آغازگـر سـلام
صفحه اختصاصي حديث و آيات 22 قالَ اَبُوعَبْدِاللّهِ عليه السلام: اَلْبادِى بِالسَّلامِ اَوْلى بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: آغازگر سلام به خدا و رسولش نزديكتر است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 22 قالَ اَبُوعَبْدِاللّهِ عليه السلام: اَلْبادِى بِالسَّلامِ اَوْلى بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: آغازگر سلام به خدا و رسولش نزديكتر است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 21 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: … تَحِيَّةُ اَهْلِ الْجَنَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ. حديث پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: درود اهل بهشت «السلام عليكم» است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 20 عَنِ النَّبِىِّ صلي الله عليه و آلهقالَ: اِذا قـامَ الرَّجُـلُ مِـنْ مَجْـلِسِهِ فَـليُوَدِّعْ اِخْـوانَهُ بِالسَّـلامِ، فَـاِنْ اَفاضُوا فِى خَيْرٍ كانَ شَريكَهُمْ وَاِنْ اَفاضُوا فِى باطِلٍ كانَ عَلَيْـهِمْ دُونَهُ. حديث پيامبر گرامى صلي الله عليه و آله فرمود: وقتى كسى از مجلسى برخاست، برادران خود را با سلام وداع نمايد، زيرا در اين صورت اگر خيرى به آنها برسد او هم شريك آنها خواهد بود و اگر شرّى به آنها برسد ضرر و زيانى متوجه او نخواهد شد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 19 قالُ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتَكُمْ فَسَلِّمُوا عَلى اَهْلِها فَاِنَّ الشَّيْطانَ اِذا سَلَّمَ اَحَدُكُمْ لَمْ يَدْخُلْ مَعَهُ فِى بَيْتِهِ. حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هـنگامى كه وارد مـنزلتان شـديد بـر خـانـواده سـلام كـنيد، زيـرا هـر يك از شـما كه سـلام كـند، شـيطان بـا او وارد مـنزل نمـى شود.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 18 قالَ عَلِىٌّ عليه السلام: لِكُلِّ داخِلٍ دِهْشَةٌ فَابْدَئُوا بِالسَّلامِ. حديث اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هر تازه وارد، نوعى وحشت ايجاد مى كند، لذا ورود را باسلام آغاز كنيد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 17 قالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام: اِذا دَخَلَ اَحَدُكُمْ مَنْزِلَهُ فَلْيُسَلِّمْ عَلى اَهْلِهِ، يَقُولُ: اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ، فَاِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ اَهْلٌ فَلْيَقُل: اَلسَّلامُ عَلَيْنا مِنْ رَبِّنا. حديث اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هرگاه يكى از شما وارد منزل خود شد بر خانواده خويش سلام كند و بگويد: السّلام عليكم (درود بر شما). و چنانچه در منزل كسى نبود بگويد: السلاّم علينا من ربّنا يعنى امنيّت و سلامتى از طرف پرودگارمان بر ما باد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 16 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اِذا دَخَلَ اَحَدُكُمْ بَيْتَهُ فَلْيُسَلِّمْ فَاِنَّهُ يُنْزِلُهُ الْبَرَكَةَ، وَتُؤْنِسُهُ الْمَلائِكَةَ. حديث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر يك از شما هنگامى كه داخل منزل خود شد، سلام نمايد، چون سلام موجب نزول بركت و اُنس و الفت ملائكه مى شود.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 15 قالَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله: يا اَ نَسُ! سَلِّمْ عَلى مَنْ لَقيتَ، يَزيدُ اللّهُ فِى حَسَناتِكَ، وَ سَلِّمْ فِى بَيْتِكَ يَزيدُ اللّهُ فِى بَرَكَتِكَ. حديث پيامبر صلي الله عليه و آله به انس فرمود: اى انس! در بيرون به هر كس مى رسى سلام كن كه بر حجم حسنات و پاداشت افزوده مى شود و هنگام ورود به خانه ات سلام كن كه خداوند به تو خير و بركت عطا مى كند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 14 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اِذا تَلاقَيْتُمْ فَتَلاقُوا بِالتَّسْلِيمِ وَالتَّصافُحِ وَاِذا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِالاْءسْتِغْفارِ. حديث پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: وقتى به هم مى رسيد سلام كنيد و دست بدهيد و وقتى خواستيد از يكديگر جدا شويد براى همديگر طلب آمرزش نمائيد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 13 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اِنَّ فِى الْجَنَّةِ غُرَفا يُرى ظاهِرُها مِنْ باطِنِها، وباطِنُها مِنْ ظاهِرِها، يَسْكُنُها مِنْ اُمَّتِى مَنْ اَطابَ الْكَلامَ، وَاَطْعَمَ الطَّعامَ، وَاَفْشَى السَّلامَ، وَصَلّى بِاللَّيْلِ وَالنّاسُ نِيامٌ، ثُمَّ قالَ: اِفْشاءُ السَّلامِ اَنْ لايَبْخَلَ بِالسَّلامِ عَلى اَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمينَ. حديث پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: در بهشت، قصرها و غُرفه هائى است كه اندرون آنها از بيرون و نماى خارجى و ظاهر آنهااز درون پيداست. از اُمّت من كسانى در آنها سكونت خواهند گزيد كه پاكيزه سخن بگويند، افشاى سلام كنند و شب هنگام كه مردم در خواب راحت آرميده اند به عبادت پردازند، سپس حضرت فرمود: مقصود از افشاى سلام اين است كه از سلام كردن بر هيچ مسلمانى بخل نورزند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 12 عَنْ اَبِى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: جَمَعَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله بَنِى عَبْدِالْمُطَّلِبِ فَقالَ: يا بَنى عَبْدِالْمُطَّلِبِ اَفْشُوا السَّلامَ وَصِلُوا الاَْرْحامَ، وَتَهَجَّدُوا وَالنّاسُ نيامٌ، وَاَطْعِموُا الطَّعامَ، وَاَطِيبُوا الْكَلامَ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلامٍ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آلهفرزندان عبدالمطلب را جمع كرد و به آنها فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب! سلام را افشاء كنيد، صله رحم انجام دهيد، هنگاميكه مردم در خوابند عبادت نمائيد؛ اطعام كنيد، پاكيزه سخن بگوئيد تا به سلامت وارد بهشت شويد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 11 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اَلا اُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ اَخْلاقِ اَهْلِ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللّهِ، فَقالَ: اِفْشاءُ السَّلامِ فِى الْعالَمِ. حديث پيامبر بزرگ صلى الله عليه و آله فرمود: آيا مايل هستيد بهترين اخلاق اهل دنيا و آخرت را براى شما بيان كنم؟ گفتند: بله يا رسول اللّه! آنگاه حضرت فرمود: بهترين اخلاق آنها، افشاءِ سلام در بين جهانيان است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 10 قالَ اَبُوعَبْدِاللّهِ عليه السلام: اِنَّ مِنْ مُوجِباتِ الْمَغْفِرَةِ بَذْلُ السَّلامِ وَحُسْنُ الْكَلامِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: يكى از عوامل آمرزش انسان، سلام دادن ونيكوئى درگفتاراست.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 9 عَنِ الصّادِقِ عليه السلام: اَلسَّلامُ تَحِيَّةٌ لِمِلَّتِنا وَاَمانٌ لِذِمَّتِنا. حديث از امام صادق عليه السلامنقل شده كه فرمود: سلام، درود وتحيّت امت براى هم كيشان ما و امان است براى كسانى كه در پناه ما هستند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 8 عَنِ النَّبِىِّ صلي الله عليه و آلهقالَ: اَنَّ لِلْمُسْلِمِ عَلى اَخيهِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْمَعْرُوفِ سِتّا يُسَلِّمُ عَلَيْهِ اِذا لَقِيَهُ، وَيَعُودُهُ اِذا مَرِضَ، وَيُسَمِّتُهُ اِذا عَطَسَ، وَيُشْهِدُهُ اِذا ماتَ، وَيُجِيبُهُ اِذا دَعاهُ، وَيُحِبُّ لَهُ ما يُحِبُّ لِنَفْسِهِ، وَيَكْرِهُ لَهُ ما يَكْرِهُ لِنَفْسِهِ. حديث از رسول اللّه صلي الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: هر مسلمان بر مسلمان ديگر، شش حق دارد: 1 ـ هنگام ملاقات بر او سلام نمايد. 2 ـ هنگام مريضى از او عيادت نمايد. 3 ـ وقتى عطسه زد او را به جمله يرحمك اللّه دعا كند. 4 ـ وقتى مرد در مراسم او حضور پيدا نمايد. 5 ـ هنگامى كه او را دعوت كرد اجابت نمايد. 6 ـ آنچه براى خود مى خواهد، براى او هم دوست بدارد و آنچه براى خود نمى پسندد، براى او هم روا ندارد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 7 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اَلسَّلامُ مِنْ اَسْماءِ اللّهِ فَاَفْشُوهُ بَيْنَكُمْ، فَاِنَّ الرَّجُلَ الْمُسْلِمَ اِذا مَرَّبِالْقَوْمِ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ فَاِنْ لَمْ يَرُدُّوا عَلَيْهِ يَرُدُّ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُمْ وَاَطْيَبُ. حديث پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: سلام از نامهاى خداست، بنابراين آن را در بين خودتان افشاء كنيد. فرد مسلمان هنگامى كه به گروهى برسد و بر آنها سلام نمايد، اگر پاسخ او را ندهند، كسى كه بهتر و پاكتر از آنهاست(يعنى ملائكه) پاسخ او را خواهند داد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 6 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: خَيْرُكُمْ مَنْ اَطْعَمَ الطَّعامَ، وَاَفْشَى السَّلامَ وَ صَلّى وَالنّاسُ نِيامٌ. حديث پيامبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين شما كسى است كه اطعام مى كند و به همه سلام مى گويد و شب كه مردم در حال استراحتند نماز مى خواند(يعنى نماز شب بجا مى آورد).
صفحه اختصاصي حديث و آيات 5 عَنْ اَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ: اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ اِطْعامَ الطَّعامِ وَاِفْشاءَ السَّلامِ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: خـداوند متـعال، غذا دادن به ديـگران و افـشاء سلام را دوسـت دارد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 4 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: وَالَّذى نَفْسى بِيَدِهِ لاتَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتّى تُؤْمِنُوا، وَلاتُؤْمِنُونَ حَتّى تَحابُّوا، اَفَلا اَدُلُّكُمْ عَلى عَمَلٍ اِذا عَمِلْتُمُوهُ تَحابَبْتُمْ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللّهِ، قالَ: اَفْشُوا السَّلامَ بَيْنَكُمْ. حديث پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله فرمود: قسم به كسى كه جانم در دست اوست(خدا)، وارد بهشت نمى شويد تا ايمان بياوريد و ايمان نمى آوريد تا اينكه همديگر را دوست داشته باشيد، آيا راهنمائى كنم شما را به كارى كه وقتى انجام دهيد همديگر را دوست خواهيد داشت؟ گفتند: بله يا رسول اللّه، حضرت فرمود: سلام را در ميان خودتان افشاء (علنى) كنيد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 3 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اِذا سَلَّمَ الْمُسْلِمُ عَلَى الْمُسْلِمِ فَرَدَّ عَلَيْهِ صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلائِكَةُ سَبْعِينَ مَرَّةً. حديث خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله فرمود: وقتى مسلمانى بر مسلمان ديگر سلام كند و او پاسخ دهد، ملائكه هفتاد بار به او درود مى فرستند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 2 عَنْ عَلِىٍّ عليه السلام قالَ: لِلسَّلامِ سَبْعُونَ حَسَنَةٌ، تِسْعَةٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدى وَواحِدَةٌ لِلرّادِّ. حديث از على عليه السلامنقل شده كه فرمود: سلام هفتاد حسنه دارد كه شصت و نه حسنه براى سلام كننده و فقط يك حسنه، براى پاسخ دهنده است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 1 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: مَنْ لَقِىَ عَشَرَةً مِنَ الْمُسْلِمينَ فَسَلَّمَ عَلَيْهِمْ كَتَبَ اللّهُ لَهُ عِتْقَ رَقَبَةٍ. حديث پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس به ده تن از مسلمانان برخورد نمايد و بر آنها سلام كند، خداوند ثواب آزاد كردن يك بنده را به او خواهد داد.
وقتی می خواهیم از یک موضوع خاص و یا یک شخصیت خاص سخن بگوییم و ابعاد وجودی اش را بیشتر بشناسانیم، بدنبال ویژگی های “بارز و متمایز” می رویم. امام خامنه ای در معرفی شخصیت والای حضرت اباعبدالله الصادق (علیه السلام) فرموده اند: «امام صادق(ع) مرد مبارزه بود، مرد علم و دانش بود و مرد تشکیلات بود…اما آن بعد سوم را که اصلاً نشنیدهاید، مرد تشکیلات بودن امام صادق(ع) است که یک تشکیلات عظیمی از مؤمنان خود از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود». گوینده این جملات کسی است که برخی بزرگان معتقدند اگر بخواهیم در سراسر عالم اسلام چندنفر متبحر و متخصص در علم رجال را نام ببریم قطعا یکی از این افراد حضرت آیت الله العظمی خامنه ای است، لذا با این مقدمات بخوبی می توان اهمیت موضوع تشکیلات و سازماندهی را خصوصا برای عرصه فعالیت های دینی و فرهنگی متصور شد. به همین بهانه نکاتی در باب کارتشکیلاتی با تاکید بر تشکیلات و سازمان های فرهنگی جناح مومن انقلابی در ادامه می آید.
