مدرسه علمیه الزهرا (س)  نصر تهران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

كم‌بهر‌گى زن در نظر حضرت علی(ع)

25 دی 1395 توسط الزهرا (س) نصر

كم‌بهر‌گى زن در نظر حضرت علی(ع)؛ واقعیّت دوران انحطاط و اسارت زن

علی‌(علیه السّلام) شايد نظر به واقعیّت زمان خودش دارد كه ميگويد: «إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُول» يعنى كم‌بهره، كم‌بهره يعنى چه؟ اين مال دوران اسارت و انحطاط زن است كه زن كم‌بهره است، بهره‌اى از زندگى نمیبرد، اسير است، زير فشار است، محكوم به اين است كه آنچه ميخواهد نتواند انجام دهد. محكوم به اين است كه آنچه ميخواهد بفهمد نتواند بفهمد.

خطبه ۸۰ نهج البلاغه

 

اگر علیّ‌بن ابيطالب(علیه السّلام) اشاره‌اش به زن آن زمان باشد، باز هم شما شكّ داريد به اين. آيا زنى كه در آن زمان تازه از زير بار جاهليّت قبل از پيغمبر كمرش راست شد و بيرون آمده، واقعاً تربیّتش، فرهنگش، انديشه‌اش، رسايى انديشه‌اش، قوّت انديشه‌اش، به قدر مردها بوده، مطمئناً نبود. ممكن است شما در بين چهره‌هاى ارزنده‌ی زمان علیّ‌بن ابيطالب چهره‌ی سه تا چهار تا زن را كه به نام مشخّصاً ميبينيد، در مقابل آن تعداد زياد مردان مؤمن، اين اهانت به زن نيست كه زن را مظلوم قرار داده‌اند و نگذاشته‌اند كه از لحاظ سطح معرفت آن پرواز لازم را بكند

رهبر انقلاب؛ ۵۹/۴/۱۱

 نظر دهید »

هشتم ربیع الثانی؛ روز ولادت امام حسن عسکری(ع)

18 دی 1395 توسط الزهرا (س) نصر

هشتم ربیع الثانی در تقویم شیعیان بزرگداشت ولادت امامی است که نام گرامی او یادآور نام فرزند برومندش امام مهدی حضرت صاحب الزمان(عج) است؛ امامی که با تمهید و زمینه‏ سازی روحی و عقیدتی، شیعیان را برای رود به دوران غیبت آماده کرد.

به گزارش مهر،امام یازدهم شیعیان «حسن بن علی» نام دارد و کنیه ایشان« ابومحمد» و لقبش زكّي و عسكری است.ایشان در 8 ربيع الثانی سال 232 هجری در مدينه به دنیا آمد و در جمعه هشتم ربيع الاول سال 260 در سن 28 سالگی به شهادت رسید و در سامرا به خاک سپرده شد.

خلفای عباسی برای اينكه امامان معصوم(ع) را تحت نظر بگیرند و بر فعاليت‌های فكری و سياسي آنان احاطه داشته باشند، آنان را از مدينه منوره(كه مركز علم و دين بود) به بغداد و سامراء و خراسان (كه پايتخت‌هاي دستگاه حاكمه بود) فرامی خواندند.به همین جهت امام حسن عسكری(ع) تقريباً تمام عمر را یا در زندان و یا در تبعيد به سر برد.حضرت 2 ساله بود كه به همراه پدرش به تبعيدگاه رفت و مدت 20 سال همراه با آن حضرت در تبعيد بود.به همین دلیل اصحاب نمي‌توانستند خدمت ايشان برسند اما امام حسن عسکری(ع) با ايجاد تشكيلات سری، پيروان خود را سازماندهي كرد.

ایجاد شبکه ارتباطی وکالت برای ارتباط با شیعیان
فشار حکومت غاصب عباسی بر شیعیان به ویژه بر رهبر آنان امام حسن عسکری(ع) به قدری در این دوره شدت گرفته بود كه امام را ناگزير كردند هر هفته در دربار حاضر شود.یكی از شیعیان نقل می‌كند در یكی از روزهایی که قرار بود امام(ع) به دارالخلافه برود.ما در نقطه‌ای به انتظار دیدار وی جمع شدیم، در این حال توقیعی از طرف آن حضرت بدین مضمون به ما رسید: «كسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نكند، زیرا كه در امان نیستید».این روایت به خوبی نشان می‌دهد كه امام(ع) و شیعیان تا چه حد تحت نظر و كنترل دستگاه خلافت بوده‌اند و امام(ع) نیز با رعایت تقیه جان خویش و شیعیان را حفظ می‌كرده است.

خلفای عباسی به همین کنترل شدید بسنده نکرده بلكه امام را بازداشت کردند و در محله­«عسكر»­سامراء که یک منطقه نظامی بود، در تبعید نگهداشتند،به همين جهت حضرت به « عسكری» معروف شدند.اما با وجود همه این تدابیر شدید امنیتی که حکومت عباسی ترتیب داده بود از آنجا که امر الهی قطعا تحقق می یابد، امام حسن عسکری(ع) با ايجاد شبكه وکالت، ارتباط خود را با شیعیان حفظ کرده و در عین حال آنان را برای دوران غیبت فرزند گرامی اش حضرت مهدی موعود(عج) آماده کرد.

در زمان امام حسن عسكري(ع) شیعیان در مناطق مختلف و شهرهاي متعددي زندگی می کردند و این گستردگي و پراكندگي مراكز تجمع شيعيان، مستلزم وجود سازمان ارتباطي منظمي بود تا پيوند شيعيان را با حوزه امامت از يك سو، و ارتباط آنان را با همديگر از سوي دیگر برقرار سازد.اين نياز از زمان امام نهم حضرت امام جواد(ع) احساس مي‌شد و به همین جهت شبكه ارتباطي وكالت و نصب نمايندگان در مناطق گوناگون، به منظور برقراري چنين سيستمي مورد اجرا گذاشته ‌شد که تا زمان امام عسكری(ع) نيز ادامه پیدا کرد.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن.ع. و امام حسین.ع.

06 دی 1395 توسط الزهرا (س) نصر

دیر زمانی است که افرادی کوته بین، مغرض و یا جاهل به سیره سیاسی امام حسن علیه السلام خرده می گیرند که چرا او مانند امام حسین علیه السلام قیام نکرد و با معاویة بن ابی سفیان از در سازش و مسالمت وارد گردید . این خرده گیریها و اعتراضات، در زمان حیات خود حضرت و در زمان ائمه بعد از وی نیز صورت گرفته است که آن بزرگواران به آنها پاسخ داده اند (1) .

شاید بعضی هم واقعا به دنبال این سؤال باشند که علت تفاوت سیره سیاسی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه بوده است؟ آیا امام حسین علیه السلام بیشتر از امام حسن علیه السلام در اندیشه نبرد در راه اسلام بوده یا دلیل دیگری داشته است؟

برای کسانیکه زیاد در عمق مطلب دقت نمی کنند، روش سیاسی این دو امام بزرگوار متناقض می نماید، و لهذا برخی گفته اند اساسا امام دوم و سوم شیعیان دو روحیه مختلف داشته اند; امام حسن علیه السلام طبعا صلح طلب، ولی امام حسین علیه السلام مردی شورشی و جنگجو بوده است .

ما در این نوشتار از دو جنبه اعتقادی و اوضاع سیاسی - اجتماعی روشن خواهیم ساخت که صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام نه تنها متناقض نیستند، بلکه هر دو در زمان خود حرکتی لازم و در یک راستا و در تعقیب یک هدف بوده اند .

اسلام و جهاد
قبل از ورود به بحث توضیح مختصری درباره قانون اسلام در موضوع جهاد ضروری است، چون قیام و صلح هر دو به مسئله جهاد برمی گردند . امام حسن علیه السلام متارکه جهاد نمود و صلح کرد ولی امام حسین علیه السلام قیام کرد و به جهاد مبادرت ورزید . آیا اسلام دین صلح است یا دین جنگ؟ در قرآن کریم هم دستور به جنگ و جهاد داده شده و هم دستور صلح . آیات زیادی راجع به جنگ با کفار و مشرکین است، مانند «وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم » ; (2) «در راه خدا با کسانیکه با شما می جنگند بجنگید . » و آیات دیگری در باب صلح وارد شده است، مانند: «وان جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل علی الله انه هو السمیع العلیم » ; (3) «و اگر به صلح گراییدند، تو نیز بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست .»

بنابراین اسلام نه صلح را به معنای یک قانون ثابت می پذیرد و نه در همه شرائط جنگ را توصیه می کند، بلکه هر کدام از این دو تابع شرایط خاصی است، از اینرو می بینیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در بدر و احد و احزاب با مشرکین می جنگد و در حدیبیه با سرسخت ترین دشمنان اسلام یعنی مشرکین مکه قرارداد صلح امضا می کند .

سیره سیاسی ائمه علیهم السلام از جنبه اعتقادی
اگر از لحاظ اعتقادی به حجت الهی بودن ائمه معتقد باشیم و هر حرکتی که از آنها صادر شده را الهی بدانیم، هر روشی که آن بزرگواران در پیش گرفته اند - اعم از صلح و جنگ - قابل توجیه و مورد قبول واقع خواهد شد .

ائمه اطهارعلیهم السلام همه نور واحد و معصومند و مرتکب خطا و اشتباه و گناه نمی شوند و هدف آنان نیز یک چیز بوده و هست و آن عزت و اعتلاء و حفظ دین مبین اسلام می باشد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفة; (4) اسلام مادام که در سایه وجود دوازده امام و خلیفه است عزیز و مقتدر است .»

بر این اساس ائمه هدی علیهم السلام به مقتضای عصمت و علمی که دارند، همیشه نافع ترین و بهترین راه را برای حفظ اسلام و اعتلای کلمه حق در پیش می گیرند و نهایت تلاش خود را در جهت رسیدن به این هدف مصروف می دارند . تمام دغدغه شان حفظ دین است; چه با شمشیر و چه با تدبیر . و حرکت هر یک از آن حضرات ادامه و مکمل حرکت امام دیگر بوده است و همه بر طبق دستور خدا و رسولش عمل کرده اند، چنانکه حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام در جواب جابر که به آن حضرت عرض کرد: نمی شود شما هم مثل امام حسن علیه السلام صلح کنید؟ فرمود: «ان اخی فعل بامر من الله ورسوله وانا افعل بامر من الله ورسوله; (5) همانا برادرم به امر خدا و رسولش عمل کرد، من نیز به امر خدا و رسولش عمل می کنم .»

ابو سعید عقیصا می گوید: به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض کردم: چرا با معاویه صلح نمودی؟ آن حضرت فرمودند: «یا ابا سعید! الست حجة الله تعالی ذکره علی خلقه، واماما علیهم بعد ابی علیه السلام؟ قلت: بلی . قال: الست الذی قال رسول الله صلی الله علیه وآله لی ولاخی: الحسن والحسین امامان قاما او قعدا؟ قلت: بلی . قال: فانا اذن امام لو قمت وانا امام لو قعدت، یا ابا سعید علة مصالحتی لمعاویة علة مصالحة رسول الله صلی الله علیه وآله لبنی ضمرة وبنی اشجع ولاهل مکة حین انصرف من الحدیبیة . اولئک کفار بالتنزیل ومعاویة واصحابه کفار بالتاویل، یا ابا سعید اذا کنت اماما من قبل الله تعالی ذکره لم یجب ان یسفه رایی فیما اتیته من مهادنة او محاربة، وان کان وجه الحکمة فیما اتیته ملتبسا; (6)

ای ابو سعید! آیا من حجت خدای تعالی بر خلقش نیستم و امام بعد از پدرم علی علیه السلام بر مردم نمی باشم؟ گفتم: چرا هستی . فرمود: آیا من آن کسی نیستم که رسول خداصلی الله علیه وآله درباره من و برادرم فرمودند: حسن و حسین امامند چه قیام کنند و چه صلح کنند؟ گفتم: چرا هستی . سپس فرمود: پس من چه قیام می کردم و چه صلح می نمودم، امام هستم . ای ابوسعید! به همان علتی که پیامبر با قبایل بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه زمانیکه از حدیبیه برمی گشت صلح نمود من هم با معاویه صلح نمودم، [با این تفاوت که] اهل مکه کفار به تنزیل [یعنی به تصریح قرآن] هستند و معاویه و یارانش کفار به تاویل می باشند . ای ابو سعید! زمانیکه من امام منصوب از طرف خدا هستم جایز نیست که در رای و نظرم اعم از اینکه صلح و یا جنگ باشد تخطئه شوم، اگر چه حکمت نظرم مشخص نباشد .»

بنابراین حدیث، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در موقعیت و شرایط امام حسن علیه السلام بود، همان راهی که امام حسن علیه السلام در پیش گرفت را برمی گزید و طبیعتا اگر امام حسین علیه السلام هم در آن شرایط و موقعیت بود، راه چاره را تن دادن به صلح می دانست .

این بحث را با کلامی از مقام معظم رهبری در این زمینه به پایان می بریم . ایشان می فرمایند: «ما نباید در تفاوت شیوه عمل ائمه علیهم السلام به تعداد امامان نظر کنیم، بلکه باید ائمه را بعنوان فردی که 250 سال عمر کرده و بنا به شرائط مختلف و نیازهای هر زمان و امکانات موجود، مختلف عمل کرده است به حساب آوریم . بدون شک اگر خود پیامبرصلی الله علیه وآله هم 250 سال عمر می کرد و در زمان خود با شرائط متفاوت روبرو می شد، همانگونه عمل می کرد که ائمه علیهم السلام عمل نموده اند . (7) »

بررسی شرائط سیاسی - اجتماعی دو امام
برای معلوم شدن چرائی روش امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در مقابل معاویه و یزید باید موقعیت و شرائط زمان آن دو امام بزرگوار روشن گردد .

علت تفاوت شیوه این دو امام می تواند مسائل متعددی باشد که ما در اینجا به چهار تفاوت عمده زمان امام حسن علیه السلام با زمان امام حسین علیه السلام اشاره می کنیم:

1 - تفاوت موقعیت اجتماعی دو امام
امام حسن علیه السلام در مسند خلافت مسلمین بود ولی امام حسین علیه السلام چنین نبود . امام حسن علیه السلام خلیفه مسلمین است و یک نیروی طاغی و باغی علیه او خروج کرده است، کشته شدن او در این وضع یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز قدرت، ولی امام حسین علیه السلام یک معترض به حکومت موجود بود، اگر کشته می شد - که کشته شد - کشته شدنش شهادتی افتخارآمیز بود، همانطوریکه افتخارآمیز هم شد (8) .

پس اگر امام حسن علیه السلام مقاومت می کرد نتیجه نهائی آن - آنطور که ظواهر تاریخ نشان می دهد - این بود که کشته می شد و یا دست و کت بسته تحویل معاویه داده می شد و اسیر می گردید، و این کشته شدن یا اسارت خلیفه مسلمین در مسند خلافت بود و موجب شکست اسلام می گشت، ولی کشته شدن امام حسین علیه السلام کشته شدن یک نفر معترض به حکومت فاسد بود و این موجب از بین رفتن فساد و بیداری مردم علیه فساد و حرکت آنان در حفظ اسلام می شد، که چنین نیز شد .

2 - تفاوت جو فرهنگی و افکار عمومی
روزی که امام حسن علیه السلام صلح کرد، هنوز اجتماع به آن پایه از درک و بینش نرسیده بود که هدف امام را تامین کند . در آن روز مردم کوفه تمایلی به جنگ نشان نمی دادند، بگونه ای که وقتی امام آنها را گرد آورد و خطابه ای ایراد کرد و آنان را به نیک اندیشی و پایداری و استقامت تشویق نمود و روزها و خاطره های ستوده جنگ صفین را به یادشان آورد و به آنان چنین وانمود کرد که در مورد پیشنهاد (صلح) معاویه با ایشان مشورت می کند، در آخر خطابه اش فرمود: آگاه باشید معاویه ما را به کاری فراخوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانید و با زبانه شمشیر او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را طلب کنیم، مردم از هر سو فریاد برآوردند: مهلت، مهلت، صلح را امضا کن (9) .

آری کوفه زمان امام حسن علیه السلام کوفه ای خسته، ناراحت، متفرق و متشتت بود، کوفه ای که امیرمؤمنان علیه السلام در روزهای آخر ملاقاتش مکرر از مردم آن و عدم آمادگی شان شکایت می کرد .

