فراستي را همه با صراحت در بيان ميشناسند. او همه جا هوادار و غمخوار فرهنگ و سينما بوده و با وجود همه غم خواریها و انتقاداتش، بسيار صميمي است. فراستی که امسال همكاري پرثمري هم در عرصه انتشار کتاب با نشر ساقي داشته است امسال چندین اثر را به نمایشگاه فرستاده است. بد ندیدیم اکنون که مردم با چهره شفاهي مسعود فراستی آشنا هستند كمي هم در مورد آنچه امسال به نمايشگاه كتاب آورده و نيز وضعيت نشر گفتوگو كنيم. آنچه در ادامه ميخوانيد حاصل همان گفت و شنود است.
آقاي فراستي ظاهراً امسال بسيار پركار بوديد. علاوه بر حضور در سينما چند كتاب به بازار فرستاديد. اگر مخالف نباشيد. اول راجع به «لذت نقد» صحبت كنيم. چون گمان ميكنم به آن علاقه ويژهاي داشته باشيد؟
يك ماه پيش مجموعه مقالات و يادداشتها و ضد يادداشتهاي بيست سال گذشتهام را در هفتصد صفحه به چاپ رساندم.
ضد يادداشت چيست؟
ضد يادداشتها در واقع مطالب كوتاهي بود كه در ستوني از روزنامه خبر مينوشتم. آنها شامل نقد فيلم، نقد نقد، بحث از روش و گاه حتي مباحث فرهنگي است که در نوشتههایم آنرا طرح ميكردم.
چرا عنواني مثل «لذت نقد» را انتخاب كردهايد آيا با نگاهي به كتاب رولان بارت كه تحت همين عنوان است این نام را انتخاب کردید؟
نه اصلاً به بارت كاري نداشتم. من از نوشتن لذت ميبرم و هنوز گاه وقتي نوشتههاي گذشته را ميبينم مستقل از اينكه چه کسي آنها را نوشته، لذت ميبرم. فكر ميكنم هنوز و همه جا وقتي با فيلم و نقد آن سر و كار داريم اول بايد لذت ببريم و مابقي حرف است.
يعني اولين شرط فيلم موفق لذتي است كه به بيننده ميدهد؟
بله همين طور است. . یک فيلم هر چقدر هم هنري باشد، عميق باشد، عجيب باشد و… ولی به مخاطب لذت ندهد، بيفايده است. فيلم بايد طوري ساخته شود كه حتي بعد از پنجاه بار ديدن در حالي كه همه وجوه خويشآيندي آن زدوده شده باز لذتبخش باشد.
كتاب ديگري كه به نمايشگاه رسانديد كدام است؟
«رؤيا، پناهگاه» كه درباره «برگمان» و سينماي اوست.. حتي مصاحبههايي راجع به زندگي او در كتاب گنجانده شده. در اين كتاب براي اولين بار تئاتر برگمان كاويده شده و در 550 صفحه رحلي با عكسهاي منحصر به فردي به چاپ رسيده كه براي علاقهمندان به برگمان جالب خواهد بود.
گاه از خودم ميپرسم كه چرا فراستي برگمان را دوست دارد؟
دو كارگردان هميشه براي من مسئله بودند. برگمان و هيچكاك. برگمان را از هفده سالگي دوست داشتم، هيچكاك بعدها توجه مرا جلب كرد. اين دو مهمترين خطوط تاريخ سينما هستند.
هيچكاك به خاطر موفقيت در سرگرمي و در حين حال عمقش، مظهر سينماست و برگمان به عنوان عميقترين كارگردان تاريخ جدي است. او ادا و اطوار روشنفكري ندارد بلكه برخلاف ديگران فيلمش ظهور خودش است. او به راستي با مرگ زندگي كرد.
پدري كشيش داشت و آنچه ساختهی (جز چند تجربه ضعيف) «برگمان» در ژانر سينماست كه هميشه ميتواند به مخاطب لذت دهد.
دايرهالمعارف سينماي جنگ به نمايشگاه ميرسد؟
اميدوارم. اين كتاب اثري منحصر به فرد با عكسهاي خوب و كمياب در مورد سينماي جنگ در قرن بيستم است.
فرهنگ فيلم جنگ ايران چطور؟
نه چون هنوز نمايهها و عكسهايش كامل نشدند.