تشکیلات به چه معناست؟
به بیان ساده تشکیلات به معنی زنجیره وار و متصل و هماهنگ کار کردن است. بدون راه اندازی یک سیستم و یک تشکیلات قطعا نمیتوان به خوبی یک حرکت را مدیریت کرد. تشکیلات لازمه یک مدیریت خوب است و حتی شاید بتوان گفت لازمه هر مدیریتی است. تصور کنید یک فرد برای اینکه بتواند راه برود باید به خوبی اندام های حرکتی خود را تنظیم کند و به حرکت درآورد، حال چنانچه اختیار پاها را از او بگیریم و یا فرد از قابلیت های دست های خود بی اطلاع باشد، چگونه می تواند یک راه را به خوبی طی کند!؟ تشکیلات و سازماندهی برای هر حرکتی یک ضرورت است. «هیچ کاری در دنیا بدون تشکیلات پیش نمی رود. انقلاب اسلامی ایران هم بدون تشکیلات پیش نرفت و پیروز نشد.» (امام خامنه ای-۲۷/۱۱/۶۰)
امروزه یکی از زمینه هایی که نیاز جدی به سازماندهی و تشکیلات دارد، جریان خود جوش مومن و انقلابی است که روز به روز در حال پیشرفت است. برای موفقیت یک تشکیلات انقلابی مولفه هایی وجود دارد که اهم آن در اندیشه های آن حکیم فرزانه «مدیریت متمرکز، تکثیر به جای انشعاب خطرناک، نظم، روحیه جهادی، توکل به خداوند، مشخص بودن اهداف، برنامه ریزی دقیق و ترمیم چشم انداز، قانون مندی، توجه به اشتراکات به جای اختلاف سلیقه ها، انعطاف پذیری، عدم انحراف در مسائل مالی و مردمی بودن» می باشد که در این یادداشت به صورت خلاصه توضیحاتی در خصوص برخی موارد مذکور بیان می شود.
صفحات: 1· 2
پایگاه اطلاع رسانی آیتالله محمدعلی جاودان به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت امام صادق علیهالسلام مطلبی را منتشر کرده است که در ادامه میآید:
ابن طلحه مىگوید: وى از بزرگان و سادات اهل بیت است. صاحب علوم کثیر، عبادت فراوان، اوراد دائم، زهد آشکار و تلاوت بسیار، معانى قرآن کریم را به دقت بررسى و از اقیانوس قرآن گوهرهاى ارزنده را استخراج مىکرد و نتایج شگفتى به دست مىآورد و اوقاتش را به انجام طاعات گوناگون تقسیم مىکرد به گونهاى که از خود در آن باره حساب مىکشید. دیدنش انسان را به یاد آخرت مىانداخت و شنیدن سخنش باعث پارسایى در دنیا مىشد.
نتیجه پیروى از رهنمودهایش بهشت بود، نور جمالش گواهى مىداد که او از سلاله نبوت است و پاکیزگى اعمالش روشن مىساخت که او از دودمان رسالت است. گروهى از بزرگان مذاهب و دانشمندان برجسته آنها مانند یحیى بن سعید انصارى، ابن جریح، مالک بن انس، ثورى، ابن عیینه، ابوحنیفه، شعبه، ایوب سجستانى و دیگران از او حدیث نقل کردهاند و از دانشش بهره جستهاند.
و این بهرهمندى از او را براى خود منقبتى دانسته و باعث شرف و فضیلت خویش شمردهاند.
مىگوید: او چندین لقب دارد که مشهورتر از همه صادق است و از جمله آنها صابر، فاضل و طاهر است. امّا مناقب و صفات آن حضرت بیش از حد شمار است و عقل و فهم شخص آگاه و بصیر درباره انواع مناقبش حیران است تا آن جا که علوم سرشارى که به خاطر تقواى زیاد بر قلبش جارى بود، همه احکامى را که علل آنها براى کسى قابل درک نیست و علومى را که عقول از احاطه به حکم آنها قاصر است به او نسبت داده و از وى روایت کردهاند.
گویند کتاب جفرى که در مغرب به پسران عبدالمؤمن به ارث رسیده، از جمله سخنان اوست. براستى که این خود منقبتى والا و در مقام فضایل، مرتبه بلندى است.
۱. ابن ابى حازم گوید: من در خدمت جعفر بن محمّد(ع) بودم ناگاه دربانش آمد و گفت سفیان ثورى پشت در است، فرمود: بگو بیاید. سفیان وارد شد، جعفر بن محمّد فرمود: اى سفیان تو کسى هستى که پادشاه در جستجوى تو است و من از پادشاه بر حذرم، بلند شو و از منزل محترمانه بیرون برو. سفیان عرض کرد: یک حدیث بفرمایید تا بشنوم و برخیزم. جعفر بن محمّد فرمود: پدرم از قول جدم براى من نقل کرد که رسول خدا صلى الله علیه و اله فرمود: کسى که خداوند به او نعمتى داده، باید خدا را حمد و سپاس گوید و هر که دیرتر روزى اش را رساند، باید از خداوند طلب آمرزشى کند و هر که به او اندوهى رسید، باید بگوید: «لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظیم». همین که سفیان بلند شد، جعفر بن محمّد فرمود: سفیان این سه را فراگیر که بسیار مهم است.
صفحات: 1· 2
از امام صادق(ع) روایتی نقل شده است که شیعه ما را نشناسید، مگر به بر پا داشتن نافلههای نمازها، اگر کسی نافلههای نمازش را نخواند شیعه واقعی نیست، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم اینچنین به این شبهه پاسخ میدهد:
شیعه در لغت به معنای یاران و پیروان، اتباع و اعوان آمده است بدین معنی که هر گاه فرد و یا گروهی در موردی از فردی متابعت کند، شیعه او هستند.(۱)
در قرآن کریم کلمه شیعه به همین مفهوم به کار گرفته شده است. مثلاً آنجا که میفرماید: «ان من شیعته لابراهیم»(۲) از کسانی که راه او (نوح) را دنبال کردند، ابراهیم بود، اما در مفهوم خاص، شیعه به پیروان و یاران امام علی(ع) گفته میشود که پس از پیامبر به امامت او روی آوردند، ابن خلدون میگوید: شیعه در عرف فقیهان و متکلمان بر پیروان و اتباع علی و پسران او اطلاق میشود.(۳)
از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: از ام سلمه همسر پیامبر درباره علی بن ابیطالب سؤال شد، گفت: از رسول خدا شنیدم که میفرماید: علی و شیعیان او همان رستگارانند.(۴)
در روایت دیگر از امام علی(ع) نقل شده است که فرمود: از حسد ورزی مردم نزد رسول خدا نسبت به خودم شکوه کردم، آن حضرت فرمود: ای علی، نخستین چهار نفری که وارد بهشت میشوند من هستم و تو و حسن و حسین و پشت سر ما ذریّه ما وارد میشوند. و پشت سر ذریه ما دوستان ما و شیعیان ما از سمت راست و چپ ما.(۵)
* ویژگیهای شیعه
ویژگیهای یک شیعه واقعی در روایات اهل بیت(ع) به طور گسترده و مبسوط ذکر شده است و بدون هیچ گونه دخل و تصرف، اصل روایات در مورد شیعه واقعی را نقل میکنیم:
از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است که فرمود: شیعیان علی(ع) آنانند که باکشان نیست، در راه خدا مرگ به سراغ آنان آید یا آنان به پیشواز مرگ روند، شیعیان علی آنانند که برادرانشان را بر خود ترجیح دهند، هر چند خود نیازمند باشد و آنانند که خداوند ایشان را در آنجا که نهی کرده است نمیبیند و در آنجا که امر کرده است همیشه حاضر میبیند، شیعیان علی(ع) آنانند که در گرامیداشت، برادران مؤمن خویش به علی(ع) اقتدا میکنند.(۶)
امام صادق(ع) در مورد شیعه واقعی فرموده است: شیعیان ما اهل پارسایی و سختکوشی (در عبادت) هستند، اهل وفاداری و امانتداریاند، اهل زهد و عبادتند، آنانند که در شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز میگذارند، شبها را به عبادت سپری میکنند و روزها را به روزهداری و زکات اموال خود را میپردازند و به حج میروند و از هر حرامی دوری میکنند.(۷)
و همچنین فرموده است: شیعه ما کسی است که آنچه را نیک میشمارند، پیش میبرد و از آنچه را که زشت میداند، خودداری میکند، خوبیها را آشکار میسازد و از سر شوق و اشتیاق به رحمت خدای بزرگ به کارهای سترگ میشتابد، پس او از ماست و رو به سوی ما دارد و هر جا که ما باشیم با ماست.(۸)
امام علی(ع) در مورد شیعه واقعی میفرماید: به خدا سوگند که شیعیان من مردمانی بردبارند و خدا و دین او را میشناسند از خدا اطاعت میکنند و فرمانش را میبرند، به واسطه محبت او راه یافتهاند، از شب زندهداری رنگشان زرد است، بر اثر گریه چشمانشان کمسوء و آبریزان است، لباسشان بر اثر ذکر گفتن خشکیده، شکمهایشان از گرسنگی به پشت چسپیده است، ربانیت و خداپرستی در رخسارشان معلوم است و پارسایی و خدا ترسی در سیمایشان، چراغهای هر تاریکی و ظلمتی هستند، اگر در محفلی حاضر باشند، کسی آنها را نمیشناسد و اگر نباشند کسی جویای آنان نمیشود، اینان پیروان پاک و برادران ارجمند من هستند، وه که چه شوق به آنان دارم.(۹)
همچنین در اوصاف شیعیان میفرماید: خدای متعال به زمین نگریست و ما را انتخاب کرد و برای ما پیروانی برگزید که یاریمان کنند و از شادی ما شادمان میشوند و از اندوه ما اندوهناک، در راه ما جان و مال خود را نثار میکنند، آنان از مایند و رو به سوی ما دارند و در بهشت با ما هستند.(۱۰)
لازم به ذکر است که اینگونه شیعیان که در روایات از اوصاف و ویژگیهای آنها یاد شده است، جزء خواص هستند و رسیدن به مقام و منزلت آنان بسیار دشوار و مشکل است و اکثر شیعیان را افراد معمولی تشکیل میدهند که به ائمه علاقه دارند و از جان و دل به آنها ارادت میورزند و دوست دارند که جزء شیعیان واقعی باشند، اما بر اثر عوامل مختلف نمیتوانند به آن حد ارتقاء یابند، این دسته نیز جز شیعه اهل بیت(ع) بوده و قطعاً مورد توجه حضرات معصومین(ع) هستند، اما کسانی که برای رسیدن به مقام و پول خودشان را منتسب به آنها دانسته و در حقیقت جزء ارادتمندان آنها نیستند، این گروه از شیعیان مردود و سخت مورد نکوهش ائمه(ع) بوده است.(۱۱)
در نتیجه شیعیان به سه دسته تقسیم میشوند:
دستهای که شیعیان واقعی بوده و پا جای پای ائمه(ع) میگذارند، این عده جزء خواص هستند و تعداد آنها بسیار اندک است.
گروه دوم که اکثریت شیعیان را تشکیل میدهند گرچه به حد دسته اول نیست، ولی سعی دارند که مانند آنها باشند، این گروه نیز مورد توجه ائمه(ع) بوده و إنشاءالله شفاعت آنها شامل این دسته خواهد شد.
اما دسته دیگر که از نام ائمه(ع) سوءاستفاده کرده و میخواهند از این طریق به نان و نوایی برسد، این گروه مورد ملامت و سرزنش ائمه(ع) هستند.
بنابراین همه باید تلاش کنند که جزو شیعیان حقیقی و واقعی ائمه(ع) محسوب شوند، گرچه رسیدن به آن درجه بسیار دشوار و مشکل است و تعداد اندک میتوانند به آن مرحله برسند، ولکن هدف آن باشد:
آب دریا را اگر نتوان کشید
پس بقدر تشنگی باید چشید
* پینوشتها:
۱.مصاحب، غلام حسین، دائرةالمعارف فارسی، ذیل کلمه شیعه.
۲. صافات:۸۳.
۳. ابن خلدون، مقدمه، بیروت، دارالتراث العربی، چهارم، بیتا، ج۱، ص۲۷۶.
۴. ری شهری، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، اول، بیتا، ج۲، ص۱۵۴۵.
۵. همان، ج۲، ص۱۵۳۸.
۶. همان، ج۲، ص۱۵۳۹.
۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۶۸، ص۱۶۸.
۸. میزان الحکمه، ج۲، ص ۱۵۳۸.
۹. کراجکی، ابوالفتح، کنزالفوائد، قم، مکتبة المصطفوی، دوم،۱۴۱۰ هـ ، ص۳۳.
۱۰. میزان الحکمة، ج۲، ص۱۳۵۳.
۱۱. همان.
يكى از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام حكايت كند:
روزى در مِنى و عرفات در حضور آن حضرت مشغول خوردن انگور بوديم ، كه فقيرى آمد و تقاضاى كمك كرد.
حضرت يك خوشه انگور به آن فقير داد، فقير گفت : انگور نمى خواهم ، چنانچه درهم و دينارى داريد، كمك نمائيد؟ امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به تو كمك نمايد.
و فقير مقدارى راه رفت و سپس بازگشت و همان مقدار انگور را درخواست كرد، ولى حضرت چيزى به او نداد و فقط فرمود: خدا به تو كمك نمايد.
بعد از آن ، فقيرى ديگر آمد و درخواست كمك كرد؟
حضرت چند دانه انگور به او داد، فقير آن چند دانه انگور را گرفت و گفت : ((الحمد للّه ربّ العالمين )) كه خداوند مهربان مرا روزى داد؛ و چون كه خواست برود امام عليه السلام به او فرمود: صبر كن ؛ و دو دست مبارك خود را پر از انگور كرد و تحويل او داد.