مردم همین کوفه بیست سال حکومت معاویه را چشیدند و زجرهای زمان معاویه را دیدند و برنامه های ضد انسانی تهدید و گرسنگی معاویه علیه خود را تحمل نمودند; بگونه ای که ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: در زمان معاویه شیعیان در هرجا که بودند به قتل می رسیدند، بنی امیه دست و پای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند بریدند، هر کس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر بود زندانی شد و یا مالش به غارت رفت و یا خانه اش را ویران کردند (10) .

و طبری می گوید: زیاد بن سمیه که حاکم کوفه و بصره بود و به تناوب شش ماه در هر کدام از این دو شهر حکومت می کرد، «سمرة بن جندب » را به جای خود در بصره گذاشت تا در غیاب وی امور شهر را به عهده بگیرد، سمره در این مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانید (11) .

این ظلم و جورها واقعا مردم را بی تاب کرد و دنبال راه چاره بودند . از این رو حدود هیجده هزار نامه به امام حسین علیه السلام نوشتند و برای همکاری با آن حضرت اعلام آمادگی کامل نمودند . از نظر تاریخی اگر امام به آن نامه ها ترتیب اثر نمی داد، در مقابل تاریخ محکوم بود و می گفتند زمینه مساعدی را از دست داد .

بنابراین از ناحیه کوفه بر امام حسین علیه السلام برای قیام اتمام حجت می شود بگونه ای که امام نمی تواند آن اتمام حجت را نادیده بگیرد، ولی در مورد امام حسن علیه السلام قضیه بر عکس است و اتمام حجت بر خلاف بود و مردم کوفه عدم آمادگی شان را اعلام کرده بودند (12) .

3 - تفاوت یاران دو امام
امام حسن علیه السلام با یاران بی وفایی روبرو بود که عده ای از آنها در مقابل تطمیعهای معاویه خود را باختند و برق سیم و زرهای فتنه گر شام عقل از سرشان ربود و به لشکر معاویه ملحق گردیدند و جمعی دیگر از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حاضریم حسن بن علی علیه السلام را دست بسته تحویل دهیم .

امام حسن علیه السلام یارانی داشت که خود وبال جان آن حضرت شدند بگونه ای که در اردوگاه آن حضرت به خیمه حضرتش حمله ور شدند و آن را غارت کردند و سجاده را از زیر پایش کشیدند و با گستاخی ردایش را از دوشش کشیدند و در ساباط یکی از یاران وی بنام «جراح بن سنان » جلو آمد و با وقاحت تمام آن حضرت و پدر گرامیش حضرت علی علیه السلام را متهم به شرک نمود و به ران آن حضرت با شمشیر ضربه ای زد که گوشت را شکافت و به استخوان رسید (13) . با چنین اصحابی امام چگونه می توانست در مقابل لشکر منسجم شام به جنگ ادامه دهد؟

در تواریخ آمده است که آن حضرت از یاران بی وفایش چنین شکوه می کند: «به خدا سوگند معاویه برای من از این مردمی که گمان دارند شیعه هستند بهتر است .»

و در خطبه ای که معاویه هم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: «وقد هرب رسول الله من قومه وهو یدعوهم الی الله حتی فر الی الغار ولو وجد علیهم اعوانا ما هرب منهم ولو وجدت انا اعوانا ما بایعتک یا معاویة; (14) رسول خداصلی الله علیه وآله با اینکه قومش را به سوی خدا دعوت می نمود، مجبور شد از دست آنها فرار کند و به غار پناه آورد و اگر یارانی داشت هرگز از آنها فرار نمی کرد . من هم اگر یارانی داشتم هرگز با تو ای معاویه بیعت نمی کردم .»

آن حضرت در بیانی دیگر علت صلحش را نداشتن یار و یاور بیان می فرماید: «والله ما سلمت الامر الیه الا انی لم اجد انصارا ولو وجدت انصارا لقاتلته لیلی ونهاری حتی یحکم الله بینی وبینه; (15) به خدا سوگند من حکومت را به معاویه واگذار نکرم مگر بخاطر نداشتن یاران و اگر انصار و یارانی می داشتم، شبانه روز با او می جنگیدم تا اینکه خداوند بین من و او حکم کند .»

اما حضرت امام حسین علیه السلام یارانی داشت که هر چند از نظر کمیت تعدادشان اندک بود ولی از نظر ایمان و استقامت و وفاداری نظیر نداشتند; بگونه ای که خود آن حضرت آنان را چنین می ستاید: «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی من اصحابی ولا اهل بیت ابر ولا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی خیرا; (16) من اصحابی با وفاتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوتر و مهربانتر از خاندان خود نمی شناسم . خداوند از جانب من به شما پاداش نیک دهد .»

یاران حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام حقیقتا قابل ستایش بودند و به درستی با ایمان و وفادار بودند، زیرا تا یک نفر از ایشان زنده بود نگذاشتند آسیبی به امام و مولایشان برسد .

4 - تفاوت روحیات و رفتار معاویه و یزید
معاویه و یزید هر چند در اصل هدف (از بین بردن اسلام و غصب حق اهل بیت) متحد بودند و هر دو یک هدف را دنبال می کردند ولی در رفتار و روحیه، دو تفاوت عمده با هم داشتند که همین تفاوتها عکس العملهای مناسب خود را از ناحیه امامان علیهم السلام می طلبید:

الف - کهنه کار بودن معاویه و خام بودن یزید: معاویة بن ابی سفیان در حل و فصل مشکلات از مهارت خاصی برخوردار بود و به اصطلاح امروزی کهنه کار و آزموده بود و بدینوسیله توانسته بود مردم شام را با خود همراه کند و افکار عمومی را با حکومت شام هماهنگ نماید، ولی یزید بن معاویه جوانی خام و بی تجربه و فاقد این مهارتها بود .

ب - قیافه دین گرایانه معاویه و فسق علنی یزید: معاویه کفر را در لباس نفاق پوشانده بود و کینه اسلام و اهل بیت علیهم السلام چنان در دل او ریشه دوانده بود که در پاسخ «مغیرة بن شعبه » که از او خواسته بود تا قدری درباره خاندان علی علیه السلام و شیعیانش به عدالت رفتار کند، گفته بود: «لا والله الا دفنا دفنا; (17) به خدا قسم هدفم دفن [نام پیامبر و اسلام] است .» اما وی با همه کینه ای که نسبت به اسلام داشت، تظاهر به اسلام و دین داری می نمود و ظواهر دینی را رعایت می کرد . او نقاب دین به چهره داشت و بگونه ای عمل نمود که مردم را دچار تردید و دو دلی کرد و همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خبر داد، دین خدا را مایه فریبکاری و بندگان خدا را بردگانی حلقه بگوش و مال خدا را ملک اختصاصی خویش ساخته بود (18) .

این روحیه معاویه، کار امام حسن علیه السلام را پیچیده تر نموده بود و باید سالها می گذشت تا چهره مزورانه فرزند هند جگرخوار برای مردم آشکار می شد . صلح امام حسن علیه السلام این مهم را بخوبی به انجام رساند و چهره واقعی معاویه و بنی امیه را به مردم نشان داد . به خاطر همین روحیه حیله گرانه معاویه است که امام حسین علیه السلام در مدت ده سال اول امامتش که در زمان سلطنت معاویه واقع شده بود قیام نکردند، اما با مرگ معاویه و شروع سلطنت یزید دست به قیام زدند .

ولی یزید به عنوان عنصر مقابل امام حسین علیه السلام جوانی عیاش، آلوده به گناه و سگ باز بود . او با شراب خواری علنی دستورات دین مبین اسلام را زیر پا می گذاشت . اشعاری که از وی در کتب شیعه و سنی در این زمینه نقل شده، به وضوح نمایانگر اوج فساد و انحراف او می باشد (19) .

یزید به صراحت اظهار کفر می کرد، چنانکه وقتی سر مبارک حضرت سید الشهداءعلیه السلام را جلوی او گذاردند با چوب خیزران به لبهای مبارک حضرت اشاره کرد و اشعاری را خواند که از جمله آن اشعار دو بیت زیر است:

لعبت هاشم بالملک فلا

خبر جاء ولا وحی نزل

لست من خندف ان لم انتقم

من بنی احمد ما کان فعل (20)

«بنی هاشم با حکومت بازی کرد، نه از عالم بالا خبری رسیده و نه وحیی نازل شده است . من از نسل قبیله خودم نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام آنچه درباره پدران من انجام دادند را نگیرم .»

چنانکه ملاحظه می فرمائید در این اشعار فرزندزاده طلقاء علنا رسالت پیامبر را تکذیب می نماید و با خود عهد می کند که انتقام مشرکین جاهلیت را که بدست پیامبرصلی الله علیه وآله به هلاکت رسیده بودند از خاندان آن حضرت بگیرد .

یزید با دهن کجی آشکار به اسلام و دستورات حیات بخش آن، از نظر اعتبار و آبرو به جایی رسیده بود که «اخطل شاعر» - به وایت بیهقی - رو به روی او چنین گفت: «ای یزید حقا که دین تو همچون دین درازگوش است، بلکه تو از هرمز کافرتری . (21) »

طبیعی است که اعتراض در مقابل چنین حاکمی که آبرویش به خاطر فساد نزد مردم بر باد رفته است، افتخاری بزرگ است، هر چند انسان در این اعتراض جانش را از دست بدهد .

سخن آخر:
امام حسن علیه السلام صلح نکرد بلکه صلح را بر او تحمیل نمودند، او در مقابل گروه باغی و یاغی شام ابتدا قیام کرد و در رویارویی با معاویه، نیروهایش را به منطقه «مسکن » گسیل داشت اما بخاطر عواملی که بیان شد، ناچار تغییر سنگر داد و تدبیری اندیشید که بسان شمشیری دولبه به جان معاویة بن ابی سفیان بن حرب افتاد، زیرا معاویه در مقابل تدبیر امام دو راه بیشتر نداشت; یا به مواد معاهده صلح عمل کند که در این صورت امام حسن علیه السلام به هدفش یعنی عمل به احکام اسلام طبق کتاب و سنت، حفظ خون شیعیان و گرفتن خلافت از دست غاصبان کاخ نشین شام می رسید و یا اینکه مواد معاهده را زیر پا بگذارد - که معاویه این راه را برگزید - و در این صورت نقاب از چهره حیله گر و فریبکارانه معاویه کنار زده می شد و مردم پی به جنایت و فساد روحی او می بردند و زمینه برای قیام علیه بنی امیه فراهم می گشت، که چنین هم شد .

بنابر این، صلح امام حسن علیه السلام راه به وجود آمدن نهضت عاشورا را هموار ساخت و نتایج آن را قابل عرضه ساخت و به قول عالم بزرگ و جلیل القدر، مرحوم سید شرف الدین رحمه الله، شهادت کربلا پیش از آنکه حسینی باشد حسنی بود . از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن علیه السلام به مفهوم فداکاری بسی آمیخته تر است تا روز عاشورای امام حسین علیه السلام; زیرا امام حسن علیه السلام در آن روز در صحنه فداکاری نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب ایفا کرد (22) .

سلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم یبعث حیا .

پی نوشت ها:

1) نمونه هایی از این اعتراض و پاسخها در جلد 44 بحارالانوار آمده است .

2) بقرة/190 .

3) انفال/61 .

4) محمد محمدی ری شهری، اهل البیت فی القرآن والسنة، دارالحدیث، 1379، چاپ دوم، ص 74، به نقل از صحیح مسلم و مسند احمد .

5) سید محمد موسوی کاشانی، بر امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام چه گذشت، مؤلف، 1372، چاپ اول، ص 84 .

6) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، ج 44، ص 2 .

7) جواد محدثی، تاریخ سیاسی ائمه علیهم السلام، انتشارات مدرسه، 1378، چاپ دوم، ص 38، به نقل از پیشوای صادق .

8) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 83 - 85 .

9) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 302، به نقل از ابن خلدون و ابن اثیر .

10) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 43 .

11) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ بیروت، ج 5، ص 237 .

12) مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، 1372، چاپ هشتم، ص 90 - 91 .

13) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 12 .

14) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، کتابفروشی اسلامیه، 1369، چاپ دوم، جلد 44، ص 23 .

15) طبرسی، الاحتجاج، تحقیق ابراهیم بهادری و محمد هادی به، انتشارات اسوه، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 71 .

16) شیخ مفید، الارشاد، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، تحقیق مؤسسه آل البیت، 1413 ه . ق، چاپ اول، ج 2، ص 91 .

17) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، 1385 ه . ق، چاپ دوم، ج 5، ص 129 - 130 .

18) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 11، مقدمه کتاب .

19) در این زمینه می توانید به کتاب تذکرة الخواص سبط بن جوزی، از صفحه 286 به بعد مراجعه نمائید .

20) سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، چاپ تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 261 .

21) راضی آل یاسین، صلح الحسن علیه السلام، ترجمه آیت الله خامنه ای مد ظله العالی، انتشارات آسیا، تهران، 1348، ص 516 .

22) مقدمه همان، ص 21 .

 نظر دهید »

زنده نگه‏داشتن نام نيكان

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ عَلِىٍّ عليه السلامعَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهقالَ: ما مِنْ قَوْمٍ يَكُونُ فيهِمْ رَجُلٌ صالِحٌ فَيَمُوتُ فَيَخْلِفُ فِيهِمْ مَوْلُودٌ فَيُسَمُّـونَهُ بِاسْمِهِ اِلاّ اَخْلَفَهُمُ اللّه ُ تَعالى بِالْحُسْنى. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هر گروهى كه ميان آنان مرد شايسته اى باشد و بميرد، پس از او مولودى به دنيا بيايد و آنان نام آن مرد را بر آن نوزاد بگذارند، خداوند نيكى و نيك بختى را در آن گروه قرار مى دهد.

 نظر دهید »

خواندن اشخاص

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهقالَ: مَنْ دَعا رَجُلاً بِغَيْرِ اسْمِهِ لَعَنـَتْهُ الْمـَلائِكَةُ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: كسى كه شخصى را به غيرنام خودش [با القاب زشت] صدا كند، فرشتگان، او را لعنت مى كنند.

 نظر دهید »

تغيير نامها

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ جَعْفرٍ، عَنْ آبائِهِ عليهم السلام : اِنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كانَ يُغَيِّرُ الاَْسْماءَ الْقَبِيحَةَ فِى الرِّجالِ وَ الْبُلْدانِ. حديث امام باقر عليه السلام از پدرانش نقل مى كند كه فرمودند: رسول خدا صلي الله عليه و آله نامهاى زشت مردان و شهرها را تغيير مى داد.

 نظر دهید »

منفورترين نامها

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ اَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام: اِنَّ اَبْغَضَ الاَْسْماءِ اِلَى اللّه ِ حارِثٌ وَ مالِكٌ وَ خالِدٌ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: مبغوض ترين نامها پيش خدا، حـارث، مالك و خـالد است.

 نظر دهید »

زينب نام‏گذارى ‏كنيد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ اَبِى سَلْمَةَ، قالَتْ: سُمِّيتُ بِرَّةً، فَقالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: لاتُزَكُّوا اَنْفُسَكُمْ، اَللّه ُ اَعْلَمُ بِاَهْلِ البِرِّ مِنْكُمْ، وَسَمُّوها زَيْنَبَ. حديث زينب دختر ابى سلمه مى گويد: من «برّه» (يعنى نيكوكار) نامگذارى شدم. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: خودستائى نكنيد، خداوند به نيكان شما آگاهتر است، و او را زينب نامگذارى كنيد.

 1 نظر

نامها و كنيه‏ هاى ممنوع

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الرِّضا عليه السلام : سَمِّهِ بِاَحْسَنِ الاِْسْمِ وَ كَنِّهِ بِاَحْسَنِ الْكُنى، وَ لا تُكَنَّ بِاَبِى عيسى وَ لابِاَبِى الْحَكَمِ وَ لابِاَبِى الْحارِثِ ولابِاَبِى الْقاسِمِ اِذا كانَ الاِْسْمُ مُحَمَّدا، وَ سَمِّهِ يَوْمَ السّابِـعِ. حديث امام رضا عليه السلام فرمود: كنيه ونام فرزند را نيكوترين نام وكنيه انتخاب كن، و او را ابوعيسى وابوالحَكَمْ و ابوحارث انتخاب نكن و اگر نام او محمّد است كنيه اش را ابوالقاسم نگذار و روزهفتم نامگذارى كن.

 نظر دهید »

كنيه ممنوع

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه صلي الله عليه و آله قالَ: سَمُّوا بِاسْمِى وَلا تُكَنُّوا بِكُنْيَتىِ، فَاِنَّما اَنَا اَبُوالْقاسِمِ اَقْسِمُ بِيْنَكُمْ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: به نام من (محمّد) نامگذارى بكنيد ولى به كنيه من كنيه گذارى نكنيد، زيرا فقط من ابوالقاسم (تقسيم كننده بهشت وجهنّم) هستم كه ميان شما تقسيم خواهم كرد.

