محدوده نماز جمعه
عَنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: تَجـِبُ الْجـُمُعـَةُ عَلى كُلِّ مَنْ كانَ مِنْها عَلى فَرْسَخَيْنِ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: حضور در نماز جمعه تا فاصله دو فرسخى بر همگان واجب است.حديث
عَنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: تَجـِبُ الْجـُمُعـَةُ عَلى كُلِّ مَنْ كانَ مِنْها عَلى فَرْسَخَيْنِ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: حضور در نماز جمعه تا فاصله دو فرسخى بر همگان واجب است.حديث
عَنْ زُرارَةَ قالَ: قُلْتُ لاَِبى جَعْفَرٍ عليه السلام: عَلى مَنْ تَجِبُ الْجُمُعَةُ؟ قالَ عليه السلام : تَجِبُ عَلى سَبْعَةِ نَفِرٍ مِنَ الْمُسْلِمينَ وَ لاجُمُعَةَ لِأَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ مِنَ الْمُسْلِمينَ اَحَدُهُمُ الاِْمامُ. حديث … امام باقر عليه السلام فرمود: هرگاه هفت نفر جمع شدند نماز جمعه واجب مى شود و اين نماز با كمتر از پنج نفر ـ كه يكى از آنها پيش نماز است ـ بر پا نمى شود.
عَنِ الصّادِقِ عليه السلام اَنَّهُ قالَ: اَيُّما مُسافِرٍ صَلَّى الْجُمُعَةَ رَغْبَةً فيها وَ حُبّا لَها اَعْطاهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اَجُرَمِأَةِ جُمُعَةٍ لِلْمُقيمُ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: هر مسافرى كه به خاطر رغبت و علاقه خودش در نماز جمعه حاضر شود، خداوند او را پاداش صد نماز جمعه غير مسافر عطا نمايد.
قالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام: ضَمِنْتُ لِسِتَّةَ عَلَى اللّه ِ الْجَنَّةَ، مِنْهُمْ رَجُلٌ خَرَجَ اِلَى الْجُمُعَةِ فَماتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ. حديث اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: در محضر خداوند براى شش گروه ضمانت بهشت نموده ام، يكى از آنان كسى است كه به قصد نماز جمعه از منزل خارج شده و در آن حال مرگ او فرا رسيده است.
قـالَ رَسـُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: يَجْلِسُ النّاسُ مِنَ اللّه ِ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى قَدْرِ رَواحِهِمْ اِلَى الْجُمُعاتِ الْأَوَّلُ وَ الثّانِىُ وَ اَلثّالِثُ. حديث پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: نزديكى مردم با خداوند در روزقيامت به مقدار رفتن آنها به نماز جمعه به ترتيب نفر اوّل و دوّم و سوّم است.
قالَ الصّادِقُ عليه السلام: ما مِنْ قَدَمٍ سَعَتْ اِلَى الْجُمُعَةِ اِلاّحَرَّمَ اللّهُ جَسَدَها عَلَى النّارِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ قدمى نيست كه در راه نماز جمعه برداشته شود مگر آنكه خدا بدن آن را بر آتش حرام مى سازد.
قـالَ رَسـُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: ثـَلاثٌ لَوْيَعْلَمِ النـّاسُ ما فيهِنَّ لَرَكـَضُوا الاِْبِلَ فىطَلـَبِهِنَّ: اَلْأَذانُ وَالصَّفُّ الاَْوَّلُ وَالْغـُدُوُّ اِلَى الْجُمُعَةِ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اگر مردم مى دانستند در اذان گفتن وصف اوّل جماعت ايستادن و صبحگاهان به نماز جمعه شتافتن چه سودهايى نهفته است، بر پشت كوهان شترها سوار شده به جستجوى آن مى پرداختند.
قـالَ رَسـُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: اِنَّ لَكُمْ فِى كُلِّ جُمُعَةٍ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ فَالْحَجَّةُ اَلْهَجيرَةُ لِلْجُمُعَةِ وَ الْعُمْرَةُ اِنْتِظارُ الْعَصْرِ بَعْدَ الْجُمُعَةِ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هر روز جمعه براى شما ثواب يك حج و يك عمره است، حج شما شتاب و مبادرت به نماز جمعه و عمره شما انتظار اقامه نماز عصر پس از نماز جمعه است.
عَنْ اَبيعَبْدِ اللّهِ عليه السلام قالَ: جآءَ اَعْرابِىٌّ اِلَى النَّبِىِّ صلي الله عليه و آله … فَقالَ يا رَسُولَ اَللّه ِ اِنّى تَهَيَّأْتُ اِلَى الْحَجِّ كَذا وَ كَذامَرَّةً فَما قُدِرَ لى فَقالَ: … عَلَيْكَ بِالْجُمُعَةِ فَاِنَّها حَجُّ الْمَساكينِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: باديه نشينى بحضور پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهرسيد و عرضه داشت: چندين بار آماده سفر حج شده ام امّا توفيق نيافتم، حضرت فرمود: نماز جمعه را درياب كه حجّ تهى دستان است.
انسانها همیشه شیفتهی آدمهای دیگر میشوند. شیفتهی مقام، جمال، کمال، قدرت و …و وقتی شیفته شدند خاضع میشوند و سپس به زیارتشان میروند و برای گوشهی چشمی از طرف آنان دست و پا میشکنند و اگر از دستشان دادند، آثارشان را در موزه میگذارند و هر بار که دلشان تنگ میشود به آنها نگاه میکنند و لذت را مرور مینمایند.
چرا همه عاشقیم
از خودمان بپرسیم که ما شیفتهی که هستیم؟! کدام هنرپیشه، کدام بازیکن، کدام پادشاه و کدام … دلمان برده است؟! راستی چرا همه عاشقیم؟ اگر به فطرت خود سرکی بکشیم جواب این سوال را مییابیم. بله؛ فطرت ما کمال طلب است از همان ابتدا دنبال بهترینها بودیم و زیبایی و کمال را ستایش میکردیم و در مقابلش فروتن بودیم. (١) اما فرق کمال حقیقی و مجازی در این است که حقیقی با تو میماند و افزایش مییابد و مجازی میرود و میگذاردت. مثل کف دریا ابتدا شیفته میشوی و سپس میبینی محو شد! حقیقت وحدت دارد و باطل پراکنده و مشوش است مثل بیداری و خواب. (٢)
وقتی به زیارت کمال حقیقی میرویم، احساس لذت میکنیم؛ زیرا خود و وجود حقیقی خود را در آینه میبینیم؛ با خود میگوییم وه که به چه میتوان رسید! انگار همان موقع قلمویی برمیداریم و جمالی را که دوست داریم برای خودمان میکشیم؛ درست همان جمالی که به زیارتش آمدهایم و فروتنانه مقابلش نشستهایم.
اگر ما مستعد عاشق شدنیم، چرا عاشق عشقِ بهترین معشوقهای جهان نشویم؟ اگر ما مستعد این باشیم که خواستههای دل انسان کامل؛ شگفتانگیزترین موجود خلقت را برآوریم و این نکنیم روزی احساس شرم نخواهیم کرد؟! چرا برای برآوردن خواستههای محبوبمان نمیدویم؟
لیلیِ لیلیها
اگر بگویم که همانانی که کمال و جمالشان دلت را برده و به زیارتشان میروی، خود نیز عاشقند؛ (٣) برایت جذاب نیست که بدانی محبوبِ محبوب تو کیست؟ پس با من بیا تا نشانت دهم شیفتگی چیست و شیفتهی که باید بود:
خداوند عزّوجلّ در شب معراج به پیامبر خود فرمود: یا محمدُ! أحبِبهُ فَإنّی أحِبُّهُ و اُحِبُّ مَن یُحِبُّهُ (٤): ای محمد! او را دوست بدار! به راستی که من او و تمام محبّان او را دوست دارم.
در این نوشته می خواهیم درباره شهیدان گمنامی سخن بگوییم که در شهادت مانند سایر شهدا هستند با این تفاوت که نام آنها را نمی دانیم. در اینجا می خواهیم به کمک قرآن درباره کشتگان راه حق سخن بگوییم که نام و نشان آنها برای ما در تاریخ به جای نمانده است.
قرآن و مسأله شهادت
قرآن کریم در آیات خود درباره کشتگان راه خدا و ارزش والای آنها سخن گفته است و شاید از جهت آنکه آنان در لحظه مرگ به دیدار معبود می روند و حقایق عالم را مشاهده می کنند به آنها نام شهید داده شده است. قرآن نام یا ویژگی برخی از کشتگان راه خدا را برده است، مثلا همسر فرعون، مومن آل فرعون، مومن سوره یاسین کسانی هستند که گرچه نام آنها را نبرده است، توضیحاتی درباره سرگذشت آنها بیان فرموده است. در عین حال قرآن درباره شهدای گمنام نیز سخن گفته است.
شهادت شهید مهمتر از نام شهید
از آنجا که قرآن کتاب هدایت است در می یابیم که ذکر نام همه این شهدا هرگز لازم نبوده است و “گمنام بودن” خودش صفتی ستودنی در کتاب الهی می باشد. حتی در مواردی که نام برخی از این شهداء برای ما معلوم است، قرآن از ذکر نامشان خودداری کرده است و این امر می تواند نشانگر این حکمت باشد که شهادت شهید مهمتر از نام شهید است.
به او گفتم: می دانستی، تنها راه نجات ما یکی است و هر راهی غیر آن، هلاکت را در پی دارد؟ (1)
گفت: چگونه ممکن است؟! مگر نه اینکه راه برای رسیدن به حق، به عدد خلایق است؟! (2) پس چگونه ممکن است راه رسیدن به خداوند، برای تمام انسان ها یکی باشد؟ ما با هم متفاوتیم و هر کداممان منحصر به فردیم؛ نه تنها اثر انگشتمان که خصوصیات ظاهری و باطنیمان نیز، با یکدیگر فرق دارد؛ آیا همین مسأله ثابت نمی کند که راه های متفاوتی برای نجات، وجود دارد؟
- راست می گویی تو شبیه کسی نیستی، حتی دوقلوها هم شبیه یکدیگر نیستند؛ پس مطمئناً این تفاوت، عمل متفاوت را می طلبد؛ ولی آیا هیچ گاه به این فکر کرده ای که چه قدر شبیه دیگرانی! نه تنها تو، بلکه تمام مردم دنیا، شبیه هم هستند و نه تنها همه ی مردم دنیا، که همه ی مردم، در همه ی اعصار شبیه هم بوده اند.
- از چه حرف می زنی؟
- از خصوصیات مشترک انسانی؛ از ضعف ها و استعدادهای مشترکمان؛ آیا به این مسأله معتقدی که اکثر انسان ها برای رسیدن به هدف، عجول هستند (3) و پس از آن که از خداوند چیزی را خواستند و به حاجت نرسیدند، بی تابی می کنند و ناامید می شوند؟! آیا این را در همه ی مردم دنیا ندیده ای که از بخشیدن نعمت هایی که به آن بخشیده شده، بخل می ورزند (4) و معمولاً خودشان را ترجیح می دهند؟! نه تنها مهربانی همدیگر را، بلکه نعمت های خدایشان را نیز فراموش می کنند! (5) آیا حس نمی کنی میل به زیبایی دوستی، جاودانگی، کمال و تلاش برای به دست آوردن آن ها، در تمام انسان ها مشترک است؟!
نگرش امام معصوم به عاشورا در زیارت ناحیه مقدسه
پاسخ این سوال به تفصیل در “زیارت ناحیه مقدسه” از زبان امام عصر علیه السلام آمده است. سند این زیارت محکم است و علما و بزرگان شیعه آن را به عنوان یک زیارت مأثور و حدیثی مشهور قلمداد کرده و آن را در کتب معتبر خویش ذکر کرده اند و معلوم است تا زیارتی از امام معصوم نبوده باشد فقیهانی بزرگ همچون شیخ مفید، سید مرتضی، ابن مشهدی و سید بن طاووس و علامه مجلسی آن را نقل نمی کردند.
این مقاله علاوه بر شناساندن گوشه ای از نوع نگاه امام مهدی علیه السلام به جریان عاشورا، می تواند پاسخ اجمالی باشد به کسانی که درکی از عظمت عزای امام حسین علیه السلام ندارند؛ بلکه قیام بر حق ایشان و شهید شدن در راه حق را به دعوای دو عرب با یکدیگر و یا شورشی علیه سلطان زمان خود می شناسند که ثمره اش به هلاکت انداختن عمدی خود و خانواده و یارانش بوده است. این تفکر گریه بر امام حسین علیه السلام را نیز بی فایده و کاری عبث می دانند و قائلند شخصی که قرنها پیش کشته شده عزاداری بر آن یک بدعت و کاری عبث است.
دلیل امام مهدی علیه السلام بر این سوز و گداز و تصویرگری لحظه به لحظه وی از روز عاشورا این بوده که امام حسین علیه السلام با تمام توان و بلکه بیشتر از آن، در راه اخذ رضای الهی و خدمت به خلق چنین به خاک و خون کشیده شده و به همین سبب است که او را معشوق انسانهای پاک ضمیر کرده است. جزئیات تکان دهنده صحنه عاشورا از زبان امام غائب
در زیارت “ناحیه مقدسه” می توان شاهد سلامهای متعدد حضرت مهدی علیه السلام به لحظه لحظه ی صحنه عاشورا بود: ” … سلام بر بدنهای برهنه شده، سلام بر بر خاک افتادگان در بیابانها، سلام به دور افتادگان از وطن ها، سلام بر دفن شدگان بدون کفن، سلام بر سرهای جدا شده از بدن، سلام بر کسی که عهد و پیمانش شکسته شد، پرده حرمتش دریده شد، خونش به ظلم ریخته شد، با خون زخمهایش شستشو داده شد، سلام بر کسی که شاهرگش بریده شد، سلام بر محاسن به خون خضاب شده، بر گونه خاک آلوده و….”
به خوبی روشن است این نوع نگاه که جریان عاشورا را با جزئیات کامل به تصویر می کشد حکایت از عظمت این مصیبت نزد فرد دارد و اندوهی که تا عمق جان او نفوذ کرده است. چنان که در فرازی از این زیارت ایشان خطاب به امام حسین علیه السلام می فرماید: “… اگر در کربلا می بودم در برابر تیزی شمشیرها از تو محافظت می کردم و با جان و تن و مال تو را علیه ستمکاران یاری می دادم و فرزندان را فدای تو می کردم.”
و در ادامه می فرماید: “تاخیر در زمان و مقدرات الهی موجب شد نتوانم با کسانی که با تو خصومت کردند بجنگم اما صبح و شام بر تو مویه می کنم و به جای اشک برای تو خون گریه می کنم از روی حسرت و تاسف و افسوس بر مصیبت هائی که بر تو وارد شد تا جائی که از فرط اندوه مصیبت، غم و غصه و شدت حزن جان سپارم… .”