فقير بار ديگر خداى تعالى را شكر و سپاس گفت ؛ و خواست حركت كند كه برود، حضرت فرمود: چقدر پول همراه دارى ؟
فقير پول هاى خود را كه حدود بيست درهم بود نشان داد و حضرت نيز به همان مقدار درهم به او كمك نمود.
هنگامى كه فقير پول ها را از آن حضرت گرفت ، شكر و سپاس خداى را به جا آورد.
و حركت كرد تا برود، حضرت فرمود: صبر كن و سپس پيراهن خود را درآورد و تحويل آن فقير داد و فرمود: آن را بپوش ، فقير پيراهن را گرفت و پس از شكر خدا، نيز از آن حضرت سپاس ، به جاى آورد؛ و دعاى خيرى در حقّ حضرت كرد و رفت .(1)
همچنين مرحوم شسخ طوسى و ديگر بزرگان آورده اند:
شخصى به نام مفضّل بن قيس حكايت نمايد:
روزى به محضر مبارك امام صادق عليه السلام وارد شدم ؛ و بعضى از مشكلات زندگى خود و خانواده ام را براى آن حضرت بازگو كردم .
امام عليه السلام به كنيز خود فرمود: آن كيسه را بياور.
هنگامى كه كنيز كيسه را آورد، حضرت به من فرمود: در اين كيسه مقدار چهارصد دينار است ، كه منصور دوانيقى آن ها را براى ما ارسال داشته است ، آن ها را بردار و مشكلات زندگى خود و خانواده ات را برطرف نما.
پس از آن كه كيسه را گرفتم ، عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! من تقاضاى پول نكردم ؛ بلكه خواستم در حقّ ما به درگاه خداوند متعال دعائى كنى ، تا به دعاى شما گرفتارى هاى ما برطرف گردد.
امام عليه السلام فرمود: مانعى بدارد، اين پول ها را بردار؛ و به همين زودى به درگاه خداوند سبحان دعا مى كنم ، كه ان شاء اللّه ؛ به خواسته هايت برسى .
و در پايان به عنوان موعظه و نصيحت فرمود: مواظب باش كه اسرار زندگى و خانواده ات را براى هر كسى بازگو نكنى ؛ كه خود را در نزد افراد، بى جهت سبك خواهى كرد.(2)
1-بحارالا نوار: ج 47، ص 42، ح 56، به نقل از كافى : ج 4، ص 49.
2- اختيار معرفة الرّجال : ص 183، ح 320، و 322.
وبسایت فرهنگسان هنر، علی معلم پیش از آغاز شعرش نوشته است: تعزیت و تسلیت محیی دین و مرجع مذهب، امام وامق عاشق جعفر صادق به نگاهداشت خاطره شهادت آن اسوه هدایت علیه السلام.
روز که تاریک شد شوق شب قدر ماند
غره ماه نخست سلخ شد و بدر ماند
خلق چرا تن زدند ماه همان مهر بود
یک سره جادو شدند جور و جفا سحر بود
پیش رخ خوب مهر فتنه سحرند خلق
شعبده از باد صبح بوکه در افتد ز دلق
پنج تن و پنج ماه، ماه ششم بدر شد
شب زده گان تن زنید باز شب قدر شد
از طرف بامداد صبحی صادق دمید
وقت صبوحی رسید صبح صادق سعید
مژده صبوحی چنین گرچه ندارد غبوق
فرض شود بعد از این فهم غروب و شروق
چشم گشایید در واقعه بام و شام
فرق کی و کِی کنید خود زکجا و کدام
در سحر گرگ و میش روشن خاموش باش
راهزنان ساحرند تن زن و باهوش باش
جعفر صادق به حق آینه مصطفی است
جان محمد، علی است دایره اصطفی است
نیمهای از سال رفت ماه تو شد در محاق
باز سیه پوش شد مشهد و قم تا عراق
محیی وحی و ولا جعفر صادق گذشت
باش که طوفان رسید باد موافق گذشت
فتنه آخر زمان خیره درآمد ز در
دیده دانش گشا عشوه غولان مخر
محنت اگر آشکار ور به نهان بگذرد
حاجت پیکار نیست کار جهان بگذرد
دار بلیه است این خلق در او مبتلا است
عرصه طف نینوا جمله زمین کربلا است
مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه به نقل از هشام بن سالم حكايت فرمايد:
روزى به همراه جماعتى از اصحاب حضرت ابو عبداللّه ، امام جعفر صادق عليه السلام ، در مجلس و محضر مباركش نشسته بوديم ، كه شخصى از اهالى شهر شام اجازه گرفت و سپس وارد مجلس شد و سلام كرد.
امام عليه السلام جواب سلام او را داد و فرمود: بنشين .
پس از آن كه نشست ، حضرت او را مخاطب قرار داد و فرمود:
اى مرد شامى ! خواسته ات چيست ؟
و براى چه به اين جا آمده اى ؟
آن شخص اظهار داشت : شنيده ام كه شما نسبت به تمام علوم و به همه مسائل آشنا و عالم هستى ، لذا آمده ام تا مناظره كنم .
حضرت فرمود: در چه موردى ؟
عرضه داشت : پيرامون قرآن ؛ و حروف مقطّعه و إ عراب آن .
حضرت فرمود: مطالب خود را در اين رابطه با حمران بن اءعين در ميان بگذار.
مرد شامى گفت : مى خواهم با شخص خودت مباحثه و مناظره نمايم ، نه با ديگران .
امام عليه السلام فرمود: مسائل خود را با حمران مطرح كن ، چنانچه بر او غلبه كردى ، بر من نيز غالب خواهى شد.
پس از آن ، شامى با حمران مشغول مذاكره و مناظره گرديد، به طورى كه خود خسته و عاجز گشت .
حضرت فرمود: اى مرد شامى ! او را چگونه يافتى ؟
پاسخ داد: او را شخصى متخصّص و آشنا يافتم ، هر آنچه سؤ ال كردم ، جواب كاملى شنيدم .
سپس عرضه داشت : چنانچه ممكن باشد مى خواهم با خودت پيرامون علوم عربى مناظره نمايم ؟
امام صادق عليه السلام اشاره به اءبان بن تغلب نمود و اظهار داشت : آنچه مى خواهى با اين شخص مناظره كن .
مرد شامى كنار اءبان بن تغلب رفت و در مناظره با او مغلوب شد، اين بار به حضرت گفت : مى خواهم در علم فقه مناظره كنم . حضرت در اين مرحله يكى ديگر از شاگردان خويش را به نام زراره ، معرّفى نمود و به مرد شامى فرمود: با او مناظره كن ، كه تو را در مسائل ، قانع مى نمايد.
و چون با زراره مباحثه و مناظره كرد، نيز مغلوب گشت و شكست خورد؛ حضرت را مخاطب قرار داد و گفت : اين بار مى خواهم با خودت درباره علم كلام مناظره نمايم .
امام عليه السلام اين بار نيز به يكى ديگر از شاگردان خود به نام مؤ من طاق خطاب نمود و فرمود: اى مؤ من طاق ! با اين مرد شامى در آنچه كه مى خواهد مناظره نما.
پس او طبق دستور حضرت با مرد شامى در علم كلام مناظره نمود و بر او غالب گرديد.
و بر همين منوال با هشام بن سالم در توحيد و خداشناسى ؛ و بعد از آن با هشام بن حكم پيرامون امامت و خلافت مناظره انجام گرفت و مرد شامى شكست خورد.
و امام جعفر صادق عليه السلام شادمان بود و تبسّم مى نمود.
سپس شامى اظهار داشت : مثل اين كه ، خواستى به من بفهمانى ، كه در بين شيعيان شما اين چنين افرادى وجود دارند كه در علوم مختلف آشنا و مسلّط مى باشند؟!
حضرت فرمود: اين چنين فكر كن .
و پس از صحبت هائى حضرت فرمود: خداوند متعال حقّ و باطل را در كنار يكديگر قرار داد؛ و پيامبران و اوصياء را فرستاد تا بين آن دو را جدا سازند؛ و انبياء را قبل از اوصياء منصوب نمود تا فضيلت و عظمت هر يك بر ديگرى روشن شود.
مرد شامى در اين لحظه گفت : خوشا به حال كسى كه با شما همنشين باشد.
امام عليه السلام در پايان فرمود: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل با رسول خدا - صلوات اللّه عليهم - همنشين بودند؛ و اخبار و جريانات را از طرف خداوند متعال براى آن حضرت مى آوردند.
سپس مرد شامى اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! آيا ممكن است ، كه من هم جزء شيعيان شما قرار گيرم ؟
و مرا نيز از علوم و بركات خود بهره مند فرمائى ؟
حضرت هم او را پذيرفت و به هشام فرمود: مسائل مورد نياز او را تعليمش بده ، كه برايت شاگردى شايسته باشد.(1)
1-اختيار معرفة الرّجال : ص 275، ح 494.
زرارة بن اعين حكايت كند:
روزى به منزل امام جعفر صادق عليه السلام وارد شدم ، فرزندش حضرت موسى كاظم عليه السلام را در كنارش ديدم و جلوى ايشان جنازه اى - كه روى آن پوشيده بود - قرار داشت .
امام صادق عليه السلام فرمود: داود رقّى ، حمران و ابو بصير را بگو كه نزد من آيند.
در همين بين مفضّل بن عمر - دربان حضرت - وارد شد و من براى انجام ماءموريّت بيرون رفتم ؛ و پس از ساعتى به همراه آن افراد حضور امام عليه السلام بازگشتم و مردم مرتّب به منزل حضرت رفت و آمد مى كردند.
امام صادق عليه السلام جلو آمد و در حضور جمعيّت - كه حدود سى نفر بودند - خطاب به داود رقّى كرد و فرمود: پارچه را از روى صورت فرزندم ، اسماعيل برطرف نما.
سپس اظهار داشت : اى داود! اسماعيل زنده است ، يا مرده ؟
داود پاسخ داد: او مرده است .
بعد از آن ، افراد يكى پس از ديگرى مى آمدند و صورت اسماعيل را مى ديدند و حضرت همان سؤ ال را از آنان مى پرسيد؛ و آنان مى گفتند: او مرده و از دنيا رفته است .
آن گاه حضرت فرمود: خدايا! تو شاهد بر اقرار اين افراد باش ؛ و سپس دستور داد تا جنازه اسماعيل را غسل داده و كفن نمايند. و چون فارغ شدند، فرمود: اى مفضّل ! صورتش را باز كن و پس از آن سؤ ال نمود: آيا او مرده است ، يا زنده ؟
و مفضّل گفت : او مرده است ، حضرت اظهار داشت : خداوندا! تو شاهد باش .
و سپس جنازه را جهت دفن حمل كردند؛ و هنگامى كه جنازه را در قبر نهادند، امام عليه السلام جلو آمد و به مفضّل فرمود: صورتش را باز كن تا تمام افراد ببينند كه او زنده است ، يا مرده ؟
و همگى شهادت دادند بر اين كه او مرده است .
آن گاه حضرت همچنين فرمود: خداوندا! تو شاهد بر گفته آن ها باش ، اى افراد حاضر! شاهد و گواه باشيد كه به زودى گروهى به وسيله اسماعيل راه باطل را برگزينند و گويند كه او زنده است ؛ و امام و پيشوا خواهد بود.
آنان بدين وسيله مى خواهند نور خدا را خاموش كنند و در مقابل خليفه و حجّت خدا يعنى ؛ فرزندم ، موسى كاظم موضع بگيرند، وليكن خداوند متعال نور خويش را به اتمام مى رساند، گرچه مشركان و بدخواهان نخواسته باشند.
و همين كه خاك ها را داخل قبر ريختند، حضرت جلو آمد و اظهار داشت : چه كسى درون اين قبر زير خاك پنهان گشت ؟
همگى گفتند: ياابن رسول اللّه ! فرزند شما اسماعيل بود، كه پس از غسل و كفن در اين قبر دفن گرديد.
و در پايان مراسم تدفين ، براى آخرين بار حضرت فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه باش ؛ و سپس دست حضرت موسى كاظم عليه السلام را گرفت و اظهار داشت : اين فرزندم خليفه بر حقّ است ، بدانيد كه حقّ با او و نيز او با حقّ است ؛ و حقّ از نسل او خواهد بود تا هنگامى كه وارث زمين - يعنى ولىّ عصر، امام زمان (عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف )، آشكار گردد.(1)
1-بحارالا نوار: ج 48، ص 21، ح 32، غيبة نعمانى : ص 179.
امام جعفر صادق عليه السلام در سال 128 هجرى به همراه خانواده و بعضى از دوستان و پيش خدمتان ، جهت انجام مناسك حجّ عازم مكّه معظّمه گرديد.
ابوبصير گويد: من نيز در كاروان حضرت بودم ؛ و پس از پايان اعمال حجّ عازم مدينه منوّره شديم . در مسير راه مكّه و مدينه در روستائى به نام اءبواء كه آمنه ، مادر حضرت رسول صلى الله عليه و آله در آنجا مدفون است جهت استراحت فرود آمديم . و پس از مختصرى استراحت ، غذا آماده شد. سفره را پهن كردند، خود امام جعفر صادق عليه السلام از اعضاء كاروان پذيرائى مى نمود و غذا جلوى افراد مى نهاد.
هنگامى كه مشغول خوردن غذا شديم ، شخصى از طرف همسر آن حضرت وارد شد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! حميده گفت : من در وضعيّت خاصّى قرار گرفته ام و درد زايمان ، شدّت گرفته است ؛ و چون شما فرموده بوديد كه در اوّلين فرصت گزارش دهم تا اوّلين ملاقاتِ نوزاد با شما باشد، من نيز چنين كردم .
در اين لحظه ، امام صادق عليه السلام با عجله تمام حركت نمود و به همراه آن شخص به سوى منزل گاه همسرش ، حميده به راه افتاد.
