پيامبر خواست تا شب قدر را براى او معين كند تا در آن شب در مدينه حضور يابد و به عبادت بپردازد. پيامبر در پاسخ وى فرمود: «شب بيست و سوم ماه رمضان»(درالمنثور، ج6ـ ص 373) و از آن پس، شب بيست و سوم به عنوان شب قدر و «شب جهنى» معروف شد.
در كنار اين روايات، دستهاى ديگر از روايات و تفاسير اهل سنت، حكايت از «ليلة القدر» بودن شبهاى بيست و يكم و بيست و هفتم دارند و قول دوم از روايات اين دسته، يعنى شب قدر بودن بيست و هفتم، تقريباً پذيرفتهتر از قول اول است؛ اگر چه با قول ليلة القدر بودن شب بيست و سوم نيز به لحاظ تعدد روايات و تفاسير سندى در برابرى است، اما به جهت اقبال خاص، امروزه شايعتر از ديدگاه ديگر مورد اهتمام اهل سنت است وشبى است كه بزرگ شمرده مىشود. البته شبهاى بيست و سوم و بيست و يكم نيز مانند آنچه در بين شيعيان متداول است، در بين اهل سنت محل اهتمام و توجهاند.
اما روايات متعددى نيز در خصوص ليلة القدر بودن شب بيست و هفتم وجود دارد كه مىتوان با مراجعه به كتب روايى بعض تفاسير آنها را مشاهده كرد. اجمالاً تاكيد و يقينى منقول از «ابىّ بن كعب» در ضمن روايت منقول از وى در صحيح مسلم از «زرّ بن حبيش» كه ميگويد «ابي قسم ياد كرده است شب قدر شب بيست و هفتم است، زيرا به روايت پيامبر در بامداد شب قدر خورشيد كمرونق و كمرمق و بدون پرتوهاى چندان طلوع مىكند» (ج8 ـ ص65) را اگر ضميمه كنيم به روايات ديگر مثل روايتى منقول از پيامبر(ص) توسط «عايشه» كه: «شب قدر را در شب بيست و هفتم بجوييد» و روايتهاى مشابه ديگر، تقريباً احتمالى كه براى روايات شب بيست و سوم به دست مىآمد، براى اين شب نيز قابل تصور است و البته تاكيد بر اين شب از سوى اهل سنت بدون دليل ديگرى و شايد در پىآمد عرف رايج بين عالمان و عاميان، ترجيح بلامرجحي است كه يافتن دليل براى آن حوصله بررسى متون فراوانى را آنهم بدون اعتماد به رسيدن به نتيجه قطعى مىطلبد.
بههرحال بين شب بيست و سوم (كه روايات معروف اهل سنت و شيعه به صورت مشترك بدان اشاره دارند) و شب بيست و هفتم، تاكيد و ترديدى خاص وجود ندارد، الا تفاوت نظرى كه بدان اشاره شد.
در مجموع، به نظر مىرسد حاصل جمع روايات و وجه غالب آنها و ديگر تفاسير اهل سنت، نخست بر مسئله جايگاه زمانى شب قدر در ماه مبارك رمضان و سپس در قرار داشتن اين شب در دهه سوم اتفاق دارند و وجوه ديگر با وجود تعدد و كثرت سندى و اقبال به آنها، به لحاظ ضعف در برابر اين دسته روايات و تفاسير منقول، معتبر نباشند.
بحث دوم: عموميت شب قدر
از جمله مباحث ديگرى كه در خصوص شب قدر مطرح است، اختصاص و عموميت زمانى شب قدر به دورهاى خاص، يا جريان داشتن اين باب واسعه الهى در همه دورههاست. از موضوعاتى كه تقريباً اتفاق نظر در مورد آن به حد اجماع و تواتر رسيده است، عموميت داشتن شب قدر در همه دورهها و زمانهاست؛ اما پارهاى احاديث و روايات منقول در اسناد روايى اهل سنت، كه گاه به آنها استدلال مىشود و بى طرفدار نيز نيستند، بر اين اعتقاد استوارند كه شب قدر مخصوص به دوره خاص حيات پيامبر بوده است و ديگر شب قدرى وجود ندارد. به بيان ديگر، اين شب، اختصاص به دورهاى خاص از زمان (دوران حيات پيامبر) داشته و قابل تكرار نيست.