در فراز پیش روی می توان دریافت که دلیل امام مهدی علیه السلام بر این سوز و گداز و تصویرگری لحظه به لحظه وی از روز عاشورا این بوده که امام حسین علیه السلام با تمام توان و بلکه بیشتر از آن، در راه اخذ رضای الهی و خدمت به خلق چنین به خاک و خون کشیده شده و به همین سبب است که او را معشوق انسانهای پاک ضمیر کرده است. امام مهدی علیه السلام می فرماید: “… شهادت می دهم که تو نماز برپا داشتی و زکات دادی، امر به معروف کردی، از منکر و عداوت نهی نمودی، اطاعت خدا کردی و نافرمانی ننمودی، به خدا و ریسمان او چنگ زدی تا وی را راضی نمودی، از وی در خوف و خشیت بوده نظاره گر او بودی و او را اجابت نمودی، …”
قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: ما كُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقينَ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله إلّا بِبُغْضِهِمْ عَلِيّا وَوُلْدَهُ عليهم السلام. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: ما در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله منافقين را جز به سبب دشمنى آنان با على و اولادش نمى شناختيم. در حديث پيامبر آمده است: «يا على! جز مؤمن تو را دوست نمى دارد و جز منافق كسى دشمن تو نمى شود». از اين رو حبّ و بغض نسبت به امام على عليه السلام و فرزندان پاك او يك معيار و شاخص براى شناخت افراد مؤمن و منافق بود. على عليه السلام و اولاد معصوم آن حضرت، تجسّم حق و ايمان بودند. كسانى كه با آنان دشمنى مى ورزيدند، بهره اى از اسلام نداشتند و اگر هم در ميان مؤمنان بودند، حركتى منافقانه داشتند و على رغم اسلام ظاهرى، در دلشان نفاق بود.
قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: أَلا وَإنَّ الدَّعِيَ ابْنَ الدَّعِىِّ قَدْ تَرَكَنى بَيْنَ السِّلَّة وَالذِّلَّةِ وَهَيْهاتَ لَهُ ذلِكَ مِنّي، هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: آگاه باشيد كه زنازاده فرزند زنازاده (ابن زياد) مرا بين شمشير آخته و ذلّت مخيّر كرده است. دور باد براى او تسليم شدن از سوى ما، زير بار ذلّت و خوارى رفتن از ما دور است. گر جز به كشتنم نشود دين حق بلند اى تيغ ها بياييد، بر فرق من فرود بر ما گمان بردگىِ زور برده اند اى مرگ! همّتى كه نخواهيم اين قيود ابن زياد كه والى كوفه و گماشته يزيد بود، وقتى سيدالشهدا عليه السلام به سرزمين كربلا رسيد، از آن حضرت خواست كه با يزيد بيعت كند، يا آماده جنگ باشد. امام، راه دوّم را برگزيد و تا آخرين قطره خون جنگيد، ولى زير بار ذلّت حكومت آن فرومايگان ظالم نرفت و اين درسى براى همه امت اسلام بود كه: «مرگ شرافتمندانه، بهتر از زندگى همراه با ذلّت است».
قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: مِثْلى لايُبايِعُ لِمِثْلِهِ وَلكِنْ نُصْبِحُ وَتُصْبِحُونَ وَنَنْتَظِرُ وَتَنْتَظِرُونَ أَيُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَيْعَةِ. حديث امام حسين عليه السلام در جواب درخواست بيعت با يزيد فرمود: شخصى مثل من هرگز با كسى مثل او (يزيد) بيعت نمى كند، لكن ما و شما فردا كنيم و ببينيم كه كدام يك از ما به خلافت و بيعت شايسته تر است. والى مدينه، پس از مرگ معاويه، در پى نامه اى كه از يزيد دريافت كرد، مى خواست به زور از امام حسين عليه السلام بيعت بگيرد. سيدالشهدا عليه السلام به عنوان حجت خدا و امام معصوم، خلافت و رهبرى جامعه را حق الهى خود مى دانست و زير بار آن بيعت نرفت و سخنش آن بود كه ديگران بايد با آن حضرت بيعت كنند و او را خليفه پيامبر بدانند، نه آنكه امام، با كسانى همچون يزيد كه غرق در فساد و ظلم و گناه بودند، بيعت كند!
قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: خَصْمُكَ الْقَوْمُ يا مُعاوِيَةُ، لكِنَّنا لَوْ قَتَلْنا شيعتَكَ ما كَفَّنّاهُمْ وَلاصَلَّيْنا عَلَيْهِمْ وَلاقَبَّرْناهُمْ. حديث امام حسـين عليه السلام در جواب معاويه كه گفت حُـجر و اصحابش را كشته و كفن و دفن كرديم مى فرمايد: اى معاويه، مردم دشمن تواند. ولى ما اگر پيروان تو را بكشيم، آنان را كفن نمى كنيم،بر آنان نماز نمى خوانيم و به خاك نمى سپاريم. حجر بن عدى و ياران اودر برابر ظلم هاى معاويه قيام كردند و به دست نيروهاى معاويه دستگير و به فرمان او شهيد شدند. اينكه امام مى فرمايد: ما اگر در نبردى با شما، كسانى را از شما بكشيم، نه بر آنان نماز مى خوانيم و نه آنان را دفن مى كنيم، اشاره به اين دارد كه ما شما را مسلمان نمى دانيم تا حرمتى داشته باشيد و كشته هاى شما چون در مبارزه با حق و جبهه خدايى كشته مى شوند، مثل مشركانند كه به خاك سپرده نمى شوند و نماز بر آنان خوانده نمى شود.
قالَ الدَّيلَمى: كانَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلىٍّ عليهماالسلام كَثيرا مّا يَتَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشّاعِرِ: يا أَهْلَ لَذّاتِ دُنْيا لابَقاءَ لَها إِنَّ اغْتِرارا بِظِلٍّ زائِلٍ حُمُقٌ حديث ديلمى گويد: امام حسين عليه السلام بسيار اوقات به اين قول شاعر تمثّل مى جست و آن را مى خواند كه: اى اهـل لذتـهاى ناپايدار دنيا، فريفته شدن به سايه ناپايدار، بى خردى است. اين حقيقت دنياست، كه مثل سايه اى گذران و ناپايدار است و دل بستن به آن، مايه غفلت از سراى جاودان آخرت است.
رَوَى الْمَجْلِسىُّ اَنَّهُ: كانَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ عليهماالسلام يَأْخُذانِ مِنْ مُعاوِيَةَ الاَْمْوالَ فَلايُنْفِقانِ مِنْ ذلِكَ عَلى أَنْفُسِهِما وَلاعَلى عِيالِهِما ما تَحْمِلُهُ الذُّبابَةُ بِفيها. حديث مجلسى روايت مى كند كه: امام حسن و امام حسين عليهماالسلام اموالى را كه از معاويه مى گرفتند حتى به اندازه آنچه مگس با دهانش مى گيرد براى خود و فرزندان خود خرج نمى كردند. آنچه از بيت المال و ثروتهايى عمومى در اختيار معاويه بود، در واقع متعلّق به امام حق و پيشواى الهى بود و او غاصب خلافت و اموال بود. از اين رو آن دو معصوم آنچه را از معاويه مى گرفتند، در جاى واقعى خود مصرف مى كردند و بى آنكه به مصرف شخصى خود و خانواده شان برسانند، بين مستمندان جامعه تقسيم مى كردند و اين نوعى استيفاى حقوق ضعيفان از ظالمان بود.
قَالَ شُعَيبُ بنُ عَبدِالرَّحمنِ الخُزاعى: وُجِدَ عَلى ظَهْرِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىٍّ عليهماالسلاميَوْمَ الطَّفِّ اَثَرٌ، فَسَأَلُوا زَيْنَ الْعابِدينَ عَنْ ذلِكَ. فَقالَ: هذا مِمّا كانَ يَنْقُلُ الْجِرابَ عَلى ظَهْرِهِ اِلى مَنازِلِ الأرامِلِ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ. حديث شعيب بن عبدالرحمن خزاعى گويد: در شانه هاى امام حسين عليه السلام روز عاشورا اثرى (سياهى) ديده شد. از امام زين العابدين عليه السلامپرسيدند، حضرت فرمود: اين اثر حمل مشك غذا به خانه هاى فقراء و يتيمان و محرومين است. پيشوايان دين، غمخوار ملّت و اهل انفاق و ايثار بودند و نسبت به وضع محرومان جامعه بى تفاوت نبودند. انفاق و صدقه پنهانى، از بهترين كارهاى ائمّه بود و كمك رسانى به فقرا را وسيله قرب به خداوند قرار مى دادند. خواسته پروردگار اين است كه متمكّنين و دولتمندان از نعمت هايى كه خداوند به آنان داده است، در راه نيازمندان كمك كنند و اين را يك آزمون الهى به شمار آورند.
قالَ أَبُوالحَسَن الثانى عليه السلام: كانَ نَقْشُ خاتَمِ الْحُسَيْنِ عليه السلام «إِنَّ اللّه َ بالِغُ أَمْرِهِ». حديث امام رضا عليه السلام مى فرمايد: نقش نگين امام عليه السلام اين جمله بود: «إِنَّ اللّه َ بالِغُ أَمْرِهِ». (خداوند، فرمان خود را به نتيجه و پايان مى رساند). اين نگاه توحيدى، عقيده به قدرت مطلق خداوند را در عالم هستى نشان مى دهد كه هر چه فرمان او باشد، همان مى شود.
عَن مُوسَى بنِ جَعفَرٍ عليهماالسلام… ثم أُتِىَ بِلَبَنٍ حامِضٍ قَدْ ثَرَدَ، فَقالَ: كُلُوا بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، فَإِنَّ هذا طَعامٌ كانَ يُعْجِبُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَليٍّ عليهماالسلام. حديث گروهى در سفر حج، در مدينه خدمت امام كاظم عليه السلامرسيدند… شير ترشى كه تليت شده بود آوردند، فرمود: با نام خداى مهربان بخـوريد كه اين غذايى است كه حضرت امام حسين بن على عليهماالسلام آن را دوست داشت.
قالَ الْحُسَيْنُ عليه السلام لِلحُرِّ بنِ يَزيد: لَيْسَ شَأْنى شَأْنَ مَنْ يَخافُ الْمَوْتَ، ما اَهْوَنَ الْمَوْتُ عَلى سَبيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَ إِحْياءِ الْحَقِّ… اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى؟ هَيْهاتَ طاشَ سَهْمُكَ وَ خابَ ظَنُّكَ، لَسْتُ اَخافُ الْمَوْتَ، إِنَّ نَفْسى لَأَكْبَرُ مِنْ ذلِك وَ هِمَّتى لَأَعْلى مِنْ أَنْ أَحْمِلَ الضَّيْمَ خَوْفاً مِنَ الْمَوْتِ وَ هَلْ تَقْدِرُون عَلى اَكْثَرَ مِنْ قَتْلى؟ حديث امام حسين عليه السلام به حرّ فرمود: من آن نيستم كه از مرگ بترسم، هر مرگى در راه رسيدن به عزّت و احياى حق چه آسان است!… آيا مرا از مرگ مى ترسانى؟ هيهات كه تيرت به خطا رفت و پندارت ناكام ماند، من از مرگ نمى هراسم، روحم برتر و همّتم والاتر از آن است كه از بيم مرگ زير بار ستم بروم، آيا شما به بيشتر از كشتن من توان داريد؟ مرگ اگر مرد است، گو نزد من آى تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ من از او عمرى بگيرم جاودان او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ
عَنِ الحُسَينِ عليه السلام أَنَّهُ كَرِهَ تَجَـرُّعَ اللَّـبَنِ وَكـانَ يَعُبُّـهُ عَبّـا، وَقـالَ: إِنَّما يَتَجـَّرَعُ أَهْلُ النّـارِ حديث امام حسين عليه السلام جرعه جرعه نوشيدن شير را دوست نداشت و يكباره مى نوشيد و مى فرمود: اهل دوزخ جرعه جرعه مى نوشند.
روى زينُ العابدين عليه السلام عَنِ الحُسَينِ عليه السلام: أَنَّهُ كانَ يَشْتَرِى الْكِساءَ الْخَزَّ بِخَمْسينَ دينارا وَإِذا صافَ تَصَدَّقَ بِهِ وَلايَرى بِذلِكَ بَأْسا. حديث امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: امام حسين عليه السلام جامه اى از پوست خز به پنجاه دينار مى خريد و زمانى كه تابستان مى شد آن را صدقه مى داد و اشكالى در آن نمى ديد. دلبستگى نداشتن به مظاهر دنيا نشانه زهد است. حريصان، از مال دنيا نه خود استفاده مى كنند، نه به ديگران چيزى مى دهند. امّا كريمان، هم خود بهره مى برند، هم خيرشان به ديگرى مى رسد. امام حسين عليه السلام لباس گرانبهايى را كه براى زمستان مى خريد و مى پوشيد، وقتى تابستان مى شد و نيازى به آن نبود، آن را به مسكين مى بخشيد و نگه نمى داشت، تا خيرى به ديگران رسانده باشد.
قالَ ابنُ شَهر آشُوب: قيلَ لَهُ [الْحُسَيْن عليه السلام] ما اَعْظَمَ خَوْفَكَ مِنْ رَبِّكَ! قالَ: لايَأْمَنُ يَوْمَ الْقِيامَةِ اِلاّ مَنْ خافَ اللّه َ فىالدُّنْيا. حديث ابن شهر آشوب گويد: به امام حسين عليه السلام گفته شد چقدر از خدايت مى ترسى! فرمود: در قيامت جز كسى كه در دنيا از خدا بترسد در امان نخواهد بود. وضع انسان در آخرت، تابع حالات و اعمال او در دنياست. اعمال نيك و بد انسان در آخرت به صورتِ بهشت و جهنّم تجسّم مى يابد. قيامت، روز حساب و كتاب است و حسابگر هم دقيق است. آنكه از قيامت و حسابرسى آن ترس داشته باشد، كارهاى خويش را صالح مى سازد و از گناه پرهيز مى كند و همين امر، سبب مى شود كه در آخرت، آسوده و خاطر جمع باشد. «آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است؟»
عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِىٍّ عليهماالسلام: إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام يَخْضِبُ بِالسَّوادِ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت حسين بن على عليهماالسلام به رنگ سياه خضاب مى كرد. خضاب، مايه شكوه و جوان ديده شدن شخص مى باشد. بخصوص وقتى پيروان حق، دشمن و بدخواه دارند، به رغم خواسته آن دشمنان بايد خود را آراسته و جوان نشان داد.