همه چشم به راه در انتظار بازگشت امام عليه السلام بوديم كه ناگهان ، حضرت شادمان و خوشحال مراجعت نمود. گفتيم : جان ما فداى شما باد! خداوند همسرتان را به سلامت نگه دارد، او در چه حالتى است ؟
حضرت با تبسّم فرمود: خداوند متعال نوزادى به ما عطا كرد، كه بهترين خلق خدا است ؛ و او به هنگام تولّد دست خود را بر زمين نهاد و سر به سوى آسمان بلند نمود و شهادت به وحدانيّت خداوند سبحان داد، كه اين خود نشانه امامت او مى باشد و سوگند به خداى يكتا، كه او امام و پيشواى شما بعد از من مى باشد.
ابوبصير گويد: در اين رابطه تقاضا كردم تا توضيح بيشترى دهد؟
و حضرت فرمود: در آن شبى كه نطفه اين نوزاد منعقد گرديد، لحظاتى قبل از آن ، شخصى نزد من آمد و ظرفى كه در آن شربتى سفيد، شيرين ، گوارا و خنك بود، به دستم داد؛ و همين كه من مقدارى از آن شربت را آشاميدم ، آن شخص دستور داد تا با همسرم حميده هم بستر شوم .
پس با شادمانى و علم بر اين كه چه خواهد شد، كنار همسرم رفتم و پس از هم بستر شدن با او، نطفه اين نوزاد در همان شب منعقد گرديد.
سپس حضرت در ادامه فرمايش خود فرمود: نطفه هر امامى اين چنين منعقد مى گردد؛ و چون چهل روز بر آن بگذرد، خداوند ملكى را مبعوث مى نمايد تا بر بازوى راستش بنويسد:
و تمّت كلمة ربّك صدقا و عدلا لامبدّل لكلماته (1) .
و پس از آن كه هنگام ولادت فرا برسد و نوزاد به دنيا آيد، دست بر زمين گذارد و سر به سمت آسمان بلند كند؛ و در آن لحظه مَلَكى از طرف خداوند عزّوجل نوزاد را با نام و نام پدر آوا مى دهد، كه ثابت و پايدار باش ، تو را براى امرى مهمّ آفريده ام ، تو امين و خليفه من هستى ، رحمت من شامل دوستانت مى باشد و دشمنانت را به دردناك ترين عقاب عذاب مى كنم ؛ گرچه آن ها در دنيا غرق نعمت و رفاه باشند.
و چون سخن ملك پايان يابد، نوزاد شهادت به يگانگى خداوند مى دهد؛ و پس از آن خداوند تمام علوم را به او عطا مى نمايد و مقدّر مى گرداند تا در هر شب قدر ملك روح با او ملاقات نمايد.
ابوبصير افزود: خدمت حضرتش عرضه داشتم كه آيا ملك روح ، همان جبرئيل عليه السلام است ؟
حضرت فرمود: خبر، عظمت ملك روح از تمام ملائكه بالاتر و عظيم تر است ؛ و خداوند مى فرمايد: تنزّل الملائكة والرّوح فيها (2)؛ در شب قدر، ملائكه به همراه روح نازل مى شوند.(3)
1-سوره اءنعام : آيه 115.
2- سوره قدر: آيه 4.
3- محاسن برقى : ج 2، ص 314، ح 32، بصائرالدّرجات : ج 9، ب 19، ص 129، بحارالا نوار: ج 48، ص 2 5، حليّة الا برار: ج 4، ص 196، ح 2.
پس از آن كه داوود بن علىّ استاندار مدينه از طرف خليفه ، مُعلّى بن خُنيس را احضار كرده و به قتل رسانيد، امام جعفر صادق عليه السلام با او قطع رابطه نمود و به مدّت يك ماه نزد او نرفت . روزى داوود بن علىّ، ماءمورى را فرستاد كه امام عليه السلام را نزد او ببرند؛ ولى حضرت قبول ننمود.
محمّد بن سنان گويد: در حضور امام جعفر صادق عليه السلام بودم و با عدّه اى از دوستان ، نماز ظهر را به امامت آن حضرت مى خوانديم كه ناگهان پنج نفر ماءمور مسلّح وارد شدند و به امام صادق عليه السلام گفتند: والى مدينه دستور داده است تا شما را نزد او ببريم .
امام عليه السلام فرمود: اگر نيايم ، چه مى كنيد؟ ماءمورين گفتند: والى دستور داده است كه چنانچه نيامديد، سر شما را جدا كنيم و نزد او ببريم .
حضرت فرمود: گمان نمى كنم بتوانيد فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله را به قتل رسانيد.
گفتند: ما نمى دانيم تو چه مى گوئى ، ما فقط مطيع امر والى هستيم و دستور او را اجراء مى كنيم .حضرت فرمود: منصرف شويد و برويد، كه اين كار به صلاح شما نخواهد بود.
گفتند: به خدا سوگند، يا خودت و يا سرت را بايد ببريم .
امام عليه السلام چون آن ها را بر اين تصميم شوم جدّى ديد، دست هاى مبارك خويش را بر شانه ها نهاد؛ و پس از لحظه اى ، دست هايش را به سوى آسمان بلند نمود و دعائى خواند، كه فقط ما اين زمزمه را شنيديم : ((السّاعه ، السّاعه )) ؛ پس ناگهان سر و صداى عجيبى به گوش رسيد. در اين هنگام حضرت به ماءمورين حكومتى فرمود: هم اكنون رئيس شما هلاك شد؛ و اين داد و فرياد به جهت هلاكت او مى باشد؛ و ماءمورين با شينيدن اين سخنان از كار خويش منصرف شدند و رفتند.
بعد از رفتن ماءمورين ، من به حضرت عرض كردم : مولايم ! خداوند، ما را فداى تو گرداند، جريان چه بود؟
حضرت فرمود: او داوود بن علىّ دوست ما مُعلّى بن خُنيس را كشت ؛ و به همين جهت ، مدّتى است كه من نزد او نرفته ام بنابر اين ، او به واسطه افرادى پيام فرستاد كه من پيش او بروم ؛ ولى من نپذيرفتم تا آن كه اين افراد را فرستاد تا مرا به قتل برسانند.
و چون من ، خداى متعال را با اسم اعظم دعا كردم تا او را نابود گرداند، خداوند نيز ملكى را فرستاد و او را به هلاكت رسانيد.(1)
1-بحارالا نوار: ج 47، ص 67، ح 9، به نقل از بصائرالدّرجات : ج 5، ص 58.
حفص تمّار حكايت كند:
در بحبوحه آن روزهائى كه مُعلّى بن خُنيس كه يكى از راويان حديث و از اصحاب امام جعفر صادق عليه السلام بود را به دار آويخته و كشته بودند، به محضر مبارك امام صادق عليه السلام شرف حضور يافتم .
حضرت فرمود: ما مُعلّى را به چيزى دستور داديم و او مخالفت كرد، سرپيچى از دستور، سبب قتل او گرديد. عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! آن سرّى كه او آشكار كرد، چه بود؟
حضرت فرمود: روزى او را غمگين و ناراحت ديدم ، پرسيدم : تو را چه شده است ، كه اين چنين غمگين مى باشى ؟ مثل اين كه آرزوى ديدار خانواده و فرزندانت را دارى ؟
مُعلّى پاسخ داد: بلى .
به او گفتم : جلو بيا؛ و همين كه او نزديك من آمد، دستى بر صورتش كشيدم و گفتم : هم اكنون كجائى و چه مى بينى ؟ جواب داد: در خانه خود، كنار همسر و فرزندانم مى باشم . آن گاه من او را به حال خود رها كردم تا لحظاتى در كنار خانواده اش باشد، جائى كه حتّى از همسر خود نيز كامى برگرفت .
پس از آن ، به او گفتم : جلو بيا؛ و چون جلو آمد، دستى بر صورتش كشيدم و گفتم : الآن كجا و در چه حالى هستى ؟ گفت : در مدينه ، در منزل شما و كنار شما مى باشم .
سپس به او گفتم : اى معلّى ! ما داراى اين اسرار هستيم ، هر كه اسرار ما را نگهدارى كند و مخفى دارد، خداوند دين و دنياى او را در اءمان دارد.
اى معلّى ! موضوعى را كه امروز مشاهده كردى ، فاش مگردان وگرنه موجب هلاكت خويش ، خواهى شد.
اى معلّى ! متوجّه باش كتمان اسرار ما موجب عزّت و سعادت دنيا و آخرت مى باشد؛ و هر كه اسرار ما را افشاء نمايد، به وسيله آهن (يعنى شمشير و تير) و يا در زندان نابود خواهد شد.
بعد از آن حضرت فرمود: و چون معلّى بن خُنيس نسبت به سخنان من بى اهمّيت بود و اسرار ما را براى مخالفين بازگو كرد، همين بى توجّهيش موجب هلاكتش گرديد.(1)
1-اختصاص شيخ مفيد: ص 321، رجال كشّى : ص 240، بحارالا نوار: ج 47، ص 87، ح 91، مستدرك الوسائل : ج 12، ص 297، ح 23.
ابو جعفر طبرى به نقل از داود رقّى حكايت كند:
روزى وارد شهر مدينه شدم و منزل امام جعفر صادق عليه السلام رفتم به حضرتش سلام كرده و با حالت گريه نشستم ، حضرت فرمود: چرا گريان هستى ؟
عرض كردم : اى پسر رسول خدا! عدّه اى به ما زخم زبان مى زنند و مى گويند: شما شيعه ها هيچ برترى بر ما نداريد و با ديگران يكسان مى باشيد.
حضرت فرمود: آن ها از رحمت خدا محروم هستند و دروغ گو مى باشند.
سپس امام عليه السلام از جاى خود برخاست و پاى مبارك خود را بر زمين سائيد و اظهار نمود: به قدرت و اذن خداوند تبارك و تعالى ايجاد شو، پس ناگهان يك كشتى قرمز رنگ نمايان گرديد؛ و در وسط آن درّى سفيد رنگ و بر بالاى كشتى پرچمى سبز وجود داشت كه روى آن نوشته بود:
((لا إ له إ لاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علىّ ولىّ اللّه ، يقتل القائم الا عداء، و يبعث المؤ منون ، ينصره اللّه )) يعنى ؛ نيست خدائى جز خداى يكتا، محمّد رسول خدا، علىّ ولى خداست ، قائم آل محمّد عليهم السلام دشمنان را هلاك و نابود مى گرداند و خداوند او را به وسيله ملائكه يارى مى نمايد.
در همين بين متوجه شدم كه چهار صندلى درون كشتى وجود دارد، كه از انواع جواهرات ساخته شده بود، پس امام صادق عليه السلام روى يكى از صندلى ها نشست و دو فرزندش حضرت موسى كاظم و اسماعيل را كنار خود نشانيد؛ و به من فرمود: تو هم بنشين . چون همگى روى صندلى ها نشستيم ؛ به كشتى خطاب كرد و فرمود: به امر خداوند متعال حركت كن .
پس كشتى در ميان آب دريائى كه از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر بود، حركت كرد تا رسيديم به سلسله كوه هائى كه از دُرّ و ياقوت بود؛ و سپس به جزيره اى برخورديم كه وسط آن چندين قبّه و گنبد سفيد وجود داشت و ملائكه الهى در آن جا تجمّع كرده بودند.
هنگامى كه نزديك آن ها رسيديم با صداى بلند گفتند: ياابن رسول الّله ! خوش آمدى .
بعد از آن ، حضرت فرمود: اين گنبدها و قبّه ها مربوط به آل محمّد، از ذريّه حضرت رسول صلوات الّله عليهم است ، كه هر زمان يكى از آن ها رحلت نمايد، وارد يكى از اين ساختمان ها خواهد شد تا مدّت زمانى را كه خداوند متعال تعيين و در قرآن بيان نموده است :
ثمّرددنالكم الكرّة عليهم واءمددناكم بأ موال وبنين وجعلناكم اءكثرنفيرا(1) يعنى ؛ شما اهل بيت رسالت را مرتبه اى ديگر به عالم دنيا باز مى گردانيم … .
و بعد از آن ، دست مبارك خود را درون آب دريا كرد و مقدارى درّ و ياقوت بيرون آورد و به من فرمود: اى داود! چنانچه طالب دنيا هستى اين جواهرات را بگير.
عرضه داشتم : ياابن رسول الله ! من به دنيا رغبت و علاقه اى ندارم ، پس آن ها را به دريا ريخت و سپس مقدارى از شن هاى كف دريا را بيرون آورد كه از مُشك و عَنبر خوشبوتر بود؛ و چون همگى ، آن را استشمام كرديم به دريا ريخت ؛ و بعد از آن فرمود: برخيزيد تا به اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب ، ابو محمّد حسن بن على ، ابو عبدالله حسين بن علىّ، ابو محمّد علىّ بن الحسين و ابو جعفر محمّد ابن علىّ سلام كنيم .
پس به امر حضرت برخاستيم و حركت كرديم تا به گنبدى در ميان گنبدها رسيديم و حضرت پرده اى را كه آويزان بود بلند نمود پس اميرالمؤ منين امام علىّ عليه السلام را مشاهده كرديم كه در آنجا نشسته بود، بر حضرتش سلام كرديم .
سپس وارد قبّه اى ديگر شديم و امام حسن مجتبى عليه السلام را ديديم و سلام كرديم ، تا پنج گنبد و قبّه رفتيم و در هر يك امامى حضور داشت تا آخر، كه امام محمّد باقر عليه السلام بود و بر يكايك ايشان سلام كرديم .
بعد از آن ، حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم فرمود: به سمت راست جزيره نگاه كنيد، همين كه نظر كرديم چند قبّه ديگر را ديديم كه بدون پرده بود، پس عرضه داشتم : ياابن رسول الله ! چطور اين قبّه ها بدون پرده است ؟!
