هنگامى که بر دشمنت پیروز شدى
امام علی علیه السلام فرمودند:
هنگامى که بر دشمنت پیروز شدى، عفو و بخشش را (زکات) این پیروزى قرار بده.
امام علی علیه السلام فرمودند:
هنگامى که بر دشمنت پیروز شدى، عفو و بخشش را (زکات) این پیروزى قرار بده.
امام على علیه السلام فرمودند:
نه سکوت دانشمند سودى دارند و نه سخن گفتن جاهل.
امام على علیه السلام فرمودند:
از پیشینیان خود پند و عبرت بگیرید قبل از آن که آیندگان از زندگى و سرنوشت شما عبرت گیرند.
امام على علیه السلام فرمودند:
بدترین دوستان تو آنها هستند که با تو مداهنه و چرب زبانى مى کنند و عیوب تو را مى پوشانند.
امام على علیه السلام فرمودند:
کسى که آب و زمین در اختیار داشته باشد و با این حال فقیر و نیازمند گردد از رحمت خدا بدور باد!
امام على علیه السلام فرمودند:
به هرکس مى خواهى نیکى کن تا امیر او شوى!
از هرکس مى خواهى بى نیاز شو تا همانند او شوى!
و به هرکس مى خواهى محتاج شو تا اسیر او گردى!
امام على علیه السلام فرمودند:
آن روز که همه چیز با هم ازدواج کردند «تنبلى» و «ناتوانى» به هم آمیخته و از آن دو فرزنى به نام «فقر و تنگدستى» متولد شد!
امام على علیه السلام فرمودند:
با افراد بخیل مشورت مکن که تو را از خدمت به خلق خدا باز مى دارند، و از تهیدستى مى ترسانند و با افراد ترسو مشورت مکن که اراده تو را براى انجام کارهاى مهم تضعیف مى کنند و نیز اشخاص حریص را مشاور خود قرار مده که ستمگرى را براى تو زینت مى دهند!
امام على علیه السلام فرمودند:
مدح و تعریف بیش از استحقاق و شایستگى تملق است و کمتر از استحقاق یا ناتوانى در بیان است یا حسد.
امام على علیه السلام فرمودند:
ستمگر سه نشانه دارد: به آنها که بالاتر از او هستند با مخالفت و نافرمانى ستم مى کند، و نسبت به آنها که زیر دست او قرار دارند از طریق قهر و غلبه ستم مى نماید، و با ستمگران همکارى دارد.
امام على علیه السلام فرمودند:
غیبت کردن آخرین تلاش افراد ناتوان است.
امام على علیه السلام فرمودند:
حق سنگین و مشکل اما گواراست، و باطل سبک و آسان و اما دردناک و خطرناک است.
امام على علیه السلام فرمودند:
(آگاه باشید) براى وجود شما بها و قیمتى جز سعادت جاویدان بهشت نیست و به غیر این بها آن را نفروشید.
امام على علیه السلام فرمودند:
دنیا براى هدف دیگر آفریده شده، نه براى خودش .
امام علی علیه السلام فرمودند:
هنگامى که بر دشمنت پیروز شدى، عفو و بخشش را (زکات) این پیروزى قرار بده.
امام على علیه السلام فرمودند:
نه سکوت دانشمند سودى دارند و نه سخن گفتن جاهل.
امام على علیه السلام فرمودند:
از پیشینیان خود پند و عبرت بگیرید قبل از آن که آیندگان از زندگى و سرنوشت شما عبرت گیرند.
امام على علیه السلام فرمودند:
بدترین دوستان تو آنها هستند که با تو مداهنه و چرب زبانى مى کنند و عیوب تو را مى پوشانند.
امام على علیه السلام فرمودند:
کسى که آب و زمین در اختیار داشته باشد و با این حال فقیر و نیازمند گردد از رحمت خدا بدور باد!
امام على علیه السلام فرمودند:
به هرکس مى خواهى نیکى کن تا امیر او شوى!
از هرکس مى خواهى بى نیاز شو تا همانند او شوى!
و به هرکس مى خواهى محتاج شو تا اسیر او گردى!
امام على علیه السلام فرمودند:
آن روز که همه چیز با هم ازدواج کردند «تنبلى» و «ناتوانى» به هم آمیخته و از آن دو فرزنى به نام «فقر و تنگدستى» متولد شد!
امام على علیه السلام فرمودند: آنچه پیش از خود بفرستى براى تو ذخیره مى شود و آنچه تأخیر بیندازى فایده اش تنها براى دیگران است (و مسؤولیتش متوجه توست).
امام على علیه السلام فرمودند: هیچ حرکت و کارى نیست مگر این که در انجام آن! نیازمند به آگاهى و آشنایى و معرفت هستى.
امام على علیه السلام فرمودند: زبان معیار سنجش طغیان جهل و ترازوى عقل و خرد است.
امام على علیه السلام فرمودند: زمانى بر مردم فرا مى رسد که در میان آنها از قرآن جز خط به نقوش، و از اسلام جز اسمى باقى نماند، مساجد مسلمین در آن روز از نظر بنا آباد ولى از نظر هدایت ویران خواهد بود!
امام على علیه السلام فرمودند: به وسیله کوه ها از لرزش و تکان خوردن زمین جلوگیرى نمود.
امام على علیه السلام فرمودند: این ستارگانى که در آسمان هستند شهرها (و آبادى هایى) همچون شهرهاى زمینند، هر شهرى از آنها با ستونى از نور (با شهرهاى دیگر) پیوسته است.
امام على علیه السلام فرمودند: به شیطان آشکارا لعن و نفرین مکن در حالى که در باطن با او طرح دوستى دارى!
امام على علیه السلام فرمودند: مرگ زود رس انسانها بر اثر گناه از مرگ طبیعى بیشتر است، و طول عمر افراد بر اثر نیکوکارى از طول عمر به عوامل طبیعى زیادتر مى باشد.
امام على علیه السلام فرمودند:
کسى که ثروتى از طریق نامشروع به دست آورد در طریقى که پاداش الهى ندارد مصرف خواهد شد.
امام على علیه السلام فرمودند:
اى کمیل! مهم این نیست که نماز بخوانى و روزه بگیرى و در راه خدا انفاق کنى، مهم این است که نماز (و سایر اعمال تو) با قلبى پاک و به طرزى شایسته در پیشگاه خدا و آمیخته با خشوع بوده باشد.
امام على علیه السلام فرمودند:
بهترین میراثى که پدران براى فرزندان مى گذارند ادب است.
امام على علیه السلام فرمودند:
مردم دشمن چیزهایى هستند که نمى دانند.
از امام على(علیه السلام) تقاضا کردند: عاقل را براى ما توصیف کن، فرموند:
عاقل کسى است که هر چیز را به جاى خود مى نهد.
امام على علیه السلام فرمودند:
کسى که از خودش راضى باشد، افراد ناراضى از او بسیار خواهند بود.
امام على علیه السلام فرمودند:
دو چیز مردم را به هلاکت افکنده است، وحشت و ترس از فقر و تمناى افتخارات موهوم!
امام على علیه السلام فرمودند:
این روز (روز عید فطر) عید کسانى است که روزه هاى آنها مقبول و عبادت آنها مورد قبول پروردگار واقع شده است؛ و هر روز که در آن گناه نکنى روز عید است.
امام على علیه السلام فرمودند:
بالاترین نعمت ها، تندرستى و سلامتى، و بهترین چیزى که مى تواند قلب انسان را پر کند، ایمان به خداست.
امام على علیه السلام فرمودند:
سه چیز است که عقل افراد با شخصیت با آن امتحان مى شود: ثروت، مقام، مصیبت.
امام على علیه السلام فرمودند:
تندخویى و شتابزدگى یک نوع دیوانگى است، زیرا صاحب این صفت بزودى از کار خود پشیمان مى شود، و اگر پشیمان نشد، دلیل آن است که جنون او ثابت و مستحکم است.
امام على علیه السلام فرمودند:
قلب خود را به اندوه براى گذشته مشغول نکن که از آمادگى ها براى آینده درمانى.
امام على علیه السلام فرمودند:
خردمند بر سعى و عمل خویش تکیه مى کند و بى خرد بر آرزوهاى خویش.
امام على علیه السلام فرمودند:
حقیقت توحید خداوند این است که ذات او را به وهم و تصور خود محدود نسازى و ایمان به عدالت او در این است که در هیچ کار او را متهم ننمایى.
امام على علیه السلام فرمودند:
بهترین مردم کسانى هستند که به حق داورى کنند.
امام على علیه السلام فرمودند:
آن کس که در راه خدا جهاد کند و شربت شهادت بنوشد بلند مقام تر از آن کس نیست که توانایى بر گناه داشته باشد و دامن خود را آلوده نکند.
امام على علیه السلام فرمودند:
زاهد واقعى در جهان آن کس است که اموال حرام نیروى مقاومت او را در هم نشکند و حلال او را از یاد خدا و وظیفه سپاسگزارى باز ندارد.
امام علی علیه السلام فرمودند:
هر کار داراى اهمیّتى که بدون یاد خدا آغاز گردد، به سرانجام نمى رسد.