كار ديگري در دست داريد؟
دو كتاب ديگر يكي درباره جان فورد و ديگري در باب كوروساوا است كه در مجموعه «سینماگران همیشه» چاپ خواهد شد ولي احتمالاً تابستان آماده ميشوند.
با توجه به آثار شما اين شايعه بايد درست باشد كه ميگويند شما ذائقهاي كلاسيك داريد.
البته من فيلمهاي مدرن را ميبينم، در مورد آنها فكر ميكنم و گاه نظر ميدهم ولي اين شايعه درست است و به گمانم چيزي جاي كلاسيكها را نميگيرد هميشه ميتوان از آنها آموخت و با آنها لذت برد. در موسيقي و ادبيات هم كساني مانند«باخ» و «شکسپیر» هميشگي هستند.
اجازه دهيد در مورد حوزه مكتوبِ سينما، مثلاً تئوري و فيلمنامه حرف بزنيم. اشكال كار از كجاست؟
نميتوان گفت كتابهاي خوبي ترجمه نشدند يا ما مترجم خوب نداريم. بگذاريد در يك كلام حرف آخر را بزنم، هيچ ناشري در ايران خط سينمايي روشني ندارد.
خط سينمايي روشن يعني چي؟
يعني به صورت سيستماتيك و معناداري يك رشته كتابهاي تئوريك در مورد سينما را نشر دهد. ما به تئوري نياز داريم ولي نه هر نوع تئوري كه از راه بيايد. بلكه به چيزي نيازمنديم كه جوابگوي درد سينماي ما در ايران باشد.
چرا؟
براي ناشران خصوصي دشوار است كه برنامهاي هدفمند را دنبال كنند زيرا به زمان و هزينه قابل ملاحظهاي احتياج دارد. در مقابل شما ميبينيد كه ناشراني كه در كار ادبيات هستند ميدانند چه ميخواهند.
ولي به طور كلي پولي كه در چرخه سينما وجود دارد بسيار بيشتر از سرمايهاي است كه در حوزه ادبيات خرج ميشود.
اين ديگر از بيماريهاي خاص است در حالي كه برنامهاي هدفمند نياز داري مدام شاهد چاپ و ترجمه جزوات پراكندهاي هستيم كه تنها خط رابط آنها سينماست.
اين مشكل را به طور جزبه جز توضيح دهيد؟
سياستگذاري در نشر وجود ندارد و بيشتر مترجمان بنا به علاقه خود شروع به ترجمه در مورد كساني ميكنند كه به آن علاقهمند هستند.
مثلاً كتابي در مورد كيشلوفسكي ترجمه ميكنند و به ناشري ميدهند كه تنها كتاب سينمايياش مثلاً طرح در فيلمنامههاي كيشلوفسكي است در مورد سينماي ايران هيچ كار نظري صورت نگرفته و وضع حقالتأليف هم در حد فاجعه است.
كسي كه ده سال جان ميكند در بهترينحالت سيزده درصد از پشت جلد كتابي را ميگيرد كه دويست جلد تيراژ دارد. اين ديگر شوخي است بايد بگويم شوخي غمانگيزي نيز هست. در مقابل هنرپيشهاي از راه ميرسد يك ميليارد دستمزد ميخواهد اين يعني عدم ناهماهنگي در چرخه مالي سينما. ميگويند وزارتي تحت عنوان وزارت ورزش در راه است. مطمئن هستم از همين حالا وضع مالياش از وزارت فرهنگ بهتر است.
اگر بخواهيد پشت كامپيوتر بنشينيد و در مقالهاي راه حلي را ارائه دهيد چه چيزهايي را تايپ ميكنيد؟
من هنوز با خودكار مينويسم.
عجيب است. فكر كنم در ميان منتقدان سينما فقط شما هستيد كه هنوز با خودكار مينويسيد؟
فكر كنم همين طور است.
شما مرد نوستالوژيكي هستيد؟
نه به آن صورت ولي هنوز به جوهر خودكار و بوي كاغذ علاقه دارم. تكنولوژي همه زندگي مرا نگرفته و البته با خودكار تندتر مينويسم و بهتر تمركز ميكنم.
خوب با خودكار چه مينويسيد؟
فقط يك جمله و آن هم اين است كه دست از شوخي دانستن فرهنگ برداريم و آن را جدي بگيريم.
منبع : رجا نیوز