در پاسخ اظهار نمود: اين ها براى من و ديگر امامان بعد از من خواهد بود؛ و سپس فرمود: به ميان جزيره توجّه نمائيد؛ و چون دقّت كرديم گنبدى رفيع و بلندتر از ديگر قبّه ها را ديديم كه وسط آن تختى قرار داشت .
بعد از آن امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: اين قبّه مخصوص قائم آل محمّد عليهم السلام است ؛ و سپس فرمود: آماده باشيد تا بازگرديم ، و كشتى را مخاطب قرار داد و فرمود: به قدرت و امر خداوند متعال حركت كن ، پس ناگهان بعد از لحظاتى در همان محلّ قرار گرفتيم .(2)
1- سوره اسراء: 6
2- نوادرالمعجزات طبرى : ص 146، ح 15، مدينة المعاجز: ج 5، ص 302، ح 1633، دلائل الا مامة : ص 294، ح 249.
روزى ابو حنيفه - يكى از پيشوايان و رهبران اهل سنّت - به همراه عدّه اى از دوستانش به مجلس امام جعفر صادق عليه السلام وارد شد و اظهار داشت :
يابن رسول اللّه ! فرزندت ، موسى كاظم عليه السلام را ديدم كه مشغول نماز بود و مردم از جلوى او رفت و آمد مى كردند؛ و او آن ها را نهى نمى كرد، با اين كه رفت و آمدها مانع معنويّت مى باشد؟!
امام صادق عليه السلام فرزند خود موسى كاظم عليه السلام را احضار نمود و فرمود: ابو حنيفه چنين مى گويد كه در حال نماز بودى و مردم از جلوى تو رفت و آمد مى كرده اند و مانع آن ها نمى شدى ؟
پاسخ داد: بلى ، صحيح است ، چون آن كسى كه در مقابلش ايستاده بودم و نماز مى خواندم ، او را از هر كسى نزديك تر به خود مى دانستم ، بنابر اين افراد را مانع و مزاحم عبادت و ستايش خود در مقابل پروردگار متعال نمى دانستم .
سپس امام جعفر صادق عليه السلام فرزند خود را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم فداى تو باد، كه نگه دارنده علوم و اسرار الهى و امامت هستى .
بعد از آن خطاب به ابو حنيفه كرد و فرمود: حكم قتل ، شديدتر و مهمّتر است ، يا حكم زنا؟
ابو حنيفه گفت : قتل شديدتر است .
امام عليه السلام فرمود: اگر چنين است ، پس چرا خداوند شهادت بر اثبات قتل را دو نفر لازم دانسته ؛ ولى شهادت بر اثبات زنا را چهار نفر قرار داده است ؟!
سپس حضرت به دنباله اين پرسش فرمود: بنابر اين بايد توجّه داشت كه نمى توان احكام دين را با قياس استنباط كرد. و سپس افزود: اى ابوحنيفه ! ترك نماز مهمّتر است ، يا ترك روزه ؟
ابو حنيفه گفت : ترك نماز مهمّتر است .
حضرت فرمود: اگر چنين است ، پس چرا زنان نمازهاى دوران حيض و نفاس را نبايد قضا كنند؛ ولى روزه ها را بايد قضا نمايند، پس احكام دين قابل قياس نيست .
بعد از آن ، فرمود: آيا نسبت به حقوق و معاملات ، زن ضعيف تر است ، يا مرد؟
ابوحنيفه در پاسخ گفت : زنان ضعيف و ناتوان هستند.
حضرت فرمود: اگر چنين است ، پس چرا خداوند متعال سهم مردان را دو برابر سهم زنان قرار داده است ، با اين كه قياس برخلاف آن مى باشد؟!
سپس حضرت افزود: اگر به احكام دين آشنا هستى ، آيا غائط و مدفوع انسان كثيف تر است ، يا منى ؟
ابو حنيفه گفت : غائط كثيف تر از منى مى باشد.
حضرت فرمود: اگر چنين است ، پس چرا غائط با قدرى آب يا سنگ و كلوخ پاك مى گردد؛ ولى منى بدون آب و غسل ، تطهير نمى شود، آيا اين حكم با قياس سازش دارد؟!
پس از آن ابوحنيفه تقاضا كرد: ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، حديثى براى ما بيان فرما، كه مورد استفاده قرار دهيم ؟ امام صادق عليه السلام فرمود: پدرم از پدرانش ، و ايشان از حضرت اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام روايت كرده اند، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال ميثاق و طينت اهل بيت رسول اللّه صلوات اللّه عليهم را از اءعلى علّيين آفريده است .
و طينت و سرشت شيعيان و دوستان ما را از خمير مايه و طينت ما خلق نمود و چنانچه تمام خلايق جمع شوند، كه تغييرى در آن به وجود آورند هرگز نخواهند توانست .
بعد از آن كه امام صادق عليه السلام چنين سخنى را بيان فرمود ابو حنيفه گريان شد؛ و با دوستانش كه همراه وى بودند برخاستند و از مجلس خارج گشتند. (1)
1-اختصاص شيخ مفيد: ص 189.
روزى عدّه اى از دوستان و اصحاب خاصّ امام جعفر صادق عليه السلام همانند يونس بن ظبيان ، مفضّل بن عمر، ابو سلمه سرّاج ، حسين بن ابى فاخته و…، در محضر شريف و مبارك آن حضرت ، شرف حضور داشتند.
امام عليه السلام در آن جمع فرمود: تمام گنج هاى زمين و نيز كليد تمام جواهرات درون آن ، نزد ما اهل بيت - عصمت و طهارت عليهم السلام - مى باشد؛ و چنانچه هم اكنون اراده كنم و به يكى از دو پايم بگويم كه آنچه از طلا و نقره زير آن پنهان شده درآورد و آشكار سازد، فورا انجام خواهد داد.
سپس در ادامه فرمايش خود، اظهار داشت : توجّه كنيد؛ و آن گاه با پاى مبارك خود روى زمين خطّى كشيد و زمين شكافته شد و گنجى پُر از طلا و نقره نمايان گرديد.
بعد از آن با دست مبارك خود اشاره به گنج كرد و فرمود: ما كراماتى اين چنين انجام مى دهيم ؛ و سپس يكى از آن شمش هاى طلا را كه به اندازه يك وجب بود برداشت و به تمامى افراد حاضر نشان داد و فرمود:
خوب نگاه كنيد و دقّت نمائيد و چشمان خود را باز داريد كه اشتباه نكنيد و فردا در شكّ و شبهه قرار نگيريد.
و همگى آن افراد پس از دقّت كامل گفتند: ياابن رسول اللّه ! اين ها طلاى خالص است ؛ و چقدر جالب برق مى زند و مى درخشد.
پس از آن ، حضرت خطاب به افراد كرد و فرمود: اينك درون زمين را نگاه كنيد.
و چون درون زمين را نگاه كردند، شمش هاى فراوانى را از طلا و نقره ديدند؛ و با حالت ناباورى عرضه داشتند: ياابن رسول اللّه ! قربان شما گرديم ، آيا واقعا شما چنين قدرت و چنين خزائن گرانبهائى را داريد؛ و حال آن كه شيعيان و دوستان شما در فقر و بيچارگى به سر مى برند؟
حضرت در پاسخ فرمود: به همين زودى خداوند متعال خزائن دنيا و آخرت را براى ما و شيعيان ما جمع و فراهم مى نمايد؛ و ما در ميان نعمت هاى وافر بهشتى قرار خواهيم گرفت ؛ و آن گاه دشمنان ما به عذاب دردناك الهى مبتلا مى گردند.(1)
1-الخرايج والجرايح مرحوم راوندى : ج 2، ص 737، ح 52.
يكى از اصحاب نزديك امام جعفر صادق عليه السلام به نام زيد شحّام حكايت كند:
روزى به همراه عدّه اى در محضر پربركت آن حضرت بوديم ، يكى از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و كنار خود نشانيد و فرمود: اى جعفر! شنيده ام كه درباره جدّم ، حسين عليه السلام شعر گفته اى ؟
جعفر شاعر پاسخ داد: بلى ، فدايت گردم .
حضرت فرمود: چند بيتى از آن اشعار را برايم بخوان .
همين كه جعفر مشغول خواندن اشعار در رثاى امام حسين عليه السلام شد، امام صادق عليه السلام به قدرى گريست كه تمام محاسن شريفش خيس گرديد؛ و تمام اهل منزل نيز گريه اى بسيار كردند.
سپس حضرت فرمود: به خدا قسم ، ملائكه مقرّب الهى در اين مجلس حضور دارند و همانند ما مرثيّه جدّم حسين عليه السلام را مى شنوند؛ و بر مصيبت آن بزگوار مى گريند.
آن گاه خطاب به جعفر بن عفّان نمود و اظهار داشت : خداوند تو را به جهت آن كه بر مصائب حسين سلام اللّه عليه ، مرثيّه سرائى مى كنى اهل بهشت قرار داد و گناهان تو را نيز مورد مغفرت و آمرزش خود قرار داد.
بعد از آن ، امام عليه السلام فرمود: آيا مايل هستى بيش از اين درباره فضيلت مرثيّه خوانى و گريه براى جدّم ، حسين عليه السلام ، برايت بگويم ؟
جعفر بن عفّان شاعر گفت : بلى ، اى سرورم .
حضرت فرمود: هركس درباره حسين عليه السلام شعرى بگويد و بگريد و ديگران را نيز بگرياند، خداوند او را مى آمرزد و اهل بهشت قرارش مى دهد.(1)
1-اختيار معرفة الرّجال : ص 289، ح 508.
محمّد بن مسلم به نقل از دربان امام صادق عليه السلام به نام مفضّل بن عمر حكايت كند:
روزى دو نفر از دوستان و اصحاب آن حضرت مقدارى پول نقد و ديگر اجناس از خراسان به سوى مدينه مى آوردند؛ در بين راه ، عبورشان به شهر رى افتاد.
در آنجا يكى ديگر از دوستانشان نيز كيسه اى پول تحويل آن ها داد تا خدمت امام صادق عليه السلام تحويل دهند؛ و مرتّب از آن كيسه محافظت و نگه دارى مى كردند، كه مبادا مفقود شود.
همين كه وارد مدينه منوّره شدند، قبل از آن كه به حضور امام صادق عليه السلام شرفياب شوند، به جستجوى اموال و اشياء پرداختند، ناگاه با حالت تعجّب ديدند، كه تمام آن ها موجود است ؛ مگر كيسه اءمانى آن مردى كه در بين راه براى حضرت فرستاده بود، هر چه تلاش كردند، آن كيسه را نيافتند.
يكى از آن دو نفر به ديگرى گفت : خدا به فرياد ما برسد، چه جوابى به حضرت بدهيم ؟
ديگرى پاسخ داد: آن حضرت كريم و بزرگوار است ، عذر ما را مى پذيرد، او مى داند كه ما مقصّر نيستيم .
به هر حال اموال و پول ها را برداشتند و به محضر مبارك امام صادق عليه السلام شرفياب شدند؛ و سپس آن اموال را به خدمت حضرتش تقديم كردند.
حضرت پيش از آن كه آن اموال را بررسى و محاسبه نمايد كه چيست و چقدر است ، فرمود: كيسه آن مرد رافضى ، كه از شهر رى براى ما فرستاده بود كجا است ؟
آن ها جريان خود را تعريف كردند.
امام عليه السلام فرمود: اگر آن را ببينيد، مى شناسيد؟
گفتند: بلى ، آن را مى شناسيم .
حضرت پيش خدمت خود را صدا زد و فرمود: آن كيسه را بياور، همين كه كيسه را آورد، گفتند: اين همان كيسه است .
و در اين لحظه امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: شبان گاه به مقدارى پول محتاج شدم ، يكى از جنّيان را كه از دوستان و شيعيان ما بود فرستادم تا كيسه را از بين اموال بردارد و بياورد.(1)
1-بحارالا نوار: ج 47، ص 65، ح 5، به نقل از بصائرالدّرجات : ج 2، ب 18، ص 27.
يكى از اصحاب حضرت ابا عبداللّه ، امام جعفر صادق عليه السلام حكايت كند:
روزى به همراه بعضى از دوستان به مجلس شريف و مبارك آن حضرت شرفياب شدم ؛ و من از محضر مقدّسش پيرامون اين آيه شريفه قرآن :
خُذْ أ رْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إ لَيْكَ(1) سؤ ال كردم بر اين كه آيا آن پرندگان از يك جنس و يك نوع ؛ و يا آن كه از انواع پرندگان متفاوت بودند؟
امام صادق عليه السلام فرمود: آيا دوست داريد تا همانند آن را به شما ارائه و نشان دهم ؟
همگى در پاسخ گفتيم : بلى .
حضرت در همان حالتى كه نشسته بود صدا زد: طاووس !
ناگهان طاووسى پروازكنان جلوى حضرت آمد، بعد از آن صدا زد: كلاغ ! و كلاغى هم نزد حضرت آمد؛ و سپس يك كبوتر و يك باز شكارى را صدا نمود و آن دو نيز نزد حضرت حاضر شدند.
بعد از آن امام عليه السلام دستور داد تا سر آن چهار پرنده را بريدند؛ و پر و بال آن ها را كَنْدند و بدن هاى آن ها را قطعه قطعه كردند و سپس تمام گوشت و پوست آن ها را درهم آميختند.
پس از آن امام عليه السلام سر طاووس را به دست خود گرفت و آن را صدا زد.
ناگهان ديدم مقدارى از استخوان ها، گوشت ها و پرها حركتى كردند و از مابقى جدا گشته و به هم پيوستند.
بعد از آن ، حضرت سر طاووس را رها نمود و آن سر به بدن متّصل شد؛ و طاووس حركت كرد و صحيح و سالم جلوى امام صادق عليه السلام ايستاد.