دستهاى ديگر از روايات كه در بين روايات شيعه نيز مشابه آن يافت مىشود، برعكس، نه تنها دايره عموميت شب قدر را از دوران پيامبر تا روزگار ما وسعت مىدهد، بلكه آن را به قبل از آن دوره نيز سرايت مىدهد و اين اعتقاد را كه شب قدر از ابتداى خلقت آدم وجود داشته و بابى وسيع از ابواب رحمت الهى بوده مسلم مىپندارد و بر آن ابرام مىورزد.
اكنون روايات مؤيد هر سه نظر را مرور مىكنيم.
گفتيم آنچه مسلم است، وجود «شب قدر» به عنوان شبى متفاوت از ساير ليالى سال است؛ شبى كه اهميت آن براى همه مشخص و تأييد شده است. دستهاى از روايات، از جمله روايت منقول در «صحيح بخارى» و «فتح البارى» بر اين موضوع حكايت دارد كه »شب قدر از ميان رفته» و «شب مخصوصي بوده كه در زمان پيامبر وجود داشته است»(تفسير القاسمي،ج17ـ ص 217). روايت ديگرى نيز در «صحيح بخارى» از قول «عبادة بن صامت» نقل شده با اين مضمون كه «پيامبر تصميم داشتند ما را از شب قدر به طور دقيق آگاه كنند، اما در راه دو نفر را در حال نزاع ديدند و وقتى به جمع ما وارد شدند، فرمودند به دليل همين (نزاعها) شب قدر از ميان شما برداشته شد»(كتاب فضل ليلةالقدر ـ باب 32). البته عدهاى اعتقاد دارند كه اين برداشتن، قطعى نيست و تنها آگاهى از ظرف زمانى شب قدر را از بين برده است.
اما اين دسته از روايات با پارهاى از روايات و شروح ديگر در مورد اختصاصى بودن شب قدر در تضاد است. روايات دسته دوم نيز در جمع روايات اهل سنت ديده مىشود و حتى بر دسته اول به لحاظ تعداد و اهميت رجحان دارد. از جمله اين روايات،نقل «اباهريرة» است از قول «عبدالله بن مكانس» كه به «اباهريره» گفته بود:« گمان مىكنند شب قدر از بين رفته» و وى در پاسخ گفته بود: «دروغ است و در همه ماههاى رمضانى كه در پيش روست، شب قدر قرار دارد»(درالمنثور،ج6ـ ص372).
از «عبدالله بن عمر» نيز روايت است كه: «درباره شب قدر از پيامبر(ص) سؤال شد كه آيا هميشگى است يا اختصاص به زمان خاصى دارد؟(و) حضرت فرمود همه ماههاى رمضان داراى شب قدر است»(همان).
از جمله روايات شيعه نيز در اين خصوص روايات «هشام بن حكم» از امام صادق(ع) است كه آن حضرت فرمودند: «شب قدر در تمام سالها موجود است» (وسايل الشيعه، ج10ـ ص 359).
پس در مجموع در مىيابيم كه آنچه به طور اجماع مورد پذيرش است، اين است كه شب قدر اختصاص به دورهاى خاص از تاريخ يعنى زمان پيامبر نداشته و تاكنون ادامه دارد و تا ابد نيز چنين خواهد بود.