قَـالَ الحُسَينُ عليه السلام: لَوْ شَتَمَنى رَجُلٌ فى هذِهِ الاُذُنِ (و اَوْمى اِلَى اليُمْنى) وَاعْتَذَرَ لى فِى الاُْخْرى، لَقَبِلْتُ ذلِكَ مِنْهُ. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: اگر كسى در اين گوش من (اشاره كرد به گوش راست) ناسزا گويد و در گوش ديگرم عذرخواهى كند، پوزش او را از او قبول مى كنم. از نشانه هاى روح بلند، «عذرپذيرى» است. اين صفت، از صفات خداست. هر كه به درگاه خدا به خطاى خويش اعتراف كند و از او عذر و بخشايش بخواهد، خداوند هم عذرخواهى او را مى پذيرد و از گناهانش مى گذرد. صفت «غفّار»، «توّاب»، «عفوّ»، «غفور» همه اشاره به اين نكته دارد و خوب است مؤمنان هم نسبت به هم كينه به دل نگيرند و از خطا و بدى يكديگر درگذرند.
قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: وَ لَمْ اَكُنْ استَعْبِدُ رَجُلاً اَعْتَقَهُ اللّهُ مِنَ النّارِ. حديث حضرت روزى به دستشويى مى رفت كه لقمه اى نان در بيرون ديد. به غلامش سپرد، فرمود تا بعد از آمدن به ايشان بدهد. حضرت بعدا از او خواست و غلام گفت خوردم، حضرت فرمود: تو آزادى، زيرا جدّم فرمود: هر كس لقمه نانى را پيدا كند و پاك كرده بخورد هنوز نان به شكمش نرسيده خدا او را از آتش جهنم رها مى كند. و من هرگز كسى را كه خدا او را از آتش آزاد كرده است، عبد و غلام نمى كنم.
قالَ عَلِىُ بنُ الْحُسَينِ عليه السلام: أَتَيتُ مَروانَ فَقالَ لى: مااسْمُكَ؟ فَقُلت: عَلِىُّ بنُ الْحُسَينِ. فَقالَ: ما اسْمُ أَخيكَ؟ فَقُلتُ: عَلِىٌّ. قالَ: عَلِىٌّ وَ عَلِىٌّ ؟! … ـ قالَ عليه السلام: فَرَجَعتُ اِلى أبى فَأَخبَرتُهُ فَقالَ [الْحُسَينُ عليه السلام]: . . . لَوْ وُلِدَ لى مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لا أُسَمِّىَ اَحَدا مِنْهُمْ إِلاّ عَليّا. حديث امام سجاد عليه السلام فرمود: روزى كه معاويه مروان حكم را بر مدينه گماشت وبراى جوانان قريش حقوقى معين نمود، من رفتم، مروان اسم مرا پرسيد: گفتم: على. گفت: پس اسم برادرت؟. گفتم: على. گفت: على و على؟ (پدرت چه قصدى دارد كه نامى جز على بر فرزندانش نمى گذارد؟!.) امام سجاد عليه السلاممى فرمايد: به خانه برگشتم و سخن مروان را براى پدرم بازگو كردم، پدرم فرمود: اگر حتى صدفرزند برايم بود؛ دوستداشتم برهيچ يك نامى جز على ننهم. سياست آل اميّه، «على زدايى» بود. در مقابل، خط مشى اهل بيت عليهم السلام مطرح ساختن نام «على» و فضايل آن حضرت بود. نام امام سجاد، امام رضا و امام هادى نيز «على» بود. نامگذارى فرزندان به اين نام نيك و زيبا، هم دليل علاقه به آن حضرت است، هم مقابله با خط انحرافى دشمنان على عليه السلام است.
عَن جعيدالهَمْدانى مِمَّن خَرَجَ مَعَ الحُسَينِ عليه السلامبِكَربَلاء فَقالَ: قُلْتُ لِلْحُسَيْنِ عليه السلام: جُعِلْتُ فِداكْ بِاَىِّ شَىْ ءٍ تَحْكُمُونَ؟ قالَ عليه السلام: ياجُعَيْدُ نَحْكُمُ بِحُكْمِ آلِ داوُدَ فَإذا عَيَينا عَنْ شَىْ ءٍ تَلَقّانا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ. حديث جعيد همدانى از ياران امام حسين عليه السلام در كربلا مى گويد: به امام حسين عليه السلام گفتم: فدايت شوم، شما با چه چيزى حكم مى كنيد، فرمود: ما به حكم آل داود حكم مى كنيم و وقتى از چيزى عاجز مى شويم روح القدس به ما مى رساند.
قالَ راشِدُ بنُ اَبى رُوحِ الاَنصارى: كانَ الْحُسَيْنُ عليه السلام يَجيى ءُ إلى رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهوَهُوَ ساجِدٌ، فَيَتَخَطَّى الصُّفُوفَ حَتّى يَأْتِىَ النَّبِىَّ صلي الله عليه و آلهفَيَرْكَبُ ظَهْرَهُ، فَيَقُومُ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آلهوَقَدْ وَضَعَ يَدَهُ عَلى ظَهْرِ الْحُسَيْنِ عليه السلام وَ يَدَهُ الاُْخْرى عَلى رُكْبَتِهِ حَتّى يَفْرَغَ مِنْ صَلاتِهِ. حديث راشد بن ابى روح انصارى گويد: وقتى كه پيامبر صلي الله عليه و آله در حال سجود بود، حسين عليه السلاماز پشت صفها مى آمد و به پشت پيامبر سوار مى شد و حضرت موقع بلند شدن از مسجد يك دستش را به پشت امام حسين عليه السلام و دست ديگرش را بر زانوى خويش مى گذاشت تا از نمازش فارغ مى شد. علاقه و محبّت پيامبر خدا به حسين بن على عليهماالسلامبسيار بود و هرگز راضى نمى شدكمترين آسيب يا خطرى متوجّه آن فرزند گرامى كه ميوه دلش بود بشود. نمونه ياد شده، گوشه اى از عواطف آن حضرت را نسبت به ابا عبدالله عليه السلام نشان مى دهد.
كانَ دُعـاءُ الْحُسَـيْنِ بْنِ عَلىٍّ عليهماالسلام: اَللّهُمَّ ارْزُقْنىِ الرَّغْـبَةَ فِى الاْخِرَةِ، حَتّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذلِكَ فى قَلْبى بِالزَّهادَةِ مِنّى فىدُنْياىَ، اَللّهُمَّ ارْزُقْنى بَصَرا فىأمْرِ الاْخِرَةِ حَتّى أَطْلُبَ الْحَسَناتِ شَوْقا، وَاَفِرَّ مِنَ السَّيِّئاتِ خَوْفا يارَبِّ. حديث از دعاهاى امام حسين عليه السلام اين بود كه: خدايا! شوق به آخرت عطايم كن تا از بى رغبتيم به دنيا صدق آن را بشناسم. خدايا! چشم بصيرت در امر آخرت روزيم فرما تا با شوق دنبال خوبيها رفته و از گناهان گريزان شوم.
كـانَ عليه السلام يُمْسِكُ الرُّكْنَ الاَْسْـوَدَ وَيُناجِى اللّهَ وَيَدْعُـو قـائـلاً: إِلهى أَنْعَمْتَنى فَلَمْ تَجِدْنى شاكِرا، وَأَبْلَيْتَنى فَلَمْ تَجِدْنى صابِرا، فَلا أَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَةَ بِتَرْكِ الشُّكْرِ، وَلاأَدَمْتَ الشِّدَّةَ بِتَرْكِ الصَّبْرِ. إِلهى ما يَكُونُ مِنَ الْكَريمِ إِلَّا الْكَرمُ. حديث امام حسين عليه السلام حجرالاءسود كعبه را مى گرفت و با خدا اينگونه نيايش مى كرد: خدايا نعمتم دادى و سپاسگزارم نيافتى و مبتلايم كردى و شكيبايم نيافتى، اى خداى مهربان! نه با ناسپاسى من نعمتت را گرفتى و نه با بى صبرى من بلاى خود را پيوسته فرستادى، پروردگارا! از كريم جز بزرگوارى سر نزند. خداوند، در خدايى خود، كريم و غفّار و مهربان است، ولى ما در بندگى خود قصور و كوتاهى داريم و آنگونه كه شايسته است، شكر و صبر نداريم. او وفا مى كند و ما جفا. او نعمت مى دهد و ما ناسپاسى. او مبتلا مى سازد و ما بى صبرى مى كنيم.
قالَ الْصَدُوقُ: إنَّهُ[الْحُسَين عليه السلام]كانَ إذا اسْتَسْقى قالَ: أَللّهُمَّ اسْقِنا سَقْيا واسِعَةً وادِعَةً، عامَّةً، نافِعَةً، غَيْرَ ضارَّةٍ، تَعُمُّ بِها حاضِرَنا وَبادينا، وَتَزيدُ بِها في رِزْقِنا وَشُكْرِنا… حديث صدوق (ره) گويد: امام حسين عليه السلام هنگام طلب باران اين دعا را مى خواند: خدايا! براى ما بارانى وسيع و عمومى و نافع و بى ضرر بباران كه شامل همه مردم شهرنشين و باديه نشين شود و بوسيله آن روزى و سپاسگزارى ما را زياد كن.
إنَّـهُ[الْحُسَين عليه السلام] كانَ يَقُـولُ في قُـنُوتِ الْوَتْرِ: أَللّهُمَّ إِنَّكَ تَرى وَلاتُرى وَأَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلى وَإِنَّ إلَيْكَ الرُّجْعى وَإنَّ لَكَ الاْخِرَةُ وَالْأُولى، أَلّلهُمَّ إنّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ أنْ نَذِلَّ وَنَخْزى. حديث امام حسين عليه السلام در قنوت نماز وتر چنين مى گفت: خدايا! تو مى بينى و ديده نمى شوى و در بلندترين جايگاه ديده بانى هستى، بازگشت همه به سوى تو و آغاز و انجام براى توست، به تو پناه مى بريم از اينكه ذليل و خوار شويم.
قـالَ اَنَـس: كُنْتُ عِنْدَ الْحُسَيْنِ عليه السلام فَدَخَلَتْ عَلَيْهِ جارِيَةٌ فَحَيَّتْهُ بِطاقَةِ رَيْحانٍ، فَقالَ لَها: أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللّه ِ. فَقُلْتُ: جارِيَةٌ تُحَيّيكَ بِطاقَةِ رَيْحانٍ لاخَطَرَ لَها فَتُعْتِقُها؟ قالَ: كَذا أَدَّبَنَا اللّهُ، قالَ اللّهُ تَعالى: «وَإذا حُيّيتُمْ بَتَحِيـَّة ٍ فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها اَوْ رُدُّوهاحديث وَكانَ أَحْسَنُ مِنْها عِتْقـَها» . حديث انس گويد: نزد امام حسين عليه السلام بودم كه كنيزى با دسته گلى وارد شده و سلام كرد، حضرت فرمود تو در راه خدا آزادى، عرض كردم: او دسته گلى بى مقدار هديه آورد و تو او را آزاد مى كنى؟ فرمود: خدا اينگونه ما را ادب كرده است، خدا مى فرمايد: زمانى كه به شما هديه اى دادند (يا سلام دادند) بهتر از آن هديه كنيد يا مثل آن، و بهتر از آن، آزاديش بود. به همين سبب مستحب است اگر كسى به شما چنين سلام داد: «السلام عليكم»، در جواب بگوييد: «السلام عليكم و رحمة الله».
نُقِـلَ عَن الْحُسَيْنِ عليه السلام أَنَّـهُ كانَ يَتَصَـدَّقُ بِالسُّكَّرِ، فَـقيلَ لَهُ فى ذلِكَ، فَقالَ: إنّي أُحِبُّهُ وَقَدْ قالَ اللّهُ تَعالى: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»حديث حديث نقل شده كه امام حسين عليه السلام شِكَر صدقه مى داد، از علت آن پرسيدند، فرمود: چون مـن آن را دوست دارم و خدا مى فرمايد: به نيكى نمى رسيد مگر اينكه از آنچه دوست مى داريد انفاق كنيد.
قـالَ الحُسَينُ عليه السلام: أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِ جَدّى صلي الله عليه و آلهوَأَبىعَلىِ بن أَبىطالِبٍ عليه السلام. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كرده و به سيره و روش جدّم (رسول اللّه) صلي الله عليه و آله و پـدرم على بن ابى طالب عليه السلام عمل كنم. اين سخن را اباعبدالله عليه السلام درباره قيام خونين خويش فرمود و فلسفه نهضت عاشورا را بيان كرد كه هدف از آن امر به معروف و نهى از منكر، حركت در مسير نورانى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و عمل به شيوه امام على عليه السلام است. قيام كربلا يك نهضت اصلاحى و مبارزه با مفاسد و ظلم بود. اين سخن، پاسخى است به كسانى كه حركت آن حضرت را شورشى بر ضدّ خليفه و ايجاد آشوب و بلوا معرفى مى كردند.
عَن اَبى جَعفَرٍ عليه السلام: كانَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ عليهماالسلام يُعْـتِقانِ عَـنْ عَـلىٍّ عليه السلام . حديث امام باقر عليه السلام فرمود: امام حسن و امام حسين عليهماالسلام از جانب حضرت على عليه السلام بنده آزاد مى كردند. آزاد كردن بنده به نيابت از امام على عليه السلام نيز، كارى خداپسندانه بود كه بدين وسيله هم بردگان آزاد مى شدند، هم ياد نيك از گذشتگان بود.
عَنِ الحَسَنِ وَ الحُسَينِ عليهماالسلام: إِنَّهُما كانا يُؤَدِّيانِ زَكاةَ الْفِطْرَةِ عَنْ عَـلىٍّ عليه السلام حَتّى مـاتا . حديث امام حسن و حسين عليهماالسلام تا زنده بودند، از طرف حـضرت على عليه السلام زكات فطره پرداخت مى كردند. زكات فطره كه كمك به فقراى جامعه است، ثواب بسيار دارد و كارى خداپسندانه است. گرچه پرداخت زكات فطره (روز عيد فطر) بر كسى كه از دنيا رفته واجب نيست، ولى كار اين دو امام معصوم، نوعى صدقه بود كه هم يادى از پدر بزرگوارشان مى شد، هم ثواب آن به روح امام على عليه السلام مى رسيد، هم آموزشى براى ماست كه با كارهاى نيك و انفاق هاو صدقات خويش، ياد درگذشتگان را گرامى بداريم.
قالَ سَيِّدُ بنُ طاوُوس: دُعاءٌ لِلحُسَينِ بنِ عَلِىٍّ عليهماالسلام اِذا اَصبَحَ وَ اَمسى: بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، بِسْمِ اللّه ِ وَبِاللّه ِ وَ مِنَ اللّه ِ وَ اِلَى اللّه ِ وَ فى سَبيلِ اللّه ِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّه ِ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّه ِ وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْلَمْتُ نَفْسى اِلَيْكَ وَ وَجَّهْتُ وَجْهى اِلَيْكَ وَ فَوَّضْتُ اَمْرى اِلَيْكَ. اِيّاكَ اَسْأَلُ الْعافِيَةَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ فىِ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ. حديث سيد بن طاووس گويد: دعاى امام حسين عليه السلام در صبح و عصر چنين بود: بنام خداوند بخشنده مهربان، به نام خدا و براى خدا، و از خدا و به سوى خدا، و در راه خدا و بر آيين رسول خداست (سيرمن) و بر خدا توكل كردم و هيچ قدرت و توانى جز بوسيله حق تعالى نيست. بار الها من خود را به تو مى سپارم، و روى خود را به سوى تو مى دارم و كارم را به تو وامى گذارم و رستگارى از هر بدى دنيا و آخرت را تنها از تو مى طلبم. مضمون توحيدى اين دعا، توجه كامل در همه امور به پروردگار متعال است.