7. رفتار با دوستان، امام علي(عليه السلام) در انتخاب دوست دقت کافي داشته و ويژگي دوستان بد را به فرزندانشان بيان فرمود: پسرم! از دوستي با احمق، بخيل، بدکار و دروغگو بپرهيز (همان، حکمت 38)؛ ايشان معتقد بودند که:
شرالاخوان من تکلف له؛
بدترين دوست، کسي است که انسان به خاطر او به رنج و زحمت بيافتد (همان، ق 479).
ولي انسان نبايد رابطه ي دوستي که با کسي ايجاد کرده به راحتي ازدست بدهد، فرمود:
فقد الاحبه غربه؛
از دست دادن دوستان غربت است (همان، ق65).
امام علي(عليه السلام) در برخورد با دوستان با نرمي و مدارا رفتار کرده و هرگز تکبر نداشتند. بلکه تواضعي همراه با عزت نفس داشتند، به طوري که صعصعه بن صوحان و برخي ديگر از افرادي که به طور مداوم با آن امام معاشرت داشتند، چنين اظهار نظر مي نمايند (مجلسي 147/41).
8. رفتار با همسفران، امام علي(عليه السلام) سفر به تنهايي رامنع کرده و در انتخاب همسفر نيز سفارش به احتياط مي کند: با کسي که ارزش و مقدار و فضيلت تو را نمي داند سفر مکن. زيرا کسي که قدر تو را نشناسد با تو رفتار صحيحي نخواهد داشت و چه بسا به آبروي تو ضرر خواهد زد (مجلسي، حليه المتقين، باب 14، فصل ششم، ص 307)، همچنين به امام حسن(عليه السلام) سفارش فرمود:
سل عن الرفيق قبل الطريق؛
پيش از حرکت، از همسفر بپرس (نهج البلاغه، ن 31؛ حراني، ص 81).
صفحات: 1· 2
4. رفتار با خويشاوندان، امام علي(عليه السلام) افزون بر توجه به خانواده ي خود، به خانواده هاي بزرگتري که با آنها داراي نسبت، سببي يا نسبي، بودند نيز توجه داشت. به طوري که مي فرمايد:
ايها الناس، انه لا يسنغني الرجلوان کان ذا مالعن عشيرته، و دفاعهم عنه بايديهم والسنتهم، وهم اعظم الناس حيطه من ورائه و المهم لشعثه، و اعطفهم عليه عند نازله ان نزلت به؛ (همان. خ 23)
اي مردم! انسان هر مقدار که ثروتمند باشد، باز از خويشاوندان خود بي نياز نيست، که از او با زبان و دست دفاع کنند. خويشاوندان انسان، بزرگترين گروهي هستند که از او حمايت مي کنند و اضطراب و ناراحتي او را مي زدايند و در هنگام مصيبت ها نسبت به او پرعاطفه ترين مردم اند.
امام علي(عليه السلام) که در همه فرايض الهي پيش قدم اند، در اين نيز گوي سبقت راازديگران ربوده و فرمود:
لن يسرع احد قبلي الي دعوه حق، وصله رحم؛ (همان، خطبه 139)
هيچ کس سريع تر از من به صله ي رحم نشتافته است.
همچنين فرمود:
صله ي رحم کنيد گرچه به سلامي باشد (حراني، ص 97).
در سيره ي عملي امام علي(عليه السلام)، در مورد توجه به خويشاوندان، روايت است که امام علي(عليه السلام) سالانه چهل هزار دينار درآمد باغات را در راه خدا به مستمندان مي بخشيد تا براي ازدواج جوانان يا تهيه ي مسکن براي بيچارگاه استفاده شود. امام علي(عليه السلام)در محله ي بني زريق مدينه، چند خانه ساخت وآنها را به خاله هاي خود بخشيد. با اين شرط که پس از آنان، وقف مستمندان باشد (ابن شهر آشوب 323/1).
همچنين در نامه اي به فرماندار مصر در مورد عدالت در ميان خويشاوندان فرمود:
لا تفطعن لاحد من حاشيتک و حامتک قطيعه، و لا يطمعن منک من اعتقاد عقده، تضر بمن يليها من الناس؛
به هيچ کدام ازاطرافيان و خويشاوندانت زميني از اراضي مسلمانان وامگذار و بايد طمع نکنند که قراردادي به سود آنها منعقد سازي که مايه ي ضرر ساير مردم باشد (نهج البلاغه، ن 53).
خواهر امام(عليه السلام) ام هاني، دخترابوطالب، برامام(عليه السلام) وارد شد، امام(عليه السلام) بيست در هم به او بخشيد. ام هاني ازبرده ي غيرعرب آزاد شده اش پرسيد اميرمؤمنان چقدر به تو داد؟ گفت بيست درهم؛ ام هاني، خشمناک بازگشت. علي(عليه السلام) به وي گفت: بازگرد، خداوند تو را رحمت کند. ما در کتاب خداوند، برتري نسبت اسماعيل بر اسحاق نيافتيم (بغدادي، ص 151).
صفحات: 1· 2
نوشتار حاضر، پژوهشي درباره ي اخلاق علوي با تأکيد بر نهج البلاغه است. بدون ترديد آشنايي با مجموعه آموزه هاي ديني، احياگر نوعي اعتدال و روشن بيني نسبت به زندگي اجتماعي است. از مجموع آموزه ها چنين برمي آيد که امام علي(عليه السلام) به عنوان اميرمؤمنان، با اعضاي خانواده و آحاد جامع بهترين رفتار را داشت. امام اطاعت و نيکي به والدين را توصيه مي کرد؛ نسبت به همسر خود توجه داشته و در کار خانه همکاري داشت؛ نسبت به تربيت و آموزش و برقراري رابطه ي عاطفي با فرزندان توصيه فرموده و خود در سيره ي علمي، به آن ملتزم بود؛ در برخورد با خويشاوندان احترامي همراه با محبت داشت و حقوق آنها را رعايت مي کرد؛ نسبت به اعضاي جامعه اخلاق خوش داشت؛ مهمان نواز بود؛ نسبت به همسايگان خوش رفتار و در انتخاب دوست دقيق بوده و به ديدار آنها مي رفت؛ نسبت به قشرهاي مستضعف جامعه نيز به همين روش عمل مي کرد؛ نسبت به يتيمان و نيازمندان مهربان بوده و حقوق آنها را رعايت مي کرد؛ نسبت به رفتار با کفار و اهل کتاب، ضمن رعايت احتياط، از بدرفتاري پرهيز مي کرد به گونه اي که برخي از مخالفان به دليل اخلاق نيکو جذب ايشان شدند.
واژه هاي کليدي:
اخلاق، تربيت، سيره ي اخلاقي علوي، الگوي اخلاقي، رفتار اخلاقي.
* استناد: باوفا، مرجان (پاييز 1389)، اخلاق علوي با تأکيد بر نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه، ص 189-206.
مقدمه
اخلاق از ديدگاه اسلام، نه تنها در کنار اعتقادات و احکام فقهي به عنوان يکي از ارکان اساسي معارف ديني مطرح است؛ بلکه بيانگر راه زندگي درست و خداپسندانه و روش نيل به کمال نهايي و ارتباط با خداي متعال است.
محققان و دانشمندان براي يافتن بهترين الگوي اخلاقي تلاش هاي بسيار کرده و طرح ها و برنامه هاي فراواني ارائه داده اند. اما بايد توجه داشت که عقل، بدون کمک راهبران آسماني، براي سعادت در زندگي انسان کافي نيست. نهج البلاغه، چون مشاوري دلسوز و آگاه، الگوي کامل را معرفي مي کند و امام علي(عليه السلام) به عنوان الگو در اين کتاب مطرح اند. اين نوشتار بر آنست تا الگوي رفتاري امام علي(عليه السلام) با عنايت بر نهج البلاغه، تبيين کرده و ضمن تطبيق گفتار با سيره ي عملي امام(عليه السلام) عامل بودن ايشان نسبت به گفتار خويش را اثبات کند.
ابعاد اخلاقي
انسان ها در طول عمر خود با افراد مختلفي معاشرت داشته و در برخورد با هر کدام ابعاد مختلفي از ويژگي هاي اخلاقي را بروز مي دهند. امام علي(عليه السلام) در مواضع مختلف بهترين صفات و برخوردهاي اخلاقي را بروز داد. بنابراين با بررسي ابعاد گوناگون اخلاقي اين بزرگ مرد اخلاق، مي توان به الگوي عملي در موضوع هاي گوناگون اخلاقي دست يافت.
1- رفتار با والدين، پدر و مادر حقوق زيادي برفرزندان دارند. اين امر در آيات و روايات بسيار مورد توجه است. امام(عليه السلام) در نهج البلاغه به اين مورد اشاره مي فرمايد:
فحق الوالد علي الولد ان يطيعه في کل شيء الا في معصيه الله سبحانه؛
حق پدر بر فرزند اين است که فرزند در همه چيز جز نافرماني خدا از پدر اطاعت کند (نهج البلاغه، حکمت 399).
در فرازي ديگر مي فرمايد: خردسالان، به طور کلي، بايد از بزرگان پيروي کنند:
ليتاس صغيرکم بکبيرکم (همان، خ 166).