 نظر دهید »

نامگذاريهاى ممنوع

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: لا تُسَمُّوا اَوْلادَكُمْ اَلْحَكَمَ وَ لا اَبَا الْحَكَمِ فَاِنَّ اللّه َ هُوَ الْحَكَمُ. حديث رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: فرزندان خود را «حَكَمْ» و «اباالحكم» نامگذارى نكنيد زيـرا فقط خداوند متعال حكَم است. (و آن نام مخصوص خداست).

 نظر دهید »

خوشحالى شيطان بانام دشمن

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ ابُوجَعْفَرٍ عليه السلام: اِنَّ الشَّيْطانَ اِذا سَمِعَ مُنادِيا يُنادِىِ بِاسْمِ عَدُّوٍ مِنْ اَعْدائِنا اِهْتَزَّ وَاخْتالَ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: شيطان هنگامى كه نام يكى ازدشمنان ما را كسى صدا كند و او بشنود (ازخوشحالى) به جنب وجوش در مى آيد وفخر مى فروشد.

 نظر دهید »

نـام محـمّد نام همه فرزندان

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ اَبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام قالَ: لا يُولَدُ لَنا وَلَدٌ اِلاّ سَمَّيْناهُ مُحَمَّدا، فَاِذا مَضى سَبْعَةُ اَيّامٍ فَاِنْ شِئْنا غَيَّرْنا وَ اِلاَّ تَرَكْنا. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ فرزندى براى ما متولد نمى شود جز آنكه نام او را محمّد مى گذاريم تا اينكه هفت روز بگذرد، بعد از هفت روز اگر خواستيم عوض مى كنيم وگرنـه هـمان نــام مى مـانـد.

 نظر دهید »

دورى شيطان با نام محـمّد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ اَبى جَعْفِرٍ عليه السلام فى حَدِيثٍ اَنَّهُ قالَ لاِبْنٍ صَغِيرٍ: مَا اسْمُكَ؟ قالَ: مُحَمَّدٌ، قالَ: بِمَ تُكَنّى؟ قالَ: بِعَلىٍّ فَقالَ اَ بُو جَعْفَرٍ عليه السلام : لَقَدْ احْتَظَرْتَ مِنَ الشَّيْطانِ اِحْتِظارا شَدِيدا، اِنَّ الشَّيْطانِ اِذا سَمِعَ مُنادِيا يُنادى يا مُحَمَّدٌ اَوْ يا عَلِىُّ ذابَ كَما يَذُوبُ الرَّصاصُ. حديث امام باقر عليه السلام به فرزند خردسالى فرمود: نام تو چيست؟ او پاسخ داد: محمّد.امام سؤال كرد: كنيه ات چيست؟ گفت: على امام عليه السلام فرمود: تو بشدت از شيطان دور شده اى، زيرا شيطان هنگامى كه بشنود كسى صدا مى زند اى محمد يا اى على! ، آب مى شود همانگونه كه مس آب مى شود.

 نظر دهید »

احترام نام محمّد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله : اِذا سَمَّيْتُمُ الْوَلَدَ مُحـَمَّدا فَأَكْرِمـُوهُ وَاَوْسَعُوا لَهُ فى الْمَجْلِسِ وَ لا تُقَبِّحُوا لَهُ وَجْها. حديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: هنـگامى كه فرزنـد را «محمّد» ناميـديد، او را احترام كنيد و در مجلس براى او جا باز كنيد و روى خـود را براى او ترش نكنـيد.

 نظر دهید »

آسايش با نام محمّد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله قالَ: مَنْ سَمّى بِاسْمى يَرْجُو بَرَكَتى غَدَتْ عَلَيْهِ الْبَرَكَةُ وَ راحَتْ اِلى يَوْمِ القِيامَةِ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: كسى كه به اميد بركت، نام مرا انتخاب كند، شب و روز تا قيامت بر او بركت خواهد بود.

 نظر دهید »

چند فرزند با نام محـمّد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله قالَ: ما ضَرَّ اَحَدَكُمْ لَوْكانَ فِى بَيْتِهِ مُحَمـَّدٌ وَ مُحَمَّدانِ وَ ثـَلاثَةٌ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هيـچ زيـانى نـدارد كه در خانه اى يك فـرزند يا دو فرزند حتى سه فرزند به نام «محمّد» باشد.

 نظر دهید »

ارزش نام محمّد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله قالَ: مَـنْ وُلِدَ لَهُ مَوْلُودٌ ذَكَرٌ فَسَـمّاهُ مُحَمَّدا حُبّالى وَ تَبَرُّكا بِاسْمى كانَ هُوَ وَ مَوْلُودُهُ فِى الْجَنَّةِ. حديث رسول گرامى اسلام صلي الله عليه و آلهفرمود: كسى كه داراى فرزند پسـر شود و بخاطر علاقه به من و تبرّك جستن به نام من نام او را محـمّد بگذارد، او و فرزندش در بهشت خواهند بود.

 نظر دهید »

اثر نام محمّد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : ما مِنْ قَوْمٍ كانَتْ لَهُمْ مَشْوَرَةٌ فَحَضَرَ مَعَهُمْ مَنِ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ اَوْ أَحْمَدُ فَـاَدْخَلُوهُ فى مَشْوَرَتِهِمْ اِلاّ كانَ خَيْرا لَهُمْ. حديث رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: گروهى كه مى خـواهند مشورت كنند ودر جمع آنان كسى بانام محمد يا احمد حاضر است اگر آنان او را در مشورت خود وارد كنند، براى آنان خير خواهد بود.

 نظر دهید »

ستم به پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ اَبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام اَنَّ النَّبِىَّ صلي الله عليه و آله قالَ: مَنْ وُلِدَ لَهُ اَرْبَعـَةُ اَوْلادٍ لَمْ يُسَمَّ اَحَدَهُمْ بِاسْمى فَقَدْ جَفانى. حديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: اگر براى كسى چهار فرزند متولّد شود، يكى از آنان را به نام من نامگذارى نكند بـه من جفا كرده است.

 نظر دهید »

نامگذارى پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله قبل از تولّد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ اَبى جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ عليه السلام قالَ: اُمِرَتْ آمِنَةُ ـ اَىْ فِى الْمَنامِ ـ وَ هِىَ حامِلٌ بِرَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله اَنْ تُسَمِّيَهُ اَحْمَدَ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: آمنـه كه بـه رسول خــدا حـامله بـود ـ در خواب ـ مأمور شد او را احمد نامگذارى كند.

 نظر دهید »

اهميّت نام محمّد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الرِّضا عليه السلام : اَلْبَيْتُ الَّذِى فيهِ مُحَمَّدٌ يُصْبِـحُ اَهْلُهُ بِخَيْرٍ وَ يُمْسُونَ بِخَيْرٍ. حديث امام رضا عليه السلام فرمود: خـانه اى كه در آن نـام محـمّد باشـد، صبح و شامِ اهل آن خانه به خير ونيكى خواهد بود.

 نظر دهید »

بركت نام محمّد واحـمد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ النَّبِىُّ صلي الله عليه و آله : ما مِنْ مائِـدَةٍ وُضِعَـتْ فَقَعَدَ عَلَيْها مَنِ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ اَوْ اَحْمَدَ اِلاَّ قُـدِّسَ ذلِكَ الْمَنْزِلُ فى كُلِّ يَوْمٍ مَرَّتَيْنِ. حديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: هيچ سفره گسترده نشد كه كسى به نام احمد يا محمّد بر سر آن نشسته باشد مگر اينكه آن منزل در هر روز دوبار مورد تقديس واقع شود.

 نظر دهید »

نام پيامبران عليهم ‏السلام

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عليه السلام : ما مِنْ اَهْلِ بَيْتٍ فيهِمْ اسْمُ نَبِىٍّ اِلاَّ بَعَثَ اللّه ُ اِلَيْهِمْ مَلَكا يُقَدِّسُهُمْ بِالْغَداةِ وَالْعَشِىِّ. حديث اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود: هيچ خاندانى نيست كه در ميان آنان نام پيامبرى باشد جـز اينكه خـداوند فرشـته اى را برمى انگيزد كه صـبح و شب آنان رابسـتايد.

 نظر دهید »

بركت نامهاى نيكو

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ سُلَيْمانَ الْجَعْفَرى قالَ: سَمِعْتُ اَبَا الْحَسَنِ عليه السلام يَقُولُ: لايَدْخُلُ الْفَقْرُ بَيْتا فيهِ اسْمُ مُحَمَّدٍ اَوْ اَحْمَدَ اَوْ عَلِىٍّ اَوِالْحَسَنِ اَوِالْحُسَيْنِ اَوْ جَعْفَرٍ اَوْطالِبٍ اَوْ عَبْدِاللّه ِ اَوْ فاطِمَةَ مِنَ النِّساءِ. حديث امام كاظم عليه السلام فرمود: در خانه اى كه نام محمّد، احمد، على، حسن، حسين، جعفر، طالب، عبداللّه و فاطمه از زنان باشد، فقر وتنگدستى به آن خانه وارد نمى شود.

 نظر دهید »

نـام خـوبـان

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهقالَ : تُسَمُّوا بِخِيارِكُمْ، وَاطْلُبُوا حَوائِجَكُمْ عِنْدَ حِسانِ الْوُجُوهِ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: بنام خوبان خود، نام گذارى كنيد، و نيازهاى خود را از خوبرويان بخواهيد.

 نظر دهید »

امام حسين عليه‏السلام ونام «على»

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الْحُسَيْنُ عليه السلام: لَوْ وُلِـدَ لى مِـأَةٌ لاََحْبَبْتُ اَنْ لا اُسَمِّىَ اَحَدا مِنْهُمْ اِلاّ عَلِيّا. حديث امام حسين عليه السلامفرمود: اگر صـد فرزند براى من متولّد شود، دوست دارم نام هر يك از آنان را جز على نگذارم.

 نظر دهید »

نام محبوب پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ اَبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام قالَ: جاءَ رَجُلٌ اِلَى النَّبِىِّ صلي الله عليه و آله فَقالَ: وُلِدَ لى غُلامٌ فَماذا اُسَمِّيهِ؟ قالَ: بِاَحَبِّ الاَْسْماءِ اِلَىَّ حَمْزَةَ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: مردى خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آلهرسيد و گفت: براى من فرزندى متولّد شده است، نام او را چه بگذارم؟ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: نام «حمزه» را كه محبوبترين نامها پيش من است بر او بگذار.

 نظر دهید »

نام اهل بيت عليهم ‏السلام

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قيلَ لاَِبِى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام: جُعِلْتُ فِداكَ اِنَّا نُسَمِّى بِاَسْمائِكُمْ وَ اَسْماءِ آبائِكُمْ فَيَنْفَعُنا ذلِكَ؟ قالَ: اي وَاللّه ِ، وَ هَلِ الدِّينُ اِلاَّ الْحُبَّ؟ حديث به امام صادق عليه السلام گفته شد: ما نام شما و نام پدران شما را براى خودمان انتخاب مى كنيم، آيا اين كار به حال ما مفيد خواهد بود؟امام عليه السلام فرمـود: آرى بخـدا قسم مگر دين جز دوستى و محبّت چيز ديگرى است؟ (يعنى اين عمل، اظهار دوستى و محبّت نسبت به اهل بيت عليهم السلام است).

 نظر دهید »

نيكوترين نام

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنِ النَّبِىِّ صلي الله عليه و آله قالَ: سَمـُّوا اَوْلادَكُمْ اَسْمـاءَ الاَْنْبِياءِ، وَ اَحْسَنُ الاَْسْماءِ عَبْدُاللّه ِ وَ عَبْدُ الرَّحْمنِ. حديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: فرزندان خود را به نام انبياء نامگذارى كنيد، و نيكوترين نامها عبداللّه و عبدالرحمن است.

 نظر دهید »

محبوب‏ترين نام

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهقالَ: اَحَبُّ الاَْسْماءِ اِلَى اللّه ِ عَبْدُاللّه ِ وَ عَبْدُ الرَّحْمنِ. حديث پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: محبوب ترين نامها پيش خدا عبارتست از عبداللّه وعبدالرحمن.

 نظر دهید »

برترين نام

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ اَبى جَعْفَرٍ عليه السلام قالَ : اَصْدَقُ الاَسْماءِ ما سُمِّىَ بِالْعُبُودِيَّةِ وَ اَفْضَلُها اَسْماءُ الاَْنْبِياءِ. حديث امام باقر عليه السلام فرمود: درست ترين نامها، نامى است كه بندگى را برساند، و برترين آنهـا نـام پيـامبران اسـت.

 نظر دهید »

اهميّت نام پدر

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : اَلسُنـَّةُ وَالبِّـرُ اَنْ يُكَنَّى الرَّجُلُ بِاسْمِ اَبِيهِ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: روش پسنديده و نيكو آن است كه كنيه شخص به نام پدرش باشـد.

 نظر دهید »

با بهترين نام صـدا كنـيد

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله قالَ: اُدْعُوا اِخْوانَكُمْ بِاَحْسَنِ اَسْمائِهِمْ وَلا تـَدْعُوهُمْ بِالاَْلْقـابِ. حديث رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: برادران دينى خود را با بهترين نام آنان صدا بزنيد و آنـان را بـا لقبـهاى (زشت) نخـوانيـد.

 نظر دهید »

فراخوانى با نام خـوب

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: اِسْتَحْسِنُوا اَسْمـائَكُمْ فَاِنَّكُمْ تُدْعَوْنَ بِها يَوْمَ الْقيامَةِ قُمْ يا فُلانَ بنِ فُلانٍ اِلى نُورِكَ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: نـام نيـكو انتخـاب كنـيد، زيرا كه در روز قيامت با آن اسمها خوانده مى شويد، (خطاب مى شود) اى فـلانى، فرزند فـلانى بپـا خيز و بسوى نـور خـودت حـركت كن.

 نظر دهید »

نام نيكو در قيـامت

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله قالَ: اِنَّكُمْ تُدْعَوْنَ يَوْمَ الْقِيامَةِ بِاَسْمائَكُمْ وَ اَسْماءِ آبائِكُم، فَاَحْسِنُوا اَسْمائَكُمْ. حديث رسول گرامى اسلام صلي الله عليه و آلهفرمود: در قيامت شما با نام خود و نام پدرانتان خوانده مى شويد، پس نام هاى خود را نيكو انتخاب كنيد.

 نظر دهید »

نخستين هديه به فـرزند

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهقالَ: اَوَّلُ ما يَنْحَلُ الرَّجُلُ وَلَدَهُ، اسْمُهُ فَلْيُحْسِنْ اسْمـَهُ. حديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: نخسـتين بخشش و عنـايت هـر كس نسبت به فرزندش، انتخاب نام است، پس بايد نام نيكو براى او انتخاب كند.

 نظر دهید »

نخستين نيكى به فـرزند

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ اَبِى الْحَسَنِ الاَوَّلِ صلي الله عليه و آلهقالَ: اَوَّلُ ما يَبِرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ اَنْ يُسَمِّيَهُ بِاسْمٍ حَسَنٍ، فَلْيُحْسِنْ اَحَدُكُمْ اسْمَ وَلَدِهِ. حديث امام هفتم صلي الله عليه و آله فرمود: نخستين نيكى مرد به فرزندش، انتخـاب نـام نيـكو بـراى اوسـت، پس هركس بايد نام زيبا براى فرزندش انتخاب كند.

 نظر دهید »

اهميّت نامگذارى

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ رَسُولِ اللّه صلي الله عليه و آله قالَ: سَمُّوا اَسْقاطَـكُمْ فَاِنَّهُمْ مِنْ اَفراطِكُمْ. حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: [بچـه هاى] سِقـط شده خـود را نـامگذارى كنيد، زيرا آنان پيشاهنگان شما (بسوى بهشت) هستند.

 نظر دهید »

نامگذارى حق فـرزند

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ رَجُلٌ : يا رَسُولَ اللّه ِ ماحَقُّ ابْنى هذا؟ قالَ:تُحْـسِنُ اسْمَـهُ وَ اَدَبَـهُ وَ تَضَعُـهُ مَوْضِعا حَسَنا. حديث مردى خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيد و پرسيد: حق فرزندم بر گردن من چيست؟ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: نام نيكو بر او گذارى و ادب بياموزى و او را جـاى خـوبى قـرار دهـى، (يعنى نـام نيـك، تربيت صحـيح و شغل مناسبى براى او انتخاب كنى).