قالَ ابن عَباس: كانَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلىٍّ عليهماالسلام يَمْشى اِلَى الْحَجِّ وَدابَّـتُـهُ تُـقادُ وَراءَهُ . حديث ابن عباس گويد: امام حسين عليه السلام در حالى كه مركب سواريش را از پشت سرش مى آوردند، پياده به حجّ مى رفت. درباره امام مجتبى عليه السلام هم پياده روى به سوى خانه خدا نقل شده است. اينكه امام با پاى پياده اين مسير طولانى را طى مى كرد، با آنكه مركب و امكانات هم بود، به سبب شوق به زيارت بيت الله و ابراز اشتياق به صاحب خانه بود.
عن رسول اللّه صلي الله عليه و آله و عن على والحسن والحسين و… عليهم السلام: أَنَّهُمْ كانُوا يَجْهَرُونَ بِبِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، فيـما يُجْهَرُ فيهِ بِالْقَـراءَةِ مِنَ الصَّلَواتِ فى اَوَّلِ فاتِحَةِ الْكِتابِ، وَاَوَّلِ السُورَةِ فى كُلِّ رَكْعَةٍ . حديث از حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و امام على و حسن و حسين و… عليهم السلامنقل شده كه: «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» اوّل حمد و سوره را در جايى كه قرائت نماز بلند خوانده مى شود، بلند مى گفتند. جهر و بلند گفتن «بسم الله…» در نماز و مواقع ديگر از مستحبّات است.
قالَ الكَفعَمى: دُعاءُ الحُسَينِ عليه السلام بَعدَ الفَريضَةِ: اَللّهُمَّ اِنّى اَسأَلُكَ بِكَلِماتِكَ وَ مَعاقِدَ عَرشِكَ وَ سُكّانِ سَماواتِكَ وَ اَرضِكَ وَ اَنبيائِكَ وَ رُسُلِكَ أَنْ تَستَجيبَ لى، فَقَدْ رَهَقَنى مِنْ أَمرى عُسراً فَأَسألُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَ لى مِن عُسرى يُسراً. حديث كفعمى گويد: دعاى امام حسين عليه السلام بعد از نمازهاى واجب اينگونه بود: خدايا از تو مى خواهم: به حرمت كلماتت و بندهاى عرشت و ساكنان آسمانها و زمينت و پيامبران و رسولانت، مرا اجابت كنى كه كارم به سختى رسيده است، پس از تو مى خواهم بر پيامبر و آلش درود فرستى و سختى در امور مرا به آسانى تبديل گردانى. دعا و نيايش پس از نمازهاى واجب (كه به آن تعقيبات نماز گفته مى شود) مستحب است. مضمون اين دعاى امام حسين عليه السلام روى آوردن به خداى متعال در گشايش و حلّ مشكلات زندگى است، چرا كه خداوند، سرچشمه رحمت و قدرت است و بنده بايد حاجت خود را از معبودش طلب كند.
قالَ عَلِىُ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام لَمّا قيلَ لَهُ ما اَقَلَّ وُلدَ اَبيكَ: اَلعَجَبُ كَيْفَ وُلِدْتُ، كانَ يُصَلّى فِى الْيَـوْمِ وَاللَّـيْلَةِ اَلْفَ رَكْعَـةٍ . حديث امام زين العابدين عليه السلام (در جواب كسى كه گفت: چه قدر اولاد پدر شما كم است) فرمود: تعجب مى كنم چگونه به دنيا آمدم، در حالى كه پدرم (امام حسـين عليه السلام) هر روز و شب هزار ركعت نماز مى خواند. انس به پروردگار و خواندن نمازهاى نافله فراوان، از خصوصيّات پيشوايان حقّ است. هزار ركعت نماز در شبانه روز، از امامان ديگر، از جمله حضرت على عليه السلام هم نقل شده است.
قـالَ ابن الاثير: كانَ الْحُسَينُ عليه السلام فاضِلاً، كَثيرَ الصَّوْمِ، وَ الصَّلاةِ، وَ الْحَجِّ، وَ الْصَّدَقَةِ، وَ اَفْعالِ الْخَيْرِ جَميعُها. حديث ابن اثير گويد: امام حسين عليه السلام شخصى با فضيلت بود كه عبادت روزه، نماز، حج و صدقه دادن و تمامى كارهاى خوب را زياد انجام مى داد. آنچه در اين حديث، از سيره امام حسين عليه السلام آمده، معيار خدادوستى و بندگى خالص و محبّت نسبت به بندگان خداست. روزه بسيار، بنده را به اخلاص مى رساند. نماز، برترين رابطه بنده با پروردگار است. صدقه، ذخيره اى براى روز قيامت است و كار خير، نشانه توفيق الهى است كه شامل حال بنده اى مى شود. چنين اعمالى انسان را نزد خدا و خلق خدا محبوب مى سازد و در دنيا و آخرت او را سربلند مى كند.
عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَن اَبيهِ عليهم السلام: إنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام كانَ يَزُورُ قَبْرَ الْحَسَنِ بْنِ عَلىٍّ عليهماالسلام كُلَّ عَشِيَّةِ جُمُعَةٍ . حديث امام صـادق عليه السلام به نقل از امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت حسين بن على عليهماالسلام هر شب جمعه به زيارت قبر حضرت حسن بن على عليهماالسلاممى رفت. زيارت قبور مؤمنان، از مستحبّات است. اگر اين زيارت نسبت به قبر يك امام معصوم باشد ثواب بيشترى دارد. زيارت هر هفته امام حسين عليه السلام از قبر برادر شهيدش در بقيع درسى براى ماست تا مزار شهدا و اموات را از ياد نبريم.
إنَّ الْحُسَيْنَ عليه السلام إذا زارَتْهُ زَيْنَبُ عليهاالسلام يَقُومُ إجْلالاً لَها وَكانَ يُجْلِسُها في مَكانِهِ . حديث وقتى حضرت زينب عليهاالسلام، امام حسين عليه السلام را زيارت مى كرد، امام به احترام او بر مى خاست و در جاى خـودش مى نشاند. زينب كبرى عليهاالسلام را عقيله بنى هاشم مى گفتند و از نظر فهم و ايمان و فضايل اخلاقى بسيار والا بود. از اين رو سيدالشهدا عليه السلام چنين رفتار احترام آميزى با او داشت.
عَنِ البـاقِر عليه السلام: ما تَكَلَّمَ الْحُسَيْنُ عليه السلام بَيْنَ يَدَىِ الْحَسَنِ عليه السلامإِعْظاما لَهُ، وَلاتَكَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ بَيْنَ يَدَىِ الْحُسَيْنِ عليه السلام إِعْـظاما لَهُ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: امام حسين عليه السلام در نزد امام حسن عليه السلامبخاطر احترام او و محمد حنفيه نيز در پيش امام حسين عليه السلامبخاطر احترامش حرف نمى زد. اين ادب و احترام را امام حسين عليه السلام نسبت به برادر بزرگترش امام مجتبى عليه السلام رعايت مى كرد و محمد حنفيّه كه فرزند ديگر امام على عليه السلام و از حسين بن على عليه السلام كوچكتر بود، نسبت به او مراعات مى كرد. رسول خدا صلي الله عليه و آله هم وقتى در جايى حضور داشتند، امام على عليه السلام ساكت بود و به احترام پيامبر خدا حرف نمى زد، مگر آنكه پيامبر خدا چيزى سؤال كند. رعايت اينگونه آداب، نشانه شخصيت انسان و معرفت او نسبت به بزرگان است.
عَن اَبى عَبدِاللّهِ عليه السلام قـالَ: مامَشَى الْحُسَيْنُ عليه السلام بَيْنَ يَدَىِ الْحَسَنِ عليه السلامقَطُّ وَلابَدَرَهُ بِمَنْطِقٍ إِذا اجْتَمَعا تَعْظيما لَهُ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: امام حسين عليه السلام به خاطر رعايت احترام، هيچ وقت جلوى امام حسن عليه السلام راه نرفت و زمانى كه با هم بودند ابتدا به صحبت نكرد. از جلوه هاى احترام گزاردن به كسى آن است كه جلوتر از او راه نرويم و پيش از او شروع به حرف زدن نكنيم. رعايت اين نكته نسبت به پدر و مادر، معلّم و مرّبى، برادر بزرگ تر، افراد سالخورده و بزرگ لازم است. امام حسين عليه السلام نسبت به برادرش امام حسن عليه السلام اين ادب را مراعات مى كرد، با اينكه هر دو امام و حجّت الهى و معصوم بودند و سرور جوانان بهشتى به شمار مى رفتند.
عَـن عَـلِيٍ عليه السلام أَنَّهُ قـالَ: كانَ الْحَسَنُ فِيحَياةِ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَدْعُوني أَبَاالْحُسَيْنِ وَكانَ الْحُسَيْنُ يَدْعُوني أَبَا الْحَسَنِ، وَيَدْعُوانِ رَسُولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله أَباهُما، فَلَمّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله دَعَواني بِأبيهِما. حديث على عليه السلام مى فرمود: در طول زندگانى پيامبر صلي الله عليه و آله، حسن مرا ابوالحسين مى خواند و حسين مرا ابوالحسن. و هردو، پيامبر صلي الله عليه و آلهرا پدر مى خواندند، وقتى پيامبر صلي الله عليه و آلهرحلت فرمود، آنان مرا پدر خواندند. وقتى كسى را با كُنيه صدا كنند نه با اسم خاصّ خودش، نشانه احترام نهادن به اوست. امام على عليه السلامهم پدر حسن بود، هم پدر حسين. از اين جهت به آن حضرت «ابوالحَسَنين» هم گفته شده است. تا وقتى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله زنده بود، اين دو عزيز به آن حضرت «پدر» خطاب مى كردند. امّا صدا كردن امام على عليه السلام به اباالحسن يا اباالحسين پس از رحلت پيامبر اتفاق افتاد. اين شيوه، نوعى فرهنگ سازى هم بود، تا مردم امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را كه فرزند دختر پيامبر بودند، فرزند پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهبشناسند.
قَـالَ الْحُسَينُ عليه السلام: لاََ?ْ اُقْتَلَ وَاللّهِ بِمَكانِ كَذا أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْ أَنْ أُسْتُحِلَّ بِمَكَّةَ. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: به خدا سوگند اگر در چنين مكانى (خارج از مكه) كشته شوم، بهتر از آن است كه با كشتن من حرمت مكه شكسته شود. حفظ احترام اماكن مقدّسه واجب است. مكّه و حرم امن الهى از مقدّس ترين جاهاست و احكام خاصّى دارد. امام حسين عليه السلام وقتى آگاه شد كسانى به دستور يزيد قصد دارند آن حضرت را در مكّه به قتل برسانند، روز هشتم ذى حجّه (روز ترويه) از مكّه خارج شد و به سوى عراق حركت كرد. اين سخن را امام در پاسخ كسانى بيان فرمود كه مى پرسيدند چرا در چنين روزهايى كه مردم از هر جايى به مكّه مى آيند، او مكّه را ترك مى كند؟
باوجود آنکه یک هزار سال از مصیبت امام حسین (ع) و یاران وفادارش، می گذرد اما هنوز شیعیان و مسلمانان جهان عزادار این واقعه هستند که جوانمردانه برای دفاع از دین و اسلام جان دادند، هر چه می گذرد فرهنگ عاشورا گسترده تر می شود و آیین های عزاداری در ایران و جهان باشکوه و عظمت بیشتری برگزار می شود.در طول تاریخ نیز سنت ها و مراسمات خاصی در ایران برگزار می شده است که نسل به نسل و سینه به سینه نقل و به امروزه نیز در جریان است.
به کوشش رحیمه زرگر- بخش گردشگری تبیان
طشت گردانی
ازجمله این سنت ها، نخل گردانی، طبق کشی، طشت گذاری، دسته های شاخسی واخسی، گِل مالی، رقص دجله، چهل منبر و… تنها قسمت کوچکی از مراسم های عزاداری است که مردم شهرهای مختلف ایران در این روزها و شب های عزای سید و سالار شهیدان انجام می دهند.با نگاهی به تاریخ ایران درمی یابیم که آیین هایی چون نخل گردانی و حمل تابوت های تمثیلی شهدای کربلا در شهر، در زمان آل بویه مرسوم بوده و در زمان قاجار نیز ساختن تکیه دولت توسط ناصرالدین شاه موجب رونق گرفتن تعزیه شد.
«طشت گذاری» یا «طشت گردانی» منسوب به اردبیل، به طور خاص و مردم آذربایجان به طور عام است. در این آیین، طشت، نماد مشک سقای کربلا، نماد آب رود فراتی است که به روی حسین(ع) و یارانش بسته شد.
این آیین های عزاداری به فراخور فرهنگ و شیوه های مرسوم هر منطقه و استانی متفاوت است و از دیرباز همواره در قالب هیات های مذهبی و راه اندازی دستجات و تکایا برگزار شده است.
در این قسمت سعی شده گوشه ای از آیین های عزاداری شهرهای مختلف ایران در سوگ سالار و سرور شهیدان بازگو شود و در مقالات آینده به موارد دیگر خواهیم پرداخت.
اردبیل
استاد شهریار در این باره شعری دارد که :
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
مراسم طشت گذاری مراسمی است سنتی که در عزاداری ایام عاشورا و عمدتا در شهرستان اردبیل برگزار می شود و طشت های آب را که رمزی از «فرات» است در مساجد و حسینیه ها می آورند. این سنت به تاسی از اقدام سالار شهیدان و یادآور رفتار جوانمردانه امام حسین(ع) در مقابل سپاه حر است که به روایتی، در روز 27 ذیحجه ، آب مشک ها را در طشت ها ریخته و تمام لشکر حر و اسبان آنها را سیراب نمودند.این مراسم از 3 روزمانده به محرم در مسجد جامع، مسجد اعظم و سپس در مساجد دیگر اجرا می شود. طشت های آب را بالای سرها می گیرند و مسجد را دور می زنند. مردم آب طشت ها را در شیشه هایی برای شفا و تبرک برمی دارند.