آموزه هاي دين در باب معاشرت و رفتار با والدين طريق مدارا و نرمي را سفارش کرده و در برخورد با ناملايمات رفتاري آنها سفارش بر صبر و تحمل دارد. اين دسته از روايات به يادآوري زحمات والدين در دوران طفوليت اشاره دارد. با اين توجه، نبايد به والدين از آنچه خداي تعالي براي انسان وسعت داده تنگ گرفت و از آنها روي گرداند و صداي خود را بلندتر از صداي آنها کرد (گيلاني، ص 437).
امام(عليه السلام) ضمن تأکيد در برقراري رابطه ي عاطفي با والدين مي فرمايد:
بوسيدن والدين عبادت است (طبرسي 220/1).
والدين همه ي آموزش هاي لازم و اوليه را به فرزندانشان تعليم مي دهند و اولين کساني اند که به فرزندان راه نيکو سخن گفتن را مي آموزند؛ پس وظيفه ي فرزندان است که با آنها با درشتي صحبت نکنند.
لا تجعلن ذربلسانک علي من انطقک، وبلاغه قولک علي من سددک؛ (نهج البلاغه، حکمت 411).
صفحات: 1· 2
ما معتقدیم (و این جزء بدیهیات اسلام، بلکه بدیهیات همه ادیان است) که انسان، فقط در سایه ارتباط و اتصال با حق تعالی است که میتواند به تکامل و تعالی دست پیدا کند. البته فرصت ماه رمضان، یک فرصت استثنایی است. این، چیز کمی نیست که خدای متعال در قرآن بفرماید: “لیلهالقدر خیر من الف شهر". یک شب، از هزار ماه بهتر و با فضیلتتر و در پیشرفت انسان موثرتر، در ماه رمضان است. این، چیز کمی نیست که رسول اکرم (صلیا…علیهوآله) این ماه را ماه ضیافت الهی به حساب بیاورند. مگر ممکن است که انسان وارد سفره کریم بشود و از آنجا، محروم خارج بشود؟ مگر وارد نشوی. آن کسانی که وارد سفره غفران و رضوان و ضیافت الهی در این ماه نشوند، البته بیبهره خواهند ماند و واقعا این محرومیت به معنای حقیقی است. “ان الشقی من حرم غفرانا… فی هذا الشهر العظیم". محروم واقعی، آن کسی است که نتواند در ماه رمضان، غفران الهی را به دست بیاورد.(1)
لیلهالقدر شب ولایت است
لیله’القدر، شب ولایت است. هم شب نزول قرآن است، هم شب نزول ملائکه بر امام زمان است، هم شب قرآن و شب اهل بیت(علیهمالسلام) است.
لیلهالقدری که در این ماه رمضان است و قرآن صریحا میفرماید: ” لیلهالقدر خیر من الف شهر"؛ یک شب، بهتر است از هزار سی روز (هزار ماه)، بسیار مهم است. چرا این قدر فضیلت را به یک شب دادند؟ زیرا برکات الهی در این شب زیاد است؛ نزول ملائکه در این شب زیاد است؛ این شب، سلام است؛ “سلام هی حتی مطلعالفجر"؛ از اول تا آخر این شب، لحظاتش سلام الهی است.” “سلام قولا من رب رحیم.” رحمت و فضل الهی است که بر بندگان خدا نازل میشود. هم شب قرآن و هم شب عترت است. لذا سوره مبارکه قدر هم، سوره ولایت است. شب قدر، خیلی ارزش دارد. همه ماه رمضان، شبها و روزهایش ارزش والا دارد؛ البته لیلهالقدر نسبت به روزها و شبهای ماه رمضان، خیلی فاخرتر است؛ اما شبها و روزهای ماه رمضان، نسبت به روزها و شبهای بقیه سال، خیلی فاخرتر است. باید قدر بدانید. در این روزها و در این شبها، همه بر سر سفرهانعام الهی حاضرید. استفاده کنید.(2)
در ماه رمضان… (در همه روزها و شبها) دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدس لیله’القدر آماده شوید؛ که “لیلهالقدر خیر من الف شهر؛ تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.” شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متصل میکنند؛ دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منور میکنند. شب سلم و سلامت معنوی (سلام هی حتی مطلع الفجر) شب سلامت دلها و جانها، شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماریهای مادی و بیماریهای عمومی و اجتماعی؛ که امروز متاسفانه دامان بسیاری از ملتهای جهان، از جمله ملتهای مسلمان را گرفته است! سلامتی از همه اینها، در شب قدر ممکن و میسر است؛ به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر بشوید.(3)
صفحات: 1· 2
مهمترين مناسبت ماه مبارك رمضان، شب قدر است كه هماره مورد توجه مؤمنين بوده و خواهد بود. آنچه در پيش روي داريد بحثي پيرامون شب قدر بر اساس نظرات مرحوم علامه طباطبايي رحمه الله در تفسير شريف الميزان است كه در دو سوره «قدر» و «دخان» مطرح گرديده است.
شب قدر يعني چه؟
مراد از قدر، تقدير و اندازهگيري است و شب قدر شب اندازهگيري است و خداوند متعال در اين شب حوادث يك سال را تقدير ميكند و زندگي، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و اموري از اين قبيل را در اين شب مقدر ميگرداند.
شب قدر كدام شب است؟
در قرآن كريم آيهاي كه به صراحتبيان كند شب قدر چه شبي است ديده نميشود. ولي از جمعبندي چند آيه از قرآن كريم ميتوان فهميد كه شب قدر يكي از شبهاي ماه مبارك رمضان است. قرآن كريم از يك سو ميفرمايد: «انا انزلناه في ليلة مباركة» (1). اين آيه گوياي اين مطلب است كه قرآن يكپارچه در يك شب مبارك نازل شده است و از سوي ديگر ميفرمايد: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن» (2). و گوياي اين است كه تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است. و در سوره قدر ميفرمايد: «انا انزلناه في ليلة القدر» (3). از مجموع اين آيات استفاده ميشود كه قرآن كريم در يك شب مبارك در ماه رمضان كه همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما اينكه كدام يك از شبهاي ماه رمضان شب قدر است، در قرآن كريم چيزي بر آن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار ميتوان آن شب را معين كرد.
در بعضي از روايات منقول از ائمه اطهار عليهم السلام شب قدر مردد بين نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم ماه رمضان است و در برخي ديگر از آنها مردد بين شب بيست و يكم و بيست و سوم و در روايات ديگري متعين در شب بيست و سوم است (4). و عدم تعين يك شب به جهت تعظيم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نكنند.
پس از ديدگاه روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام شب قدر از شبهاي ماه رمضان و يكي از سه شب نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم است. اما روايات منقول از طرق اهل سنتبه طور عجيبي با هم اختلاف داشته و قابل جمع نيستند ولي معروف بين اهل سنت اين است كه شب بيست و هفتم ماه رمضان. شب قدر است (5) و در آن شب قرآن نازل شده است.
تكرار شب قدر در هر سال
شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالي كه قرآن در آن نازل شد نيستبلكه با تكرار سالها، آن شب نيز تكرار ميشود. يعني در هر ماه رمضان شب قدري است كه در آن شب امور سال آينده تقدير ميشود. دليل بر اين امر اين است كه:
اولا: نزول قرآن بطور يكپارچه در يكي از شبهاي قدر چهارده قرن گذشته ممكن است ولي تعيين حوادث تمامي قرون گذشته و آينده در آن شب بيمعني است.
ثانيا: كلمه «يفرق» در آيه شريفه «فيها يفرق كل امر حكيم» (6). در سوره دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را ميرساند و نيز كلمه «تنزل» در كريمه «تنزل الملئكه والروح فيها باذن ربهم من كل امر» (7) به دليل مضارع بودنش دلالتبر استمرار دارد.
ثالثا: از ظاهر جمله «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن» (8) چنين برميآيد كه مادامي كه ماه رمضان تكرار ميشود آن شب نيز تكرار ميشود. پس شب قدر منحصر در يك شب نيستبلكه در هر سال در ماه رمضان تكرار ميشود.
در اين خصوص در تفسير برهان از شيخ طوسي از ابوذر روايتشده كه گفت: به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض كردم يا رسول الله آيا شب قدر شبي است كه در عهد انبياء بوده و امر به آنان نازل ميشده و چون از دنيا ميرفتند نزول امر در آن شب تعطيل ميشده است؟ فرمود: «نه بلكه شب قدر تا قيامت هست» (9).