 نظر دهید »

انتخاب نام شايسـته

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنِ النَّبِىِّ صلي الله عليه و آلهقالَ: مِنْ حـَقِّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ ثـَلاثَةٌ: يُحْسِنُ اسْمَهُ وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَةَ وَ يُزَوِّجُهُ اِذا بَلَغَ. حديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: حق فرزند بر پدرش سه چيز است: 1 ـ نام نيكو براى او انتخاب كند. 2 ـ بـه او نـوشـتن بيـامـوزد. 3 ـ هنگامى كه بالغ شد او را همسر دهد.

 نظر دهید »

زمان نامگذارى رسمـى

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الصّادِقُ عليه السلام: يُسَمَّى الصَّبِىُّ يَوْمَ السّابِـعِ وَ يُحْلَقُ رَأْسُهُ وَ يُتَصَدَّقُ بِزِنَةِ الشَّعْرِ فِضَّهً وَ يُعَقُّ عَنْهُ بِكَبْش فَحْلٍ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: كودك، روز هفتم تولّد نامگذارى مى شود و سرش را مى تراشند و به وزن مويش از نقره صدقه مى دهند و گوسفند نرى از براى او عقيقه (قربانى) مى شود.

 نظر دهید »

زمان نامگذارى موقّـت

09 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

صفحه اختصاصي حديث و آيات 1 قالَ اَميرُالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام: سَمُّوا اَوْلادَكُمْ قَبْلَ اَنْ يُولَدُوا. حديث اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: فرزندان خود را قبل از تولّدشان نـامـگذارى كنـيد. (بعلّت مشخص نبـودن جنس مـولود، يك نام پسر و يك نام دختر انتخاب نمائيد).

 نظر دهید »

کرامات کریمه اهل بیت

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

از آنجا که فاطمه معصومه علیها السلام از خاندانى است که در زیارت جامعه خطاب به ایشان آمده است: ((عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم)) (بحار,ج 102,ص 132) کرامات و عنایات آستان مقدسش بسیار فراوان و شامل حال خاص و عام بوده است: از بزرگانى همچون ملاصدرا و آیت الله بروجردى گرفته تا آن مسلمان عاشقى که از دور افتاده ترین کشور اسلامى به عشق زیارت و به امید عنایت به حریم قدس او راه یافته, همگى را مورد لطف و عنایت کریمانه خود قرار داده است; ولى با کمال تاسف این کرامات تا کنون ثبت و ضبط نشده است, ما هم نمونه هایى برگزیده از کرامات آن حضرت را در اینجا مىآوریم; به امید آن که مجموع کرامات آن حضرت در اثر مستقل گردآورى شود.

کراماتى به نقل از آیت الله العظمى اراکى(ره)
- ایشان درباره خودشان فرمودند: دستم باد مى کرد و پوست آن ترک بر مى داشت به طورى که نمى توانستم وضو بگیرم و ناچار بودم براى نماز تیمم کنم و معالجات هم بى اثر بود تا اینکه به حضرت معصومه(س) متوسا شدم و به من الهام شد که دسکش به دست کنم, همین کار را کردم, دستم خوب شد.
- ایشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سید جعفر احتشام که هر دو از منبریهاى قم بودند) نقل مى کرد از آشیخ ابراهیم صاحب الزمانى تبریزى (که مرد با اخلاصى بود) که من شبى در خواب دیدم به حرم مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق است براى اینکه فاطمه زهرا(ع)و حضرت معصومه(ع)در سر ضریح خلوت کرده اند و کسى را راه نمى دهند. من گفتم: مادرم سیده است و من محرم هستم, به من اجازه دادند, رفتم دیدم که بله این دو نشسته اند و در بالاى ضریح با هم صحبت مى کنند از جمله صحبتها این بود که حضرت معصومه(س) به حضرت زهرا(ع) عرض کرد: حاج سید جعفر احتشام براى من مدحى گفته است و ظاهرا” آن مدچ را براى حضرت مى خواند.
آشیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دوره اى اهل منبر که حاج سید جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل مى کند; حاج احتشام مى گوید: از آن شعرها چیزى یادت هست؟
گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دخت موسى بن جعفر) تا این را گفت, حاج احتشام شروع کرد به گریه کردن و گفت: بله توى اشعار من این کلمه است.(سرود ایشان در بخش اشعار, ص 96 آمده است)
((حاج سید جعفر احتشام منبرى با حالى بود و موقع روضه خواندن خودش هم گریه مى کرد و بکاء بود و بسیار گریه مى کرد)).
آقا حسن احتشام فرزند ایشان مى گوید به ایشان گفتیم شما در آخر شعرتان یک تخلصى داشته باشید مانند سایر شعرا, قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت:
اى فاطمه بجان عزیز برادرت
بر احتشام نما قصر اخضرى
ایشان گفت: قصر اخضر را لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همـــانجــا کــه آقاى مرعشى(ره) سجاده مى انداختند, آنجا را گچ کارى کردند و سنگ مرمر سبز رنگ, و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است (این بود قصر اخضرى که به ایشان عطا شد).
آقاى حاج شیخ حسن على تهران(ره) (جد مادرى آقاى مروارید) که از علماء بزرگ و شاگردان فاضل میرزاى شیرازى محسوب مى شوند و حدود 50 سال درنجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند, ایشان برادرى داشت به نام حاج حسین على شال فروش که از تجار بازار بوده در تمام مدتى که حاج شیخ مشغول تحصیل بودند ایشان ماهى 50 تومان به او شهریه مى داد تا اینکه برادر تاجر فوت مى کند و جنازه او را به قم حمل مى کنند و در آنجا دفن مى نمایند.
حاج شیخ على (که در اواخر عمر در مشهد ساکن بودند) تلگرافى از فوت برادر مطلع مى شود, به حرم مشرف شده و به حضرت رضا عرض مى کنند: من خدمت برادرم را یکبار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین که بیایم اینجا و از شما خواهش کنم که به خواهرتان حضرت معصومه(س) سفارش ایشان را بفرمایید: تاکمک کارى, بکند از برادرم.
همان شب یکى از تجار که از قضیه اطلاع نداشت خواب مى بیند که به حرم حضرت معصومه(س) مشرف شده و آنجا مى گویند: که حضرت رضا علیه السلام هم به قم تشریف آوردند: یکى جهت زیارت خواهرشان, و یکى جهت سفارش برادر حاج شیخ حسنعلى به حضرت معصومه(س).
او معناى خواب را نمى فهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلى در میان مى گذارد و ایشان مى فرمایند: همان شب که شما خواب دیدى من (در رابطه با برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است.
((مرحوم آقا سید محمد تقى خوانسارى پس از شنیدن این خواب فرمود: از این خواب استفاده مى شود که قم در حریم حضرت معصومه(س) است; باید حضرت امام رضا(ع) به قم تشریف فرما شوند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلى را به حضرت بفرمایند والا خود حضرت امام رضا(ع) مستقیما” در کار مداخله نمى کند چون این در محدوده حضرت معصومه است و مداخله در این محیط نمى شود.(ضبط صوتى, تصویرى این کرامات آیت الله اراکى در واحد فرهنگى آستانه موجود است)

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

داد و ستد با زمـان

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام إِنَّ اللَّيلَ وَالنـَّهارَ يَعْمـَلانِ فيـكَ فَاعْمَلْ فيهِما وَ يَأخُذانِ مِنْكَ فَخُذْ مِنْهُما. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: شب و روز در تو عمل مى كنند، تو هم در شب و روز عمل كن، و از تو مى گيرند، پس تو هم از آنها بگير. گذشت زمان، دنيا را كهنه، عمرها را كوتاه و انسانها را پير مى كند. هر كس به نوعى مشمول «مرور زمان» و تأثيراتِ گذشتِ عمر و سپرى شدن شب و روز است. در واقع، ما به نوعى در حال دادوستد با «زمان» هستيم. زمان، پيوسته عمر و فرصت و جوانى و شادابى و قواى جسمى را از ما مى گيرد. ولى چه مى دهد؟ دريغ است كه ما «عمر» بدهيم، ولى «سعادت» نگيريم! «جوانى» را بدهيم، ولى دانش و تجربه نيندوزيم. قواى جسمى و توانايى هاى فكرى و بدنى ما صرف شود، ولى براى آتيه خويش، كاميابى را ذخيره نسازيم. ما، پيوسته رو به كاهشيم، مثل شمعى كه مى سوزد، مثل يخى كه آب مى شود، مثل آبى كه به زمين فرو مى رود يا تبخير مى گردد. اين، كار و عمل و تأثيرگذارى شب و روز درماست. ما چه تأثيرى در شب و روز و زمان مى گذاريم؟ آيا آنچه روزگار از ما مى گيرد، در مقابل ما هم چيزى مى گيريم؟

 نظر دهید »

زكات زيــبايى

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام زَكاةُ الجـَمالِ العِفـافُ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: زكات جمال و زيبايى، عفاف و پاكدامنى است. هر نعمتى، اگر درست و در مسير خواسته صاحب نعمت و دهنده نعمت به كار گرفته نشود، به مايه دردسر تبديل مى شود. زيبايى و جمال، نعمتى خداداد است. عفاف و پاكدامنى و پرهيز از گناه هم، شكرانه و زكات اين نعمت به شمار مى رود. چه بسيار آنان كه اسير «چاه زيبايى» خويش اند. و چه بسيار، گرفتاران «كمند جمال» و «بند زيبارويى». اگر كسى به خاطر زيبايى رخسار و دلفريبى چهره و اندام، به گناه افتد يا ديگران را به گناه اندازد، حق اين نعمت را ادا نكرده است. «عفاف»، خويشتن دارى در برابر هوسها، جاذبه ها، دلفريبى ها و وسوسه هاى نفس اماره است. جمال، هرگز مجوز ارتكاب گناه و افتادن به دام و دامن آلودگى و افكندن ديگران به ورطه فساد نيست. حضرت يوسف عليه السلام زيبا بود، اما عفاف ورزيد و به آن مقام رسيد. و خيلى زيبارويان ديگر در تاريخ، كه هم «جمال» داشتند، هم «عفاف»! هرگز مباد كه نعمت، براى ما نقمت گردد!…

 نظر دهید »

شـناخت دوست و دشمن

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام عِنْدَ زَوالِ القُدْرَةِ يَتَبَيـَّنُ الصَّديقُ مِنَ العَدُوِّ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: هنگام از دست رفتن قدرت، دوست از دشمن آشكار مى شود. فراز و نشيب حوادث، خيلى چيزها را روشن مى سازد، از جمله «دوست» و «دشمن» را. كسانى دوستان و همراهان دوره خوشى و رفاه اند. پاى سختى و گرفتارى كه پيش آيد، پاى خود را به عقب مى كشند و خود را به بى خبرى و بيگانگى مى زنند. عده اى ياران روزگار ثروت و مكنت اند. همين كه فقر و پريشانحالى چهره نمود، چهره آنان پنهان مى شود. بعضى هم دوستى شان تنها در زمان قدرت و حكومت انسان است. وقتى دوره بركنارى و معزولى پيش آيد، آنان هم خود را كنار مى كشند و حتى حالى هم نمى پرسند. گاهى بروز مشكلات براى انسان خير و بركت دارد. يكى از بركاتش «شناخت افراد» است، تا بى جهت به كسى دل نبندد كه دلبسته او نيست و مودت خويش را نثار كسى نكند كه شايستگى محبت و دوستى و فداكارى ندارد. افراد را بايد آزمود، آنگاه به دوستى برگزيد. دوستى هم كه امتحانش را داده است، نبايد به سادگى از كف داد.

 نظر دهید »

اصــلاح خـويش

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنْ إِصْلاحِ نَفْسِهِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: ناتوان ترين مردم كسى است كه از اصلاح نفس خويش و خودسازى عاجز باشد. «اصلاح نفس» يعنى ايجاد اين دگرگونى و تبديل «رذايل» به فضايل و جايگزين ساختن خوبيها و محاسن به جاى بديها و معايب و كاشتن گُل و زدودن خار. «اصلاح نفس» به يك معنى راحت تر و عملى تر از اصلاح ديگران است، چرا كه انسان هم به خلق و خوى و روحيات و زمينه هاى روحى خود آشناتر و هم براى انجام كارهايى در مسير اين اصلاح، برخود مسلط تر است تا بر ديگران. اگر ديگران از ما «حرف شنوى» نداشته باشند، خودمان كه مى توانيم به دانسته ها و صلاحديدهايمان عمل كنيم و مطيع عقل و وجدان و باورهاى مكتبى خود باشيم. اگر ديگران را نشناسيم، خود را كه خوب مى شناسيم. پس، كسى كه نتواند به اصلاح خويش بپردازد، ناتوان ترين مردم است، چون زمينه هاى اين تغييرات بهينه در خود او فراهم تر است تا ديگران. آنان كه شعار «اصلاح جامعه» را مى دهند، خوب است گامى هم در مسير «خودسازى» خود بردارند و «اصلاح خود» را مقدمه «اصلاح ديگران» قرار دهند. اصلاح را از خود شروع كنيم.

 نظر دهید »

خـودپسندان تـنها

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام لا وَحْشَةَ أَوْحـَشُ مِنَ العـُجْبِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: هيچ وحشت و تنهايى، وحشت آورتر از خودپسندى نيست! وحشت و ترس، جايى است كه انسان همدمى نداشته باشد. داشتن «انيس» و «همدم»، مايه قوت قلب و جرأت و اميدوارى است. «خودپسندى»، زمينه حضور ديگران را در قلمرو زندگى انسان از بين مى برد. خودخواه، فقط خود را قبول دارد. خود پسند، فقط خويشتن را انسان مى شمارد. شما نيز، از كسى كه چنين خصلتى دارد گريزانيد و از او خوشتان نمى آيد. نتيجه آنكه: انسانهاى گرفتار عجب و خودپسندى، نه روحيه انس گرفتن و دوست شدن و صميميت با ديگران را دارند، و نه ديگران به خاطر اين صفت ناپسند، مايل به دوستى با آنانند. پس ايشان تنها و بى همدم مى مانند. خودپسند، در كنار ديگران هم كه باشد، چون همدمى ندارد، تنهاست و اين تنهايى چه وحشت انگيز و جان فرساست! رهايى از اين روحيه شوم، رشته محبتهاى ديگران را نسبت به انسان استوارتر مى سازد. قبول داشتن ديگران و حرمت نهادن و احترام كردن، براى انسان «همدم» و «مونس» مى آفريند!

 نظر دهید »

كـمال همنشـين

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام خـَيْرُ الإِخـتِيارِ صُحْبَةُ الأَخـيارِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: بهترين گزينش، همنشينى با نيكان است. هيچ كس نيست كه از مصاحبت و معاشرت و همدمى، «اثر» نپذيرد، چه اثر نيك و شايسته، چه اثر منفى و ناپسند. انسان همانطور كه «تأثيرگذار» است، «تأثيرپذير» نيز مى باشد، در همه سطوح» و در همه زمينه ها. با اين حساب، بايد در دوستان و معاشران به «بهْ گزينى» پرداخت و با نيكان و اخيار همنشينى كرد. اين مصاحبتها، خواسته و ناخواسته، در فكر و اخلاق و عمل انسان تأثير مى گذارد. باد و نسيم، اگر از مزبله ها، مردابها، لجنزارها و مردارهاى عفن بگذرد، بوى گند و تعفن با خود مى آورد و اگر بر بوستان و گلزار عبور كند، عطرِ دل انگيز با خود مى آورد. مهم آن است كه باد، همنشين چه منطقه اى باشد و نسيم، از كدام كوى و ديار بگذرد! دقت در دوستان خود و دوستان و معاشران فرزندانمان، تضمين كننده سلامت اخلاق و روان و انديشه آنان است و بى دقتى، پشيمانى به بار مى آورد. اطمينان به اين كه ما يا فرزندانمان ضربه ناپذيريم، نوعى غرور و غفلت جاهلانه است. همنشين هايمان را دست كم نگيريم!… .

