ایکاش می شد گاهی،خصوصا وقت خواب، این مغزت را؛ مثل این دندانهای مصنوعی، ازجایش در بیاوری و بگذاری توی آب! بعد صبح برش داری و بگذاری سرجایش!
خدایا! من این همه نیستم! آنهایِ درونم را بیدار کن! اینهایِ تنها دارند به نفس می افتند..
پ ن :
«..چگونه راز دل گويم؟ اى مولاى من! بر من سخت است كه پاسخ، از غير تو يابم. سخت است بر من از تو بگويم و خلق تو را واگذارند.. آيا كسى هست كه مرا يارى كند تا بسى ناله فراق و فرياد و فغان طولانى از دل بركشم؟ كسى هست كه جزع و زارى كند؟ آيا چشمى مى گريد تا چشم من هم با او مساعدت كند و زار زار بگريد؟ اى پسر پيغمبر آيا به سوى تو راه ملاقاتى هست..؟»*
«هَلْ إِلَيْكَ يَابْنَ أَحْمَدَ سَبيلٌ فَتُلْقى»
هَلْ إِلَيْكَ..
هَلْ إِلَيْكَ..
هَلْ إِلَيْكَ..
* ندبه