صفحات: 1· 2
در برخي از احاديث آمده است كه راوي به امام جعفر صادق (علیه السّلام) مي گويد:
درباره شب قدر، به من اطلاعاتي بدهيد! آيا اين شب، فقط در روزگاران گذشته ] مثلا روزگار حيات پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) [ بوده است ] و اكنون ديگر نيست [، يا اينكه شب قدر، در هر سال، هست؟ امام مي فرمايد: لو رفعت ليله القدر، لرفع القرآن - اگر شب قدر را بردارند، قرآن را نيز بر مي دارند.1
اين بيان امام صادق (علیه السّلام) اشاره است به فلسفه غايي نزول انسان به زمين. جهان ارضي، از آنرو منزلگاه انسان قرار داده شد، تا انسان در اين منزلگاه، آزمايش شود، و كامل و ناقص، و سعيد و شقي، از هم باز شناخته آيد، و سرانجام، انسان به حركت تكاملي و كمالي بپردازد، و به سوي خدا برود. اين امر مستلزم برقرار بودن جهان ارض است. برقرار بودن جهان ارض، مستلزم حكمت و تقدير، و اجرا و تدبير است، و اين همه مربوط به شب قدر و تنظيم امور، و حضور ولي و حجت است. پس از برقرار شدن اينها همه، كتاب شناخت و عمل لازم است. پس حكمت بقاي جهان ارضي، حركت تكاملي انسان است، در رابطه با كتاب و حجت. و چون برداشتن شب قدر، به منزله بر هم زدن جهان ارضي است، اين است كه در صورت برداشته شدن شب قدر، قرآن نيز برداشته خواهد شد. و تكليفي و فعلي و حركتي باقي نخواهد بود. پس تا جهان هست، شب قدر هست، و تا شب قدر هست، قرآن است. و تا اين دو هست، حجت هست، كه صاحب شب قدر هست، و حامل علم قرآن. و تا اين هر دو هست، امكان حركت و فعل و تكامل هست. و هر حركت و فعلي، در صورتي تكامل و كمال است، كه به پيروي از اين دو انجام يابد، و در خط تعليمي و ارشادي اين دو (كتاب و حجت) قرار داشته باشد - آري: ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا .
بدينگونه اين بيان امام نيز اشاره است به همان حكمت عميق، و راز عظيم وجود و ارتباط و امتزاج هدايت تكويني و هدايت تشريعي، و رابطه مستقيم حجت صامت - يعني: قرآن ، با حجت ناطق - يعني: امام. و اين تعليم، توضيح سخن معروف پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، در حديث ثقلين ، كه در پيش ذكر شد. در بسياري از متون حديث ثقلين اين جمله نيز آمده است:
لن يفترقا حتي يردا علي الحوض.
- اين دو نهاد گرانبها (كه در ميان امت مي گذارم و مي روم، يعني: قرآن و امام)، تا روز قيامت، كه در لب حوض كوثر، نزد من باز آيند، از يكديگر جدا نشوند.
در پايان اين بحث، مطلب عظيم ديگري قابل اشاره است و آن مطلب، رابطه علم امام است با شب قدر از سويي، و با قرآن كريم از سويي ديگر. آيا آن چه از امور و مقدرات، در شب قدر، بر امام عرضه مي گردد، و در مرحله تحقق و اجرا، به دست امام اجرا مي شود، در چه ارتباطي با قرآن كريم، و آيات، و علوم و كلمات، و اسرار قرآن قرار دارد؟ اين مسئله، از نظر شناخت ابعاد گوناگون قرآن كريم، و بواطن آيات، و قدرتهاي نهفته در آنها، اهميت بسيار دارد. خواص واقعي آيات، كه گاه در جاهايي ذكر شده است - به اين شناخت بستگي دارد، و تحقق آن خواص نيز، بيشتر، در گرو پيدا كردن علمي از اين رشته است.
در تاييد اين موضوع، يادآوري اين امر نيز مفيد است، كه مي بينيم نزول قرآن در شب قدر بوده است، بلكه در سوره قدر و سوره دخان نخست سخن از نزول قرآن، در اين شب رفته است، و سپس خود شب قدر و محتوي و حقايق آن بيان گشته است.
صفحات: 1· 2
در این نوشتار، سعی بر آن است نسبت و تعامل باطن و حقیقت وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام با حقیقت وجود و باطن «لیلة القدر» مقایسه شود و در محورهای «تعیّن و تعیین اصل وجود» و «هندسه خلقت و شریعت»، بر ویژگیهای اشتراکی و مشابهتهای این دو آفریده عظیم تأکید گردد. در این مقاله، منزلت سه عالم «سرشت»، «سرنوشت» و «شخصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام » با رویکردی تطبیقی بررسی میشود.
مقدّمه
معرفت به همه مؤلّفههای شخصیتِ برجسته و هستیِ شاخص و ممتازِ یگانه زنان در همه اعصار و امصار و در دو عالم پیدا و پنهان بسیار مشکل و معسور مینماید؛ چه اینکه از حیث «هویّت وجودی» ـ نه «ماهیت مفهومی» ـ و حقایق درون ذاتی، از باب «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ» (صافات: 164) تکرارناپذیر و همتانابردار و ادراکناشدنی است؛ و هرچه از حیث وجودی، قویتر، شدیدتر و کاملتر بوده و تجرّد بیشتری داشته باشد و به هستی محض قرب یابد مصداق «لایُدرِکُه بُعدُ الهِمَم و لایَنالُه غَوصُ الفِطَن»(2) خواهد شد که نه حکیم با ادراک حصولی و نه عارف با ادراک حضوری خویش، توان درک و معرفت به قلّههای بلند و منیع ذات و شخصیت وجودی او را ندارد و عرفانِ به آن انسان کامل هر آینه اعتراف به «جهل» و «عجز» از معرفت به حقیقت ذاتی اوست. اما راه ورود به بهشت ذات و جنّت وجود و هستی او نیز مسدود و بسته نیست، بلکه معرفت به مراتب و درجاتی از هستی و کمالات وجودی او ممکن و میسور است؛ یعنی اکتناه به ذات انسان کامل، که مظهری از «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ»(شوری: 11) و «وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوا أَحَد» (توحید: 4) شده و جامع اسماء جمال و جلال الهی است و کون جامع، تا غیب و شهادت وجود مطلق و مضاف هستی را در خانه خویشتن به هم گِره زده، راه ورود به حقیقت ذاتش را بر روی نامحرمان و محرومان از تماشاگه راز مسدود مینماید و تنها محرمان دل در حرم وجود و حریم هستیِ تشبّه یافته به هستی مطلق و مطلق هستی او راه دارند تا «لم یَحجبُها عن واجبِ معرفتهِ»(3) نیز صورت پذیرد و الگوشناسی و الگوپذیری در مقام استکمال وجودی با حرکت جوهری، تجدّد امثالی و حرکت حبّی(4) تعیّن یابد.
شخصیت جامعالابعاد و بلکه جامعالاضداد انسان کاملی همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام و وجود نورانی و الهی آن انسان معصوم و حجت بالغه و خلیفه خدای سبحان به دلیل قرب وجودی به وجود مطلق، قابل ادراک به تمام معنا و معرفتپذیر به صورت کامل و جامع و تمام عیار نیست و از جمله، تشابه و تقارب وجودی لیلة القدر و فاطمه زهرا علیهاالسلام در همین نکته بلیغ، عمیق و انیق نهفته است که چنانکه «لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْر»(قدر:1ـ2)، و «اِنّما سُمّیت فاطمةُ لاَنّ الخَلْقَ فُطِموا عَن معرفتِها»(5) و لیلة القدر مراتبپذیر و مشکّک و فاطمه علیهاالسلام نیز از حیث وجودی مرتبهپذیر و دارای درجات وجودی است که باید برای ادراک به قدر میسور و ممکنِ آن یادگار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رقای وجودی و توسعه در هستی و بسط ذاتی یافت و به مقام لیلةالقدر تقرّب پیدا کرد. خدای سبحان عقل و دل انسان را مستعد و شایسته معرفت به اسوههای جمال و جلالیاش قرار داد که انسان متکامل در پرتو هدایت، حمایت، ارشاد و اشارت انسان کامل، که انسان مکمّل است، باید به عقلپروری و مهرورزی و محبتِ وجودی سیر صعودی یابد و قوس صعود را در عوالم وجود طی نماید تا به شبستان شهود و بزم وجود همچون فاطمهای معصوم و ثمره شجره وجود بار یابد.