 نظر دهید »

حـق شـناسى

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام أَكْرِمْ ضـَيْفَكَ وَإِنْ كانَ حـَقيرًا وَقُمْ مِنْ مَجْلِسِكَ ِلأَبيكَ و مُعَلِّمِكَ وَ إِنْ كُنْتَ أَميرا. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: مهمان خود را اكرام كن، هر چند «حقير» باشد، و در مقابل پدر و معلم خود به ادب برخيز، هر چند «امير»باشى! رعايت «ادب»، در مقابل مهمان و معلم و پدر، هر چند هر كدام جلوه اى خاص دارد، اما در هر سه مورد نشانه «انسانيت» است. نه «مهمان دارى» بايد سبب كبر و عجب و غرور گردد و ميزبان را به تفاخر و مباهات بكشد، نه «فرمان روايى» بايد انسان را از مراعات وظيفه تواضع و خاكسارى نسبت به «پدر» و «معلم» غافل سازد. اكرام و احترام نسبت به مهمان، يك وظيفه و ادب است، هر چند كه از نظر مال، مقام، موقعيت، سن و سال، كوچك و حقير باشد و مهمان بزرگتر و با جلال تر. به پاى پدر و معلم از جا برخاستن نيز، نشانه ديگرى از «تواضع» و حق شناسى است. هر چند كه اين فرزند يا شاگرد، به مقام امارت و زمامدارى رسيده باشد. وقتى «امير» باشى و پدر و معلم را از ياد نبرى، و آنگاه كه مهمانت «حقير» باشد و بازهم اداى حق كنى و احترام و اكرام را ترك نكنى، به كمال رسيده اى. اينها، دليل عظمت روح، خودساختگى معنوى، رهايى از غرور دنيا، شناختن حق و اداى حق است.

 نظر دهید »

عبــرت‏ها

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام ما أَكْثـَرَ الْعِبـَرُ وَ أَقَلَّ الإِعْتِبـارُ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: وسايل عبرت گرفتن چه بسيارند، اما عبرت گرفتن چه اندك است! شكست هايى كه براى عده اى پيش مى آيند، مى توانند براى ديگران درس پيروزى داشته باشند. ناكامى هاى برخى برنامه ها، مى توانند «برنامه ريزان» را به تغيير شيوه وادارند، تا در كارها موفق شوند و به «اهداف» برسند. مرگ و ميرهاى هر روزه، مى توانند براى ما «مايه بيدارى» و «سرمايه تنبّه» شوند. ديدن صحنه هاى تصادف، به رانندگان درس احتياط مى دهد و فرجام شوم معتادان براى اهل هوس، «آيينه عبرت» است و رسوايى اهل معصيت، براى ديگران يك موعظه است. همه اينها درست، ولى وقتى كه «چشم عبرت بين» باز و تصميم بر «پند آموختن» در كار باشد! دوروبر خود ما و همين عمر اندك مان، كلى «عبرت» براى ما ارائه مى دهد. ولى آنجا كه «ديده عبرت بين» را بسته باشيم و خود را به آن كوچه بزنيم، از اين همه عبرت ها چه اعتبار؟ دواى دردها موجود است، اما اگر از آنها استفاده نكنيم، درمانى هم در كار نيست. رانندگى در جاده اى هم كه پر از «علايم رانندگى» و تابلوهاى هشدار دهنـده است، اگر راننـده نخواهد به آنها توجه كند همان خـطرها را دارد. مايه عبرت فراوان است، ولى آنچه كم داريم، «پندآموزى» و «عبرت گرفتن» است.

 نظر دهید »

فرصـت محـاسبه

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام ثـَمَرَةُ الُْمحـاسَبَةِ صَـلاحُ النـَّفْسِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: ثمره «محاسبه»، اصلاح شدن نفس است. هيچ خردمندى راضى به خسران و زيان در «معامله» نمى شود. ليكن، شناخت «سود» و «زيان» مهم است. چه بسيارند كسانى كه «نفع» و «ضرر» را به جاى هم اشتباه مى گيرند و گاهى عمرى خسارت مى برند، اما خود را برنده مى پندارند. چه خوب است كه دفترچه «محاسبه نفس» افتتاح كنيم. برنامه اخلاقى و تربيتى «محاسبه»، براى آن است كه انسان به سود و زيان عمر خويش بنگرد و سرمايه عمر را كه خرج مى كند بازدهى هم برايش داشته باشد. كسى مى تواند مـدعى «خودسازى» باشد كه خودشـناسى هم داشته باشـد. شگفتا!… انسان براى مقدارى سرمايه مادى و سرمايه گذارى تجارى و سپرده بانكى كلى حساب و كتاب و دفتر جزء و كل و… دارد، اما سرمايه هاى خويش را بى ملاحظه برباد مى دهد و خسران هاى روحى را خسارت به حساب نمى آورد. نتيجه محاسبه خويش، اصلاح خود است. روزى چند دقيقه، از خودتان حساب مى كشيد؟…

 نظر دهید »

بهـترين مشـاوران

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام خـَيْرُ مَنْ شـاوَرْتَ: ذَوُوالنـُّهى وَالْعِلْمِ وَأُولُوالتـَّجارِبِ وَالْحَزْمِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: بهترين كسانى كه با آنان مشورت مى كنى، صاحبان خرد و دانش و تجارب و دورانديشى اند. مهمتر از اصل «مشورت»، شناختن و يافتن مشاوران خوب و شايسته است. ولى اين «خوبى» و «شايستگى» در مشاور، چيست؟ و معيار آن كدام است؟ انگيزه رايزنى و مشورت، بهره گيرى از دانش و تجربه و خرد ديگران است. آنچه ما را از خطا و بيراهه و لغزش مصون مى دارد، افزودن دانسته ها و تجربه هاى ديگران به دانش و فهم و تجارب خويش است. آنكه در كارها و نظرها و تصميم ها، اهل «حزم»، «آينده نگرى» و «مآل انديشى» نيست، نمى تواند براى ما «مشاورى خوب» باشد و ما را به صواب برساند. «خردمندى»، مانع تصميمهاى عجولانه مى شود. «تجربه»، بالاتر از علم است و «حزم» هم ما را از پشيمانى هاى ناشى از شتاب و هوس و نقدانديشى مصون مى دارد. اين است كه نبايد از هر كس نظر خواست و به نظر مشورتى هر فردى عمل كرد. چهار معيار در مشاور خوب، عبارتند از: برخوردارى از «علم»، «خرد»، «تجربه» و «حزم»!

 نظر دهید »

مشـغوليت و مسـؤوليت

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام كُنْ مَشْغـُولاً بِمـا أَنـْتَ عـَنْهُ مَسـْؤُولٌ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: به كارى مشـغول باش كه از آن سؤال خواهى شد. كار و اشتغال، «وقت» انسان را پر مى كند. اگر كار مهمترى پيش آيد، با «كمبود وقت» مواجه مى شويم، چون فرصتها را، صرف كارى كرده ايم كه اگر هم «مهم» بوده، «مهم تر» نبوده است. پس اهم و مهم كردن كارها و اولويت بندى امور، هم جلوى پشيمانى هاى بعدى را مى گيرد و هم «نيرو»، «فرصت»، «امكانات» و «جوانى»، صرف كارى مى شود كه بهتر و لازم تر است. اگر فردا، درباره چيزهايى مورد سؤال قرار بگيريم كه به آنها نينديشيده و نپرداخته ايم، چه خواهيم كرد؟ يا اگر آنچه را مهم پنداشته ايم، فردا معلوم شود كه چندان اهميت و ارزشى نداشته كه خودمان و عمرمان و فكر و تلاشمان را خرج آن كرده ايم، آن وقت چه؟… قطعا حسرت و افسوس خواهيم خورد. اين كه «عمر و جوانى» را در كجا خرج كرده ايم، از كجا «پول» درآورده ايم و در چه راهى مصرف كرده ايم، اينكه رفتارمان با «پدر و مادر» چگونه بوده است، به قول و قرارهايمان تا چه حد وفا كرده ايم و ذهن انسان هاى متعهّد را مشغول مى سازد. اينها از جمله امورى اند كه نسبت به آنها مسؤوليم و در قيامت هم از آنها «سؤال» خواهد شد. آيا «مشغوليت» ما در ارتباط با «مسؤوليت» ماست؟!

 1 نظر

پـاسخى به نام سـكوت

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام رُبَّ كَلامٍ جَـوابُهُ السُّـكُوتُ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: چه بسا سخنى كه پاسخ آن، «سكوت» است! بسيارى از فتنه ها، از «زبان» سرچشمه مى گيرند. كار مهم زبان هم «حرف زدن» است. بسيارى از حرفها، غير ضرورى و گاهى هم مفسده انگيزند. پس «چاره»، در سكوت و دم فرو بستن و كم سخن گفتن و هر سخنى را پاسخ نگفتن و پرهيز از جدال كلامى است و مناقشات لفظى. وقتى سخنى ابلهانه و جاهلانه است، بهترين پاسخ مناسب آن «خاموشى» است. آنجا هم كه جواب دادن به يك حرف، فتنه و فساد به بار مى آورد، مناسب ترين جواب «سكوت » است. بزرگان گفته اند كه: اگر سخن، نقره است، سكوت، «طلا» ست و اين اشاره به ارزش سكوت معنى دار و بجا و مصلحت انديشانه است كه به سود فرد و جامعه است. شايد براى بعضى ها، بهترين عبادت و خدمت به جامعه و خلق خدا، همان «سكوت» باشد، تا نه اختلافى پديد آيد، نه به منازعه اى دامن زده شود و نه آتش دشمنى و جبهه گيرى شعله ورتر گردد. جان به فداى آن سكوت هايى كه آتش فتنه ها را فرو مى نشاند!…

 نظر دهید »

رابـطه فقر و اسـراف

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام سَـبَبُ الْفَـقْرِ الإِسْـرافُ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: اسراف، عامل تنگدستى است. هميشه «نداشتن»، فقر نيست، گاهى بد استفاده كردن از «داشته ها» و بد عمل كردن «دارايان» نيز به فقر و تنگدستى مى انجامد. «اسراف»، يكى از همين «بدعمل كردن ها» در رابطه با مال است. اگر قناعت، سرمايه اى پايان ناپذير است، اگر «تقدير» و برنامه ريزى، نشانه خردمـندى و توازن در معيشت اسـت، ولخرجى هاى بى حساب و اسراف در هـزينه نيز «سرمايه» را مى خورد و افراد متمـكن را خاك نشين مى سازد. وقتى در مصرف ميوه و نان، اسرافكارى شود، گرانى و كميابى در پى آن است. ولخرجى بيهوده تنها به خوراك هم مربوط نيست، در لباس و كفش و دكور خانه و وسيله سوارى و تشريفات مهمانى و تجملات عروسى و وسايل خانه و سوخت و لوازم مصرفى روزانه و… وقتى بيش از حد نياز و لزوم، تهيه يا مصرف شود، آن كاستيها و خلأها به صورت «فقر» و كمبود جلوه مى كنند. اگر اسراف، فقرآور است، قناعت هم فقرزداست: «قناعت، توانگر كند مرد را…»

 نظر دهید »

بـردگى شــهوت

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام مَغْلُوبُ الشـَّهْوَةِ أَذَلُّ مِن مـَمْلوكِ الرِّقِّ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: مغـلوب شـهوت، ذليل تر از برده زرخـريد است. شهوت، تنها «شهوت جنسى» نيست. هر نوع خواسته هاى نفسانى و اميال و غرايز كه در وجود ماست، نوعى «شهوت» است. خواسته هايى دارد و در پى «اشباع» شدن و «ارضاء» است. كسى كه نتواند بر خواسته هاى نفس و تمايلات دل خويش «مهار» بزند، بلكه مغلوب و محكوم آن غريزه شود، به ذلت و خوارى مى افتد. مغلوب شهوت جنسى شدن، آدمى را به حرام مى افكند و رسوا مى سازد. مغلوب شهوت مالى، انسان را گرفتار حرامخوارى و ثروت اندوزى و قارون صفتى مى كند. مغلوب شهوت جاه و مقام، انسان را براى رسيدن به آنچه «ندارد»، يا نگهداشتن آنچه «دارد»، به هر تباهى، رذالت، خفّت و ننگ وامى دارد و او را برده اى رام مى سازد. بردگى نفس و غلامى شهوت، بسيار فاجعه بارتر از حقارت برده اى است كه خريد و فروش مى شود و نزد اين و آن به خدمت و بيگارى مى پردازد. سربلند و آقا كسى است كه «برده شهوت» نباشد.

 نظر دهید »

عيـنك واقـع‏بينى

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام مَنْ أَبْصـَرَ زَلَّتـَهُ صَغُرَتُ عِنْدَهُ زَلَّةُ غـَيْرِهِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: هر كس لغزش خود را ببيند، لغزش ديگران در نظر او كوچك جلوه خواهد كرد. بعضى ها به عيبجويى از ديگران عادت دارند. ذره بين نهادن و عيوب و لغزشهاى ديگران را ديدن و بازگو كردن و بزرگ كردن، كار كسانى است كه از عيوب خويش بى خبرند. و خود را بى نقص مى پندارند. غرور و غفلت، سبب مى شود انسان خود را «بى عيب و نقص» ببيند. لغزشهاى خود ما، كمتر از ديگران نيست. پس چرا اين همه در جلد اين و آن افتادن و خطاهاى ديگران را نقل مجالس كردن و به غيبت اين و آن پرداختن؟ مگر خودمان از همان گونه عيوب و لغزشها مصون و مُبرّاييم؟ اگر به ديگران با دو چشم مى نگريم، به خودمان و خطاها و لغزشهايمان با چهار چشم بنگريم. آنگاه خواهيم ديد كه لغزش ديگران، آن قدر هم بزرگ و در بوق كردنى نيست. چون ما هم مثل آنان گرفتار لغزشيم، پس چرا غرور؟!

 نظر دهید »

بيـم عقـوبت

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام مَنْ خافَ العِقـابَ إِنْصـَرَفَ عَنِ السَّيـِّئاتِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: هر كس از عقاب و كيفر بترسد، از گناهان دورى مى كند. از مهمترين عوامل بازدارنده از «گناه»، نيروى ايمان و ترس از «عذاب الهى» است. آن كه گناه مى كند، يا به «معاد» و «حساب آخرت»، عقيده و باور ندارد، يا از اين مسأله مهم «غفلت» دارد. تقويت «ايمان مذهبى» استوارترين سددفاعى در مبارزه با فساد و تهاجم فرهنگى و گرايش به آلودگيهاى اخلاقى است. كارى كه از «باور» مى آيد، از «دانش» ساخته نيست. از اصول مهم دعوتهاى همه انبيا، توجه دادن به «روز حساب» و «روز عقاب» است و اين كه مردم در آخرت، پاسخگوى عملكردهاى دنيوى خويشند. هر كس «ذره»اى نيك و بد كند، در آخرت به جزاى آن خواهد رسيد. اجراى حدود و قصاص در جامعه اسلامى از همين رو «بركات بيشمار» دارد و جرائم و جنايات را ريشه كن مى كند. ترس از كيفر در دنيا و بيم از عذاب در آخرت! اين است عامل برچيده شدن مفاسد و آلودگيها.

 نظر دهید »

تـدبير و آينده نگرى

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام ألتـَّدْبيرُ قَبْلَ الْعـَمَلِ يُؤمِنُ النـَّدَمَ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: تدبير و آينده نگرى پيش از عمل، از پشيمانى ايمن مى سازد. «عاقل آن است كه انديشه كند پايان را». برنامه ريزى، محاسبه، آينده نگرى و سنجش عواقب و پيامدها، از عوامل موفقيت انسان است. هر كارى بازتابى دارد و هر عملى عكس العملى. «تدبير» آن است كه پيش از هر اقدام، نسبت به ضرورت آن، شيوه عمل، آثار و نتايجش فكر شود. خيلى از ندامتها، محصول نسنجيده كاركردن است. در انتخاب شغل، در گزينش دوست و شريك و همسر، در سرمايه گذارى در يك طرح اقتصادى، آنچه از حسرت و پشيمانى جلوگيرى مى كند، محاسبه همه جوانب و تصميم درست و سنجيده و عاقلانه است. تنظيم «دخل و خرج» و ايجاد موازنه بين درآمد و مخارج نيز، نمونه اى از تدبير در معيشت است. كارهاى بى حساب و نقشه و اقدامهاى عجولانه و بدون عاقبت انديشى به ندامت مى انجامد. آنچه جلوى «اى كاش»هاى بعدى را مى گيرد و مانع شكل گيرى نطفه حسرت و افسوس مى شود، «مآل انديشى» و دورنگرى و غلبه بر شتابزدگى و عجله است.