فلسفه طشت گذاری چیست؟
طشت گذاری یک مراسم سنتی ، مذهبی اردبیلی و جزء سنتهای عزاداری ایران است . فلسفه آنهم این است که وقتی سیدالشهدا از مکه به سمت کوفه حرکت کردند در یکی از محلهای توقف نزدیک به کوفه فرمودند که این چشمه آب بردارید . اطافیان حضرت با وجود اعتقاد به این که امام معصوم از وقایع آگاه است ، از حضرت پرسیدند : چرا از این چشمه آب برداریم ؟ چشمه پر آب تری در منزل بعدی وجود دارد . اطرافیانی که عارف تر و عالم تر بودند گفتند به فرموده امام معصوم نمی توان شبهه وارد کرد ، همه ظرفها و طشتها را پر از آب کنید . وقتی کاروان به منزل بعدی رسید دیدند که آن چشمه کاملا خشک شده است . هنگامی که کاروان به صحرای کربلا وارد شد و با لشگر حر بن ریاحی که به قصد دستگیر کردن امام به کربلا آمده بود رو به رو شد ، دیدند که سپاهیان حر از تشنگی در معرض مرگ قرار دارند ، امام به حر پیغام داد که من برای تو و سپاهیانت آب آورده ام . آب ها را به تشت می ریختند و سپاه حر از آن می نوشیدند .استاد شهریار در این باره شعری دارد که :
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
در آستانه فرارسیدن محرم الحرام و ایام عزاداری شهادت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام و یاران باوفای ایشان، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بیست جملهی برگزیده از رهبر انقلاب درباره عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام را منتشر کرد:
1) در زندگی حسینبنعلی علیهالسّلام، یک نقطهی برجسته، مثل قلهای که همهی دامنهها را تحتالشعاع خود قرار میدهد، وجود دارد و آن عاشورا است. 1371/11/06
2) تحقیقاً یکی از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان، این است که جامعه شیعه، برخوردار از خاطره عاشوراست. 1373/03/17
3) یکی از بزرگترین نعمتها، نعمت خاطره و یاد حسینبنعلی علیهالسّلام، یعنی نعمت مجالس عزا، نعمت محرّم ونعمت عاشورا برای جامعه شیعیِ ماست. 1373/03/17
4) قدر مجالس عزاداری را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاً و قلباً این مجالس را وسیلهای برای ایجاد ارتباط و اتّصالِ هرچه محکمتر میان خودشان و حسینبنعلی علیهالسّلام، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند. 1373/03/17
5) در ماه محرم، معارف حسینی و معارف علوی را که همان معارف قرآنی و اسلامی اصیل و صحیح است برای مردم بیان کنید. 1372/03/26
6) اگر برای ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمی» را باز کنیدو از رو بخوانید، برای مستمع گریهآور است و همان عواطفِ جوشان را بهوجود میآورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلسآرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعیاش دور بماند؟! 1373/03/17
7) وقتی شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعری را نمیخوانیم؛ هرجور خواندنی را انتخاب نمیکنیم؛ جوری میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب. 1386/04/14
8) برخی کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک میکند. یکی از آن کارها، همین عزاداریهای سنّتی است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین میشود. اینکه امام فرمودند «عزاداری سنّتی بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سروسینه زدن و مواکب عزا و دستههای عزاداری به راه انداختن، از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش میکند و بسیار خوب است. 1373/03/17
9) من حقیقتاً هر چه فکر کردم، دیدم نمیتوانم این مطلب - قمهزدن - را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از اوناراضیام. 1373/03/17
10) لازم است از همه برادران و خواهرانی که در سراسر کشور، در ایّام عزاداری، با اقامه عزا و به راه انداختن مراسم عزاداری، بخصوص با اقامه نماز جماعت در ظهر عاشورا و با عرض ارادت به خاندان پیامبر، این روزها را بزرگ داشتند سپاسگزاری کنم. 1377/02/18
11) هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعهی اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زندهی به عاشورا و به حسینبنعلی (علیهالسّلام) است. 1391/09/01
12) اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آنجا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر میافتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسینبنعلیها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. 1375/03/20
13) اگر فداکاری بزرگ حسینبنعلی علیهالسلام نمیبود که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلی متوجه و بیدار کرد در همان قرن اول یا نیمهی قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلی برچیده میشد. 1372/03/26
14) کار امام حسین علیهالصّلاه والسّلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَّه صلیاللَّهعلیهوآلهوسلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است. قضیه این است. همان طور که پیغمبر در آن جا، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود. 1375/09/24
15) عبرت آن است که انسان نگاه کند و ببیند چطور شد حسینبنعلی علیهالسّلام - همان کودکی که جلوِ چشم مردم، آن همه موردِ تجلیلِ پیغمبر بود و پیغمبر دربارهی او فرموده بود: «سیّد شباب اهل الجنه»؛ سرور جوانان بهشت - بعد از گذشت نیم قرن از زمان پیغمبر، با آن وضعِ فجیع کشته شد؟! 1373/10/15
16) امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منی و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان- حضرت بیانات عجیبی دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است- بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصهی کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. 1388/05/05
17) عاشورا پیامها و درسهایی دارد. عاشورا درس میدهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد. درس میدهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس میدهد که در میدان نبرد حق و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیت، با هم در یک صف قرار میگیرند. 1371/04/22
18) درس عاشورا، درس فداکاری و دینداری و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است. یکی از درسهای عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیری است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابیعبداللَّه الحسین علیهالسّلام انجام دادید. خود این، یکی از درسهای عاشورا بود. 1377/02/18
19) امام بزرگوار ما، محرّم را به عنوان ماهی که در آن، خون بر شمشیر پیروز میشود، مطرح نمود و به برکت محرّم، با همین تحلیل و منطق، خون را بر شمشیر پیروز کرد. این، یک نمونه از جلوههای نعمت ماه محرّم و مجالس ذکر و یاد امام حسین علیهالسّلام است که شما دیدید. 1373/03/17
20)درس حسینبنعلی علیهالصّلاةوالسّلام به امّت اسلامی این است که برای حقّ، برای عدل، برای اقامهی عدل، برای مقابلهی با ظلم، باید همیشه آماده بود و باید موجودی خود را به میدان آورد؛ در آن سطح و در آن مقیاس، کار من و شما نیست؛ امّا در سطوحی که با وضعیّت ما، با خُلقیّات ما، با عادات ما متناسب باشد چرا؛ باید یاد بگیریم. 1392/03/22
* پروردگارا! تو را به حسین و زینب علیهماالسّلام قسم میدهیم که ما را جزو دوستان و یاران و دنبالهروان آنان قرار بده.
* پروردگارا! حیات و زندگی ما را زندگی حسینی و مرگ ما را مرگ حسینی قرار بده.
* پروردگارا! امام بزرگوار ما را که به این راه هدایتمان کرد، با شهدای کربلا محشور کن. شهدای عزیز ما را با شهدای کربلا محشور کن. 1374/03/19
شاید این سوال به ذهن بسیاری خطور کرده باشد که؛ چرا منتظر ظهور باشیم درحالی که امید نداریم عمر ما به دیدن حکومت جهانی و عدالت گستر منجی موعود کفاف دهد؟ قرنهاست که مسلمین به امید ظهورش به دنیا آمدند و از دنیا رفته اند، اگر امام زمان علیه السلام در دوران حیات ما نیز ظهور نکنند؛ دیگر چرا باید همواره منتظر باشیم؟
با توجه به اینکه همه مسلمانان جهان به ظهور حضرت مهدی علیه السلام معتقدند و ظهور ایشان را انتظار می کشند؛ عدم پاسخ به چنین سوالاتی، ممکن است در ایمان و امید منتظران خللی وارد سازد و از آنجا که انتظار در نگاه شیعه به جهت اعتقاد به زنده و ناظر بودن امام زمان علیه السلام از جایگاه والایی برخوردار است؛ در اینجا ضرورت منتظر بودن برای ظهور امام موعود علیه السلام با توجه به سیره و سخنان امام صادق علیه السلام، به اختصار تبیین خواهد شد.
انتظارِ اصیل
در فرهنگ اسلام و تشیع، انتظار [1] اصیل و حقیقی، انتظاری است که سبب حرکت، پویایی، عمل و آمادگی وسیع می گردد. از این رو، در سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام، انتظار را عمل و از برترین عملها[2] یا عبادت و از محبوبترین عبادتها معرفی کرده اند.[3]
ضرورت انتظار فرج
مسلم است که زمان دقیق ظهور را هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند اما حتی اگر احتمال بدهیم که حضرت در زمان حیات ما ظهور نکند؛ همواره باید منتظر باشیم. برای توضیح این مطلب، با استفاده از روایات معصومین علیهم السلام، به ویژه روایات و سیره امام صادق علیه السلام به بیان چند نکته در باب ضرورت انتظار فرج، میپردازیم.
اول؛ احتمال وقوع ظهور در عصر حاضر
همان طور که ممکن است طول عمر ما به ظهور ایشان نرسد، این احتمال نیز وجود دارد که در زمان حیات ما ظهور ایشان رخ دهد و ما نیز شاهد برپایی حکومت جهانی ایشان باشیم. چراکه طبق روایات مقدمات ظهور حضرت به سرعت فراهم میشود [4] و بین وقوع علائم حتمی و ظهور کمتر از یک سال فاصله است.[5]
شیعیان و منتظران در زمان غیبت از نور مستقیم هدایت امام مهدی (علیه السلام) محروم هستند و در مسیر هدایت به دشواری حرکت می کنند و امکان افتادن در ورطه گمراهی و انحراف برایشان بیشتر فراهم است، در این شرایط منتظران می توانند با پرورش دادن اعتقاد عمیق به امامت در درونشان، خود را از غفلتها، گناهان و انحرافهای زمان غیبت مصون بدارند و زمینه تکامل اخلاقی را در خود ایجاد کنند و بدین وسیله زمینه ساز ظهور امام خود گردند.
منتظران با اعتقاد به باورهای عمیق امامت، میتوانند از گناهان دوری کنند و اسباب تعالی و رشد خود را فراهم سازند. برخی از این باورها عبارتند از:
1- اعتقاد به وجود امام غایب
شیعیان بر خلاف برخی علمای اهل سنت که معتقدند امام مهدی (علیه السلام) در آینده متولد می شود و بعد از آن ظهور می کند، بر این اعتقادند که امام مهدی (علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) می باشند لذا متولد شده و بنا به حکمتهایی در غیبت به سر می برند و در آینده ظهور می کنند. ایمان به وجود امام مهدی (علیه السلام) و معرفت به ایشان موجب می شود که منتظران ایشان را الگوی رفتاری خود قرار دهند و از هر گونه رذیله اخلاقی دوری کنند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «مردم آخرالزمان بهترین مردم هستند زیرا پیامبر را ندیده اند و امامشان غایب است با این حال به سیاهی روی سپیدی (معارف رسیده از معصومین علیهم السلام) ایمان می آورند.» (١)
2- اعتقاد به ظهور امام غایب
انتظار امام مهدی(علیه السلام) و اعتقاد به ظهور ایشان، منتظران را به سمت کسب فضایل و دوری از گناهان سوق می دهد. بی گمان کسی که می خواهد از یاوران امام مهدی (علیه السلام) قرار بگیرد باید از گناهان دوری کند. از آنجایی که ظهور امام مهدی(علیه السلام) امری ناگهانی است لذا منتظران همواره آماده ظهورند. امام مهدی (علیه السلام) می فرماید:
«… پس هر کدام از شما باید هر آنچه را که موجب دوستی ما می شود، انجام دهد و از هر آنچه موجب ناخشنودی و خشم ما می شود، دوری گزیند؛ چرا که امر ظهور ما یکباره و ناگهانی خواهد بود …» (٢)
منتظران، امام مهدی (علیه السلام) را شاهد بر اعمال خود می دانند. آنها بر این اعتقادند که ائمه (علیهم السلام) مظهر علم خداوند می باشند و به اذن خدا به همه جا و همه چیز اطلاع دارند و این اعتقاد موجب دوری آنها از گناهان می شود. آیات و روایات حاکی از آن است که اعمال انسانها به ائمه (علیهم السلام) عرضه می شود.
حقیقت انتظار، ناراضی بودن از وضع موجود و امیدواری به آینده ای مطلوب است لذا منتظران علاوه بر اینکه از رذایل دوری می کنند، در اصلاح دیگران نیز تلاش می کنند. در توقیع شریف، امام مهدی (علیه السلام) به شیخ مفید(ره) می فرمایند:
«… هیچ چیز ما را از ایشان(شیعیان) محبوس نمی دارد جز اخبارى كه از آنها به ما می رسد و ما را مكروه و ناراحت می سازد و از ایشان انتظار نداریم …» (٣)
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، بزرگترین حامی امامت و شهید راه ولایت، بعد از رحلت پدر بزرگوار و در روزهای پایانی عمر شریفشان روایتی بیان فرمودند؛ که از سنتی الهی پرده بر می دارد. روایتی راهگشا که چون چراغ هدایتی در تاریکی دوران غیبت می درخشد و مسیر ظهور را برای منتظران روشن می سازد.
امام، کعبه جان هاست
محمود بن لبید میگوید: «چون رسول خدا رحلت كرد، كار فاطمه (سلام الله علیها) این بود كه بر سر قبور شهداء می آمد، و بر سر قبر حمزه گریه می کرد. یكی از روزها من بر سر مزار حمزه رفتم، دیدم كه فاطمه (سلام الله علیها) آنجاست و مشغول گریستن است. من صبر كردم تا از گریه فارغ شد، آنگاه پیش رفتم و سلام كردم و گفتم: اى سیّده نسوان! سوگند به خدا كه با گریه خود رگهاى دل مرا پاره كردى!
فاطمه (سلام الله علیها) گفت: اى أبا عمرة! سزاوار است گریه كنم چون در مصیبت بهترین پدران؛ رسول خدا گرفتار آمدم. و پس از آن شروع كرد به خواندن این بیت:
إِذَا مَاتَ یَوْماً مَیِّتٌ قَلَّ ذِكْرُهُ وَ ذِكْرُ أَبِی [مُذْ] مَاتَ وَ اللَّهِ أَكْثَر
«وقتى شخصی از دنیا برود یاد او در میان مردم كم می شود، و لیكن یاد پدر من از وقتی كه مرده است سوگند به خدا كه بزرگتر شده است».
عرض كردم: اى سیّده من! من می خواهم از شما مطلبی را بپرسم كه در سینه من می آید و افكار مرا مضطرب می کند!
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: بپرس!
عرض كردم: آیا رسول خدا درباره امامت علی (علیه السلام) قبل از رحلتشان نصّی نمودند؟!
حضرت فرمود: «وا عجبا أنسیتم یوم غدیر خمّ؟!» اى شگفتا آیا شما روز غدیر خمّ را فراموش كردید؟!
عرض كردم: بلی روز غدیر خمّ تصریحی بر این امر بود، و لیكن من میخواهم از آنچه كه رسول خدا در پنهانی به تو گفته است سوال كنم!
حضرت فرمود: من خداوند را شاهد می گیرم كه شنیدم می فرمود: «علی در میان شما بهترین كسی است كه من در میان شما می گذارم، و بعد از من او إمام و خلیفه است، و دو فرزند او با نه نفر از صلب حسین، پیشوایان نیكو كردارند. اگر شما از آنها پیروى كنید آنها را هدایت كننده و هدایت شده می یابید! و اگر مخالفت آنها را كنید، این اختلاف در میان شما تا روز قیامت به طول خواهد انجامید.»