آری، انسانهای تشنه کمال و شائق وصال و مشتاق دیدار حضرت حق سبحانه راهی جز ورود به دارالشهود شخصیت بیهمتای انسان کاملی چون صدیقه طاهره علیهاالسلام ندارند … و نسل جدید و جوان جامعه جهانی امروز و مدینه فاضله اسلامی برای خروج از بحران هویّت و فقرشناسنامه حقیقی و رهایی از خطر و آفت فطرتسوز و ویرانگر جوهره وجود ـ یعنی از خود بیگانگی ـ بایسته است که از «فصل» و «غربت» با شخصیتی همچون فاطمه علیهاالسلام ، که در حکمت علمی و عینی، عرفان نظری و عملی، اخلاق قولی و فعلی، درک و درد دینی، عدالت فکری، اخلاقی و عملی، قسط فردی و اجتماعی، حکمت و حکومت فراگیر و جهانشمول، عقل تعالی یافته در دو ساحت علاّمه و عمّاله و عشق و محبت راستین و جاودانه و خیر جامع دنیا و آخرت و سعادت مادی و معنوی و … سرآمد و الگوی جاودانه و تمامنانشدنی و به تعبیر شیرین و دلنشین قرآن کریم، «کوثر» یا خیر و نعمت فزاینده و متزاید و زوالناپذیر و ابدی است، انس ذهنی، ذاتی و عملی و حشر متافیزیکی و وجودی یافته، آن انسان برتر و نمونه را سرمشق حیات معقول و سرلوحه زندگی پاک خویش قرار دهد تا با فاطمهشناسی و فاطمهگرایی، حیات طیّبه یابد و به فطرت خویش بازگردد و به اصل خود واصل شود و بر روزگار فصل و فراق از خودِ حقیقی و منِ علوی خویش خط بطلان بکشد و به «از کجا آغاز کنیم» که پرسشی عقلانی و تکاملگرایانه است، با «از فاطمه» پاسخ دهد تا بازگشت به خویشتن را تجربه کند و دو سَرِ حلقه هستی و آغاز و انجام نظام وجود را دریابد، که حدیث «لولا فاطمةُ لما خَلقتُکما»(6) از آغاز هستی با نام و یاد و حقیقت نوری فاطمه علیهاالسلام و حضور باهرالنور او در صحنه حشر اکبر و نغمه ملکوتی و غریو رحمانی «اَین الفاطمیون»(7) به فرجام حیات ابدی و جاودانه انسان به هم سرشته گردد و انسان متکامل رهین فیض وجودی و نعمت پایدار کوثر آفرینش و گوهر خلقت و پاره تن سیّد کائنات و کُفو علی علیهالسلام قرار گیرد و در ظلّ توجهات آن انسان هادی، این انسان هابط به مقام صعود در هبوط بپردازد و مصداق «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه»(فاطر: 10) قرار گیرد تا در سایهسار شجره پاک و پرثمر ایمان و عمل صالح، به کمال امکانی خویش نایل گردد و آیه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَة» (نحل: 97) را در فکر، فعل و انگیزه خویش متجلّی سازد و چنین انسانی هویّتمدار و شناسنامهدار و حقیقی شده در دار وجود، مفقودالاثر و بیهویّت و بیبرکت نباشد، بلکه در هر مکان(8) و هر زمان،(9) مبارک گردد و کوثرشناسِ کوثرمنش، کوثر روش و کوثر گرایش و خود کوثری شود که از هرچه تکاثر و کثرت است رهایی یابد و به مقام کوثر و وحدت دست یازد.
صفحات: 1· 2
شب قدر در فرهنگ قرآن و روايات از جايگاه بس عظيمى برخوردار است تا آنجا كه شب قدر در قرآن برابر با هزار ماه دانسته شده، و شب نزول قرآن، و شب تعيين تقديرات يكسال و شب مبارك معرفى شده است.
و در روايات هم تعبيرات زيبايى از شب قدر آمده است، همچون شب بخشيده شدن گناهان و اينكه هر كس در آن شب بخشيده نشود، مورد نفرين خدا واقع مىشود.(1)
و پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «مَنْ حُرِمَها فَقَدْ حُرِمَ الْخَيْرَ كُلَّهُ؛(2) هر كس از شب قدر محروم گردد، از تمام خيرات بىنصيب شده است.»
با توجّه به عظمت شب قدر جا دارد كه براى نحوه بهرهگيرى و بهرهبردارى بيشتر از فيضهاى معنوى آن، سيرى در سيره پيشوايان معصوم عليهمالسلام در شب قدر داشته باشيم. باشد كه ره توشههايى از آن برگيريم.
البته، اذعان داريم كه همه حالات معصومان عليهمالسلام در اين شب با عظمت و ارتباطى كه با عالم بالا و ملكوت داشته و دارند، نه قابل درك و فهم غير معصومان است و نه در تاريخ انعكاس يافته است. آنچه بيان مىشود، فقط گوشههايى از رفتارهاى ظاهرى آنان است، نه عمق و ژرفاى حالات آنها. پس آنچه در پيش رو داريد، گامى است در اين مسير.
الف. عبادت و شب زندهدارى
از اعمالى كه در طول سال، مخصوصا شبهاى مبارك رمضان و على الخصوص در شب قدر بدان سفارش اكيد شده است، اِحْيا و شب زندهدارى است. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «مَنْ اَحْيا لَيْلَةَ الْقَدْرِ حُوِّلَ عَنْهُ الْعَذابُ اِلَى السَّنَةِ الْقابِلَةِ؛(3)كسى كه شب قدر را زنده بدارد، عذاب تا سال آينده از او روى مىگرداند.»
و معصومان عليهمالسلام همه اين سنت حسنه را پاس و گرامى مىداشتند و از آن بهره مىبردند:
1. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نه تنها در شب قدر بيدار بود، بلكه دهه سوم ماه مبارك رمضان كاملاً بستر خواب را جمع مىكرد و به عبادت مىپرداخت. حضرت على عليهالسلام در اين باره فرموده است: «أنَّ رَسُولَ اللّهِ كانَ يَطْوى فِراشَهُ وَ يَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِى الْعَشْرِ الاْءَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ وَ كانَ يُوقِظُ أَهْلَهُ لَيْلَةَ ثَلاثٍ وَ عِشْرينَ وَ كانَ يَرُشُّ وُجُوهَ النِّيامِ بِالْماءِ فى تِلْكَ اللَّيْلَةِ؛(4)رسول خدا صلىاللهعليهوآله [اين چنين] بود كه رختخواب خويش را جمع مىكرد و كمربند [همّت براى عبادت] را در دهه آخر از ماه رمضان محكم مىبست و هميشه اين گونه بود كه اهل و عيالش را در شب بيست و سوم بيدار نگه مىداشت و بر روى خواب رفتگان در آن شب آب مىپاشيد [تا از درك شب قدر، و درك شب زندهدارى محروم نشوند].»
حتى در شبهاى بارندگى در حالى كه مسجد مدينه سقف نداشت، عبادت و شبزندهدارى را ترك نمىكرد و ديگران را با رفتار خويش وا مىداشت كه در همان گل و باران بيدار باشند و نماز گزارند.(5)
2. امام على عليهالسلام نيز در طول سال، شب هنگام آن گاه كه شب پردههاى تاريكى را انداخته بود، بيدار مىشد و مشغول عبادت و شبزندهدارى مىگشت.(6) اما در شبهاى قدر حال ويژهاى داشت و در بدترين وضعى كه مسجد مدينه را آب و گل فرا گرفته بود، مشغول عبادت و شبزندهدارى مىشد و به ويژه در شب قدر آخر عمر خويش، حال فوق العاده عجيبى داشت كه بعدا به آن اشاره مىشود.
صفحات: 1· 2
خداوند متعال در چهارمین آیة سورة مبارکة قدر میفرماید:
تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمر.
فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.
فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سورة دخان نیز:
فیها یفرَق کلّ أمر حکیم.1
در آن شب، هر فرمانی، برحسب حکمت صادر میشود
دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» اگر دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو مینماید. ظاهر این فعلها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده میدهد.
این امر که در زمان رسول خدا(ص) به آن حضرت نازل میشدهاست، در هر شب قدر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.
قبول اصل وصایت رسول اکرم(ص) و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.
هنگامی که کسی قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی که همة سورهها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همة آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سورة قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمة پذیرفتن آن، آیة (تنزّل الملائکة…) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است، این است که بپذیرد که در شب قدر فرشتهها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود میآیند و این امر یک متولی و ولی میخواهد که متولی و ولی آن امر باشد. اینکه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان میفرماید:
در آن شب هر فرمانی، برحسب حکمت صادر میشود٭ فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستندة آن بودهایم.
دلالت بر تکرار و تجدید فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل میشوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولی» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است.
به همین سبب، هرکس ادعا کرد که من ولی امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و میشوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش(ع) نمیتوانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.
صفحات: 1· 2
رهبر انقلاب:
نام علی، یاد علی و درس علی در تاریخ فراموش نخواهد شد.
١٣٧٥/٩/٥
•
•
الإمام الخامنئي:
سيٌخلّدٌ اسم علي، ذكر علي ودرس علي في التاريخ.
٢٥/١١/١٩٩٦
امام علی (علیه السلام) فرمودند: از کسانی مباش که بدون عمل امید به آخرت دارند و با آرزوهای دور و دراز توبه را به تأخیر می اندازند.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: بهترین نیکی و احسان آن است که به دست نیازمند برسد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: حریص گرفتار و اسیر ذلت و خواری است که اسارتش هرگز از بین نمی رود.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: آنچه انجام دادنش در آشکارا سزاوار نیست، پس در نهان هم آن را انجام مده.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: ای مردم! از خدایی پروا کنید که اگر بگویید می شنود، و اگر چیزی را در دل پنهان کنید، می داند.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: در کیفر گناه و خطا شتاب مکن. میان گناه و کیفر فرصتی برای عفو باقی بگذار تا به سبب آن به پاداش و ثواب دست یابی.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: سه چیز نشان دهنده ی عقل و خرد صاحبان آن است: 1. فرستاده 2. نامه 3. هدیّه.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: از ارتکاب نافرمانیهای خدا در خلوتها بپرهیزید؛ چرا که همان شاهد داور است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: دانش اندک همراه با عمل بهتر از علم بسیار بدون عمل است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: هر کس تو را به چیزی مدح و ستایش کند که در تو نیست، سزاوار است که تو را به چیزی نکوهش کند که در تو نیست.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: از کفاره های گناهان بزرگ رسیدن به داد مظلوم گرفتار و غم زدایی از فرد اندوهگین است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: بخشندگی مرد او را نزد رقیبان و مخالفانش محبوب می سازد، و بخل او وی را نزد فرزندانش منفور می کند.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: برای خردمند سزاوار آن است که برای آخرتش چیزی را از پیش بفرستد و خانه ی اقامت خود را آباد سازد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: کسی که در عبادت اخلاص ورزد، به سعادت و کامیابی می رسد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: هر کس امر به معروف کند، مایه ی پشت گرمی و قوت مؤمنان می شود و هر که نهی از منکر نماید، بینی منافقان را به خاک می مالد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: دوستی پدران خویشاوندی میان فرزندان است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: مثل دنیا و آخرت همچون مردی است که دو همسر داشته باشد، هر گاه یکی از راضی کند، دیگری را ناراضی کرده است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: هر کس آتش فتنه افروزد، خویش هیزم و آتش گیره ی آن خواهد شد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: زبان درنده ای است که اگر رهایش بگذارند، گاز می گیرد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: کار بدی که تو را ناراحت کند، نزد خداوند بهتر از کار نیک و حسنه ای است که تو را گرفتار خودپسندی و عجب سازد.