 نظر دهید »

دوسـتيهاى پايـدار

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام مَوَدَّةُ ذَوِى الدّينِ بَطيئَةُ الاِنْقِطاعِ دائِمَةُ الثَّباتِ وَالبَقاءِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: دوستى دين داران،ديرگسسته مى شود وثبات وبقاى آن هميشگى است. گزينش دوست، اگر با «ملاك» و «معيار» باشد، به اين زودى ها به جدايى كشيده نمى شود. اگر بناى دوستى بر «احساس»، «سودجويى» و «فرصت طلبى» استوار شده باشد، ناپايدار است. اما اگر معيار «دين» در كار باشد، به اين زودى گسسته نمى شود. اگر دوستى مى كنيد، با دينداران و خداترسان دوستى كنيد، چرا كه «عقيده دينى» و معتقدات مذهبى، انسان را وظيفه شناس و حق شناس بار مى آورد. برعكس، پيوند مودت با آنان كه تاروپود زندگى شان با رشته هاى دين و عقيده به مبدأ و معاد، انسجام و استوارى نيافته است، ناپايدار است و با تغيير وضع اقتصادى و شرايط روزگار، رابطه ها هم گسسته مى شود. دين، فرمان مى دهد كه «حقوق برادرى» را مراعات كنيم، با دوستان خويش با ايثار و مواسات و صداقت رفتار كنيم، از بدزبانى و غيبت و تحقير بپرهيزيم، به اتكاى دوستى حقوق دوستان را زيرپا نگذاريم، آيا با مراعات اين دستورها، دوستيها ديرپاتر نخواهد بود؟

 1 نظر

عــلامت خــطر!

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام عـَجِبْتُ لِمـَنْ يَحْتَمِى الطَّعامَ لأِذِيـَّتِهِ كَيْفَ لا يَحْتَمِى الذَّنْبَ لأَِليمِ عـُقُوبَتِهِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: در شگفتم از كسى كه از غذا(ى فاسد) به خاطر آزارش پرهيز مى كند، اما از «گناه» به خاطر عذاب دردناكش پرهيزى ندارد! روح هم بيمار و آلوده مى شود، همچون جسم. رنج بدن، از غذاى فاسد است و عذاب جان از گناهان. اگر «پرهـيز»، شـايسته و لازم است، از آنچه زيـان و خـطر بيشتر و جانكاه تر دارد، ضرورى تر است. رنج محدود و گذرا كجا و عذاب سخت و جـاويد كجا؟! گناه، دل را مى آلايد، جان را تيره مى سازد، شيطان را بر انسان مسلط مى كند، موجب نارضايى خدا و رسول است، پرونده اعمال را سياه مى سازد، مايه رسوايى مى شود و دهها فرجام زشت ديگر، كه از آثار «معصيت» است. آيا مايه شگفتى نيست كه انسان از «آزار طعام» پرهيز و پروا داشته باشد، اما از «عقوبت عصيان» نترسد؟! زيان گناه، بسيار بيشتر از مفسده غذاى فاسد است، پس چرا بى پروايى و ناپرهيزى؟…

 نظر دهید »

زكات توانـگرى

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام زَكاةُ اليـَسارِ بِـرُّالْجِـيرانِ وَصِلَةُ الأَرْحـامِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: زكات توانگرى و تمكن، نيكى به همسايگان و پيوند با خويشاوندان اســت . نعمتهاى خدا، در عين حال كه لطف او در حق بندگان است، گاهى هم وسيله «آزمايش» است. خداوند هر كه را به چيزى مى آزمايد، يكى را به مال و ثروت، يكى را به جمال و زيبايى، ديگرى را با قدرت و رياست. پرداخت زكات، مايه افزايش «مال» مى گردد. اين وعده تخّلف ناپذير خداست. آيا همسايگانتان را مى شناسيد؟ با آنان رفت و آمد و همدلى و همدردى داريد؟ آيا به اقوامتان سركشى و رسيدگى مى كنيد؟ مساعدت و احسان با آنان داريد؟ خدا نكند كه زندگى ماشينى و اشتغالات روزمره و گرفتارى هاى زندگى ماشينى، ما را چنان در درياى «خود»مان غرق كند كه «همسايه» و «خويشاوندان» را از ياد ببريم. از ما اگر به همسايگان خير و نيكى نرسد، «حق همسايگى» را ادا نكرده ايم. ناسپاسى، موجب زوال نعمت الهى است. نكند با ادا نكردن حق و زكات «يسار» و «ثروتمندى»، زمينه ساز زوال گرديم و… گرفتار وبال!

 نظر دهید »

احـترام از روى تـرس

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام شَرُّ النّاسِ مَنْ يَتـَّقيهِ النّاسُ مَخافَةَ شَرِّهِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: بدترين مردم كسى است كه مردم، به خاطر ترس از شرارت و بدى او، پرهيز و احترامش كنند. از دست و زبان بعضى، خير مى بارد، برخى هم جز گزند و بدى چيزى به مردم نمى رسانند. آن كجا و اين كجا؟ گاهى براى اين كه مزاحم كسى نشويد، سراغشان نمى رويد، يا به خاطر احترام، به او نزديك نمى شويد. گاهى هم پروا و پرهيز و دورى و گريز، به جهت آن است كه بيم داريد حرف تند، دشنام، بدى، آزار نسبت به شما داشته باشد، بارى بر دوشتان بگذارد، وقت و آرامش و آسايش شما را سلب كند و… از اين گونه علل و عوامل، كه همه «شر» محسوب مى گردد. مسأله دوجانبه و متقابل است. گاهى هم ممكن است همين آفات و صدمات، در برخورد و گفتار شما نسبت به ديگران باشد و آنان صلاح خويش را در اين ببينند كه كمتر دور و برشما پيدا شوند و به چشمتان نيايند و سلامت و عافيت را در گريز و پرهيز ببينند. تا مى توان حوزه اى از «جاذبه» پيرامون خود به وجود آورد، چرا سيم خاردار «دافعه» دور خود بكشيم؟!

 نظر دهید »

تـكريم خويشـاوندان

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام أَكْرِمْ عَشـيرَتَكَ فَاِنـَّهُمْ جـَناحُكَ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: خويشاوندان خود را گرامى بدار، چرا كه آنان بال و پرِ تو هستند. هيچ كس، غربت و تنهايى و ناتوانى و بى كسى را دوست ندارد. همه خواستار قدرت و موقعيت و نفوذ و اعتبارند. اين بال و پر «پرواز» و بازوى «توانايى» براى انسان، اقوام و خويشاوندانند كه بودنشان قوّت قلب مى آورد و حمايتشان دلگرم مى سازد. هر چه به تحكيم رابطه هاى فاميلى بپردازيم و «صله رحم» و رفت و آمد و حرمت نهادن و نيكى كردن و بال و پر دادن به يكديگر در ميان مجموعه يك خانواده و فاميل بيشتر باشد، اعتبار و قدرت و شوكت آنان افزوده مى شود. نيكى به بستگان، جاى دورى نمى رود. ثمره احسان و اكرام نسبت به اقوام و عشيره، به خود انسان برمى گردد و آنان را بعنوان يك «پشتوانه» و «تكيه گاه» در هنگامه خطر و مواقع نياز براى ما نگاه مى دارد. اگر از «خويشان»، خيربه همديگر نرسد و همه بازوى يكديگر نباشند، از بيگانگان و «اغيار» چه انتظارى است؟!… بال پرواز هم باشيم، نه قيچى بريدن و چيدن بال و پر!

 نظر دهید »

ناگفتـنى‏ها

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام لا تَرُدَّ عَلَى النّاسِ كُلَّما حَدَّثُوكَ فَكَفى بِذلِكَ حُمْقا. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: هر چه را مردم به تو گفتند، به مردم مگو و بر مگردان، كه همين در نادانى و حماقت، كافى است! «شنيده»هايمان و «خوانده»ها بسيار است، ولى عاقلانه نيست كه بلندگوى تكرار شنيده ها و خوانده ها باشيم، بى آنكه آنچه را «مى گويند» و مى نويسند، به محك بزنيم و بسنجيم و راست و دروغ و صلاح و فساد آن را ارزيابى كنيم. وقتى بازار «شايعه» داغ است، نقل حرف مردم «شايعه پراكنى» مى شود. وقتى عده اى نان دروغ مى خورند و كسب تهمت دارند، بازگويى آنچه در گوش ما مى خوانند و در اطرافمان مى پراكنند، گاهى مصداق «نشر اكاذيب» مى شود. گرچه «دل»، مى خواهد انسان هر چه را شنيد، بگويد و از اين راه براى خود وجهه و عنوانى كسب كند، ولى «عقل»، فرمان درنگ و تأمل مى دهد. بايد در پالايشگاه ذهن خود، مطالب و شنيده ها را پالايش كنيم، ناسالم ها را دور بريزيم و براى گفتنى ها معيار داشته باشيم. گاهى رسوايى و بى آبرويى و پشيمانى، محصول و فرايند همين گونه «نقليات» و پراكندن «حرف مردم» است. راستى… اگر اين روش، ابلهانه نيست، پس چيست؟

 نظر دهید »

جـواب «نمى‏دانـم»

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام لايَسْتَحْيِيَنَّ أَحَدٌ إِذا سُئِلَ عَمّا لايَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ: «لاأَعْلَمُ». حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: هرگاه از كسى سؤالى شد درباره چيزى كه نمى داند، از گفتن «نمى دانم» خجالت نكشد (و بگويد: نمى دانم). كليد گنجينه دانشها، «سؤال» است. پرسيدن نيز، نشانه تواضع و دورى از تكبر و غرور است. نه انسان «داناى همه چيز» است، و نه بى نياز از «پرسيدن»، پس بايد آنچه را نمى دانيم بپرسيم و اگر از چيزى كه نمى دانيم بپرسند، با شجاعت و فروتنى، بگوييم: «نمى دانم». كلمه اى كه گفتن آن براى برخى بسيار «سنگين» است و حاضرند در برابر سؤال ديگران هزاران راست و دروغ و آسمان و ريسمان ببافند، ولى يك كلمه «نمى دانم» نگويند، چرا كه مى ترسند به موقعيت آنان لطمه وارد شود، در حالى كه به اشتباه انداختن مردم و جوابهاى حساب نشده و ناپخته، بدتر و زيان بارتر است. آنكه از گفتن «نمى دانم» شرم دارد، گرفتار نوعى احساس كاذب و فريب دهنده و غرور است، غرورى كه گاهى با مغز، انسان را برزمين مى كوبد! وقتى همه چيز را نمى دانيم، چرا تلاش كنيم كه خويشتن را داناى همه اسرار و صاحب نظر و مطلع از هر چيز بشناسانيم؟ آيا اين فريب «خود» و فريب «مردم» نيست؟

 نظر دهید »

توفـيق خـدمت

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام إِنَّ حَوائِجَ النّاسِ إِلَيْكُمْ نِعْمَةٌ مِنَ اللّه ِ عَلَيكُمْ فَاغْتَنِمُوها. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: نيازهاى مردم به شما، نعمتى از سوى خداوند برشماست، پس آنها را غنيمت شماريد (و در رفع نياز مردم بكوشيد). توفيق خدمتگزارى به مردم، نشانه ثمربخشى «نهال وجود» انسان است. گاهى نيز، خداى متعال، افراد را از اين راه «آزمايش» مى كند، تا ميزان شكرگزارى عملى آنان در مقابل «نعمت»، آشكار گردد. گاهى دست نعمت و رحمت الهى از آستين «بندگان خالص» بيرون مى آيد. گاهى ديگران به يك «حرف» تو، به گوشه اى از «آبرو» و «اعتبار»تو، به بخشى از «علم» و «تخصص» تو، به ذره اى از گذشت و «ايثار» تو نياز دارند. اگر برآورى، به قرب خدا مى رسى. اگر رد كنى، چه بسا از چشم عنايت الهى بيفتى و صلاحيت برخوردارى از «نعمت» را از دست بدهى و بعد، افسوس بخورى كه چرا تا داشتم و مى توانستم، به «خدمت» ديگران نپرداختم؟! برخوردارى و توانايى تو يك نعمت است، انتظار و درخواست ديگران نسبت به يارى تو، نعمتى ديگر است و «توفيق خدمت» به بندگان خدا، مكمل آن دو نعمت! و اين تكميل، به دست توست، مغتنم بشمار.

 نظر دهید »

گرفتـاران رنج ابدى

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام أَلْحَقـُودُ مُعَـذَّبُ النَّـفْسِ مُتَضـاعِفُ الْهَمِّ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: انسان كيته توز، پيوسته روحش در عذاب واندوهش رو به افزايش است. به همان اندازه كه عفو و گذشت، روح انسان را آرامش و آسايش مى بخشد، كينه توزى و انتقام جويى موجب رنج درونى و عذاب روحى است. آنكه «عفو» مى كند، كار را پايان يافته مى داند و جان را رها و دل را فارغ؛ ولى كسى كه حاضرنيست بگذرد، مايه رنج و ريشه غصه را در درون خود باقى مى گذارد، پيوسته در فكر انتقام و تقاص است و اين فكر، او را در رنج نگه مى دارد. وقتى مى توان راحت زيست، چرا زندگى با اعمال شاقّه را بر خودمان تحميل كنيم؟ آنكه همان لحظه اول، خطاى ديگرى را مى بخشايد، از همان دم خود را آسوده ساخته و پرونده را بسته است. كينه توز، اگر نتواند انتقام بگيرد، غصه و اندوه خودخورى اش چند برابر مى شود. حقا كه كينه توزان، گرفتار رنج ابدى اند. رهايى از اين رنج هم به دست خودشان است… با «عفو».

 نظر دهید »

آب حلم بر آتش غضب

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام أَلْحِـلْمُ يُطْـفِئُ نارَ الغـَضَبِ وَالحِدَّةُ تُؤَجِّـجُ إِحْـراقَهُ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: بردبارى و حلم، آتش خشم را فرو مى نشاند و حدّت و تندى، سوزندگى آن را بر افروخته تر مى سازد. بى جهت نيست كه غضب را به «شعله سركش» و «آتش گدازان» تشبيه كرده اند. سوزندگى خشم، هم نسبت به خود فرد غضبناك است، هم نسبت به ديگرانى كه مورد خشم قرار مى گيرند. چه بسـيار تصميم ها و قضاوتها و برخوردهايى كه از سر عصبانيت و غضب انجام مى گيرد و پيـامدهاى تلخ و زيانهاى جـبران نـاپذير درپـى مى آورد. حلم ورزيدن و بردبارى نشان دادن مثل آبى است كه آتش را خاموش مى سازد. برعكس، تندى و پرخاش و اعمال خشم آن شعله را مشتعلتر مى كند. گرچه «فرو خوردن خشم» و «كظم غيظ» كه اصطلاح قرآنى آن است تلخ است، ولى ميوه اش شيرين و نتيجه اش آرام بخش است. و… گرچه غضب را اعمال كردن، لذت موقت مى دهد و دل انسان خنك مى شود، اما پشيمانى پس از آن و حسرتهاى بعدى جبران ناپذير است. خوشا آنان كه با «آب حلم»، آتش غضب را فرو مى نشانند.

 نظر دهید »

قدر عافيت كسى داند كه…

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام شَيْئانِ لايَعْرِفُ فَضْلَهُما إلاّ مَنْ فَقَدَهُما: ألشَّبابُ وَالعافِيةُ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: دوچيز است كه فضيلت آن دو را نمى شناسد مگر كسى كه آنها را از دست بدهد: جوانى و عافيت. البته تنها «جوانى» و «عافيت» چنين نيست. هر نعمتى چنين است كه تا هست، قدرش ناشناخته است و چون از دست رفت، قدرش معلوم مى شود؛ مثل: فراغت، قدرت، پدر و مادر، دوست خوب، فرصت آموختن، همسر و… ولى دو نعمت ياد شده، گوهرهاى گرانبهاترى هستند، بى بديل و دست نيافتنى. كدام سالخورده است كه حسرت ايام جوانى و فراغت آن دوران را نداشته باشد؟ كدام گرفتار و بيمار است كه از دوران خوش آسايش و آرامش و تندرستى با اندوهى تلخ، ياد نكند؟ به گفته سعدى: «قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد.» استفاده بهتر از فرصت جوانى و بهره ورى كامل از دوره نشاط و سلامتى و توانايى جسمى و آرامش و آسايش و امنيت اجتماعى، نشانه شناخت قدر و قيمت اين دوگوهر است. قدر و ارزش نعمت ها را تادر اختيار ما هست، بشناسيم كه فردا دير است و بى ثمر!