پارهاى ديگر از روايات، بر ممتاز بودن امت محمد(ص) به اين امتياز و فقدان آن براى ساير امتهاى قبل از اسلام اشاره دارند و بر اين عقيده استوارند كه شب قدر امتيازي اختصاصي براى مسلمين است و در امتهاي گذشته سابقه نداشته است. به خصوص، در ميان روايات اهل سنت، اين نظر طرفداران بسيار دارد كه شب قدر وجهى اختصاصى براى امت اسلامى است در تعليل اين استناد نيز گفتهميشود چون پيامبر اعمال امتهاى پيشين را نگريست، دريافت اعمال صالح آنان به دليل عمر طولانىشان بسيار بيشتر از امت خودش است و بهمين دليل از خداوند خواست شب قدر را به مسلمانان اختصاص دهد تا اين كاستى جبران شود و آنها با داشتن اعمال نيك بيش از پيشينيان، ممتاز شوند(درالمنثور،ج6ـ ص371) و نيز روايات ديگرى از اين دست، كه اشاره به ممتاز بودن امت پيامبر به واسطه جعل شب قدر براى آنان دارند (همان).
در كنار اين دسته روايات پرطرفدار، پارهاى روايات ديگر، اين موضوع را تاييد نميكنند و اين اختصاص و امتياز را به قبل نيز سرايت مىدهند. اگر چه تعداد اين دسته روايات بين اهل سنت كمتر است، اما در منابع شيعه روايات زيادى يافت مىشود كه ضمن آنها، شب قدر براى قبل از امت پيامبر نيز دانسته شده است.
از اين دسته روايات، از جمله مىتوان به روايت «درالمنثور» منقول از ابوذر اشاره كنيم كه از پيامبر پرسيد: «آيا شب قدرى كه در امتهاى پيشين بوده و براى امت تو هم هست تا ابد ادامه خواهد داشت» و پيامبر نيز فرمودند: «آرى» (و مخالفتى با بيان ابوذر نكردند).( همان، ص373). از روايات شيعه نيز روايت منقول از حضرت امام جواد را ميتوان ذكر كرد كه در ضمن حديثى مفصل فرمودند: »به خدا سوگند… امرى كه بر تمام انبياء تا حضرت محمد در شب قدر نازل مىشد، وصيت كردن بود و قرار دادن شخص به عنوان وصى» (اصول كافي، ج1ـ ص250).
در جمع روايات سه گانه فوق، بايد گفت شب قدر با توجه به روايات و مستندات، از ديد شيعه اختصاص به قبل از پيامبر و بعد از آن تا امروز دارد و شايد فضيلتهاى آن در امت پيامبر ازدياد پيدا كرده و از ديد اهل سنت، شبى است اختصاصي براى امت پيامبر كه تا امروز نيز ادامه دارد و قبل از پيامبر نبوده و در واقع امتياز مسلمانان بر ساير امتهاست؛ اگر چه رواياتى اندك شمار نيز در منابع اهل سنت وجود دارد كه شب قدر را فقط مربوط به زمان پيامبر مىداند.
بحث سوم: مسئله نزول قرآن در شب قدر
به استناد سه آيه از قرآن كريم، شارحان و مفسران شيعه و سنى معتقدند قرآن كريم در شب قدر نازل شده است: نخست، آيه اول سوره «قدر» (انا انزلناه فى ليلة القدر)، و دوم، آيه سوم سوره «دخان» (انا انزلناه فى ليلة مباركة) و سوم، آيه 185 سوره «بقره» (شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن). اگر تواتر عالمان و مفسران در خصوص تأييد مرجع ضمير بودن قرآن در دو آيه اول هم نبود، بى ترديد آيه سوم اشاره به نزول قرآن در شب قدر در ماه رمضان داشت. اما جمع اين سه آيه، ترديدى باقى نمىگذارد كه نزول قرآن در شب قدر بوده است و يكباره صورت گرفته است.
اما اختلاف نظر ناشى از موضوع، از آنجاست كه عالمان و مفسراني از اهل سنت، معتقدند ظرف مكانى نزول قرآن، «بيت المعمور» بوده در آسمانها و قلب مبارك پيامبر نبوده و در ضمن شروع نزول قرآن نيز در اين شب بوده است. مفسران زيادى چون «رشيدرضا» در «المنار»، «سيد قطب» در «فى ظلال القرآن»، «جواهري طنطاوى» در«جواهر القرآن» و «المراغى» در تفسير خود، اعتقاد به آغاز نزول قرآن در شب قدر دارند (تفسيرالمراغي، ج25، ص119).