مهمترین احادیثی که از رسول اکرم(ص) در شأن و فضیلت امیرمؤمنان(ع) وارد شده بدین شرح است:
الف ـ حدیث غدیر(حدیث ولایت)
مراد حدیث معروف پیامبر اکرم(ص) در روز ۱۸ ذی الحجه سال ۱۰ هجری است که در مکان غدیرخم پس از معرفی امیرالمؤمنین(ع) به جانشینی خود بیان فرمود: فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره واخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار الا فلیبلغ الشاهد الغایب (پس هر که را من مولی و سرپرست اویم، پس این علی نیز مولی و سرپرست است.
خدایا ولی کسی باش که ولایت او را دارد و دشمن آن کس باش که با او می ستیزد. دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار بدار هر که او را خوا بدارد و بگردان حق را با او هر جا که او می گردد. (آگاه باشید! باید هر کس در اینجا حاضر است، این سخن را به غایبان برساند.) پس از آن آیه اکمال نازل شد و سپس پیامبر(ص) فرمود: «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و الولایة لعلی من بعدی» (از همه بزرگتر است آن خدایی که دین را کامل و نعمت را تمام فرمود و از رسالت من و ولایت علی بعد از من خشنود است.)
هیچ یک از احادیث نبوی به اهمیت حدیث غدیر نیست که یکصد و ده نفر از صحابه و هشتاد و چهار نفر از تابعین و سیصد و شصت نفر از محدثان مورد اعتماد، آنرا روایت کرده اند. از آن گذشته این حدیث به سبب موضوع جانشینی پیامبر اکرم(ص) که در جمع ده ها هزار نفر از زایران خانه خدا از سراسر سرزمینهای اسلامی آن زمان و توسط رسول خدا(ص) ایراد شد ـ از شأن ویژه ای برخوردار است.
ب ـ حدیث ثقلین
منظور حدیث معروف پیامبر(ص) است که فرمود: انی تارک فبکم الثقلین کتاب الله و عترتی(همانا من میان شما دو چیز گرانبها را باقی می گزارم: کتاب خدا و عترت خود را) حدیث ثقلین، حدیثی است که نزد علمای همه مذاهب معتبر بوده و شیعیان آنرا از دلایل امامت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(ع)، علی بن ابیطالب(ع) می شمارند و گویند اگر آنان برای اثبات خلافت آن حضرت دلیلی جز همین حدیث نداشتند، آنها را بسنده بود. این حدیث را محدثان و علمای بزرگ اهل تسنن چون مسلم بن حجاج نیشابوری در صحیح، محمد بن عیسی ترمذی در صحیح، ابن حنبل در مسند، ثعلبی نیشابوری در الکشف و البیان، ابن مغازلی شافعی در مناقب و سمعانی در فضائل الصحابه و … روایت کرده اند.
ج ـ حدیث باب مدینه علم
جامع ترین و پرمعنی ترین توصیف رسول خدا(ص) از دانش امیرالمؤمنین(ع) و پیوستگی آن حضرت به دانش بیکران پیامبری، آن است که خود را شهر علم و حضرت علی(ع) را دروازه آن نامیده است. در حدیثی فرموده است: «انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیات الباب» (من شهر علم هستم و علی دروازه آن است. هر که علم می خواهد باید از این دروازه وارد شود.)
د ـ حدیث مؤاخات(برادری)
پس از مهاجرت مسلمانان از مکه به مدینه، پیامبر اکرم(ص) به منظور ایجاد مودت و همبستگی میان مهاجران و انصار، میان تک تک آنان پیمان برادری بست. از امیرالمؤمنین(ع) چنین روایت شده است: «رسول الله(ص) بین مردم پیوند برادری بست و مرا واگذاشت. گفتم ای فرستاده خدا! یاران خود را با هم برادر کردی و مرا واگذاشتی! فرمود: برای چه تو را واگذاشتم؟ تو را برای خود نگه داشتم. تو برادر منی و من برادر توام. سپس فرمود: اگر کسی در این امر با تو محاجه کند به او بگو: من بنده خدا و برادر رسول خدایم. هیچ کس بعد از تو با من دعوی برادری نکند مگر اینکه دروغگو باشد.»
احادیث معتبر و مشهور دیگری از پیامبر اکرم(ص) در بیان شأن و فضیلت امیرمؤمنان(ع) وارد شده است که از شرح آنها خودداری می شود و تنها به عناوین شان اشاره می گردد: حدیث کساء، حدیث سفینه، حدیث تشبیه، حدیث رایت(حدیث خیبر)، حدیث سبق اسلام، حدیث سبق صلوة، حدیث علی اسدالله و سیفه، حدیث علی مع الحق، حدیث علی منی و أنا من علی، حدیث لیلة المبیت(حدیث فراش)، حدیث قتال علی التأویل و التنزیل، حدیث کسر اصنام(حدیث بت شکنی)، حدیث نور و حدیث وصایت.
وجه دیگری از فضائل و کرامات آن حضرت، پیشگویی از اخبار غیبی در آینده(مغیبات) بود که همه محقق شد و از جمله می توان به این موارد اشاره کرد: کشته شدن همگی خوارج به استثنای ۱۰ نفر و شهادت ۱۰ نفر از یاران خود در جنگ نهروان، حکومت حجاج بن یوسف ثقفی، واقعه کربلا، شهادت میثم تمار، شهادت کمیل نخعی، شهادت قنبر و شهادت خویش.*
*نویسنده: محمدحسن رجبی(دوانی)
انسان ۲۵۰ ساله | شاخصسازی امیرالمؤمنین برای حکومت اسلامی
امیرالمؤمنین شاخص حکومت در یک جامعهی پیشرفته، وسیع، متمدن و ثروتمند را معین کرد. امیرالمؤمنین با رفتار خود خواست اثبات کند که در وضعیت [جامعه پس از پیامبر] هم میشود اصول را زنده کرد. این، کار بزرگ امیرالمؤمنین است. میخواهد به دنیا نشان دهد که اصول اسلامی در همهی شرایط قابل پیاده شدن است. ۱۳۸۳/۰۸/۱۵
مهمترین فضائل امام علی(ع) از این قرار است: شرافت خانوادگی، تنها مولود خانه خدا، پرورش در دامان پیامبر اکرم(ص) از کودکی، بت نپرسیدن، نخستین ایمان آورنده به رسول خدا(ص) و اولین نمازگزار، آرمیدن در بستر پیامبر اکرم(ص) در لیلة المبیت، دامادی رسول خدا(ص) به امر خداوند، کتابت وحی، همراهی با پیامبر در همه احوال، شرکت در همه غزوات و نقش اساسی آن حضرت در پیروزی نظامی مسلمانان، محافظت از پیامبر(ص) در جریان جنگ احد، تکریم و تجلیل مکرر رسول خدا(ص) از فضائل و مکارم آن حضرت در جمع صحابه و دادن القاب افتخارآمیز به امیرمؤمنان(ع)، اعلام وصایت و خلافت ایشان در روز غدیر، کفن و دفن و نماز خوتاندن بر پیکر رسول خدا(ص) و… .
آیات زیادی در شأن و فضیلت امیرالمؤمنین(ع) وارد شده که به موجب روایتی از ابن عباس به سیصد آیه بالغ می شود که در اینجا به اختصار فقط به چند آیه اشاره می شود:
الف ـ آیه تطهیر
مراد بخشی از آیه ۳۳ سوره احزاب است: إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.) به نظر بسیاری از مفسیران اهل سنت و همه مفسران شیعه، منظور از اهل بیت(ع)، حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هستند.
ب ـ آیه مباهله
منظور آیه ۶۱ سوره آل عمران است. فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ(از آن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس درباره او [حضرت عیسی(ع)] با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را. آنگاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.)
عموم علمای شیعه و اکثر علمای اهل سنت بر این قول متفق هستند که مراد از أَبْنَاءنَا، نِسَاءنَا و أَنفُسَنَا (فرزندانمان، زنانمان و خودمان) در این آیه به ترتیب امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت علی(ع) منطبق است که در روز مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران، همراه آن حضرت بودند.