امام موهبتی الهی و کعبه دلهاست پس طواف حولش واجب است. نباید بگوییم: چرا امام نمی آید تا امور ما را اصلاح کند؟ چراکه ما باید با یکدلی به سوی ایشان برویم، او کعبه است و بر منتظران است که احرام بسته، عزم رفتن به کویش کنند تا خداوند با پیروی آنان از امام، نعمت خود را بر ایشان تمام کرده، امورشان را اصلاح نماید
عرض كردم: اى خانم بزرگوار من! پس چرا او از گرفتن حقّ خود كوتاهی كرد؟!
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: اى ابا عمرة! رسول خدا فرمود: «مَثل امام، مَثل كعبه است؛ كه باید به سوى او بروند نه آنكه كعبه به سوى مردم بیاید- یا اینكه گفت: مثل على مثل كعبه است-».
داستان “اصحاب رقیم” را شنیده ای؟[1] آن موقع که سه نفر عابد در غاری به عبادت مشغول بودند. سنگ بسیار بزرگی از بالای غار، از کوه جدا شد و به درگاه غار افتاد و آن را کامل پوشانید. آن سه نفر در ظلمت و تاریکی محض غار محبوس ماندند. آنان خود را در بن بست هولناکی دیدند و برای نجات خود گفتگو کردند. سرانجام یکی از آنها پیشنهادی داد و مورد قبول هر سه قرار گرفت. او گفت: «هیچ راه نجاتی نیست مگر اینکه؛ عمل خالصی که انجام داده ایم را در پیشگاه خدا شفیع قرار دهیم، ما بر اثر گناه در اینجا محبوس شده ایم، باید با عمل خالص، خود را نجات دهیم.»
عبرت اول: راه نجات چیست؟
خداوند در چندین جای قرآن داستان گذشتگان را مطرح می کند؛ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّمَن یَخْشَى؛ تا عبرتی باشد برای بندگان.[2] از این رو گریزی بزنیم از این داستان به وضعیت کنونی. ما نیز همچون مردان داستان، بر اثر گناه در زندان غیبت محبوس شده ایم. ظلمت و تاریکی در اطرافمان پراکنده شده است. جنگ و جنایت و خونریزی همه جا را فرا گرفته است. کودکان بی گناه هر روز در خون خود می غلطند. جاهلیت مدرن سربرافراشته و زنان و مردان را به کام خود کشیده است. انسان در وادی جهل و ظلمت فرو رفته؛ گرد و غبارِ غفلت به رویش کشیده شده است. توانگر به فکر ناتوان نیست. برخی از پرخوری جان می دهند، برخی از اینکه چیزی ندارند بخورند. در یک کلام: جهان در ناعدالتی غرق شده است. راه نجات چیست؟
صفحه اختصاصي حديث و آيات 40 قالَ الْعَسْكَرىُّ عليه السلام: (فى صِفَةِ القائِم عليه السلام) فَاِذا قامَ قَضى بَيْنَ النّاسِ بِعِلْمِهِ كَقَضاءِ داوُدَ عليه السلام لا يَسْألُ الْبَيِّنَةَ. حديث امام عسگرى عليه السلام در توصيف حضرت مهدى عليه السلامفرمود: چون او قيام نمايد، بين مردم بر اساس دانش خود حكم كند، همانند قضاوت حضرت داود، و درخواست شاهد نمى كند. حضرت داود عليه السلام بر اساس علمى كه خدا در اختيارش گذاشته بود. در داورى ميان افراد و قضاوت بين متخاصمين به علم الهى خود عمل مى كرد و طبق آن حكم صادر مى كرد، نه آنكه از مدّعى، شاهد بخواهد. گاهى در شيوه هاى رايج، مدعى شاهد ندارد، يا شهود دروغين در محكمه گواهى مى دهند، يا قسم هاى دروغ مى خورند و حقّ و نا حق مى شود. ولى در عصر امام زمان عليه السلاموى بر اساس علم خود حكم صادر مى كند و هيچ حقّى ضايع نمى گردد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 39 قالَ رسولُ اللّه صلي الله عليه و آله: يَبْلُغُ مِنْ رَدِّ الْمَهْدِىِّ الْمَظالِمَ حَتّى لَوْ كانَ تَحْتَ ضِرْسِ اِنْسانٍ شَى ءٌ اِنْتَزَعَهُ حَتّى يَرُدَّهُ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: كار امام مهدى عليه السلام درباز پس گرفتن حقوق بدانجا رسد كه اگر در بُنِ دندان انسانى حق فردى ديگر نهاده باشد، آن را بازپس گرفته و (به صاحب حق) بر مى گرداند. در نظام هاى بشرى، گاهى مرور زمان يا دخالت هاى ديگران يا محافظه كارى قُضات، سبب مى شود حق مظلوم از ظالم گرفته نشود. ولى در دولت امام عصر عليه السلام، با دقت و قدرت، همه حقوق مظلومين استيفا مى شود و آنگونه كه امير مؤمنان عليه السلام هم در خطبه آغاز خلافتش فرمود، هر جا كه باشد حق ستمديده گرفته مى شود و به او ردّ مى گردد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 38 قالَ الباقِرُ عليه السلام: اِذا قامَ قائِمُنا فَاِنَّهُ يُقَسِّمُ بِالسَّوِيَّةِ وَيَعْدِلُ فىخَلْقِ الرَّحْمنِ اَلْبَرِّ مِنْهُمْ وَالْفاجِرِ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: چون قائم ما بپاى خيزد بطور مساوى تقسيم مى كند و در ميان خلق خدا ـ با نيك و بد ـ به عدالت رفتار مى نمايد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 37 قالَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله: اِنَّ عَلىَّ بْنَ اَبى طالبٍ اِمامُ اُمَّتى … وَ مِنْ وُلْدِهِ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذى يَمْلأُ اللّهُ بِهِ الاَْرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطا كَما مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما. حديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: براستى كه على بن ابى طالب عليه السلام امام امت من است … و قائم از نسل اوست. آن كس كه زمين را از عدالت و مساوات لبريز مى كند، آنگونه كه از ستم و بيداد لبريز گشته باشد. از روشن ترين مظاهر دولت امام زمان عليه السلام آن است كه جهان آنگونه كه از ستم پر شده است، از قسط و عدل پر مى شود و اين مضمون در روايات فراوانى بيان شده و گوياى حاكميّت نظام عادلانه و مبتنى بر حق در همه جاى عالم است و اين خواسته الهى در دوران حضرت قائم عليه السلام تحقق خواهد يافت.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 36 قالَ الصّـادقُ عليه السلام: فَاِذا قامَ قائِمُنا عليه السلام حَرَّمَ عَلى كُلِّ ذى كَنْزٍ كَنْزَهُ حَتّى يَأْتُوهُ بِهِ يَسْتَعينُ بِهِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: چون قائم ما قيام كند، هر گنجى را بر صاحب آن حرام نمايد، تا آن را به خدمت او آورند و او آن گنج را (در راه مصالح مردم) به كار گيرد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 35 قـالَ البـاقِرُ عليه السلام فى صَفَةِ المَهْدىِّ: يُعْطيكُمْ فى السَّنَةِ عَطائَيْنِ وَ يَرْزُقُكُمْ فى الشَّهْرِ رِزْقَيْنِ وَ تُؤتَوْنَ الْحِكْمَةَ فى زَمانِهِ حَتّى اَنَّ الْمَرْئَةَ لَتَقْضى فى بَيْتِها بِكِتابِ اللّهِ تَعالى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللّهِ. حديث امـام باقر عليه السلام در توصيف مهدى عليه السلام فرمود: در سال دوبار بر شما بخشش مى فرمايد و در هر ماه دوبار روزى مى دهد. در زمان او حكمت به شما داده شود، تا آنجا كه زن در خانه خويش بر اساس كتاب خداوند و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله حكم مى كند. بر اساس اين حديث، هم درآمدها و حقوق مادّى مردم در آن روزگار، فراوان خواهد بود، هم بهره هاى علمى و معنوى به همه جا خواهد رسيد. اينكه يك زن در خانه اش بر اساس قرآن و سنّت حكم مى كند، كنايه از گسترش علوم اسلامى در همه جاى جهان و در ميان همه اقشار و اصناف است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 34 قالَ الصّـادقُ عليه السلام: يُفَرِّقُ الْمَهْدِىُّ اَصْحابَهُ فى جَميعِ الْبُلْدانِ وَ يَأْمُرُهُمْ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسانِ وَ يَجْعَلُهُمْ حُكّامَا فى الاَْقاليمِ وَ يَأْمُرُهُمْ بِعِمْرانِ الْمُدُنِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: مهدى اصحاب خويش را در تمامى شهرها مى پراكند و آنان را به عدالت و احسان فرمان مى دهد، آنان را حاكمان مناطق مختلف قرار داده به آنان دستور مى دهد كه به آبادانى و سازندگى شهرها بپردازند. در عصر ظهور، همه جهان تحت حكومت واحد اداره خواهد شد و كارگزاران حكومتى آن حضرت، در همه جاى عالم به فرمان او مأمور خواهند بود كه همه شهرها را آباد سازند و شيوه عدالت و احسان را حكمفرما كنند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 33 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اِنَّ فى اُمَّتى الْمَهْدِىُّ … فَيَجى? اِلَيْهِ رَجُلٌ فَيَقُولُ: يا مَهدىُّ اَعْطِنى، اَعْطِنى! قالَ: فَيُحْثى لَهُ فى ثَوْبِهِ مَا اسْتَطاعَ اَنْ يَحْمِلَهُ. حديث رسول گرامى اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: مهدى از امت من است … شخص به محضر او مى آيد و مى گويد: اى مهدى! به من چيزى بده! مرا چيزى ببخش! پس آن حضرت به اندازه اى كه آن مرد بتواند بردارد و حمل كند (ثروت و مال) در دامان او مى ريزد. وفور نعمت و ثروت در عصر امام زمان عليه السلام به حدّى خواهد بود كه همه نيازها برطرف شود و اگر كسى هم احتياجى داشته باشد، عطاى بى حساب به او مى دهند، نه به صورت گدا پرورى كه دوباره محتاج شود.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 32 قالَ الصّـادقُ عليه السلام: كُلُّ ما فى اَيْدى شيعَتِنا مِنَ الاَْرْضِ فَهُمْ فيهِ مُحَلَّلُونَ حَتّى يَقُومَ قائِمُنا فَيُجْبيهِمْ طَسْقَ ما كانَ فى اَيْديهِمْ وَ يَتْرُكَ الاَْرْضَ فى اَيْديهِمْ وَ اَمّا ما كانَ فىاَيْدى غَيْرِهِمْ فَاِنَّ كَسْبَهُمْ مِنَ الاَْرْضِ حَرامٌ عَلَيْهِمْ حَتّى يَقُومَ قائِمُنا فَيَأْخُذَ الاَْرْضَ مِنْ اَيْديهِمْ وَ يُخْرِجَهُمْ صَغَرَةً. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: همه زمينهايى كه در اختيار شيعيان ماست بر آنان حلال است تا آنكه قائم ما قيام نمايد و از آنان ماليات زمينهايى را كه در اختيار آنان است بستاند و زمين را به ايشان واگذار نمايد. اما زمينهايى كه در اختيار غير شيعيان است، درآمد آنان از اين زمينها حرام است تا وقتى كه قائم ما بپاى خيزد و زمين را از آنان باز ستاند و با ذلت آنان را بيرون براند. ولايت و حاكميت زمين، از آنِ امامان معصوم عليهم السلام است و تصرّف ديگران بايد با اجازه آنان باشد تا حلال گردد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 31 قالَ النَّبىُّ صلي الله عليه و آله فى صِفَةِ المَهدى عليه السلام: اِنَّهُ يَسْتَخْرِجُ الْكُنُوزَ وَ يُقَسِّمُ الْمالَ. حديث پيامبراكرم صلي الله عليه و آله فرمود: (مهدى) گنجها را استخراج مى كند و ثروتها را تقسيم مى نمايد. خداوند در سطح زمين، گنجينه هاى فراوان قرار داده كه بسيارى از آنها دست نخورده باقى مانده است. استخراج اين معادن و ذخائر و تقسيم صحيح آنها از اهداف حكومت مهدوى است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 30 قالَ اَميرُالمُؤمِنينَ عليه السلام فى تَوصيفِ المَهدى عليه السلام: فَلا يَتْرُكُ عَبْدا مُسْلِما اِلاَّ اشْتَراهُ وَ اَعْتَقَهُ وَلاغارِما اِلاّ قَضى دَيْنَهُ وَ لا مَظْلِمَةَ لاَِحَدٍ مِنَ النّاسِ اِلاّ رَدَّها وَ لا يُقْتَلُ قَتيلٌ اِلاّ قَضى عَنْهُ دَيْنَهُ وَ اَلْحَقَ عِيالَهُ فىالْعَطاءِ. حديث اميرمؤمنان عليه السلام در توصيف امام مهدى عليه السلامفرمود: هيچ برده مسلمانى باقى نمى ماند مگر آنكه مهدى عليه السلام او را خريده و آزاد مى سازد و بدهكارى نيست مگر آنكه وام او را بپردازد. ستمى بر كسى نمى رود مگر آنكه داد او را بستاند. كسى كشته نمى شود مگر اينكه قرض او ادا مى كند و خانواده اش را تحت پوشش كمكهاى خويش قرار مى دهد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 29 قـالَ الباقِرُ عليه السلام: اَلْقائِمُ مِنّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَيَّدٌ بِالْنَّصْرِ … يَبْلُغُ سُلْطانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ … فَلا يَبْقى عَلى وَجْهِ الاَْرْضِ خَرابٌ اِلاّ عُمِّرَ. حديث امام پنجم عليه السلام فرمود: قائم ما به وسيله بيم، يارى شود و با پيروزى تأييد گردد. حكومت او مشرق و مغرب را فرا گيرد. پس در تمامى روى زمين خرابى باقى نمى ماند مگر آنكه آباد شود. عمران و آبادى در سطح جهانى، از ويژگى هاى عصر ظهور است كه در سايه حكومت آن حضرت پديد مى آيد. ثروت ها و امكانات، صرف آبادى زمين و شهرها و روستاها مى شود و اين عمران در همه دنيا كه قلمرو حكومت اوست، مشهود خواهد بود.