نظر اول تاييد شده توسط اين دسته شارحان در مورد آغاز نزول در شب قدر، سخن درستى نيست؛ چون در مورد مسئله آغاز نزول در صبحگاه بيست و هفتم رجب و غار حرا اتفاق نظر كلى وجود دارد و غير از آن مورد پذيرش نمىتواند باشد؛ الا اينكه آغاز بعثت را غار حرا بدانيم و بيست و هفتم رجب و آغاز نزول قرآن را شب قدر در ماه رمضان، كه فرض درستى نيست.
در خصوص نزول قرآن بر قلب پيامبر يا نزول بر «بيت المعمور» كه دومى قول مورد اتفاق اهل سنت است، نيز بايد گفت كه رواياتى از منابع اهل سنت كه در اين خصوص تاييد و تاكيد دارند، نمىتوانند نافى روايات انزال قرآن بر سينه مبارك پيامبر باشند؛ چرا كه جايگاه، مرتبه و مكانت حضرت پيامبر از همه آسمانها و عوالم فراتر است و بيت المعمور در رتبه بالاترى از مكانت ايشان قرار ندارد كه امتيازى دانسته شود.
علاوه بر اين، نزول دفعى و نزول تدريجى دو مقوله جداست. در نزول دفعى، نياز به نزول آيه آيه و قرائت و مرور آن نيست و روح و كليت قرآن نازل مىشود در نزول تدريجى به مناسبتها و اسباب نزول مختلف آيات تناسب آن نازل، قرائت، حفظ و به ياد سپرده مىشود و شيوع مىيابد. اضافه مىكنيم كه آنچه ذات معصوم و حضرت كردگار در مىيابد نيز چيزى جز آن است كه ما درمىيابيم و بنابراين آنچه در ارتباط با بندگان مطرح است، نزول تدريجى است كه در آن شبههاى نيست و در واقع نحوه، مكان و زمان نزول دفعى قرآن، تغييري در نزول تدريجى ايجاد نمىكند.
اما روايات مربوطه. روايت «ابن عباس» كه در جمع اين موضوع مستند اهل سنت قرار گرفته، چنين است: »پس از نزول قرآن در شب قدر، فرشته وحى نزول تدريجى قرآن را از غار حرا آغاز كرد و به مرور زمان و در پاسخ به نيازمندىها و سئوالات بندگان بر محمد فرود آورد». اين روايت با روايت ديگرى از »مقاتل« تكميل مىشود كه مىگويد: خداوند متعال قرآن را در شب قدر از لوح محفوظ بر فرشتگان امين وحى نازل فرمود و همه ساله خداى سبحان به اندازه يك سال تا سال آينده وحى را نازل مىفرمايد و جبرئيل آن را اندك اندك بر پيامبر فرود مىآورد« (مجمع البيان، ج10ـ ص 518).
روايات متعدد ديگر نيز در اين خصوص ذكر شده است كه جمع آنها، در نهايت ما را به اين نتيجه ميرساند كه در مورد نزول كلي قرآن در شب قدر اختلاف نظر وجود ندارد و ظرف زماني آن در همين شب مبارك است؛ اگر چه در مورد جايگاه نزول نيز، حتي اگر به قول اهل سنت معتقد باشيم و نزول بر بيت المعمور را بپذيريم، باز با روايات و معتقدات شيعه در اين خصوص و در تاييد نزول بر سينه مبارك پيامبر در تنافي نخواهد بود.
پي نوشت :
1ـ سيوطي، جلال الدين: الدر المنثور، كتابخانه بزرگ آيتالله مرعشي نجفي، قم.
2ـ رازي، امام فخر: تفسير الكبير، دفتر تبليغات اسلامي، قم.
3ـ القاسمي، محمد جمالالدين: تفسير القاسمي، بيروت.
4ـ المراغي، مصطفي: تفسير المراغي، داراحياءالتراث العربي،بيروت.
5ـ ابن المفتاح، عبدالله: شرح الازهار، الحجاز، قاهره.
6ـ طبرسي، امين الاسلام: مجمع البيان، اسلاميه، تهران.
صفحات: 1· 2