ج ـ آیه اکمال
منظور بخشی از آیه ۳ سوره مائده است: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا(امروز برای شما دینتان را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و [با ولایت علی] خشنود شدم که اسلام دین شما باشد.) این آیه شریفه به اجماع شیعه در واقعه غدیر خم نازل شده است و عده ای از مفسران و محدثان اهل تسنن هم با علمای شیعه در شأن نزول آن، اتفاق نظر دارند. این آیه و آیه ۵۵ همین سوره(آیه ولایت) را می توان آیه هایی به شمار آورد که نشان دهنده ولایت علی بن ابیطالب(ع) هستند. هنگامی که آیه اکمال نازل شد پیامبر اکرم(ص) دست امیرالمؤمنین(ع) را گرفت و بالا برد و او را وصی (جانشین بلافصل) خود اعلام کرد.
د ـ آیه ولایت
مراد، آیه ۵۵ سوره مائده است: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ(جز این نیست که ولی شما خداست و رسول او و مؤمنانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع، زکات می دهند.) به اعتقاد بسیاری از مفسران شیعه و سنی، این آیه که آیه زکات به خاتم نیز نامیده شده ـ در شأن امیرالمؤمنین(ع) نازل گردید و آن هنگامی بود که آن حضرت در رکوع نماز، انگشتر خود را در راه خدا به مسکینی بخشید.
هـ ـ آیه انفاق
منظور آیه ۲۷۴ سوره بقره است. الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ(آنان که اموال خویش را در شب و روز، در پنهان و آشکار انفاق می کنند، اجرشان نزد پروردگارشان است، نه بیمناک می شوند و نه غمگین) بسیاری از مفسران شیعه و برخی از مفسران اهل تسنن، این آیه را در شأن امیرمؤمنان(ع) می دانند.
و. آیه لیلة المبیت
آیه ۲۰۷ سوره بقره است: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ(و از میان مردم، کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خداوند می فروشد. خدا بر این بندگان مهربان است.) مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل تسنن، نزول این آیه را در شأن حضرت علی(ع) از مسلمات می دانند.
*نویسنده: محمدحسن رجبی(دوانی)
5- اخی رسول الله
اخ به معنای برادر، رفیق، در اصل کسی را می گویند که با دیگری در پدر و مادر یا در یکی از آن شریک است (قرشی، 1371 ش: ج1، ص 36) و یا همیشه بودن یعنی از یک پستان شیرخوردن با دیگری مشترک باشد (برادر رضایی) او را برادر گویند و هر که با دیگری در قبیله و یا در دین یا در صفت یا در معامله و یا در مودت و یا در غیر این ها شریک داشته باشد را «برادر» گویند. (راغب اصفهانی، 1412 ق: ص 68) در قرآن مجید هم در معنای اصلی و هم در معنای مجازی هر دو به کار رفته است: «ثم ارسلنا موسی و أخاه هارون بآیاتنا» (المومنون/45) که در معنای اصلی و حقیقی خود به کار رفته است و در آیات دیگر مانند: و الی عاد أخاهم هودا» (الاعراف /65) در معنی مستعار خود به کار رفته است. آیه «إنما المومنون إخوة»
(الحجرات /10) می گوید اخ در معنای مستعار خود به کار رفته است. (راغب اصفهانی، 1412 ق: ص 68) و در قاموس گفته شده ممکن است اخوة و اخوان در این دو آیه راجع به حقیقت خانواده در قیامت باشد و گفته اند که اخوان جمع اَخ به معنی رفیق است یعنی اگر اخ به معنی برادر حقیقی باشد جمع آن اخواه و اگر به معنی صدیق باشد جمع آن اخوان است و نیز در یک محل برادران دینی که بنابر مشهور غیرحقیقی اند، اخوه اطلاق شده است. (قرشی، 1371 ش: ج 1، ص 36) اما قول خداوند که فرموده: «إنما المومنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون» (الحجرات /10)، درحقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا دارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید.» «این نیست و جز این نیست مومنان برادران یکدیگرند در دین، زیرا منتسب به اصل واحدند که ایمان و توحید باشد پس باید میان ایشان نزاع و شقاق نباشد و اگر بر سبیل ندرت خلاف و نزاع واقع شود، پس به صلاح آرید میان برادران خود به کف ظالم و اعانت مظلوم و یاری آنان و بترسید و امیدوار باشید به رحمت خداوند. مقام جلالت و عظمت مؤمن به مرتبه ای است که خدای تعالی مؤمن را از نور عظمت و جلال کبریایی خود خلق فرمود و به سبب کلمه توحید ربط معنوی و نسبت ایمانی میان آن ها برقرار گردانید بدین رابطه برادر یکدیگر شده اند.» (حسینی شاه عبدالعظیمی، 1363 ش: ج12، ص 186) امام
(عج) با بیان ویژگی «أخی رسولک» مضمون عقد اخوت را مطرح می کنند و قرابت و نزدیکی هر چه بیشتر پیامبر اکرم (ص) و علی بن ابی طالب (ع) را نمایان می کنند تا هر چه بیشتر مردم اینان را شناخته و از طرفی مردم دنیا بدانند که در میان مسلمین آدابی است که همه با هم برادرند و این خود یک نمونه ای از پیوستگی و انسجام و اتحاد اهل ایمان و دستور اخلاقی اجتماعی است برای هر آن که تعقل کند چرا که از همان اولین مرتبه، شخص اول اسلام با شخص دوم دست برادری داده و تمام مردم را به این امر ترغیب نموده اند. در روایات بسیاری است که رسول خدا (ص) با امیرالمومنین (ع) خطاب برادری نموده و مرتبه اخوت و نزدیکی را به آن بزرگوار رسانیده است. (زمردیان، 1350 ش: ص 321) مثلا رسول خدا (ص) فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی اطاعت من را بر شما واجب گرداند و شما را از عصیان و سرپیچی من نهی فرمود و بعد از من اطاعت از علی (ع) را همانند اطاعت من بر شما واجب گرداند و او را برادر و وزیر و جانشین و وارث من قرار داد. (مجلسی، بی تا: ج38، ص 91) یکی از افتخارات حضرت علی (ع) است که در اوایل هجرت، وقتی پیغمبر اکرم (ص) عقد مؤاخات «برادری» بین مهاجرین و انصار برقرار کردند یعنی آنها عقد اخوت خواندند، علی (ع) را به عنوان برادر خود انتخاب کردند و با او عقد اخوت خواندند. (ایزدی، 1383 ش: 195) «پیامبر اکرم (ص) در آن مجلس تاریخی برای هر کس با فرد معین پیمان برادری بست اما علی (ع) را نگاه داشت تا به عنوان برادر خود با او پیمان بندد و او به راستی حق این برادری را ادا کرد، دین پیامبر را که گرامی ترین یادگار اوست هم در زمان پیامبر و هم پس از ایشان حفظ کرد، با وجود آزمون های دشوار که پیش رو داشت.» (طالعی، 1387 ش: ص44) حضرت محمد مصطفی (ص) فرمودند: «إن المومن أخو المومن عینه و دلیله لا یخونه و لا یظلمه و یا یغشه و لا یعده عده فیخلفه» (کلینی، بی تا: ج2، ص167؛ محدث عاملی، بی تا: ج12، ص 205؛ مجلسی، بی تا: ج71، ص 268)، «به درستی که مومن برادر مومن، به منزله ی چشم اوست و دلیل است به کارهای خیر، خیانت نکند او را و ظلم ننماید او را و غش نکند با او، وعده ننماید به وعده ای که تخلف کند او را.» پس مقام برادری رسول اکرم (ص) با علی (ع) امری مسلم است هم چنان که در زیارت آن بزرگوار آمده است. «… اخ الرسول و زوج البتول» و در دعای ندبه نیز امام زمان (عج) می فرمایند: «ثم قال انت اخی… .»
صفحات: 1· 2
دعای افتتاح، منقول از امام زمان ارواحنا فداه (عج) است که توصیه شده تا بهترین لحظات مناجات با خدا در ماه مبارک رمضان به مدد آن سپری شود. این دعا مانند سایر ادعیه چنان با تار و پود توحید، رسالت و امامت به هم آمیخته که تفکیک آن ها کاری دشوار است. در دعای افتتاح پس از حمد و ثنای الهی نخست به آستان مقدس پیغمبر اکرم (ص) عرض ادب می شود و پس از صلوات بر وجود پر برکت ایشان با یادآوری خاندان آن حضرت، در خواست درود الهی بر تک تک آن بزرگواران می کند. از آن جا که خاندان رسول خدا (ص) به وسیله حضرت علی (ع) ادامه پیدا می کند، این صلوات از ایشان آغاز می شود و به حضرت مهدی (عج) خاتمه پیدا می کند. و در طی آن به اوصافی از حضرت اشاره می شود که با تحلیل قرآنی آنها می توان به حقایق ارزشمندی دست یافت. از جمله اینکه اعتقاد به امامت از ضروری ترین شروط قبول توحید می باشد.
* واژگان کلیدی: دعای افتتاح، امیرالمومنین، وصی رسول، عبدالله، ولی الله، اخی رسول الله، حجة الله، آیت کبرای الهی، نبأ عظیم.
تبیین بحث
امام شناسی همانند شناخت توحید و در کنار ضرورت پیغمبرشناسی اصلی است که در نگاه اسلام در تحقق راستین اسلامیت هر مسلمان ضرورت اجتناب ناپذیر دارد. (حسینی طهرانی، 1422 ق: ج 1، ص35). «آری آنان که از سوی خدا به رسالت یا امامت در بین مردم منصوب می شوند همانند آئینه ای صاف و صادق اند که دستور الهی را منعکس و به مردم ارائه می دهند و تمام حقیقت آن ها در ظاهر و باطن و گفت و شنود و خواستن و بلکه هر حرکت و سکون، منطبق با اراده ی خداست.» (ممدوحی کرمانشاهی، 1385 ش: ج4، ص 106) فلسفه ی حقیقت امامت یک چیز است و آن هدایت مردم، نورانیت آن ها و الهی کردن جامعه است اما در هر عصری به مقتضیات همان شرایط به شکلی جلوه گری می کند. (طاهری، 1384 ش: ص269) امامت اساسی ترین اصول اجتماعی اسلام و روح این مکتب و رشته ای است که کلیه ی قوانین تکامل انسان را به هم پیوند نموده و در جهت فلسفه آفرینش قرار می دهد و تفکیک این اصل از اسلام اسفناک ترین فاجعه های تاریخ است زیرا با این طرح بدون این که مسلمانان بفهمند اسلام از درون تهی می شود و نماز، روزه، حج، جهاد و… بی خاصیت می گردد و بالاخره کلیه قوانین اسلام که برنامه تکامل انسان است عقیم می ماند. (محمدی ری شهری، بی تا: ص 69) «ولایت و امامت را به حق ما اصحاب امامیه از اصول مذهب شمرده ایم بلکه در واقع آن را می بایست ام الاصول دانست چون اگر این معنا درست شود بقیه ی اعتقادات انسان نیز تصحیح می شود.» (نجفی، بی تا: ص195) یکی از سنت های الهی وجود امام به عنوان حجت خدا و واسطه فیض عالم هستی در هر عصری می باشد. امام صادق (ع) فرموده اند اگر زمین بدون امام باقی بماند ساکنانش را در خود فرو می برد. (کلینی، کافی، ج1) یکی از راه های شناخت امامت، شناخت امامان از طریق اوصافشان می باشد، اوصافی که در متون موثق مذهبی با آنها توصیف شده اند. سر سلسله امامت شیعی حضرت علی (ع) در دعای افتتاح این گونه معرفی شده اند: «اللهم و صل علی علی أمیر و المومنین و وصی رسول رب العالمین عبدک و ولیک و أخی رسولک حجتک علی خلقک و آیتک الکبری و النبإ العظیم»، «خدایا درود فرست بر علی (ع) که سردار و پیشوای مومنین است وجانشین پیامبر خدا، پروردگار جهانیان، بنده تو و ولی تو و برادر رسول توست و نشانه تو بر خلق توست، اوست که نشانه و آیه ی بزرگ تو و خبر بزرگ تو است.»
صفحات: 1· 2
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:
من دو سه جمله از روايات نقل شده را به عنوان ذکر مصيبت بيان مي کنم .
لوط بن يحيي ابي مخنف مي گويد:«فلما احسّ الأمام بالضّرب لم يتأوّه» يعني وقتي در محراب بر فرق آن بزرگوار ضربه وارد شد و پيشاني حضرت را شکافت، هيچ آه و ناله يي نکردند. «وصبر واحتسب»؛ خودشان را حفظ کردند و صبر کردند.«ووقع علي وجه و ليس عنده احد»؛ حضرت با صورت روي زمين افتادند و اطراف ايشان کسي نبود؛ چون هنوز نماز شروع نشده بود، مسجد هم تاريک بود و مردم به طور متفرق در مسجد مشغول خواندن نافله بودند؛ بنابراين اولِ کار کسي نفهميد چه اتفاقي افتاده است. «قائلاً بسم الله و بالله و علي ملّه رسول الله».اولين جملاتي که حضرت بعد از ضربت خوردن بر زبان جاري کردند، جملاتي بود که در موارد ديگر هم به گوشمان رسيده است.بعد از اين که سيدالشهداء (سلام الله عليه) ضربت خوردند و بر زمين افتادند، همين جملات از قول ايشان نقل شده است:«بسم الله و بالله و علي ملّه رسول الله»؛ به نام خدا و براي خدا و بر طريقه ي رسول خدا، حاصل زندگي را تقديم اين راه کردند.
در ادامه، اين جمله هم از اميرالمؤمنين نقل شده است که فرمود: «فزت و رب الکعبه»؛ به خداي کعبه رستگار شدم. در روايت ديگري آمده است که حضرت فرمود: «لمثل هذا فليعمل العاملون»؛ يعني انسان براي رسيدن به چنين سرانجامي هر چه عمل کند، زيادي عمل نکرده است؛ بنابراين براي چنين سرانجامي بايد عمل کرد. اين نشان مي دهد که اين روح مطهر و پاکيزه چطور متصل به عوالم ملکوت بوده است؛ حتي در همان وقتي که هنوز جسم او در اين دنيا زنده بوده است.
«ثم صاح و قال قتلني اللعين»؛ بعد از آن که حضرت اين مناجات را کردند، فرياد کشيدند تا مردم متوجه باشند و نگذارند قاتل بگريزد. «فلما سمع النّاس الضّجّه»؛مردم وقتي صداي اميرالمؤمنين را شنيدند،«ثار اليه کل من کان في المسجد»؛ همه به طرف محراب مسجد ريختند، اما نمي دانستند چه اتفاقي افتاده است و بايد چه کار کنند. «ثم احاطوا بأميرالمؤمنين»؛ بعد آمدند اطراف اميرالمؤمنين جمع شدند.«و هم يشيد رأسه بمئزره والدّم يجري علي وجهه ولحيته»؛ وقتي مردم جمع شدند، ديدند حضرت در همان حال ضعف و در حالي که فرقشان شکافته است، دارند با دستمالي زخم خود را مي بندند و خون بر صورت و محاسن آن بزرگوار جاري است. «وقد خضبت بدمائه»؛ محاسن آن حضرت که سفيد بود، با خون آن بزرگوار رنگين شده بود. «و هو يقول هذا ما وعد الله و رسوله و صدق الله و رسوله»؛ اين همان وعده ي خداي متعال و پيغمبر اوست، و خداي متعال و پيغمبرش راست گفتند و وعده ي آنها تحقق پيدا کرد.
منبع:www.khamenei.ir
امام علی (علیه السلام) فرمودند: دنیا خواب است و مغرور شدن به آن مایه ی پشیمانی است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: سنگ غصبی در خانه گرو و ضامن ویرانی آن خانه است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: امامت و رهبری سامان بخش امّت است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: هیچ نعمتی گواراتر از «امنیّت» نیست.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: هیچ یک از شما جز به پروردگارش امید نبندد و جز از گناهش نترسد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: کسی که از حفظ راز خود ناتوان باشد، در حفظ اسرار دیگران ناتوان تر خواهد بود.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: نفس کشیدن انسان گام های او به سوی اجل اوست.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: از آن حضرت درباره ی «بخل» پرسیدند، فرمود: هیچ تجارتی همچون «عمل صالح» نیست و هیچ سود و «بهره» ای مانند ثواب نیست.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: انسان در سه هنگام عوض می شود و تغییر می یابد: 1- نزدیک شدن به پادشاهان 2- حکومت و ریاست یافتن 3- ثروتمندی
امام علی علیه السلام فرمودند: دل خود را بر اندوه آنچه از دست رفته و گذشته است مشغول مساز تا تو را از آنچه خواهد آمد، غافل نسازد و باز ندارد.
امام علی علیه السلام فرمودند: درشگفتم از کسی که مرگ را فراموش می کند در حالی که مردگان را می بیند.
امام علی علیه السلام فرمودند: از شقاوت و بدبختی است که انسان دنیای خود را با (خرج کردن) دینش حفظ کند.
امام علی(علیه السلام) فرمودند: فاصله ی بسیاری است میان دو عمل: عملی که لذتش می رود ولی پیامدهای آن باقی می ماند، و عملی که رنج و زحمتش می رود اما اجر و پاداش آن ماندگار است.
امام علی علیه السلام فرمودند: روزه گرفتن یکی از دو تندرستی است.
امام علی علیه السلام فرمودند: دوست هرگز دوست واقعی نخواهد بود، مگر آن که برادر خود را در سه حالت حفظ کند: در دوران تنگدستی و گرفتاری، در زمان نبودنش و پس از وفاتش.
امام علی علیه السلام فرمودند: زمین هرگز از کسی که با حجت برای خدا قائم باشد خالی نمی ماند، یا آشکار و مشهور یا بیمناک و پنهان.
امام علی علیه السلام فرمودند: چگونه در «دنیا» پارسایی پیشه کند، کسی که ارزش «آخرت» را نمی شناسد؟