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 28 قـالَ البـاقرُ عليه السلام: اِذا ظَهَرَ الْقائِمُ سَوّى بَيْنَ النّاسِ حَتّى لا تُرى مُحْتاجا اِلى الزَّكاةِ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: چون قائم عليه السلام ظهور كند آنگونه بين مردم به مساوات رفتار نمايد كه نيازمند به دريافت زكات ديده نشود. وجود اين همه فقر و محروميت در جهان و كشورهاى اسلامى، نتيجه تبعيض هاى ظالمانه و نبودن عدالت اجتماعى است. ثروت هاى عادلانه تقسيم نمى شود. از اين رو عده اى در رفاه كامل و داراى اموال فراوانند، عده اى هم در فقر، دست و پا مى زنند. اگر ثروت ها عادلانه تقسيم شود، آنگونه كه در دولت مهدوى خواهد شد، از نيازمندان رفع محروميت مى شود، به نحوى كه فقيرى يافت نمى شود تا به او زكات بدهند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 27 قـالَ الباقِرُ عليه السلام: اِذا قامَ الْقائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله ضَرَبَ فَساطيطَ لِمَنْ يُعَـلِّمُ النّاسَ الْقُرْانَ عَلى ما اَنْزَلَ اللّهُ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: چون قائم آل محمد صلي الله عليه و آله كند نمايد، خيمه هايى برپاى دارد تا افرادى قرآن را آنگونه كه خداى نازل فرموده است به مردم بياموزند. از برنامه هاى حكومت امام زمان عليه السلام نشر فرهنگ قرآن در سطح گسترده است، چه از نظر خواندن، چه فهميدن، چه عمل كردن. اكنون بسيارى از مفاهيم بلند قرآن ناشناخته است يا به آنها عمل نمى شود. برپا داشتن خيمه هايى براى تعليم قرآن به مردم به گونه اى كه خدا نازل كرده، اشاره به نشر مفاهيم واقعى قرآن، دور از تحريف ها و كج انديشى ها و برداشت هاى نادرست از قرآن است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 26 قـالَ عَلىٌّ عليه السلام: فَيُريكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السّيرَةِ وَ يُحْيى مَيِّتَ الْكِتابِ وَ السُّنَةِ. حديث اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: (مهدى) شيوه عدالت را به شما نشان مى دهد و احكام از بين رفته كتاب و سنّت را زنده سازد. همه ارزش اسلام به عدالتى است كه در سايه حاكميت قرآن و سنت نبوى باشد. آن حضرت، احياگر اين ارزش هاست.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 25 قالَ رَسولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اَلقائِمُ مِنْ وُلْدى … وَ سُنَّتُهُ سُنَّتى يُقيمُ النّاسَ عَلى مِلَّتى وَشَريعَتى وَيَدْعُوهُمْ اِلى كِتابِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. حديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: قائم از فرزندان من است، شيوه و سنت او سنت من است و مردم را بر اساس دين و شريعت من بر پاى مى دارد و به كتاب خداوند دعوت مى كند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 24 قـالَ الصّـادقُ عليه السلام: اَلْعِلْمُ سَبْعَةٌ و عِشْرُونَ جُزْءا فَجَميعُ ماجائَتْ بِهِ الرُّسُلُ جُزْءانِ فَلَمْ يَعْرِفِ النّاسُ حَتّى الْيَوْمَ غَيْرَ الْجُزْئَينِ فَاِذا قامَ الْقائِمُ اَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرينَ جُزْءً فَبَثَّها فى النّاسِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: دانش، بيست و هفت قسمت است. تمامى آنچه پيامبران آورده اند دو قسمت است و مردم تا كنون بيش از دو قسمت را نشناخته اند. چون قائم بپاى خيزد، بيست و پنج قسمت ديگر را بيرون آورد و در ميان مردم بپراكند. مضمون اين حديث، توسعه فراوان علوم بشرى را به دست حضرت مهدى عليه السلام مى رساند، به نحوى كه نسبت دانش هاى موجود به علومى كه او آشكار مى سازد، دو به بيست و هفت است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 23 قـالَ عَلىٌّ عليه السلام: يَعْطِفُ الْهَوى عَلى الهُدى اِذا عَطَفُوا الهُدى عَلَى الهوى وَ يَعْطِفُ الرَّأْىَ عَلَى الْقُرآنِ اِذا عَطَفُوا الْقُرْانَ عَلَى الرَّأْىِ. حديث على عليه السلام فرمود: هنگامى كه مردم هدايت را تحت الشعاع هواى نفس خود قرار دهند (مهدى) خواسته هاى نفسانى را تحت الشعاع هدايت قرار مى دهد و هنگامى كه مردم قرآن را بر اساس رأى و خواسته هاى خود تفسير كنند (مهدى) آراء و نظريات را پيرو قرآن قرار مى دهد. دورى مردم از راه روشن امامان، تبعيّت از هواى نفس است و اگر خواسته ها بر مدار «هدايت» باشد، نه هدايت تابعِ «هواى نفس»، رويكرد بشريت به خط اهل بيت و راه حق خواهد بود. در عصر امام زمان، «قرآن» محور انديشه ها و عملهاست.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 22 قـالَ البـاقِرُ عليه السلام: [فى صِفَةِ المَهْدى] يَهْدِمُ ما كانَ قَبْلَهُ كَما هَدَمَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اَمْرَ الْجاهِليَّةِ وَ يَسْتَأْنِفُ الاِسْلامَ جَديدا. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: او (مهدى) آنچه را پيش از او بوده است در هم ريزد؛ آنگونه كه رسول خدا صلي الله عليه و آله امور جاهليت را در هم ريخت. مهدى عليه السلام اسلام را به گونه اى تازه و جديد مى آغازد. بر اسلام در طول اين همه قرون، پيرايه ها بسته اند و در مواردى چهره واقعى اسلام، مسخ و تحريف شده است. وقتى آن حضرت ظهور كند، بدعت ها را مى زدايد و «اسلام ناب» را عرضه مى كند و مثل پيامبر خدا صلي الله عليه و آله كه بت شكنى كرد، انديشه هاى باطل و خرافات را مى زدايد، گويى اسلام از اوّل ظهور كرده است، نه آنكه دين تازه اى بياورد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 21 قالَ الْمَهدىُّ عليه السلام: وَ أَمّا اَمْوالُكُمْ فَما نَقْبَلُها اِلاّ لِتُطَهَّرُوا فَمَنْ شاءَ فَلْيَصِلْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَقْـطَعْ … وَما وَصَلْتَنا بِهِ فَلاقَبُولَ عِنْدَنا اِلاّ لِما طابَ وَ طَهُرَ. حديث امام مهدى عليه السلام فرمود: اما اموال شما را نمى پذيريم مگر از آن روى كه شما پاك شويد. پس هر كه خواهد بما بپردازد و آنكه خواهد دست باز دارد … و آنچه به ما بپردازى، جز آنچه پاك و پاكيزه باشد نزد ما پذيرفته نيست. آنان كه حقوق واجب شرعى را به امام معصوم عليه السلاممى دهند، منّتى ندارند، بلكه حق منّت و لطف، از آنِ ولىّ خداست، كه با پذيرفتن اموال و خمس مردم، مال آنان را پاك و حلال مى سازد و اموالى را مى پذيرد كه پاك و از راه مشروع و حلال به دست آمده باشد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 20 قـالَ البـاقِرُ عليه السلام : اِذا قامَ الْقائِمُ عليه السلام يُوَسِّـعُ الطَّريقَ الْأَعْظَمَ … وَ يَهْدِمُ كُلَّ مَسْجِدٍ عَلَى الطَّريقِ وَ يَسُدُّ كُلَّ كُوَّةٍ اِلَى الطَّريقِ وَ كُلَّ جَناحٍ وَ كَنيفٍ وَ ميزابٍ اِلَى الطَّريقِ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: چون قائم عليه السلام قيام كند، راههاى اصلى را توسعه مى دهد و هر مسجدى را كه مانع راه باشد ويران مى سازد و هر پنجره را كه به سوى راههاى عمومى گشوده باشد و نيز هر گونه ايوان و آبريزگاه و ناودانى را كه به طرف راههاى عمومى باشد مى بندد. رفاه و آسايش مردم، از هدفهاى دولت مهدوى است. خراب كردن مساجدى كه راه مردم را تنگ كرده، يا پنجره ها و آبريزگاههاى رو به معابر عمومى، در واقع حمايت از حقوق جامعه و از ميان بردن مزاحم هاست.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 19 فى حَديثِ الْمِعْراجِ قالَ اللّهُ تَعالى بَعْدَ ذِكْرِ مَقْتَلِ الْحُسَينِ عليه السلام: ثُمَّ اُخْرِجُ مِنْ صُلْبِهِ ذَكَرا اَنْتَصِرُ لَهُ بِهِ … يَمْلاَ? الاَْرْضَ بِالْعَدْلِ وَ يُطَبِّقُها بِالْقِسْطِ يَسيرُ مَعَهُ الرُّعْبُ يَقْتُلُ حَتّى يُشَكَّ فيهِ. حديث در حديث معراج، خداوند پس از بازگويى شهادت امام حسين عليه السلام براى پيامبر فرمود: سپس از نسل او مردى را برانگيزم كه انتقام او را بگيرد … زمين را لبريز از عدالت و سرشار از قسط نمايد، ترس و بيم همراه او به پيش تازد، آن قدر بكشد كه درباره ا و به شك و ترديد بيفتند. رعب و وحشتى كه از آن موعود عدالت گستر در دل طغيانگران و ظالمان پيش خواهد، عجيب است. او آن قدر از ستمگران مى كشد كه برخى در او شك مى كنند و او را خشونت طلب مى پندارند!
صفحه اختصاصي حديث و آيات 18 قـالَ البـاقِرُ عليه السلام : فى قَوْلِهِ تَعالى «وَلِمَنْ اِنْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِحديث »: ذلِكَ الْقائِمُ عليه السلام اِذا قامَ اِنْتَصَرَ مِنْ بَنى اُمَيَّةَ وَ مِنَ الْمُكَذِّبينَ وَ مِنَ النُّصّابِ. حديث امام باقر عليه السلام درباره اين آيه شريفه (و براى آن كس كه انتقام كشد پس از ستمى كه بر او رفته است) فرمود: منظور از اين آيه، قائم آل محمد عليه السلام است، چون او قيام كند از بنى اميّه و تكذيب كنندگان و دشمنان انتقام بگيرد. از صفات و القاب آن حضرت، «منتقم» است. دستِ انتقام الهى از آستين دولت مهدوى بيرون مى آيد و در راه احيا و اعاده حق مظلومان جهان، از همه ستمگران و حقكُشان، انتقام سختى گرفته خواهد شد. «بنى اميّه»، سمبل غصب و جور و ظلم به اهل بيت و پيروان حق است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 17 قـالَ البـاقِرُ عليه السلام : إِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلي الله عليه و آله سارَ فىاُمَّتِهِ بِالْلّينِ، كانَ يَتَأَلَّفُ النّاسَ، وَالْقائِمُ عليه السلام يَسيرُ بِالْقَتْلِ، بِذلِكَ اُمِرَ فىالْكِتابِ الَّذى مَعَهُ اَنْ يَسيرَ بِالْقَتْلِ وَلايَسْتَتِبَ اَحَدا، وَيْلٌ لِمَنْ ناواهُ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: همانا رسول خدا صلي الله عليه و آله با امت خويش به نرمى و محبت رفتار مى نمود، ولى امام مهدى عليه السلام با كشتن با آنان برخورد كند. اين فرمانى است كه در نوشته اى كه همراه اوست به او دستور داده اند تا با اين شيوه رفتار كند و كسى را به توبه فرا نخواند. واى بر آنكه با او دشمنى ورزد! برپايى حكومت حقّه مهدوى، پس از اتمام حجّت ها و روشنگرى هاست. از اين رو با دشمنان و مخالفان كه سر سازش با آن پيشواى آسمانى ندارند و به حق گردن نمى نهند و مانع برخوردارى جهانيان از عدالتند، به سختى برخورد خواهد شد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 16 قالَ الصّـادقُ عليه السلام: فَيُقْبِلُ عَلىَ الطّائِفَةِ الْمُنْحَرِفَةِ فَيَعِظُهُمْ وَيَدْعُوهُمْ ثَلاثَةَ اَيّامٍ فَلا يَزْدادُونَ اِلاّ طُغْيانا وَكُفْرا فَيَأْمُرُ بِقَتْلِهِمْ فَيُقْتَلُونَ جَميعا. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: پس (مهدى) روى به گروه منحرفان نمايد و سه روز آنان را موعظه و دعوت كند و چون آنان بر طغيان و كفرشان بيفزايند، فرمان به كشتار آنان مى دهد و همگى را مى كشند. دولت مهدوى كه چشم به راه آنيم، دولت حق و منطق و كمال براى بشريت است. با مخالفان ابتدا بحث و اتمام حجّت مى شود و اگر بر گردن كشى و طغيان خود ادامه دهند، به عنوان سدّ راه عدالت جهانى از سر راه برداشته خواهند شد. او جهان را از وجود طاغوت هاى ظالم پاك خواهد ساخت.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 15 قـالَ الحُسينُ عليه السلام: صاحِبُ الاَْمْرِ يَضَعُ سَيْفَهُ عَلى عاتِقِهِ ثَـمانيَةَ اَشـْهُرٍ. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: صاحب الامر شمشيرش را به مدت هشت ماه بر شانه خويش مى گذارد (و به نبردى پيوسته مى پردازد). طبق اين حديث، مدّت نبردهاى او تا استقرار كامل حكومت، هشت ماه است. در احاديثى مدّت متفاوتى با اين مدّت هم نقل شده است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 14 قـالَ عَلىٌ عليه السلام: لَيَنْزِعَنَّ عَنْكُم قُضاةَ السُّوءِ … وَ لَيَعْزِلَنَّ عَـنْكُمْ اُمَـراءَ الْجَوْرِ وَلَيُطَهِّرَنَّ الاَْرْضَ مِنْ كُلِّ غاشٍ وَلَيَعْـمَلَنَّ بِالْعَـدْلِ. حديث اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: براستى او (مهدى) قاضيان زشت كردار را بركنار مى كند و حكمرانان ستمگر را بر مى دارد و زمين را از هر ستمگرى پاكيزه مى كند و خود به عدالت رفتار مى نمايد. معيار در حكومت او و عزل و نصب ها، «حق و عدل» است. از اين رو دولتمردان او همه صالح و پرتوان و متعهّد خواهند بود و هر كه با شيوه الهى او منطق و هماهنگ نباشد، كنار گذاشته خواهد شد و با كسى بر سر معيارها و ارزش ها مصالحه نخواهد شد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 13 قـالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: عَلامَةُ الْمَهدِىّ اَنْ يَكُونَ شَديدا عَلَى الْعُمّالِ جَـوادا بِالْمالِ رَحيما بِالْمَساكينَ. حديث پيامبر گرامى اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: از نشانه هاى مهدى است: سختگيرى در برخورد با كارگزاران. بخشندگى مال. مهربانى و رحمت با تهيدستان. وقتى حكومت آن حضرت، بر پايه حق و عدل باشد، ديگر مجالى براى سوء استفاده و سهل انگارى و تخلّف نخواهد بود. وى نسبت به مأموران حكومتى خويش، سختگير خواهد بود تا در انجام وظايف، كوتاهى نكنند و نسبت به محرومان، بخشنده و مهربان خواهد بود، تا لذّت زيستن در سايه دولت مهدوى و برخوردار از عدل و رأفت اسلامى را با همه وجود، لمس كنند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 12 قـالَ الباقرُ عليه السلام: ثُمَّ يَرْجِعُ اِلَى الْكُوفَةِ فَيَبْعَثُ الثَلاثَ مِأئةَ وَالْبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً اِلَى الاْفاقِ كُلِّها فَيَمْسَحُ بَيْنَ اَكْتافِهِمْ وَعَلى صُدُورِهِمْ فَلايَتَعايُونَ فى قَضاءٍ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: سپس (مهدى) به شهر كوفه بر مى گردد و سيصد و ده نفر و اندى را به تمامى اطراف مى فرستد و دستى بر بين شانه ها و سينه هاى آنان مى كشد، پس در هيچ قضاوتى در نمى مانند. تعداد 313 نفر ياران او كه در روايات آمده است، فرماندهان و كارگزاران اصلى و عمده حكومت اويند كه در اطراف جهان از طرف او به اداره امور مى پردازند و به بركت عنايت خاصّ و ولايى آن حضرت، توانمندى بالايى خواهند داشت و در هيچ كارى و قضاوتى ناتوان نمى شوند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 11 قالَ الحُسَينُ عليه السلام: فى القائِمِ مِنّا سُنَنٌ مِنَ الاَْنْبِياءِ … فَاَمّا مِنْ نُوحٍ فَطُولُ الْعُمْرِ وَ أَمّا مِنْ اِبْراهيمَ فَخِفاءُ الْوِلادَةِ وَ اعْتِزالُ النّاسِ وَ اَمّا مِنْ مُوسى فَالْخَوفُ وَ الْغيبَةُ وَ أَمّا مِن عيسى فَاخْتِلافُ النّاسِ فيهِ وَ أَمّا مِنْ اَيُّوبَ فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوى وَ أَمّا مِنْ مُحَمَّدٍ فَالْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ. حديث امام حسين عليه السلام فرمود: در قائم ما سنّتها و ويژگيهايى از پيامبران وجود دارد: از نوح عليه السلام عمر طولانى، از ابراهيم عليه السلام مخفى بودن ولادت و دورى گزينى از مردم، از موسى عليه السلام ترس و غيبت، از عيسى عليه السلام اختلاف مردم درباره او، از ايوب عليه السلام گشايش پس از گرفتاريها، و از محمّد عليه السلام قيام با شمشير. وقتى وجود او عصاره همه حجت هاى الهى در طول تاريخ باشد، اين شباهت به پيامبران بزرگ نيز بخشى از آن است و اهداف پيامبران را تعقيب خواهد كرد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 10 قـالَ الرِّضـا عليه السلام: لَوْ قَدْ خَرَجَ قائِمُنا لَمْ يَكُنْ اِلاّ الْعَلَقَ وَالْعَرَقَ، اَلْقَوْمُ عَلَى السُّرُوجِ وَ ما لِباسُ الْقائِمِ اِلاّالْغَليظَ وَ ما طَعَامُهُ اِلاّ الْجَشِبَ. حديث امـام رضـا عليه السلام فرمـود: چون قائم ما قيام كند، چيزى جز مرگ و عرق نخواهد بود. افراد هماره بر پشت اسبها (در نبرد) خواهند بود. لباس قائم لباسى خشن و غذايش طعامى ناگوار و بد مزه خواهد بود. منتظران دولت مهدى عليه السلام، به تعبير روايات، «مُمَهِّدين»اند، يعنى «آماده سازان»، نه «آماده خواهان»! اينگونه منتظران واقعى در دوران ظهور حضرتش نيز، تلاش شبانه روزى و پيگير خواهند داشت، تا اهداف آن موعود را محقّق سازند و در شيوه زندگى شخصى هم از امام خود الگو مى گيرند كه ساده زيستى در غذا و لباس، يكى از سيره هاى اوست.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 9 قالَ الصّـادقُ عليه السلام: اِنَّهُ يُخْبِرُ كُلَّ قَوْمٍ بِما اسْتَبْطَنُوهُ وَ يَعْرِفُ وَلِيَّهُ مِنْ عَدُوَّهِ بِالتَّوَسُّمِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: او (مهـدى) از آنچـه گروهها پنهان نمـوده اند خبر مى دهـد و دوست خود را از دشمنش به فراست باز مى شـناسد. اين علم و آگاهى، براى كسى كه حجت مطلقه خدا و جانشين او در زمين است، طبيعى و از نيازهاى وى در حكومت واحد جهانى است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 8 قالَ الصّـادق عليه السلام: دارُ مُلْكِهِ الْكُوفَةُ وَ مَجْلِسُ الْحُكْمِ جامِعُها وَبَيْتُ مالِهِ وَ مَقْسَمُ غَنائِمِ الْمُسْلِمينَ مَسْجِدُ السَّهْلَةِ وَ مَوْضِعُ خَلَواتِهِ الزَّكَواتُ الْبِيضُ مِنَ الْغَرِيَّيْنِ. حديث يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام از آن حضرت پرسيد: خـانه و قرارگاه مهـدى عليه السلام كجاست؟ آن حضرت فرمود: محل حكومت او كوفه خواهد بود و جايگاه قضاوت و حكمرانيش مسجد جامع كوفه. بيت المال و محل تقسيم غنيمتها مسجد سهله، و جايگاه استراحت و خلوتگه او در مكان ريگهاى سفيد نجف خواهد بود. در احاديث ديگر نيز، شباهت حكومت او به حكومت امير المؤمنين عليه السلام مطرح است. آن حضرت نيز كوفه را مقرّ حكومت و عدل گسترى خويش قرار داده بود. محلّ ريگهاى سفيد نجف، جايگاه دفن و مرقد آن حضرت است كه خلوتگاه امام زمان عليه السلام خواهد بود.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 7 قالَ اَميرُالْمُؤمنينَ عليه السلام: … وَضَـعَ يَدَهُ عَلى رُؤُوسِ الْعِـبادِ فَلايَبْقى مُؤْمِنٌ اِلاّ صارَ قَلْبُهُ اَشَدَّ مِنْ زُبُرِ الْحَديدِ وَ اَعْـطاهُ اللّهُ قُـوَّةَ اَرْبَـعينَ رَجُلاً. حديث امام على عليه السلام فرمود: (مهدى) دست بر سر بندگان (خداوند) گذارد، پس هيچ مؤمنى باقى نمى ماند جز آنكه قلبش محكمتر از پاره هاى آهن گردد و خداوند به او نيروى چهل مرد را عنايت فرمايد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 6 قالَ الصّـادِق عليه السلام: وَ ما تَسْتَعْجِلُونَ بِخُرُوجِ الْقائِمِ؟ فَوَاللّهِ ما لِباسُهُ اِلاَّ الْغَليظَ وَلاطَعامُهُ اِلاَّ الْجَشِبَ وَما هُوَ اِلاّالسَّيْفُ وَ الْمَوْتُ تَحْتَ ظِلِّ السَّيْفِ. حديث امام ششم عليه السلام فرمود: چرا درباره قيام قائم شتاب مى كنيد؟ به خدا سوگند! لباسش جز لباسى ضخيم و خوراكش جز غذايى ناگوار نيست. قيام او جز شمشير و مرگ در سايه شمشير نيست. تصوّر برخى آن است كه ظهور امام زمان و حكومت جهانى و عدالت گستر او بدون هيچ زحمت و دردسر، همراه با ناز و نعمت براى منتظران خواهد بود، در صورتى كه در مقدّمه حكومت او، جهاد و جانفشانى و تحمّل سختى هاى مبارزه و در ايّام دولتش، ساده زيستى و پرهيز از تجمّل و اسراف و راحت طلبى خواهد بود و اين شيوه، براى عافيت طلبان و مرفّهين بى درد، ناخوشايند است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 5 قالَ الصّـادِق عليه السلام: اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ لَبِسَ لِباسَ عَلىٍّ عليه السلام وَ سـارَ بِسيـرَتِهِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: همانا چون قائم ما قيام كند، لباس على عليه السلامرا بپوشد و بر اساس شيوه و سيره او رفتار نمايد. امامان ما، وقتى در رأس حكومت باشند، تكليف ديگرى دارند و ساده زيستى و مراعات سطح مردم عادى يكى از روشهاى آنان است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 4 قالَ عَلىّ عليه السلام: وَيَدْخُلُ الْمَهْدِىُّ عليه السلام بَيْتَ الْمُقَدَّسِ وَ يُصَلّى بِالنّاسِ اِماما … فَيَتَقَدَّمُ الْمَهْدِىُّ عليه السلام فَيُصَلّى بِالنّاسِ ويُصَلّى عيسى خَلْفَهُ وَ يُبايِعُهُ. حديث امام على عليه السلام فرمود: مهدى عليه السلام وارد بيت المقدس شود و به امامت او مردم نماز مى گزارند … مهدى عليه السلام جلو رفته و مردم و نيز عيسى عليه السلام پشت سر او نماز گزارند و عيسى با وى بيعت نمايد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 3 قالَ الصّـادِق عليه السلام: يَفْـقُدِ النّـاسُ اِمامَـهُمْ فَيَشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَيراهُمْ وَ لا يَرَوْنَهُ. حديث امام صادق عليه السلامفرمود: مردم امام خويش را نيابند (امامشان غايب از نظرها باشد) پس امام هنگام حج در مراسم حج حضور يابد و ايشان را ببيند، ولى آنان وى را نبينند. اينكه زائران خانه خدا در موسم حج و در منا و عرفات، در پى ديدار سيماى آن خورشيد پنهانند، ريشه در اينگونه روايات دارد. خصوصا در عرفات كه در يك نيمروز، از ظهر تا
صفحه اختصاصي حديث و آيات 2 قالَ الصّـادِق عليه السلام: فَما تُنْكِرُ هذِهِ الأُمَّـةُ اَنْ يَفْعَلَ اللّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ كَما فَعَلَ بِيُوسُفَ اَنْ يَمْشىَ فىاَسْواقِهِمْ وَيَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتّى يَأْذَنَ اللّهُ فىذلِكَ لَهُ. حديث امام ششم عليه السلام فرمود: چگونه اين ا مت انكار مى كنند كه خداوند با حجت خويش آنگونه رفتار نمايد كه با حضرت يوسف رفتار نمود (امام زمان عليه السلامبصورت ناشناس) در بازارهايشان حركت نمايد و پاى بر فرشهايشان بگذارد تا اينكه خدا در اين باره به او اجازه (ظهور) بدهد. حضرت مهدى عليه السلام گر چه از چشمها پنهان است، ولى نه به آن معنى كه در غارها و بيابان ها و دور از آبادى زندگى كند، بلكه در ميان مردم است، ولى او را نمى شناسند و به قدرت الهى از ديده ها پنهان است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 1 قالَ عَلِىٌ عليه السلام فى صِفَةِ الْمَهدّى: اَوْسَعُكُمْ كَهْفا وَ اَكْثَرُكُمْ عِلْما وَ اَوْصَلُكُمْ رَحِما … شَوْقا اِلى رُؤْيَتِهِ. حديث اميرمؤمنان عليه السلام درباره صفات مهدى عليه السلامفرمود: پناه دهى او از همه شما گسترده تر و دانشش از همه شما بيشتر و رسيدگى به خويشانش از همه شما فزونتر است … چقدر مشتاق ديدن اويم!
عید گرفتن غدیر به معناى زنده نگه داشتن آن روز تاریخى در دل هاى شیعیان و احیاى محتواى آن در مقابل دشمنان است و به عنوان علامتى بزرگ بر صفحه ى تاریخ تشیع نقش بسته و نشان دائمى ولایت است.
غدیر سخن از چه می گوید؟ آیا غدیر تنها یک واقعه تاریخ است که در طول زمان رنگ تکرار و کهنگی و عادت به خود گیرد؟ نه، هرگز! اگر این گونه بود در طول این هزار سال از بین رفته بود و اهمیت خویش را از دست داده بود… پس چگونه است که غدیر هر روز تازه تر می شود و دشمنان در از بین بردن آن حریص تر می شوند؟
غدیر را می توان علت خلقت دانست چرا که اگر خداوند عالم جهان و موجوداتش را آفرید اگر من انسان و افلاک را خلق کرد و اگر …. « یا احمد لولاک لما خلقت الأفلاک و لولا علی لما خلقتک و لو لا فاطمة لما خلقتکما » تمام هستی اگر آفریده شد تنها دلیل آن وجود مبارک صاحبان ولایت و صاحبان غدیر است …(جنة العاصمة : 148 ، مستدرک سفینة البحار : 3 / 334 عن مجمع النورین : 14 ، عن العوالم)
غدیر بذر و دانه ای بود در بوستان رسالت ؛ چرا که تداوم مسیر رسالت و نبوت را تمام و کمال می کند (الْیَوْمَ أَكْمَلْت لَكمْ دِینَكمْ وَأَتْمَمْت عَلَیْكمْ نِعْمَتِی وَرَضِیت لَكم الإِسْلاَمَ) (مائده، 3)
غدیر آزمونی است برای یک امت، نه تنها برای یک روز و 30 روز و یک ماه و یک سال بلکه برای تمام مدت عمر برگزار گشته تا مقبولین و مردودین امت پیامبر صلی الله و علیه و آله معلوم شوند.
بدون این بذر ، نه تنها بوستان رسالت ثمر و نتیجه ای ندارد ( بَلِّغْ مَا أنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ) بلکه رسالت 124 هزار پیامبر است که اگر غدیر نباشد ( وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه) می شود. (مائده، 67)
در حقیقت بدون قبول و گواهی بر غدیر کسی اجازه ی ورود به بهشت راندارد… (مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 194)
انکار کننده غدیر، دوزخی خواهد بود … ای مردم، او از طرف خداوند امام است و هر کس ولایت او را انکار کند خداوند هرگز توبه اش را نمی پذیرد و او را نمی بخشد و او را به عذابی شدید تا ابدیت و تا آخر روزگار معذب نماید. (قسمتی از خطبه غدیر)
غدیر آزمونی است برای یک امت، نه تنها برای یک روز و 30 روز و یک ماه و یک سال بلکه برای تمام مدت عمر برگزار گشته تا مقبولین و مردودین امت پیامبر صلی الله و علیه و آله معلوم شوند.
آیا شایسته نیست برای چنین روزی، که خداوند بر ارزش و اعتبار آن مهر تأیید زده تا آنجا که به پیغمبر (رحمة للعالمین) ؛ کسی که که به امانت داری، و به خوش خلقی شهرت داشته را به بطلان رسالتش تهدید می کند و می فرماید: “یا أَیّهَا الرَّسول بَلِّغْ ما أْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه وَ اللَّه یَعْصِمکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (مائده، 67)
ابلاغ کن آنچه را که خداوند به تو نازل کرده که در غیر این صورت رسالت خداوند را انجام نداده ای.
عیدی که به سبب آن خداوند آن را اکمال دین و تمام نمودن نعمت را از سوی خود عنوان می نماید و به کالبد اسلام با غدیر روح می دهد و آنگاه آن را کامل می کند.
آری … به واقع بهترین روزی که شایستگی دارد ملقب به بزرگترین عید شود، غدیر است.