 نظر دهید »

رابطه پرخورى و بيمارى

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام قِـلَّةُ الأكْلِ يَمْنَعُ كَثـيرا مِنْ أَعـلالِ الجِسْمِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: كم خوردن، از بسيارى از بيماريهاى جسمى جلوگيرى مى كند. «پرخورى» ريشه بسيارى از بيماريهاست و «پرهيز»، اصلى ترين درمان خيلى از دردهاست. در روايات نيز چنين حكمتى بيان شده است. فرمان «روزه» نيز، اگر حكمتها و فلسفه هايى دارد، يكى هم سامان بخشى به وضعيت بدن و دستگاههاى تغذيه در درون و ساخت و سازهاى داخلى بدن است. البته بشرطى كه روزه گرفتن، نوعى آسايش و استراحت دادن به «جهاز هاضمه» باشد، نه آنكه با پرخوريهاى هنگام افطار و سحر، نه تنها استراحت را از معده بگيريم، بلكه بار آن را بيشتر و كار آن را اضافه تر سازيم! «روزه درمانى» نيز كه در برخى معالجات به كار گرفته مى شود، به نوعى استفاده از همين نكته و حكمت است. حيف است «روزه» را كه مى تواند «درمان كننده» باشد، با پرخوريهاى شامگاهى و سحرگاهى از خاصيت بيندازيم.

 نظر دهید »

رابطه پدران و فرزندان

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام بِـرُّوا آباءَكُمْ يَبِـرُّكُمْ أَبْنـاؤُكُمْ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: به پدران خود خوبى كنيد، تا پسرانتان هم به شما خوبى كنند. بزرگ شمردن بزرگان خانواده و حفظ حرمت آنان، سنتى دينى و دستورى خدايى است. حق شناسى و اداى سپاس نسبت به زحمات و خدمات پدران، دليل «رشد عقلى» و «كمال عاطفى» است. فرزندان، ادب رفتارى و شيوه معاشرت و فرهنگ اجتماعى را از اولياى خود مى آموزند. اگر «نهال ادب» در زمين دل كودكان كاشته شود، در آينده به ثمر خواهد نشست. اين بذرافشانى و نهال نشانى، گاهى هم غير مستقيم است. ما اگر در برابر پدر و مادر خويش، تواضع و احترام و احسان نداشته باشيم، فرزندانمان از كجا بياموزند كه در مقابل پدرانشان بايد ادب نشان دهند و كوچكى و فروتنى كنند؟ كودكان، اگر ببينند كه والدين، به پدر بزرگ و مادربزرگ، احترام مى گذارند و نيكى مى كنند و تكريم و نوازش و مراقبت آنان را «عبادت» مى شمرند، همين را خواهند آموخت و با پدر و مادر خودشان چنان خواهند بود. اگر مى خواهيد فرزندان، هواى شما را داشته باشند، هواى پدر و مادر خود را داشته باشيد!

 نظر دهید »

خوارى در زمان بركنارى

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام تَكَـبُّرُكَ فىِ الوِلايـَةِ ذُلٌّ فىِ الْعـَزْلِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: تكبر تو در دوران رياست، موجب خوارى در دوران بركنارى است. رياست و پست هم «ظرفيت» مى خواهد. بعضى به محض آنكه به رياست و ميزى مى رسند، خود را گم مى كنند، رفتارشان با دوستان و آشنايان و اقوام و مردم عوض مى شود، رفتار متكبرانه و از روى بى اعتنايى به مردم، آنان را از چشمها و دلها مى اندازد و «پايگاه قلوب» سقوط مى كند. تا وقتى در «رياست»اند، سقوط آن پايگاه و از دست دادن آن جايگاه، محسوس نيست، چون بالأخره قدرت و نفوذ و امر و نهى و امضا و خدم و حشم دارند. ولى… وقتى بركنار و معزول مى شوند يا دوران مسؤوليت و رياستشان به پايان مى رسد، «تنها» مى شوند و «خوار» مى گردند. اين تنهايى و خوارى در دوران بركنارى، محصول آن كبر و غرور در دوران رياست و مسؤوليت است. آنان كه تواضع، حسن خلق، احترام به ديگران و انسانيت و شرف را در آن دوره داشته باشند، وقتى بركنار يا بازنشست هم بشوند، بازهمان «عزيز» قبلى هستند و پايگاه مردمى و جايگاه شخصى شان (نه موقعيت شغلى و مقامى) ملحوظ است. و راستى چه تلخ است خوارى پس از عزت!

 نظر دهید »

هـمنشينى بـا گل

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام صُحْبـَةُ الأَخـيارِ تَـكْسِبُ الْخـَيْرَ، كَالرّيحِ اِذا مَرَّتْ بِالطَّيِبِ حَمَلَتْ طيبا. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: همنشينى با نيكان، نيكى مى آورد، مثل بـاد كه وقتى به بـوى خـوش (وخوشبو) گذر مى كند، با خود بوى خوش مى آورد. رنگ پذيرى انسان از محيط و اطرافيان، از خصيصه هاى اوست. هم معاشرت با افراد صالح، تأثير مثبت و سازنده بر انسان مى گذارد، هم همنشينى با دوستان بد و اشخاص آلوده و بد دل، دل و انديشه و رفتار انسان را تحت تأثير قرار مى دهد. قرار گرفتن در فضاى معطر، هر چند انسان عطر نزند، آدمى را خوشبو مى سازد. «سعدى» به همين حكمت والا در گلستان اشاره كرده، آنجا كه همنشينى «گِل» و «گُل» را مطرح نموده است كه كمال همنشين، حتى در گل و خاك هم اثر مى گذارد. همچنان كه عبور باد و نسيم از يك مزبله و لجنزار، نسيم را متعفن و بدبو مى سازد و مشام را آزار مى دهد، عبور نسيم از يك بوستان پر از گل و از يك گلستان معطر، مشام را روح و نشاط مى بخشد. همنشينى با افراد، انسان را در حال و هوا و فضاى همان خلق و خوى قرار مى دهد. تا مى توان با پاكان و خوبان رفاقت و دوستى كرد، چرا همدمى و همنشينى با آلودگان؟!…

 نظر دهید »

فاصله «بينش» و «بينايى»

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام فَقْـدُ الْبَـصَرِ أَهْوَنُ مِنْ فِقْـدانِ الْبَـصيرَةِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: نابينايى، آسان تر و قابل تحمل تر از نداشتن بينش و بصيرت است. فاصله «بينايى» تا «بينش» بسيار است. گرچه «چشم»، براى تشخيص راه و چاه و ديوار و دره، هنگام راه رفتن و عبور و مرور است، ولى «راه» كه هميشه كوچه و خيابان نيست كه فقط چشم به كارآيد! هم «بصر» لازم است، هم «بصيرت»، ولى كدام يك لازم تر است؟! هم «كورى» بد است، هم «كوردلى»، اما كدام يك ضايعه بارتر و زيان آورتر است؟ كسانى «چشم سر» دارند و اشياء پيرامون خود را مى بينند، ولى «چشم دل»شان كور است و به خاطر اين كور باطنى، راه حق و خير و هدايت را نمى بينند و نمى شناسند و عمرى در گمراهى و ضلالت به سر مى برند. كسانى هم بوده و هستند كه گرچه نابينايند، اما «روشندل» و «بصير»ند و بيناتر از خيلى چشم داران! قرآن، گمراهان را «كوردل» معرفى مى كند و اين كه «هر كه در اينجا كور باشد، در آنجا هم كور، بلكه گمراه تر است.» از چشم سر چه سود، اگر «چشم دل» كور باشد؟ اگر «بينش» و «بينايى» را با هم داشته باشيم، اين همان «نورٌ على نُور» است.

 نظر دهید »

آراســتگى

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام أَلتَّجَمُّلُ مِنْ أَخْـلاقِ المُؤمِنينَ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: آراستگى از اخـلاق مؤمـنان است. وقتى خدا زيباست و زيبايى را دوست مى دارد، دين او هم زيباست و دستورهاى مكتبى هم آراسته و زينت بخش اخلاق و زندگى و نشاط آور براى جسم و روح است. نظم و نظافت و تميزى و آراستگى، ره آورد غرب و اروپاييان نيست، بلكه فرمان اكيد و صريح دين ماست. سيره بزرگان دين نيز، شاهد اين مدعاست. آراستگى، غير از مدپرستى و خودباختگى و تشبيه به بيگانگان در قيافه و لباس و آرايش است. حد و مرز «گناه» نيز بايد شكسته نشود و به نام «آراستگى» قيافه هاى فسادانگيز نبايد رواج يابد. نه ژوليدگى و وارفتگى و بدبويى و يقه چركى، نه تقليد از بيگانه و الگوگيرى از گروههاى مبتذل و شكل و شمايل بى هويت ها و خود باختگى در برابر فرهنگهاى وارداتى. بلكه… «آراستگى» آميخته به عفاف و پاكدلى و پاكدامنى، آنگونه كه پيشوايان دين داشتند و مى خواستند.

 نظر دهید »

اول انديشه، وآنگهى گفتار

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام قَـدِّرْ ثُـمَّ اقْـطَعْ وَ فَـكِّرْ ثُـمَّ انْـطِقْ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: اندازه گـير، سپس بِبُـر. بينديش، آنگاه بـگو. به كارگيرى انديشه و فكر در تصميم گيريها، انتخاب ها، گفتن ها و داورى ها، نشانه خردمندى و فرزانگى است. همچنانكه يك خياط، براى دوختن لباس، ابتدا اندازه مى گيرد، سپس قيچى را بر پارچه نهاده، آن را مى برد. تصميم هاى ما در زندگى نيز، كمتر از بريدن يك پارچه و دوختن يك جامه نيست. حرفهاى نسنجيده، پشيمانى مى آورد. كارهاى بى حساب و تصميم هاى عجولانه و اقدامات بى برنامه گاهى زيانبار است. كنترل زبان و مهار گفتار، و آينده نگرى و فرجام انديشى مانع ندامتهاى بعدى مى شود. اگر چيزى را نگوييم، بعدا با گفتن، قابل جبران است چون همان سخن و زبان در اختيار ماست. ولى… آنچه نبايست برزبان آيد، اگر بى فكر و تأمل بر زبان آمد و به گوش ديگران رسيد، تيرى است كه از كمان رها شده و آبى است كه برزمين ريخته است. بارى… اول انديشه، آنگاه گفتار و اقدام!

 نظر دهید »

آمـوزش مهـمترهـا

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام اِنَّ رَأيَكَ لا يَتَّسِعُ لِكُلِّ شَئٍ فَفَرِّغْهُ لِلْمُهِمَّ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: فكر تو گنجايش هر چيز را ندارد، پس آن را براى آنچه «مهم» است، فارغ گردان. اينكه چه بايد خواند، چه بايد آموخت، چه بايد كرد؟ نيازمند گزينش براساس «اولويت»، «ضرورت» و «نياز» است. ظرفيت فكر و ذهن ما محدود است. دامنه آموختنى ها و خواندنيها، كتب و علوم و… نيز بسيار گسترده است. چاره اى جز «برخوردگزينشى» نيست. وقتى نمى رسيم همه كتابها و نشريّات را بخوانيم، مفيدترين ها و لازم ترين ها را بخوانيم. اگر ذهن خود را از «معلومات غير مفيد»، پر كنيم، جايى براى علوم ضرورى باقى نمى ماند. در اين زمينه، بايد از صاحبنظران هر رشته و فن نظر خواست و از تجربه و دانش آنان سود جست. آيا همه آنچه را در پى فراگرفتن آنيد، لازم و با اهميت و مورد نياز شما و مفيد براى زندگى تان است؟ مبادا بعدا غصه بخوريد كه چرا با مطالب كم اهميت يا بى خاصيت، ذهن خود را پر كرده ايد!…

 نظر دهید »

كم‏ گويى و گزيده گويى

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام مَنْ عَلِمَ أَنَّهُ مُؤاخَذٌ بِقَولِهِ فَلْيُقَصِّرْ فِى المَقالِ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: هر كس بداند كه نسبت به سخن گفتنش هم مورد باز خواست قرار خواهد گرفت، پس سخن را كوتاه كند. آيا حرف زدن هم «عمل» است كه «حساب» و مؤاخذه و پاداش و كيفر داشته باشد؟ آرى. از آفتهاى زندگى روزمرّه ما «حرّافى» و گاهى هم «ورّاجى» است. سخنان بيهوده و لغو را اگر كنار بگذاريم، از آينده سخنانى هم كه آميخته به غيبت، هتك مؤمن، تهمت، دروغ و استهزاء است اگر هراسان باشيم، كلام ما خيلى كمتر و كوتاهتر از اينها خواهد شد. مگر حرف حسابى چه قدر داريم؟ مهم آن است كه «حرف» را هم «عمل» به شمار آوريم و اينكه بايد روزى در محكمه حسابرسى خدايى جوابى قانع كننده براى هر چه گفته ايم، داشته باشيم. آيا مجازيم كه هر چه شنيديم، بازگو كنيم؟ چه بهتر كه جز حق نگوييم، و براى هر گفته خويش، مستند و انگيزه محكمه پسند داشته باشيم.

 نظر دهید »

آزادِ اسير، برده آزاد

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام أَلْعَبْدُ حُرٌّ ما قَنَعَ، أَلْحُرُّ عَبْدٌ ماطَمَعَ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: بنده اگر قناعت كند، «آزاد» است، آزاد، اگر طمع داشته باشد «برده» است! گاهى بندها و رشته هاى درونى، انسان را به قيد مى كشد و برده مى سازد. بردگان لوكس، اتوكشيده، درس خوانده و پولدار زيادى را مى توان در جامعه ديد. آنچه انسان را «آزاد» مى سازد، رهايى از دام حرص و كمند دست و پاگير آز است. اگر كسى از «گنج قناعت» برخوردار باشد و دست طمع پيش اين و آن دراز نكند، حتى اگر غلام و برده هم باشد،عزيز است و ريشه عزتش همان آزادگى از قيد طمع و افزون خواهى است. ولى… آزمندان، در عين توانگرى و تمكن، همچنان چشمشان به دست اين و آن است و همين حرص و طمع، آنان را به «ذلت بردگى» مى كشد. گرفتاران طمع، يا براى حفظ آنچه «دارند»، يا براى رسيدن به آنچه «ندارند»، گاهى نوكر صفت مى شوند و تملّق و چاپلوسى مى كنند و به حقارت هاى ننگ آورى تن مى دهند. گزاف نيست سخن مولا، كه انسان قانع، «آزاد» است و اهل طمع، «برده» است.

 نظر دهید »

رعـايت اولـويـّت‏ها

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام مَنِ اشْتَـغَلَ بِغَيْرِالْمُهِمِّ ضَيَّعَ الأَهـَمَّ. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: هر كس به كار غير مهم بپردازد، كار مهم تر را تباه ساخته است! از ضرورى ترين كارها در يك «زندگى موفق» برنامه ريزى و اولويت بندى در كارهاست. به هر چيزى به اندازه اهميت و ضرورتش بايد بها داد و وقت صرف آن كرد. همه كارها در يك درجه از اهميت نيستند. كارِ لازم داريـم و لازمـتر، مفيد داريم و مفـيدتر. در يك مرحله بـايد اين اولويتها را شـناخت، در گام دوم بـايد طبـق آن، برنـامه ريزى و عـمل كــرد. اين يكى از شيوه ها و نكات «مديريت» است كه انسانرا در رسيدن به هدف و بهره گيرى از امكانات موفق تر مى سازد. راستى… به چه كارى مشغوليم؟ آيا كارهاى مهمترى هست كه زمين مانده باشد؟ اگر وقت خود را صرف كارهاى كم اهميت يا غير ضرورى يا لغو بكنيم، در آينده حسرت اين غفلت ها را خواهيم خورد و آنگاه ديگر فرصت تدارك و جبران هم برايمان نخواهد بود. «اَهمّ» و «مُهم» كردن در امور و برنامه ريزى، شرط كاميابى است در غير اين صورت، آنچه بايد انجام دهيم، زمين مى ماند و كارهاى كم اهمّيت سرمايه و وقت و عمر ما را مى خورد!

 نظر دهید »

گزينـش دوسـت

02 بهمن 1394 توسط الزهرا (س) نصر

الإمام عليّ عليه السلام أَلصّاحِبُ كَالرُّقْعَةِ فِى الثَّوبِ فَاتَّخِذْهُ مُشاكِلاً. حديث امام عـلى عليه السلام فرمود: همنشين و دوسـت، همانند وصله در لباس است، پس آن را همشكل برگزين. در اين كه هزار دوست كم است و يك دشمن بسيار، حرفى نيست. در اين هم كه انتخاب دوست، هنر است و هنر بزرگتر، نگهداشتن دوست است، سخنى نيست. مهمتر از همه، داشتن «معيار» در انتخاب دوست است. نيازى به توضيح نيست كه همنشينى، تا چه حد در افكار و رفتار انسان مؤثر است. گاهى صالحترين افراد، قربانى معاشرت با دوستان ناباب مى شوند. گاهى هم انسانهاى خطاكار و آلوده، در اثر همجوارى با افرادى خودساخته و پاك، از عطر دلاويز صداقت و پاكى و ديندارى آنان، معطر مى شوند و راهى نو در پيش مى گيرند. به تعبير مولايمان حضرت على عليه السلام، گزينش دوست، مثل وصله زدن بر جامه اى است كه پاره شده است. عاقلانه آن است كه وصله را از جنس و نوع و رنگ پارچه اى انتخاب كنيم كه به هم بخورند و تركيب ناهماهنگى پديد نياورند طبق فرهنگ «كبوتر با كبوتر باز با باز»، زيبنده دوستى با يك مسلمان متعهّد، كسى است كه شايستگى اخلاقى و پاكى و عفاف داشته باشد. دوستانى انتخاب كنيد كه با فكر و فرهنگ و باورهاى دينى و سنتهاى ارزشمند مكتبى و ملى شما متناسب باشد، وگرنه چهره زندگى و اخلاق اجتماعى شما زشت و ناهماهنگ خواهد شد. كسى كه به ايمان و اخلاق و تعهد شما آسيب برساند، «وصله ناجور» بر اندام شماست.