سپس حضرت كلاغ و باز شكارى و كبوتر را يكى پس از ديگرى صدا زد و جريان را به همان شكل انجام داد؛ و آن ها هم زنده شدند و در مقابل حضرت سر پا ايستادند.(2)
1-سوره توبة : آيه 103.
2- اثبات الهداة : ج 3، ص 114، ح 135.
ابن ابى ليلى - كه يكى از دوستان امام جعفر صادق عليه السلام است - حكايت نمايد:
روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شديم ، حضرت به من فرمود: اين شخص كيست ؟
عرض كردم : مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى باشد، كه صاحب راءى و داراى نفوذ كلام است .
حضرت فرمود: آيا همان كسى است كه با راءى و نظريّه خود، چيزها را با يكديگر قياس مى كند؟
عرض كردم : بلى .
پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آيا مى توانى سرت را با ساير اعضاء بدن خود قياس نمائى ؟ نعمان پاسخ داد: خير.
حضرت فرمود: كار خوبى نمى كنى ، و سپس افزود: آيا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ايمان باشد؟ جواب گفت : خير.
امام عليه السلام پرسيد: آيا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مايع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟
اظهار داشت : خير.
ابن ابى ليلى مى گويد: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدايت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بيان فرما تا بهره مند گرديم .
بنابراين حضرت صادق عليه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پيه و چربى آفريده است ؛ و چنانچه آن مايع شور مزّه ، در آن نمى بود پيه ها زود فاسد مى شد.
و همچنين خاصيّت ديگر آن ، اين است كه اگر چيزى در چشم برود به وسيله شورى آب آن نابود مى شود و آسيبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.
و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهميدن مزّه اشياء خواهد بود؛ و نيز به وسيله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سينه خارج مى گردد.
و امّا آن كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ايمان مى باشد: جمله ((لا إ له إ لاّ اللّه )) است ، كه اوّل آن ((لا اله )) يعنى ؛ هيچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش ((الاّ اللّه )) است ، يعنى ؛ مگر خداى يكتا و بى همتا.(1)
1-بحارالا نوار: ج 2، ص 295، ح 14، به نقل از علل الشّرايع .
آن حضرت هنگام طلوع سپيده صبح ، روز جمعه يا دوشنبه ، هفدهم ربيع الا وّل يا اوّل رجب ، سال 80 يا 83 هجرى قمرى در مدينه منوّره ديده به جهان گشود.
نام : جعفر صلوات اللّه و سلامه عليه .
كنيه : ابو عبداللّه ، ابو اسماعيل ، ابو موسى ، ابو اسحاق .
لقب : صادق ، صابر، فاضل ، طاهر، شيخ ، صادق آل محمّد، باقى ، منجى ، كامل ، كافل ، عالم و … .
پدر: امام محمّد باقر، باقر علم الا وّلين والا خرين عليه السلام .
مادر: فاطمه ، معروف به امّ فروه ، دختر قاسم بن محمّد بن ابى بكر مى باشد.
نقش انگشتر: حضرت داراى چهار انگشتر بود، كه نقش هر كدام به ترتيب عبارتند از: ((اللّهُ وَليّي وَ عِصْمَتى مِنْ خَلْقِهِ)) ، ((اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْى ءٍ)) ، ((اءنْتَ ثِقَتى فَاعْصِمْنى مِنْ خَلْقِكَ)) ، ((ما شاءَاللّهُ لا قُوَّةَ إ لاّ باللّهِ)).
دربان : مفضّل بن عمر است ، و نيز بعضى محمّد بن سنان را گفته اند.
مدّت امامت : حضرت در سنين 34 سالگى ، روز دوشنبه ، هفتم ذى الحجّه يا ربيع الا وّل ، در سال 114 هجرى ، پس از شهادت پدر بزرگوارش به منصب امامت و خلافت رسيد و حدود 34 سال امامت و هدايت جامعه اسلامى را بر عهده داشت .
هنگامى كه امام جعفر صادق عليه السلام به منصب امامت نايل آمد، در موقعيّت حسّاسى قرار گرفته بود، چون دولت بنى العبّاس تازه روى كار آمده بود و تنها تلاش آن ها استحكام و ثبات پايه هاى حكومت خود بود؛ و ناچار بودند كه افكار عموم ، مخصوصا سادات بنى الزّهراء را به خود جلب و جذب نمايند.
بر همين اساس امام عليه السلام از موقعيّت موجود زمان ، به نحو اءحسن استفاده نموده و با تشكيل جلسات مختلف در رشته هاى گوناگون علوم و فنون ، ابعاد مختلف اسلام و معارف الهى را تبيين و تشريح نمود.
طبق گفته مورّخين و محدّثين : بيش از دوازده هزار شاگرد از اقشار مختلف در جلسات درس و محاضرات آن حضرت شركت نموده و در علوم و فنون مختلف از درياى بى كران علوم حضرتش بهره مى گرفتند.
و چهارصد جلد كتاب از جواب ها و مطالب آن حضرت نوشته شده است ، كه به عنوان اصول ((اءربعمائة )) معروف مى باشد. و بر همين اساس ، شيعه به عنوان مذهب جعفرى معروف گرديد.
رهبران و پيشوايان مذاهب چهارگانه اهل سنّت از شاگردان امام جعفر صادق عليه السلام بوده اند.
آن حضرت مدّت 15 سال و اندى ، هم زمان با جدّ بزرگوارش ، امام زين العابدين عليه السلام ؛ و مدّت 19 سال پس از آن ، با پدر عظيم القرش حضرت باقرالعلوم عليه السلام ؛ و سپس مدّت 34 سال امامت و زعامت جامعه اسلامى را بر عهده داشت ، كه روى هم عمر پربركت آن حضرت را 68 سال گفته اند.
شهادت : بنابر مشهور، آن حضرت ، روز دوشنبه 25 شوّال ، سال 148 هجرى قمرى ، در شهر مدينه منوّره ديده از جهان فرو بست ؛ و به لقاء اللّه ملحق گرديد.
محلّ دفن : پيكر مقدّس آن حضرت ، در مدينه منوّره ، در قبرستان بقيع ، در جوار مرقد شريف و مطهّر عمو و جدّ و پدر بزرگوارش به خاك سپرده شد.
تعداد فرزندان : تعداد شش فرزند پسر و چهار دختر براى آن حضرت گفته اند.
خلفاء و سلاطين هم عصر امامت آن حضرت : پنج نفر از طايفه بنى اميّه به نام هاى : هشام بن عبدالملك ، وليد بن يزيد بن عبدالملك ، يزيد بن وليد بن عبدالملك ، ابراهيم بن وليد، مروان حمار مى باشند؛ و هچنين دو نفر از بنى العبّاس به نام : سفّاح و منصور دوانيقى عبّاسى بوده اند.
نماز آن حضرت : چهار ركعت است ، كه در هر ركعت پس از قرائت سوره حمد، صد مرتبه ((سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إ له إ لاّ اللّه و اللّه اءكبر)) خوانده مى شود.(1)
و بعد از آن كه سلام نماز پايان يافت ، تسبيحات حضرت فاطمه زهراء عليها السلام گفته مى شود؛ و سپس حوايج مشروعه خويش را از خداوند متعال درخواست مى نمائيم ، كه ان شاءاللّه برآورده خواهد شد.
1-تاريخ ولادت و ديگر حالات حضرت برگرفته شده است از: اصول كافى : ج 1، تهذيب الا حكام : ج 6، تذكرة الخواصّ، اعيان الشّيعة : ج 1، مستدرك الوسائل : ج 6، كشف الغمّة : ج 2، مجموعه نفيسه ، تاريخ اهل البيت :، ينابيع المودّة ، اعلام الورى طبرسى : ج 1، جمال الاُسبوع ، دعوات راوندى ، بحارالا نوار: ج 47 و 88، عيون المعجزات ، دلائل الا مامة طبرى ، ارشاد شيخ مفيد و… .
سئل النبی (ص ) : ما كفارة الاغتیاب قال : تستغفر الله لمن اغتبته كلما ذكرته . امام جعفر صادق (ع) : از پیغمبر پرسیدند : كفاره غیبت چیست ؟ فرمود : برای آن كس كه غیبتش كردی هر زمان به یادش افتادی از خدا طلب آمرزش كنی .
لو یعلم المؤمن ما له من الأجر فی المصائب لتمنی أنه قرض بالمقاریض . امام جعفر صادق (ع) : اگر مؤمن پاداشی را كه برای مصیبتها دارد بداند ، آرزو می كند كه او را با قیچی تكه تكه كنند . اصول كافی ، ج 3 ، ص 354
اذا هممت بشی ء من الخیر فلا تؤخره ، فان الله عز و جل ربما أطلع علی العبد و هو علی شیء من الطاعة فیقول : و عزتی و جلالی لا أعذبك بعدها أبدا و اذا هممت بسیئة فلا تعملها فانه ربما اطلع الله علی العبد و هو علی شیء من المعصیة فیقول : و عزتی و جلالی لا أغفر لك بعدها أبدا . امام جعفر صادق (ع) : وقتی اراده كار خیری نمودی تأخیرش مینداز زیرا خدای متعال گاهی بر بنده مشرف می شود كه او مشغول طاعتی است ، پس می فرماید : به عزت و جلالم سوگند كه تو را پس از این هرگز عذاب نكنم و چون اراده گناهی كردی انجام مده ، زیرا گاهی خدا بر بنده مشرف می شود كه او معصیتی انجام دهد ، پس می فرماید : به عزت و جلالم كه تو را بعد از این دیگر نخواهم آمرزید . اصول كافی ، ج 3 ، ص 213
لا تستقل ما یتقرب به إلی الله عز و جل و لو شق تمرة . امام جعفر صادق (ع) : چیزی كه مایه تقرب به خدای متعال است كوچك مشمار ، اگر چه پاره خرمایی باشد . اصول كافی ، ج 3 ، ص 212
إن كان ما یكفیك یغنیك فأدنی ما فیها یغنیك و إن كان ما یكفیك لا یغنیك فكل ما فیها لا یغنیك . امام جعفر صادق (ع) : اگر اندازه كفایت ، بی نیازت كند ، كمترین چیز دنیا بی نیازت كند و اگر اندازه كفایت بی نیازت نكند ، هر چه در دنیا هست بی نیازت نكند . اصول كافی ، ج 3 ، ص 209
من رضی من الله بالیسیر من المعاش رضی الله منه بالیسیر من العمل . امام جعفر صادق (ع) : هر كه به یك زندگی ساده از خدا راضی باشد خدا هم به عمل اندك او راضی شود . اصول كافی ، ج 3 ، ص 207
مثل الدنیا كمثل ماء البحر كلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتی یقتله . امام جعفر صادق (ع) : دنیا مانند آب دریاست كه هر چه شخص تشنه از آن بیشتر آشامد ، تشنگیش بیشتر شود تا او را بكشد . اصول كافی ، ج 3 ، ص 205
قیل له - علیه السلام - ای الاعمال أفضل ؟ قال : الصلاة لوقتها و بر الوالدین و الجهاد فی سبیل الله عز و جل . امام جعفر صادق (ع) : به امام صادق علیه السلام عرض شد . كدام اعمال بهتر است ؟ فرمود : نماز در وقت و نیكی با پدر و مادر و جهاد در راه خدای متعال . اصول كافی ، ج 3 ، ص 231
شرف المؤمن قیام اللیل و عزه استغناؤه عن الناس . امام جعفر صادق (ع) : شرافت مؤمن به شب زنده داری و عزتش به بی نیازی از مردم است . اصول كافی ، ج 3 ، ص 218
قال عن سدیر قال : قلت له - علیه السلام - هل یجزی الولد والده ؟ فقال : لیس له جزاء إلا فی خصلتین یكون الوالد مملوكا فیشتریه ابنه فیعتقه أو یكون علیه دین فیقضیه عنه . امام جعفر صادق (ع) : سدیر گوید : به امام صادق علیه السلام عرض كردم : آیا فرزند می تواند پدرش را پاداش دهد ؟ فرمود : پاداشی برای پدر نیست جز در دو صورت : پدر برده باشد و پسر او را بخرد و آزاد كند،پدر بدهی داشته باشد و پسر آن را بپردازد . اصول كافی ، ج 3 ، ص 237
من أحب الاعمال الی الله عز و جل إدخال السرور علی المؤمن : اشباع جوعته أو تنفیس كربته أو قضاء دینه . امام جعفر صادق (ع) : از جمله دوست داشتنی ترین اعمال نزد خدای متعال شادی رسانیدن به مؤمن است و سیر كردن او از گرسنگی ، یا رفع گرفتاری او یا پرداخت بدهیش . اصول كافی ، ج 3 ، ص 276
شیعتنا الرحماء بینهم ، الذین اذا خلوا ذكروا الله . امام جعفر صادق (ع) : شیعیان ما با یكدیگر مهربانند ، چون تنها باشند خدا را یاد كنند . اصول كافی ، ج 3 ، ص 268
لا یقبل رأس احد و لا یده إلا رسول الله أو من ارید به رسول الله صلی الله علیه و آله . امام جعفر صادق (ع) : نباید سر یا دست كسی بوسیده شود مگر دست پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یا كسی كه از او پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قصد شود . اصول كافی ، ج 3 ، ص 267
تصافحوا فإنها تذهب بالسخیمة . امام جعفر صادق (ع) : با یكدیگر مصافحه كنید ، زیرا مصافحه كینه را می برد . اصول كافی ، ج 3 ، ص 264
من زار أخاه فی الله قال الله عز و جل : إیای زرت و ثوابك علی و لست أرضی لك ثوابا دون الجنة . امام جعفر صادق (ع) : هر كسی كه برای خدا از برادرش دیدن كند ، خدای متعال فرماید : مرا دیدن كردی و ثوابت بر من است و به ثوابی جز بهشت برایت خرسند نیستم . اصول كافی ، ج 3 ، ص 255
طلب العلم فریضة . امام جعفر صادق (ع) : كسب دانش واجب است . اصول كافی ، ج 1 ، ص 35
لیس بین الایمان و الكفر الا قلة العقل قیل : و كیف ذاك یا ابن رسول الله ؟ قال : إن العبد یرفع رغبته الی مخلوق فلو أخلص نیته لله لأتاه الذی یرید فی أسرع من ذلك . امام جعفر صادق (ع) : میان ایمان و كفر فاصله ای جز كم عقلی نیست . عرض شد : چگونه ای پسر پیغمبر ؟ فرمود : بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق می شود ، در صورتی كه اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیكتر از آن وقت به او رسد . اصول كافی ، ج 1 ، ص 32 - 33
اذا أراد الله بعبد خیرا فقهه فی الدین . امام جعفر صادق (ع) : چون خدا خیر بنده ای خواهد ، او را در دین دانشمند كند . اصول كافی ، ج 1 ، ص 39
لیس بین الایمان و الكفر الا قلة العقل قیل : و كیف ذاك یا ابن رسول الله ؟ قال : إن العبد یرفع رغبته الی مخلوق فلو أخلص نیته لله لأتاه الذی یرید فی أسرع من ذلك . امام جعفر صادق (ع) : میان ایمان و كفر فاصله ای جز كم عقلی نیست . عرض شد : چگونه ای پسر پیغمبر ؟ فرمود : بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق می شود ، در صورتی كه اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیكتر از آن وقت به او رسد . اصول كافی ، ج 1 ، ص 32 – 33
قال - علیه السلام - : قال رسول الله : یا علی لا فقر أشد من الجهل ، لا مال أعود من العقل . امام جعفر صادق (ع) : پیامبر خدا فرموده است : ای علی هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست . اصول كافی ، ج 1 ، ص 30
عبدالله بن سنان قال : ذكرت لابی عبدالله - علیه السلام - رجلا مبتلی بالوضوء و الصلاة و قلت : هو رجل عاقل ، فقال : أبو عبدالله و أی عقل له و هو یطیع الشیطان ؟ فقلت له : و كیف یطیع الشیطان ؟ فقلت له : سله هذا الذی یأتیه من أی شیء هو ؟ فانه یقول لك من عمل الشیطان . امام جعفر صادق (ع) : ابن سنان گوید به حضرت صادق - علیه السلام - عرض كردم : مردی هست عاقل كه گرفتار وسواس در وضو و نماز می باشد : فرمود چه عقلی كه فرمانبری شیطان می كند ؟ گفتم : چگونه فرمان شیطان می برد ؟ فرمود از او بپرس وسوسه ای كه به او دست می دهد از چیست ؟ قطعا به تو خواهد گفت از عمل شیطان است .اصول كافی ، ج 1 ، ص 13
قال رجل له - علیه السلام - ما العقل ؟ قال : ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان . قال : قلت : فالذی كان فی معاویة ؟ فقال : تلك النكراء ، تلك الشیطنة ، وهی شبیهة بالعقل ، و لیست بالعقل . امام جعفر صادق (ع) : شخصی از امام صادق - علیه السلام - پرسید عقل چیست ؟ فرمود : چیزی است كه به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید . آن شخص گوید : گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود ؟ فرمود : آن نیرنگ است ، آن شیطنت است ، آن نمایش عقل را دارد ، ولی عقل نیست . اصول كافی ، ج 1 ، ص 11
قال رسول الله (ص ) : إنا معاشر الانبیاء أمرنا أن نكلم الناس علی قدر عقولهم . امام جعفر صادق (ع) : پیامبر خدا (ص ) فرموده است:ما گروه پیامبران مأموریم كه با مردم به اندازه عقل خودشان سخن بگوئیم . اصول كافی ، ج 1 ، ص 27
أكمل الناس عقلا أحسنهم خلقا . امام جعفر صادق (ع) : عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست . اصول كافی ، ج 1 ، ص 27
محمد بن سلیمان الدیلمی عن أبیه قال : قلت لابی عبدالله - علیه السلام - فلان بن عبادته و دینه و فضله ! فقال : كیف عقله ؟ قلت : لا أدری : فقال : ان الثواب علی قدر العقل امام جعفر صادق (ع) : سلیمان دیلمی می گوید : به امام صادق - علیه السلام - عرض كردم فلانی در عبادت و دیانت و فضیلت چنین و چنان است . فرمود : عقلش چگونه است ؟ گفتم نمی دانم . فرمود : پاداش به اندازه عقل است . اصول كافی ، ج 1 ، ص 12
من ابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه ، كان له مثل أجر الف شهید . امام جعفر صادق (ع) : هر مؤمنی به بلائی گرفتار شود و صبر كند ، اجر هزار شهید برای اوست . اصول كافی ، ج 3 ، ص 146
ثلاث من علامات المؤمن : علمه بالله و من یحب و من یبغض . امام جعفر صادق (ع) : سه چیز از علامات مؤمن است : شناختن خدا و شناختن دوستان و دشمنان خدا . اصول كافی ، ج 3 ، ص 192
الصبر رأس الایمان . امام جعفر صادق (ع) : صبر سر ایمان است . اصول كافی ، ج 3 ، ص 140
ان الله عز و جل إذا أحب عبدا فعمل قلیلا جزاه بالقلیل الكثیر. امام جعفر صادق (ع) : چون خدای تعالی بنده ای را دوست دارد و او عمل كوچكی انجام دهد ، خدا او را پاداش بزرگ دهد . اصول كافی ، ج 3 ، ص 137 – 138
لا تكرهوا إلی أنفسكم العبادة . امام جعفر صادق (ع) : عبادت را به خود مكروه و ناپسند ندارید . اصول كافی ، ج 3 ، ص 137
إنما خلد أهل النار فی النار لأن نیاتهم كانت فی الدنیا أن خلدوا فیها أن یعصوا الله أبدا . و إنما خلد أهل الجنة فی الجنة لأن نیاتهم كانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا ، فبالنیات خلد هؤلاء و هؤلاء . ثم تلا قوله تعالی : ” قل كل یعمل علی شاكلته ” قال : علی نیته . امام جعفر صادق (ع) : اهل دوزخ از اینرو در دوزخ جاودان باشند كه نیت داشتند اگر در دنیا جاودان باشند همیشه نافرمانی خدا كنند و اهل بهشت از اینرو در بهشت جاودان باشند كه نیت داشتند اگر در دنیا باقی بمانند همیشه اطاعت خدا كنند پس این دسته و آن دسته به سبب نیت خویش جاودانی شدند ، سپس قول خدای تعالی را تلاوت نمود : بگو هركس طبق طریقه خویش عمل می كند . فرمود : یعنی طبق نیت خویش . اصول كافی ، ج 3 ، ص 135 - 136
العباد ثلاثة : قوم عبدوا الله عز و جل خوفا فتلك عبادة العبید و قوم عبدوا الله تبارك و تعالی طلب الثواب ، فتلك عبادة الأجراء و قوم عبدوا الله عز و جل حبا له فتلك عبادة الأحرار و هی أفضل العبادة . امام جعفر صادق (ع) : عبادت كنندگان سه دسته اند : گروهی خدای متعال را از ترس عبادت كنند و این عبادت بردگان است ، گروهی خدای متعال را به طمع ثواب عبادت كنند و این عبادت مزدوران است . دسته ای خدای متعال را برای دوستیش عبادت كنند و این عبادت آزادگان و بهترین عبادت است . اصول كافی ، ج 3 ، ص 131
قال الله تبارك و تعالی : ما تحبب إلی عبدی بأحب مما افترضت علیه . امام جعفر صادق (ع) : خداوند متعال فرموده است : بنده من با چیزی محبوبتر از انجام واجبات به من دوستی نكند . اصول كافی ، ج 3 ، ص 129
قال رسول الله : من ترك معصیة لله مخافة الله تبارك و تعالی أرضاه الله یوم القیامة . امام جعفر صادق (ع) : پیامبر خدا فرمود : هر كه گناهی را برای خدا و ترس از او ترك كند خدا او را در روز قیامت خشنود گرداند . اصول كافی ، ج 3 ، ص 128
كان أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه یقول : أفضل العبادة العفاف . امام جعفر صادق (ع) : امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود : بهترین عبادت عفت است . اصول كافی ، ج 3 ، ص 125
خف الله كأنك تراه و إن كنت لا تراه فإنه یراك . امام جعفر صادق (ع) : چنان از خدا بترس كه گویا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند . اصول كافی ، ج 3 ، ص 110
اذا أراد الله بعبد خیرا زهده فی الدنیا و فقهه فی الدین و بصره عیوبها و من أوتیهن فقد أوتی خیر الدنیا و الاخرة . امام جعفر صادق (ع) : چون خدا خیر بنده ای را خواهد او را نسبت به دنیا بی رغبت و نسبت به دین دانشمند كند و به دنیا بینایش سازد و به هر كه این خصلتها داده شود خیر دنیا و آخرت داده شده . اصول كافی ، ج 3 ، ص 196
جعل الخیر كله فی بیت و جعل مفتاحه الزهد فی الدنیا . امام جعفر صادق (ع) : همه خیر در خانه ای نهاده شده و كلیدش را زهد و بی رغبتی به دنیا قرار داده اند . اصول كافی ، ج 3 ، ص 194
ان المسلمین یلتقیان ، فافضلهما أشدهما حبا لصاحبه . امام جعفر صادق (ع) : از دو مسلمان كه به هم برخورد می كند آن كه دیگری را بیشتر دوست دارد بهتر است . اصول كافی ، ج 3 ، ص 193
من أحب لله و أبغض لله و أعطی لله فهو ممن كمل إیمانه . امام جعفر صادق (ع) : هر كه برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمن دارد و برای خدا عطاء كند ، از كسانی است كه ایمانش كامل است . اصول كافی ، ج 3 ، ص 189
صفحه اختصاصي حديث و آيات 40 اَبُو يَعْلى فِى الْمُسْنَدِ اَنَّهُ (عَلِىٌّ عليه السلام) قالَ: ما تَرَكْتُ صلاةَ اللَّيْلِ مُنْذُ سَمِعْتُ قَوْلَ النَّبِىِّ صلي الله عليه و آله: «صَلاةُ اللَّيْلِ نُورٌ»، فَقالَ اِبْنُ الْكَوّاءِ: وَ لَيْلَةَ الهَريرِ؟ قالَ: وَلالَيْلَةَ الهَريرِ. حديث حضرت على عليه السلام فرمود: از روزى كه اين گفتار پيامبر كه: «نماز شب نور است» را شنيدم نماز شب را ترك نكردم. ابن الكّواء گفت: در شب هرير هم ترك نشد امام فرمود: نه، در آن شب هم ترك نشد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 39 قالَ اَبُوعَبْدِاللّهِ عليه السلام : اِسْتَغْفِرِاللّهَ فِى الْوَتْرِ سَبْعينَ مَرَّةً، تَنْصِبُ يَدَكَ اليُسْرى وَتَعِدُّ بِالْيُمْنى اَلاِْسْتِغْفارَ. وَكانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يَسْتَغْفِرُ فِى الْوَتْرِ سَبْعينَ مَرَّةً وَيَقُولُ: «هذا مَقامُ الْعائِذِبِكَ مِنَ النّارِ» سَبْعَ مَرّاتٍ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: در نماز وتر هفتاد بار استغفار كن در حالى كه دست چپ را (مقابل صورت) بلند كرده و با دست راست استغفار را مى شمارى. و رسول خدا صلي الله عليه و آله هم در نماز وتر هفتاد بار استغفار مى كرد و هفت بار مى گفت: «هذا مقام العائذ بك من النّار». يعنى اين جايگاه كسى است كه از آتش به تو (خدا) پناه آورده است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 38 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اِنَّ اللّهَ يُبـاهى بِالْعَـبْدِ يَقْضى صَلاةَ اللَّيْلِ بِالنَّهارِ، يَقُولُ، مَلائِكَتى عَبْدى يَقْضى مـالَمْ اَفْـتَرِضْهُ عَـلَيْهِ، اِشْــهَدُوا اَنـّى قَـدْ غَفَـرْتُ لَهُ. حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خـداونـد به كسـى كه نـماز شـب تـرك شـده را در روز قـضا كـند، افـتخار مى كـند و مـى فرمـايد: اى فـرشـتگان مـن! بنـده مـن قضـاى چيـزى را كه مـن بر او واجـب نـكرده ام بجـا مـى آورد، شاهد باشيد كه من او را آمرزيدم.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 37 عَنْ اِبْراهِيمِ بْنِ سَيابَةَ قالَ: كَتَـبَ بَعْـضُ اَهْـلِ بَـيْتى اِلـى اَبـى مُحَــمَّدٍ عليه السلامفِى صَلاةِ الْمُسـافِـرِ اَوَّلُ اللَّيْـلِ صَــلاةُ اللَّيْـلِ فَـكَتَبَ عليه السلام: فَـضْلُ صَـلاةِ الْمُسـافِرِ اَوَّلَ اللَّـيْلِ كَفَـضْلِ صَــلاةِ الْمُـقِيمِ فِـى الْحَـضَرِ مِـنْ آخِـرِ اللَّيْلِ. حديث ابراهيم بن سيابه مى گويد: يكى از خـانواده مـن به امــام عـسگرى عليه السلامنامه نوشت و در مورد نمـاز شـب مسـافر در اوّل شـب سـئوال كرد، امام عليه السلام در پاسـخ نوشت: فضيلت نماز شب مسافر در اوّل شب مثل فضيـلت نمـاز آخر شـب غير مسـافر است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 36 قالَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله: اَطْوَلُكُمْ قُنُوتا فِى الْوَتْرِ اَطْوَلُكُمْ راحَةً يَوْمَ القِيامَةِ فِى المَوْقِفِ. حديث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آسوده ترين شما در توقفگاه قيامت كسى است كه قنوت نماز وتر او طولانى تر باشد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 35 قالَ اَبُوعَبْدِاللّهِ عليه السلام : اِذا قُمْتَ بِاللَّيْلِ فَاسْتَكِ فَاِنَّ الْمَلَكَ يَأْتيكَ فَيَضَعُ فاهُ عَلى فيكَ، فَلَيْسَ مِنْ حَرْفٍ تَتْلُوهُ وَتَنْطِقُ بِهِ اِلاّصَعِدَ بِهِ اِلَى السَّماءِ، فَلْيَكُنْ فُوْكَ طَيِّبَ الرّيحِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى براى نماز شب بلند شدى مسواك بزن، (تا دهان تو پاكيزه و خوشبو باشد) زيرا فرشته مى آيد و دهانش را بر دهان تو مى گذارد، و هر حرفى را كه تلفّظ كنى آنرا به آسمان مى برد، پس دهانت خوشبو باشد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 34 عَنْ النَّبِىِّ صلي الله عليه و آلهقالَ: اِذا اَيْقَظَ الرَّجُلُ اَهْلَهُ مِنْ اللَّيْلِ وَصلَّيا كُتِبا مِنَ الذّاكِرِينَ اللّهَ كَثيرا وَالذَّاكِراتِ. حديث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هنگامى كه مرد (از خواب بيدار شود و) خانواده اش را از خواب بيدار كند و نماز بخوانند خدا آنها را جزء مردان ذاكر و زنان بسيار ذاكر مى نويسد حديث (كه خداوند در قرآن از آنها نام برده و براى آنها پاداش بزرگ و غفران آماده كرده است).
صفحه اختصاصي حديث و آيات 33 عَـنْ عَـلِىِّ بْنِ اَسْبـاطٍ: اَنَّـهُ سَـأَلَ اَباعَبْـدِاللّهِ عليه السلامعَنْ رَجُـلٍ يَقُـومُ فِى آخِـرِ اللَّيْلِ يَرْفَـعُ صَوْتَهُ بِالقَـرائَةِ، قـالَ: يَنْـبَغِى لِـلرَّجُلِ اِذا صَلّى بِاللَّيْلِ اَنْ يُسْمِعَ اَهْلَهُ لِكَىْ يَقُومَ النّائِمُ وَ يَتَحَرَّكَ الْمُـتَحَرِّكُ . حديث على بن اسـباط از امـام صادق عليه السلام: در مـورد مـردى كـه آخـر شـب برمى خيـزد و صـدايش را در قـرائت بلند مى كـند، پـرسيـد: امـام عليه السلام فرمود: شـايستـه اسـت انسـان وقـتى نـماز شـب مى خـواند صدايـش را بـه خانواده اش بـرساند تـا آنـكه خـواب رفـته بـيدار شـود و آنـكس كه مى خـواهد حركت كـند، حـركت كـند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 32 عَنْ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله قالَ: صَلاةُ التَّطَوُّعِ حَيْثُ لايَراهُ مِنَ النّاسِ اَحَدٌ مِثْلُ خَمْسٍ وَعِشْرِينَ صَلاةً حَيْثُ يَراهُ النّاسُ. حديث رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: نماز مستحبى كه كسى از مردم، نمازگزار را نبيند برابر با بيست و پنج نماز است در جايى كه مردم او را مى بينند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 30 قالَ الصّادِقُ عليه السلام : اِنَّ الرَّجُلَ يَذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلاةَ اللَّيْلِ، وَاِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئَ اَسْرَعُ فِى صاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِى اللَّحْمِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: مرد گناه مى كند بهمين جهت از نماز شب محروم مى شود، همانا كار بد (گناه) در صاحبش زودتر كارگر مى شود تا كارد در گوشت. پرینت احادیث محروم واقـعى صفحه اختصاصي حديث و آيات 31 قالَ اَبُوعَبْدِاللّهِ عليه السلام: يا سُلَيْمانُ لاتَدَعْ قِيامَ اللَّيْلِ فَاِنَّ الْمَغْبُونَ مَنْ حُرِمَ قِيامَ اللَّيْلِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: اى سليمان نماز شب را رها نكن، زيرا بازنده و مغيون كسى است كه از بيدارى شب محروم باشد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 28 جاءَ رَجُلٌ اِلى اَميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلامفَقالَ: يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ اِنّى قَدْ حُرِمْتُ الصَّلاةَ بِاللَّيْلِ، فَقالَ اَميرُ الْمُؤْمِنينَ: اَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَيَّدَتْكَ ذُنُوبُكَ. حديث مردى خدمت اميرالمؤمنين آمد و گفت: اى امير مؤمنان من از نماز شب محروم شدم، على عليه السلام فرمود: تو مردى هستى كه گناهانت تو را به بند كشيده است. پرینت احادیث دروغ و نـماز شـب صفحه اختصاصي حديث و آيات 29 قالَ ابُوعَبْدِاللّهِ عليه السلام: اِنَّ الرَّجُلَ لَيَكْذِبُ الْكَذِبَةَ فَيُحْرَمُ بِها صَلاةَ اللَّيْلِ، فَاِذا حُرِمَ بِها صَلاةَ اللَّيْلِ حُرِمَ بِها الرِّزْقَ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: مرد دروغ مى گويد پس بخاطر آن دروغگوئى از نماز شب محروم مى شود، هنگامى كه از نماز شب محروم شد بخاطر ترك آن از روزى هم محروم مى شود.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 27 قالَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله: صَلاةُ اللَّيْلِ سِراجٌ لِصاحِبِها فِى ظُلْمَةِ الْقَبْرِ. حديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: نماز شب در تاريكى قبر براى صاحبش چراغ است.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 26 قالَ عَلِىٌ عليه السلام: اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اِذا اَرادَ اَنْ يُصيبَ اَهْلَ اْلاَرْضِ بِعَذابٍ قالَ لَوْلاَ الذَّينَ يَتَحابُّونَ بِجَلالى، وَيَعْمُرُونَ مَساجِدى وَيَسْتَغْفِرُونَ بِاْلاَسْحارِ لاََنْزَلْتُ بِهِمْ عَذابى. حديث امام على عليه السلام فرمود: هنـگامى كه خـداوند بزرگ اراده مى كند مردم روى زمين را گرفتار عـذاب كنـد مـى گويـد: اگـر نبـودند كـسانى كه مـرا بخـاطر جـلال و جبروتم دوست مى دارند و مساجد مرا آباد مى كنند و سحـرگاهان اسـتغفار مى كـنند عـذابم را بر زمـينيان نازل مى كـردم.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 25 قالَ عَلِىٌ عليه السلام: اَفْشُوا السَّلامَ، وَاَطْعِمُوا الطَّعامَ، وَصَلُّوا بِاللَّيْلِ وَالنّاسُ نِيامٌ، تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلامٍ. حديث حضرت على عليه السلام فرمود: سلام را روشن ادا كنيد، و طعام بدهيد و هنگامى كه مردم خوابند نماز شب بخوانيد تا با ايمنى وارد بهشت شويد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 24 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: صَلاةُ اللَّيْلِ مَرْضاةُ الرّبِّ، وَحُبُّ الْمَلائِكَةِ، وَسُنَّةُ اْلاَنْبِياء، وَنُورُ الْمَعْرِفَةِ، وَ اَصْلُ الاِْيْمانِ، وَر احَةُ اْلاَبْدانِ، وَكِراهِيَةُ الشَّيْطانِ، وَسِلاحٌ عَلَى الاَْعْداءِ، وَ اِجابَةٌ لِلدُّعاءِ، وَقَبُولُ اْلاَعْمالِ، وَبَرَكَةٌ فى الرِّزْقِ، وَشفيعٌ بَيْنَ صاحِبِها وَبَيْنَ مَلَكِ الْمَوْتِ، وَ سِر اجٌ فى قَبْرِهِ وَ فِر اشٌ تَحْتَ جَنْبِهِ، وَجَوابٌ مَعَ مُنْكَرٍ و َ نَكيرٍ، وَمُونِسٌ وَزائِرٌ فِى قَبْرِهِ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ. حديث رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: نمـاز شب مايه خوشنودى پروردگار و دوستى فرشتگان و روش پـيامبران و نور معـرفت و ريشه ايـمان و موجـب آرامـش بـدن و نـفرت شيطان و سلاح در مقابل دشمن و مستجاب شدن دعا و پذيرش اعمال و بركت روزى است. و نماز شب بين نـمازگزار و مـلك المـوت واسـطه مـى شود و چـراغ قـبر و فـرش زير او در قـبر و پـاسخ نـكير و منكر و مـونس انسان در قبر و زيارت كننده او در قبر تا روز قيامت خـواهد بود.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 23 قالَ الرِّضا عليه السلام : عَـلَيْكُمْ بِصَـلاةِ اللَّيْلِ فَما مِنْ عَـبْدٍ يَقُومُ آخِرَ اللَّيْلِ فَيُصَـلِّى ثَمانَ رَكَعاتٍ وَ رَكْعَـتَىِ الشَّفْـعِ وَ رَكْعَةَ الْـوَتْرِ وَاسْتَغْـفَرَ اللّهَ فـى قُنُوتِهِ سَبْـعينَ مَرَّةً اِلاّ، اُجيرُ مِنْ عَـذابِ الْقَـبْرِ، وَمِنْ عَـذابِ النّارِ، وَمُـدَّلَهُ فِى عُمْرِهِ، وَوُسِّعَ عَلَيْهِ فِى مَعِيْشَتِهِ، ثُمَّ قالَ عليه السلام:اِنَّ الْبَيَـوتَ الَّتى يُصَـلّى فِيـها بِاللَّيْلِ يَـزْهَرُنُورُها لاَِهْلِ السَّماءِ كَما يَزْهَرُ نُورُ الْكَواكِبِ لاَِهْلِ اْلاَرْضِ. حديث امام رضا عليه السلام فرمود: بر شما باد به نماز شب، هيچ بنده اى نيست كه آخر شب بيدار شود و هشت ركعت نماز شب و دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر بخواند و در قنوت آن هفتاد بار استغفار كند مگر اينكه خداوند او را از عذاب قبر و آتش پناه داده و عمر او را طولانى كرده، به زندگى او گشايش خواهد داد. سپس امام عليه السلام فرمود: خانه هائى كه در آنها نماز شب خوانده مى شود نورش براى اهل آسمان مى درخشد همانطور كه نور ستارگان براى مردم زمين مى درخشد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 22 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: مَنْ رُزِقَ صَلاةَ اللَّيْلِ مِنْ عَبْدٍ اَوْاَمَةٍ قامَ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ مُخْلِصا فَتَوَضَّأَ وُضُوءً سابِغا وَصَلّى لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ بِنيَّةٍ صادِقَةٍ وَقَلْبٍ سَليمٍ وَبَدَنٍ خاشِعٍ وَعَيْنٍ دامِعَةٍ جَعَلَ اللّهُ تَبارَكَ وَتَعالى خَلْفَهُ تِسعَةَ صُفُوفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ فِى كُلِّ صَفٍّ ما لايُحْصى عَدَدَهُمْ اِلاَّاللّهُ تَعالى اَحَدُ طَرَفَىْ كُلِّ صَفٍّ فِى الْمَشْرِقِ وَالآخِرُ بِالْمَغْرِبِ، قالَ: فَاِذا فَرَغَ كَتَبَ لَهُ بَعَدَدِهِمْ دَرَجاتٍ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: به بنـده اى كه نماز شب نصـيب شده، هنگـامى كه براى خدا بيدار شـود و وضـو بگيرد وضوى كامل، و با نـيّت خالص و قلب سـالم و بدن خاشع و چـشم گريـان براى خدا نمـاز بخواند خداوند پشت سر او نه صف از فـرشتگان را به صف مى كند كه جز خدا كسى نمى تواند آنها را شمارش كند، كه يكطرف هر صف در مشرق و طرف ديگر در مغرب است هنگامى كه او نماز را تمـام كند خـدا به تعـداد آن فرشتـگان بـراى او درجـه و ثـواب مى نويـسد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 21 عَنْ اَبِى عَبْدِ اللّهِ عليه السلام قالَ: كَذِبَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ يُصَلّى صَلاةَ اللَّيْلِ وَهُوَ يَجُوعُ اِنَّ صَلاةَ اللَّيْلِ تَضْمِنُ رِزْقَ النَّهارَ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: دروغ گفته كسى كه گمان كند نماز شب مى خواند و گرسنگى مى كشد زيرا نماز شب غذاى روز را ضمانت مى كند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 20 سُئِلَ عَلىُّ بنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام : مابالُ المُتهَجِّدينَ بِاللَّيْلِ مِنْ اَحْسَنِ النّاسِ وَجْها؟ قالَ: لاَِنَّهُمْ خَلَوْا بِرَبِّهِمْ فَكَساهُمْ اللّهُ مِنْ نُورِهِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: از امام سجاد سئوال شد: چگونه است كه شب زنده داران از خوش سيماترين مردمند؟ امام عليه السلام فرمود: زيرا آنها با خداى خود خلوت مى كنند و خدا آنها را با نورش مى پوشاند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات 19 عَنْ اَبِى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: صَلاةُ اللَّيْلِ تُحسِنُ الْوَجْهَ، وَتُحْسِنُ الْخُلْقَ، وَتُطِيبُ الرّيحَ، وَتُدِرُّ الرِّزْقَ، وَ تَقْضِى الدَّيْنَ، وَتَذْهَبُ بالْهَمِّ، وَتَجْلُو الْبَصَرَ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: نماز شب انسان را خوش سيما و خوش اخلاق و خوشبو مى كند، و روزى را زياد، و قرض را ادا مى كند و غم را مى برد و ديد انسان را نورانى مى كند.