 نظر دهید »

مردم شناسى

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الامامُ الصّادِقُ عليه السلام: ثَلاثَةٌ لا تُعرَفُ إلاّ فى ثَلاثِ مَواطِنَ: لا يُعرَفُ الحَليمُ إلاّ عِندَ الغَضَبِ، وَ لاَ الشُّجاعُ إلاّ عِندَ الحَربِ، وَ لا أخٌ إلاّ عِندَ الحاجَةِ. حديث امـام صـادق عليه السلام فرمـود: سه كس را جز در سه جا نتوان شناخت: انسان بردبار را به هنگام خشم، شجـاع را بـه گاه نبرد، و برادر را به وقت نياز.

 نظر دهید »

مـرگ و زنـدگى حقيقى

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الامامُ الصّادِقُ عليه السلام: يَعيشُ الناسُ بِاِحسانِهِم أَكثَرَمِمّا يَعيشُونَ بِأَعْمارِهِمْ وَ يَمُوتُونَ بِذُنُوبِهِم أَكثَرَ مِمّا يَمُوتُونَ بِآجالِهِم. حديث امـام صـادق عليه السلام فرمـود: مردم بيش از آنكه با عمر خود زندگى كنند، بـااحسـان و نيـكو كارى خـويش مى زينـد، وبيش از آنكه به سبب فرارسيدن اجل خود بميرند، براثر گنـاهان خـود مى مـيرند.

 1 نظر

تعجيل در پرداخت مزد كارگر

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

شُعَيبٌ: تَكاريْنا لأبي_’daَبدِاللّه عليه السلام قَوْما يَعْمَلُونَ في بُستانٍ لَهُ وَكانَ اَجَلُهُمْ إلى العَصرِ فَلَمّا فَرَغُوا قالَ لِمُعَتَّبٍ: أَعطِهِمْ أُجُورَهُمْ قَبلَ أَنْ يَجُفَّ عَرَقُهُم. حديث شعيب مى گويد: گروهى را اجير كرديم كه تا هنگام عصر در باغ امام صادق عليه السلام كار كنند. همين كه كارشان تمام شد آن حضرت فرمود: مزد آنان را قبل ازآنكه عرقشان خشك شود، بپرداز.

 نظر دهید »

ايثار، نشانه مؤمن كامل

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الامامُ الصّادِقُ عليه السلام فى وَصفِ الكامِلينَ مِنَ المُؤمِنين: هُمُ البَرَرَةُ بِالاِخْوانِ فى حالِ العُسرِ وَاليُسرِ، ألمُؤثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِم فى حالِ العُسرِ، كَذلِكَ وَصَفَهُمُ اللّه ُ فَقالَ: «وَيُؤثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِم وَلَوْ كانَ بِهِم خَصاصَةٌ.» حديث امام صادق عليه السلام در وصف مؤمنان كامل مى فرمايد: آنان كسانى اند كه در روزگار سختى وآسايش به برادران خود نيكى مى كنند، در تنگدستى ديگران را بر خود ترجيح مى دهند و خداوند در وصف ايشان فرموده است «و از خود گذشتگى مى كنند، در حالى كه خود بشدّت به آن نياز دارند.»

 نظر دهید »

كفّـاره گنـاهان مـؤمن

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ ابُوعبداللّه عليه السلام: اِنَّ العَبْدَ إذا كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ يكُنْ عِندَهُ مايُكَفِّرُها إبتـَلاهُ اللّه ُ تَعالى بِالحُزْنِ فَيُكَفِّرُ عَنهُ ذُنُوبَهُ. حديث امـام صـادق عليه السلام فرمـود: چون گناه بنده (مؤمنى) فراوان شود و عمل صالحى نداشته باشد كه جبران آن گناهان كند، خـداوند او را به غـم و انـدوه گرفتار مى سازد تا گناهانش را پاك كند.

 نظر دهید »

دعا براى درخواستهاى كم

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَن أبى عَبدِاللّه جَعْفَر بن مُحَمَّد عليهماالسلام قالَ سَمِعتُهُ يَقُولُ: عَلَيْكُمْ بِالدُّعاءِ فَاِنَّكُمْ لاتَتَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ وَ لاتَتْرُكُوا صَغيرَةً لِصِغَرِها أَنْ تَسأَلُوها فَإِنَّ صاحِبَ الصِّغارِ هُوَ صاحِبُ الكِبارِ. حديث سيف تمّار گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: هيچگاه دست از دعا بر نداريد، كه شما به هيچ وسيله اى بمانند آن به درگاه خدا نزديكى پيدا نمى كنيد، و هيچ گاه درخواست حاجتى را بخاطر كوچك بودنش رها نكنيد، چرا كه اختياردار حاجات ناچيز همان اختياردار حوائج بزرگ است.

 نظر دهید »

راز سجـده شـكر

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَنْ جَعْفَرِ بنِ مُحمّد عليهماالسلام: بَيْنا رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فى سَفَرٍ اِذا نَزَلَ فَسَجَدَ خَمْسَ سَجَداتٍ فَلَمّا رَكِبَ قالَ لَهُ بَعضُ اَصحابِهِ: رَأَيناك يا رَسُولَ اللّه ِ صَنَعْتَ مالَمْ تَكُنْ تَصْنَعُهُ: قالَ صلي الله عليه و آله: نَعَمْ أَتانى جَبْرَئيلُ عليه السلام فَبَشَّرَنى اَنَّ عَليّاً فى الَجنَّةِ فَسَجَدْتُ شُكْراً لِلّهِ تَعالى، فَلمّا رَفَعْتُ رَأسِى قالَ: وَ فاطمةُ فى الجَنَّةِ فَسَجَدْتُ شُكْراً لِلّهِ تَعالى، فَلمّا رَفَعْتُ رَأسى قالَ: وَ الحَسَنُ وَ الحُسَينُ سَيِّدا شبابِ أَهَل الجَنَّةِ، فَسَجَدْتُ شُكراً لِلّهِ تَعالى، فَلمّا رَفَعْتُ رَأسِى قالَ: وَ من يُحِبُّهُم فى الجَنَّةِ، فَسَجَدْتُ شُكْراً لِلّهِ تَعالى، فَلمّا رَفَعْتُ رَأسى قالَ: وَ مَنْ يُحِبُّ مَنْ يُحِبُّهُمْ فى الجَنَّةِ. حديث امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا در سفرى از مركب خود پياده شد و پنج مرتبه به سجده افتاد، چون سوار مركب شد يكى از يارانش عرض كرد: ما كارى از شما ديديم كه تاكنون چنان نكرده بوديد؟! فرمود: آرى جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و مرا بشارت داد كه على عليه السلام اهل بهشت است. من بشكرانه اين نعمت به پيشگاه خدا سجده آوردم، چون سر برداشتم گفت فاطمه هم اهل بهشت است. من بشكرانه آن نيز سجده آوردم. چون سر برداشتم گفت: حسن و حسين دو سرور جوانان بهشتى اند. بازهم بشكرانه آن سجده كردم. چون سر برداشتم گفت هركس هم كه ايشان را دوست بدارد نيز اهل بهشت است. من بشكرانه آن سجده كردم. چون سر برداشتم، گفت هركس هم كه دوستِ دوستان ايشان باشد، اهل بهشت است و من بشكرانه آن نيز سجده كردم.

 نظر دهید »

اوج عبـادت

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام: السُّجُودُ مُنتَهَى العِبادَةِ مِن بَنى آدَمَ. حديث امـام صـادق عليه السلام فرمـود: سـجـده، اوج عبادت بنى آدم است.

 نظر دهید »

امر به معروف در خانواده

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

ألاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام فى قَولِهِ تَعالى: قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُم ناراً لَمّا سَأَلَهُ أَبُوبَصيرٍ عَن وِقايَةِ الأَهلِ… قالَ عليه السلام: تَأْمُرُهُمْ بِما أَمَرَهُم اللّه ُ وَ تَنهاهُم عَمّا نَهاهُمُ اللّه ُ عَنْهُ فَاِنْ أَطاعُوكَ كُنْتَ قَدْ وَقَيتَهُم وَ إِنْ عَصَوكَ فَكُنتَ قَدْ قَضَيتَ ما عَلَيكَ. حديث امام صادق عليه السلام در پاسخ به ابوبصير از آيه «خود و خانواده خود را از آتش … نگه داريد»، پرسيد چگونه خانواده را بايد از آتش نگه داشت؟ فرمود: آنها رابه انجام آن چه خدا فرمان داده است فرمان دهى و از آن چه خدا منعشان فرموده است، منع كنى. اگر از تو اطاعت كردند آنان را از آتش حفظ كرده اى و اگر نافرمانيت كردند تو وظيفه ات را انجام داده اى.

 نظر دهید »

فايـده خـامـوشى

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَن أَبى عَبدِاللّه ِ عليه السلام قالَ: لايَزال الْعَبْدُ المُؤمِنُ يُكتَبُ مُحسِناً مادامَ ساكِتاً، فَاِذا تَكَلَّمَ كُتِبَ مُحْسِناً أَو مُسيئاً. حديث امـام صـادق عليه السلام فرمـود: بنده مؤمن تا خاموش است، نيكوكار نوشته مى شود، وچون لب گشايد، نيكوكاريا بدكار نوشته خواهد شد.

 نظر دهید »

داسـتانسرايى عليه مؤمن

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عَن أَبى عَبدِاللّه َ عليه السلام قالَ: مَن رَوى عَلى مُؤمِنٍ رِوايَةً يُريدُ بِها شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوَّتِهِ لِيَسقُطَ مِن أَعيُنِ النّاسِ، اَخَرَجَهُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ مِن وِلايَتِهِ اِلى وِلايَةِ الشَّيطانِ. حديث امـام صـادق عليه السلام فرمـود: هركس چيزى را نقل كند و قصدش ظاهر ساختن عيب و بدى و ريختن آبروى مؤمنى باشد و بخواهد او را از ديده هاى مردم بيندازد و در انظار، سبك و بى ارزش كند، خداوند متعال او را از دوستى خود خارج و در دوستى شيطان وارد مى كند.

 نظر دهید »

نـكوهش اظهـار فـقر

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

لَمّا ذَكَرَ لَهُ مُفَضَّلُ بْنُ قَيْسٍ بَعضَ حالِهِ قالَ عليه السلام: يا جارِيَةُ هاتِ ذلِكَ الْكيسَ، هذِهِ أَرْبَعْمِائةَ دينارٍ وَصَلَنى بَها أَبُوجَعفَرٍ، فَخُذْها وَ تَفَرَّجْ بِها. قالَ فَقُلتُ لا وَاللّه ِ جُعِلتُ فَداكَ ما هذا دَهرى وَلكن اَحْبَبْتُ أَن تَدعُوَ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لى. قالَ فَقالَ: اى سَأَفعَلُ وَلكن اِيّاكَ أَن تُخبِرَ النّاسَ بِكُلِّ حالِكَ فَتَهُونَ عَلَيْهِمْ. حديث مفضل بن قيس مشكل مالى خود را براى امام صادق عليه السلامشرح داد. حضرت فرمود: اى كنيز آن هميان را بياور. پس فرمود: اين چهارصد دينار است كه ابوجعفر (منصور دوانيقى) به من پيشكش كرده است، بردار و با آن به زندگى خود گشايشى بده. مفضل مى گويد عرض كردم: فدايت شوم به خدا مقصودم اين نبود بلكه دوست داشتم تا به درگاه خداوند برايم دعا كنيد. مفضل مى گويد: حضرت فرمود: اين كار را خواهم كرد. اما مبادا مشكلات و گرفتارى هاى خود را به مردم بگويى كه نزد آنها بى مقدار مى شوى.

 4 نظر

جـبران آبرو ريـزى

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام: إذا رَقَّ العِرْضُ استَصْعَبَ جَمْعُهُ. حديث امـام صـادق عليه السلام فرمـود: هرگاه آبـرو بـريزد، جمع آورى و (جبران) آن دشوار است.

 نظر دهید »

مـروّت اهـل‏بيت عليهم‏السلام

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام: اِنّا اَهْلَ بَيْتٍ مُرُوَّتُنا العَفوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا. حديث امـام صـادق عليه السلام فرمـود: مـا خانـدانى هستـيم كه مـردانگى مـا گذشت از كسى است كه به ما ستم كرده است.

 نظر دهید »

روح در هنـگام خواب

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

عِندَ ما سَأَلَهُ عليه السلام أَبُوبَصيرٍ عَنِ الرُّوحِ عِندَ النَّومِ أخارِجٌ مِنَ البَدَنِ؟ قالَ عليه السلام: لا يا أبابَصيرُ، فَاِنَّ الرُّوحَ اِذا فارَقَتِ البَدَنَ لَمْ تَعُدْ اِلَيهِ، غَيْرَ أَنَّها عَينُ الشَّمسِ مَركُوزَةً فِى السَّماءِ فِى كَبِدِها وَ شعاعُها فِى الّدنيا. حديث ابوبصير از امام صادق عليه السلام پرسيد: آيا هنگام خواب روح از بدن خارج مى شود؟ حضرت فرمودند: نه!اى ابابصير، روح اگر از بدن جدا شود، ديگر به آن باز نمى گردد، امّا روح چون خورشيد است كه در وسط آسمان جاى دارد، امّا پرتو آن همه جا را فرامى گيرد.

 نظر دهید »

كارگزاران عـادل

11 دی 1394 توسط الزهرا (س) نصر

قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام: مَنْ تَوَلّى أمْراً مِن اُمُورِالنّاسِ فَعَدَلَ وَ فَتَحَ بابَهُ وَ رَفَعَ شَرَّهُ وَ َنَظَرَ فى اُمُورِ النّاسِ كانَ حَقّاً عَلَى اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ أَن يُؤَمِّنَ رَوْعَتَهُ يَومَ القِيامَةِ وَ يُدْخِلَهُ الجَنَّةَ. حديث امـام صـادق عليه السلام فرمـود: هركس زمام امرى از امور مردم را به دست گيرد و عدالت پيشه كند و درِ خانه خود را به روى مردم بگشايد وشر نرساند وبه امور مردم رسيدگى كند، برخداى عزّوجل است كه در روز قيامت او را از ترس وهراس ايمن گرداند و به بهشتش برد.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 15

.

ذکر روزهای هفته

مدرسه علمیه الزهرا (س) نصر تهران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اهل بيت عليهم السلام
    • امام اولمان را بشناسیم
  • توصيه هاي تربيتي
    • در محضر استاد
    • نکات تفسیری
  • اسماء الله الحسنی
  • فاطمیه
  • نکته های قرآنی
  • دعا و نیایش
  • سبک زندگی
    • شهدا
    • امام خمینی (ره)
    • شناخت پیامبران
      • سفرنامه مکه
    • زندگی به سبک شهدا
    • فرهنگی
  • در محضر استاد
    • بیانات امام خامنه ای
      • اخبار مدرسه
    • در محضر رهبری
    • سلسله مباحث حیا در بُعد تربیتی
  • نکات خانه داری
  • نکته های ناب
  • در محضر اهل بیت
  • کلام امام
  • احکام
  • سلامتی
  • ماه خدا
  • اخبار
    • معرفی امامزاده های ایران
      • محرم نوشت ها
        • دلنوشت های طلاب
          • آموزش آشپزی
          • ویژه نوشته های دهه فجر
          • خوش نوشته
        • توصیه های سلامتی
      • نکته های جالب
  • محرم
  • پژوهش
    • مستوره آفرینش ( بیانات رهبری در باره زن و خانواده )
    • فناوری اطلاعات
    • پژوهش ها و تحقیقات پایانی طلاب
    • مقاله نویسی
    • مقالات مفید
  • مسابقات پژوهشی

جستجو

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس